تشکرشده 1,168 در 528 پست
Fariba.89 (سه شنبه 26 دی 96)
تشکرشده 2,300 در 744 پست
نه اقای جوادیان...باور کنید اینط.ر نیست.....ی بار دیگه نقل قولی که از اقای مدیر زدید رو بخونید....
منظورشون اینه که ایشون با نگفتن نقطه نظرشون در مقابل نظر کاربران(که همه قابل احترامند برای ایشون )سکوت کنند
که این حمل بر چاپلوسی میشه
و در برابر صاحب تاپیک که مسئولیتی هم هست سکوت ایشون معنای خودخواهیه
نه اینکه ما و شما چاپلوسی میکنیم یا.......خودشون وگفتن نه شمارو
کما اینکه ما کاربرها که متخصص نیستیم.....نظر ایشون قطعا کامل تره....و در بعضی موارد میتونه کاملا نظر مارو رد کنه....اینطور نیست؟؟
و ی چیز دیگه
وجه شما خیلی هم خوبه اینجا.... چرا این فکرو میکنید؟؟
اگر مارو ترک کنید کی اقای جوادیان همدردی بشه؟؟؟
در هر حال ببخشید گفتم نظرم و بگم هر تصمیمی که بگیرید محترمه و من براتون ارزوی موفقیت میکنم
تشکرشده 3 در 3 پست
سلام به مدير محترم و بقيه عزيزان
ضمن قدردانى از لطف و همدردى شما:
خبر جديد اين كه من متوجه شدم اون خانمى كه همسرم باهاش در ارتباطه كى هست! يكى از كارمندان قديمى شوهرم، اگر فقط همين يك نفر باشه، البته همسرم به كل انكار مى كنند و ميگن همچين چيزى نيست، خب من ديدم ايشون براى همسرم استيكر قلب ميفرسته و ديدم كه گاهى بى دليل تماس ميگيره و جوياى همسرم ميشه، وقتى به روى شوهرم آوردم بهم گفت واى نه اون پلنگه و همه جاش عمليه و من چرا بايد برم با اون! و خودش نامزد داره و ...ايشون خيلى پاشو تو رابطه با همسر من فراتر گذاشته و خيلى بى محابا تماس ميگيره و گاهى همسرمو تو خطاب مى كنه! ميگم بيرونش كن ميگه اگه حرفتو گوش كنم بايد هميشه بهت چشم بگم، من به تو وفادارم، اگه قبول دارى كه خب هيچى، ولى اگه شك دارى و ميخواى زندگى رو به جفتمون جهنم كنى برو پشت سرتم نگاه نكن
اون خانم هم واقعا در مقايسه با من يه زن زشت هست، از همونها كه هر لحظه ميترسى بياد زندگيتو جهنم كنه اما لاغر و قدبلنده، و من نميدونم چه رفتارى با شوهرم داشته كه شوهرم حاضر نيست به خاطر من اونو بذاره كنار
ما رابطمون خيلى خراب شده و همسرم اكثر اوقات خيلى بى اعتنا و غمگينه منم براى اين كه به پر و بالش نپيچم اكثرا خودمو مشغول مى كنم و خيلى از هم فاصله گرفتيم، رفتار درست الان چيه؟ من به اطمينانى كه همسرم بهم داده دلخوش بشم و طورى رفتار كنم كه انگار اتفاقى نيفتاده! يا ته توى قضيه رو در بيارم و برم با اون خانوم صحبت كنم؟ شوهرم باز الان كه كارى نداشت و پنجشنبه بود ساعت يازده به بهانه كار بانكى رفته بيرون و هنوز نيومده... منم براى خودم عصر برنامه گذاشتم با دوستان زمان مجرديم برم بيرون، از بس تو خونه نشستم غصه خوردم دارم ميميرم
از مشاور وقت گرفتم و ميخوام برم حتما باهاش صحبت كنم، شايد رفتار من غلطه و همه چيز رو رواله! در مورد اين كه از يكى از اعضاى خانواده يا دوستان هم راهنمايى بگيرم نظر بدين لطفا، صلاحه كه موضوع رو با مادرم مطرح كنم يا خير!
تشکرشده 87 در 38 پست
شبنم بانوی عزیز یک موردی رو حتما بهش توجه کن: مردها و زنهایی که سن بالا ازدواج میکنند کمی سخت از عادتهای دوران مجردیشون جدا میشند. این موضوع رو من هم در خودم دیدم هم همسرم... نه اینکه طرفمون رو دوست نداشته باشیم ولی به دلیل زندگی مجردی طولانی مدت به یک سبک خاص از زندگی عادت میکنیم که دل کندن ازش کمی سخت و زمان بره!
شما گفتی همسرت زمان ازدواج با شما بالای ۴۰ سال داشت. خوب از این شخص نباید انتظار داشته باشید که یک شبه به یک همسر ایده ال تبدیل بشه باید بهش زمان بدید خودشو تو وضعیت جدید پیدا کنه و باور کنه که ازدواج کرده. اون مطمینا اطرافش پر از آدمه با توجه به اینکه وضع مالی خوبی هم داره و مدت طولانی مجرد زندگی کرده. اول باید واقعیت رو بپذیریم و باهاش کنار بیاییم بعد براش یک راهکار هوشمندانه و شدنی منطقی پیدا کنیم. برای همسر شما با خصوصیاتی که شما گفتید مچگیری و گیر دادن زیاد جوابگو نیست و وضعیت رو پیچیده تر میکنه.
