سلام . از همتون ممنونم
مساله من پابرجاست و دیدم محل مطرح کردن بحث رو اشتباه انتخاب کردم دیگه ادامه ندادم . اینم مطلب رو هم .... ایجاد کرده و منم مجبور شدم وارد بشم .
مساله ادبیات و عرفان رو کلا از بحث گذاشتیم کنار و خودمون یجوری حلش میکنیم .
عارفان هم زندگی دنیوی داشتن . چه برسه به من که یه آدم معمولی هستم .
تو رو به پروردگارتون اینجوری فکر نکنید . رابطه ای در میون نیست .
ما باهم رفت و آمد داریم . بعضی از شبا همه باهم یا خونه ما یا خونه اونا دور هم جمع میشیم . همیشه یا مادر من خونه اوناست یا مادر ایمان خونه ما .
مگه هر کس مثلا با پسر خاله ش یا پسر عمو یا اصلا برادرش یا یه روانشناس یا یک همکار یا یا یا . . . حرف میزنه رابطه داره ؟ ؟ ؟
رابطه کجا بود . به قیافه منم بخوره به ...... نمیاد . وقتی مینویسم خونه ما بود . یعنی
با مادرش اومده بودن خونه ما و داشتیم با هم حرف میزدیم .
من تا حالا بدون چادر پیش ...... ننشستم . اگه اینکارو بکنم میره پشت سرشم نگاه نمیکنه .
پدر و مادر من صد برابر بیشتر از من به ..... اعتماد و اعتقاد دارن. ما بهش ایمان آوردیم .
در این بین من تو دلم افتاد که چرا همسرم نباشه ؟ که اونم برخورد کرد . عرض کردم در این بحثا نیست .
علاقه مندی ها (Bookmarks)