تشکرشده 5,967 در 1,568 پست
یکبار دیگه راهنمایی مدیر همدردی رو بخونید. تلاش شما برای مچ گیری و قضاوتهایی که می کنید و به همسرتون منتقل می کنید رابطه تون رو خراب خواهد کرد. همونطور که مدیر همدردی براتون نوشتند عمل کنید و اصلا فعلا خانواده ها رو وارد نکنید. وارد شدن خانواده ها یعنی رسیدن به انتها. خیلی خوبه که وقت مشاور گرفتید. مظمئنا مشاوره حضوری خیلی مفید خواهد بود.
هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند
تشکرشده 10,024 در 2,339 پست
سلام
من صلاح نمیبینم موضوع رو به خانواده ها بکشونی..چون پس فردا هم که مشکلات حل بشه این مسئله گوشه ذهن مادرت یا بقیه میمونه...
اگر نیاز به صحبت با کسی داری با مشاور صحبت کن تا بتونه راهکار بهت بده.
در مورد رفتار الانت....اصلا نذار شکاف و فاصله بین تو و همسرت بیفته.دقیقا همین فاصله هاست که باعث میشه یکی دیگه بیاد و اون فاصله رو پر کنه.
اکثر مردها ( نه همشون) وقتی از لحاظ عاطفی و جنسی تامین بشن دیگه تمایلی به کسی دیگه ندارن .
یه مرد هم ترجیح میده نیازهاش در کانون خانواده تامین بشه تا با کسی دیگه و با حاشیه های فراوانش....
پس سعی کن به جای این فاصله هایی که داره میفته بینتون همسرت رو سیراب کن تا تامین باشه...
اگر بازم رفت دنبال کسی دیگه اون دیگه مشکل از خودشه نه شما...هرچند هنوز چیزی مشخص نیست
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
yyousefi1981 (سه شنبه 03 بهمن 96), شبنم بانو (سه شنبه 03 بهمن 96)
تشکرشده 3 در 3 پست
سلام صبح بخير
خيلى ممنونم از كمكهاتون در جهت بهبود افكارم و بهبود حالم... مخصوصا از خانم نيلوفر آبى خيلى ممنومم، نميدونم چرا صحبتهاشون به دلم نشست و از همون روزى كه نظرشون رو خوندم آرامش خيلى زيادى تو درون خودم احساس كردم. واقعا ازتون خيلى خيلى ممنونم. ديگه دارم رو خودم كار مى كنم و مچ گيرى رو گذاشتم كنار. با همسرم صحبت كردم، بنده خدا دلش خيلى پر بود يا شايدم خودشو به اون راه مى زد گفت از بس تو به من گير مى دادى من كلا ميخواستم بذارمت كنار و ناراحتى اعصاب گرفته بودم، ميخواستم بيام خونه تپش قلب مى گرفتم! ميگه لوس بازى و بچه بازى رو بايد بذارى كنار همه فكرتو متوجه من كنى. و به جاى غر زدن و نق زدن به من برسى و منو تر و خشك كنى!
راستش من از مشاور وقت گرفته بودم ولى دقيقه آخر كنسل كردم، اما به همسرم گفتم رفتم، و صحبتهاى مديرهمدردى و دوستان مخصوصا نيلوفر آبى رو به اسم صحبتهاى مشاور به همسرم منتقل كردم، ايشون كه كلى منو سوال پيچ كرد و منم چون واقعا پيش مشاور نرفته بودم خيلى جسته گريخته حرف زدم كه مشاور گفت تقصير منه و شوهرت خيلى مرد خوبيه و صد در صد چون تو سن بالا ازدواج كرده نميتونه اخلاقهاشو عوض كنه و اونى كه بايد تغيير كنه منم، گفتم مشاور گفته طبيعيه دور و برش شلوغ باشه به خاطر شرايط كارش، و من از روز اول اينو ديدم و پذيرفتم، شوهرم كه اولش باور نكرد ولى وقتى تلفن و آدرس مشاورو بهش دادم رفته بود تو اينترنت راجع به مشاوره تحقيق كرده بود و بعدم اومد گفت پيش چه آدم متخصص و كار بلدى رفتى و من رفتم ديدم چه كتابهايى تأليف كرده بايد كتابهاشو هم بخرم با هم بخونيم و كلى خوشحال و خندان شد. بعدشم ازم قول گرفت اصلا و ابدا به جونش غر نزنم، گفت من ميخوام امتحانت كنم، اگر واقعا فقط يه حركت اشتباه ديگه ازت ببينم فراموشت مى كنم و تو هم برات بهتره كه وقتى اينقدر تو زندگى با من آسيب مى بينى برى دنبال زندگيت
بعدم تلفن و آدرس مشاورمو گرفت، گفت اين دفعه حتما با هم ميريم، حالا من واقعا نگرانم كه دروغم در بياد... البته شنيدم مشاورها خيلى راز دار و امين مراجعينشون هستن ولى شوهرم ميگه منم بايد تو جلسه بعدى باشم كه اون مشاور صحبت هاى منم بشنوه، حالا ميترسم بياد پيش مشاور بگه شما اين حرفهارو زدين مشاور بدبخت كلا مات و مبهوت بمونه، بگه من اين خانومو اولين باره مى بينم خلاصه كه نميدونم بايد چيكار كنم، فكر كنم بايد يه بار خودم تنهايى قبلش مراجعه كنم بهش بگم قضيه از چه قراره
اينم بگم كه همسرم از روزى كه فهميده مشاور رفتم اخلاقهاش خيلى خوب شده، كلا از اين رو به اون رو شده، مدام بهم محبت مى كنه و اون مردى كه من ٢٠٠ بار بهش زنگ مى زدم تلفنشو جواب نميداد، حالا خودش تو طول روز چند بار باهام تماس ميگيره، و همون مردى كه حوصله نداشت يك كلمه از حرفهامو بشنوه خودش سوال مى كنه كه تو طول روز چيكار كردم و چى خوردم و كجاها رفتم، يا حتى وقتى تماس ميگيرم اگه تو جلسه باشه تلفنشو بر ميداره و ميگه عزيزم تو جلسه هستم خودم تماس ميگيرم و دير قطع مى كنه و اجازه ميده كه من يه كم از صداى محيط رو بشنوم تا خيالم راحت بشه... و روزى چند بار بهم ميگه دوستت دارم! اين تيكه آخرش واقعا تعجبمو تا سر حد مرگ زياد كرده، البته من واقعا خيلى دارم تو خودم مى ريزم هنوزم، و خيلى جاها كوتاه ميام، و خيلى جاها الكى ميخندم و وانمود مى كنم حالم خوبه! خلاصه كه اينطور... اميدوارم اين رابطه خوب چند روزه آتيش زير خاكستر نباشه
تشکرشده 19 در 12 پست
خب ظاهرا شما مطمئن هستی که همسرتون بهتون خیانت میکنه و فقط بخاطر صلاحدید خودتون نمیخایین قضیه علنی بشه
حالا که اینقدر صبور هستین سعی کنید ارتباط معنوی و حضور جسمانی خودتون رو با همسرتون بیشتر بکنید تا جای خالی کمتری برای حضور یک بیگانه احساس بشه
رابطه خودتون رو با همسرتون عاشقانه بکنید و از ابزار شعر و موسیقی و برقراری روابط جنسی متنوع استفاده بکنید تا تمایل بیرونی همسرتون کم بشه در اینصورت هم در رفتارش لطافت بیشتری به خرج میده و هم در ارتباطش با یک خانم دیگه تجدید نظر میکنه/ضمنا شما هم مراقب رفتارتون در ارتباط با مردهای دیگه باشین چون ممکنه شوهرتون آدم بدقلبی هست و علت رفتار تندش یا خیانتش همینه
ویرایش توسط yyousefi1981 : سه شنبه 03 بهمن 96 در ساعت 10:56
تشکرشده 305 در 123 پست
سلام
بنظرمن اشتباه کردید که وقت مشاوره تونو کنسل کردید بعد حرفهای دوستان رو به عنوان حرف مشاور منتقل کردین
نیازی نبود اینقدرخودتونو بکوبونیدومقصرجلوه بدین که تازه شوهرشما براتون شرط وشروطم بذاره زیاده روی کردین
چون شما گفتید مطمئنیدخیانت میکنه پس نبایدازطرف مشاور خیالی اینقدرمظلوم وبی گناه جلوه میدادین ایشون رو
تشکرشده 89 در 32 پست
یعنی شما به همسرتون گفتین که یک مشاور به قول شاپرک جان "خیالی" گفته که تقصیر خودم بوده که خیانت دیدم؟؟؟ یا در مورد شک و سوظن هاتون گفتین تقصیر من بوده؟
اگر در مورد خیانت همچین حرفی زدین واقعا کار اشتباهی کردین و دارین کاملا قبح این مسئله (خیانت) رو براش میریزین و احتمالا دلیل خوش رفتاری فعلیش هم خوشحالی از همین مسئله هست. اگر در مورد خیانت نبوده هم کلا به هرکی بگی مشاور گفته لازم نیست تغییر کنی و طرف مقابلت باید تغییر کنه خیلی خوشحال میشه!!
چرا اجازه میدین تهدیدتون کنه که اگر یک حرکت اشتباه دیگه بکنین فراموشتون میکنه؟ حرکت اشتباه اصلا در نظر همسرتون یعنی چی؟ یعنی مشکوک شدن شما به وفاداریش؟
زن و شوهر موظف هستن امنیت احساسی هم رو فراهم کنن. به نظر منم کارتون در کل اشتباه بود و بعیده یک مشاور کارکشته راضی بشه این حرفارو به خودش نسبت بده مگر اینکه زیرک باشه و این جمله هارو خودش تغییربده و اصلاح کنه.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)