به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 18 , از مجموع 18
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    ببخشید که فضولی میکنم. نوشته‌های شما باعث شد بعد از مدتها پست بزارم چون یکی از نزدیکانم در آستانه ازدواجه و شرایطی که کمی مشابه شماست.
    تاپیکهای قبلی رو دیدم متوجه نشدم به خاطر چی جدا شدین؟ انگار مهریه هم نگرفتن، خب هدفشون از طلاق برای بار دوم چی بود؟
    هیچ نشونه‌ای نبود که بفهمید مشکل وجود داره؟
    میشه بگید تحصیلات ایشون و خونوادشون تقریبا در چه حدیه؟

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar67 نمایش پست ها
    اقا رضای گرامی خونواده ای که براشون مهم نباشه دوبار مهر طلاق بخوره تو شناسنامه دخترشون

    خونواده ای که یه نفر عاقل توشون پیدا نمیشه که به دخترشون بگن ازدواج کردن و تشکیل زندگی دادن که خاله بازی نیست و فقطم ارایشگاه رفتنو عروسی گرفتن نیست مسئولیت داره و باید پاش واسی

    خانواده ای که حریمهارو یاد دخترشون ندادن ( من خودم به هیچ وجه خونواده ی مذهبی ندارم و تقریبا خونواده ی راحتی دارم و تو عروسی ها و مهمونی ها معمولا حجاب نداریم هیچکدوممون اما با این وجود یه سری حریمها همیشه رعایت شده و بهمون گوشزد کردن) تازه ازشم دفاع میکنن

    خونواده ای که نمیدونن خوشبختی فرزندشون چی هست و چطور به دست میاد شما ازشون چه انتظاری دارید؟؟؟؟

    روزی هزار بار خدارو شکر کنید که خدا دوستون داشتو از دستش راحت شدید اون براتون زن زندگی نمیشد مطمئن مطمئن باشید عیب های دیگش اونقدر بزرگ بود که این حقه بازیش پیشش خیلی کوچیک بود

    اما شما باید درستونو گرفته باشید باید دیگه بدونید باید معیارهاتونو یه کم تعدیل کنیدو باز نگری کنید

    دیدین که زیبایی به تنهایی میتونه چقدر اسیب زا باشه و منبع و ریشه ی خیلی مشکلات بشه

    دیدین که واسه خوشبخت شدن زیبایی تنها معیار نیست

    سعی کنید به چشم تجربه به این قضایانگاه کنید و سعی کنید دیگه اشتباه نکنید

    ودر اینده ان شالله دنبال زنی باشید که ارامش و موفقیتهای بیشتر رو بهتون هدیه کنه نه اینکه فقط به فکر خودش باشه

    دیگم به اینکه چطور و چرا و نباید و ای کاش و ........فکر نکن وهمه رو بریز دور هرچه سریعتر سعی کن ارامشتو به دست بیاری و فراموشش کنی

    بسپارش بخدا اگه بخدا اعتقاد داری که مطمئنم داری

    براتون روزهای رنگیم ارزوست
    سلام سحر خانوم خیلی ممنون ک میان نظر میدین
    ببینین بعضی دوستان میان میگن حقت بود و فغلا...یا اینکه میرفتم التماسشون میکردمو نمیزاشتم بره .چرا؟چون دختره و من میخواستمش.این خانوم یاس پاییزی میگه ک تو باید نمیزاشتی و فعلان میکردی و بسال میکردی.به نظر شما سحر خانوم این همه تو این تالار دیده میشه ک پسر خواهش میکنه التماس میکنه ک بمونه نره .تا کی دوام میاره یه طرفه رفت جلو
    اخرش میشه اقای تنهای ک این همه از خودش مایع گذاشت و غرورش و زیر پاش گذاشت .مگه خانوم سابفش فهمید اینارو....نه ک نفهمید بلکه بدترم شد.یا اگه تاپیک خانوم ساشا رو خونده باشین متوجه میشین پدر شوهرش با اینکه با سیلی زده بودش.یعنی من فک میکنم خانوم ساشا یه دختر مغروری هستن ک احتمالا خوش قیافه هم هستن اونجور ک خودشون گفتن .ولی باز به خاظر اون نخواست زندگیشو بپاشه.اگه یکی بخواد زند.گی کنه میکنه به زور نمیشه نگه ش داشت.من الان میرفتم میگفتم باشه خانوم خر جور خواستن باشن من چیزی نمیگم.ولی نشستم فک کردم و دیدم بعد دوسال ک قیافش واسم عادی شد چی؟ ایا باز این رفتاراشو میتونم تحمل کنم؟مطمینا نمیتونم اون شناختی ک از خودم دارم.نمیتونم بیخیال همه چی بشم.
    نمیگم خوشحالم ک جدا شدیم .ناراحتم غمگینم دیروز 1ساعت گریه گردم بابام اومد مامانم اومد.ولی اروم نشدم.فقط به خاطر اینکه چرا اینجوری شد چرا ...ازش بدم میاد میدونین چرا
    برا اینکه ادم میگم یکم باید انسانیت حالیش بشه یکم باید حیا داشته باشه انسان باید مرام داشته باشه قدر دادن باشه مکر نه با یه صورت زیبا همه چی زیبا نمیشه..
    دوستان میپرسن چی شد ظلاق گرفت اگه بد بود مهریه میگرفت.میدونین چیه.خونواده ایشون و خودش یکیرو میخوان ک لال باشه دخترشون هم هر کاری کرد تو حق نداری چیزی بگی
    بابام ک میگه یه بیماری داره نمیگن و به خاطر اون دخترشون هر چی خواست میکنن تا اعصابش اروم باشه.یه بارم مامانش میگفت تحدید کرده خود کشی میکنم.
    یعنی به دختره نمیتونستی بگی کجای .یا ...پیش خودمم چندین بار افتاده بود زمین نیم ساعت طول میکشید بیدارش کنم.
    حالا مهر طلاق خشک نشده خواهرم میگه بریم خواستگاری دست بردار نیست ازم.منم گفتم دیگه نمیخوام ازدواج کنم اینحوری گفتم ک یکم راحتم بزاره.
    اگه یکم حالم خوب شد یه تاپیک باز میکنم برای شروع یه زندگی جدید .معیارامو مینویسم اگه قسمت شد با یکی اشنا شدم میام اینجا اخلاقشو رفتاراشو میگم توضیح میدم براتون تا شما عزیزان بهم کمک کنید مووفق شم.مرسی دستتون درد نکنه
    تحصیلات مادرش و پدرش دیپلم بود
    ویرایش توسط reza-m : یکشنبه 22 شهریور 94 در ساعت 18:33

  3. 3 کاربر از پست مفید reza-m تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (یکشنبه 22 شهریور 94), mahasty (یکشنبه 22 شهریور 94), sahar67 (یکشنبه 22 شهریور 94)

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    ممنونم که سوالم رو جواب دادید.
    منظورم این نبود که چون مهریه نگرفته پس خوبه. باور ذهنی اکثریت اینه که هیچکس به این راحتی برای بار دوم طلاق نمیگیره. مگر این که هدفش از ازدواج چیز دیگه‌ای باشه یا اینکه کلا نفهمه چیکار داره میکنه و کسی هم نباشه که راهنماییش کنه.

    طلاق که خوشحالی نداره اما به نظر من که تجربه خوبی بوده و فقط کمی زمان لازم دارید تا احساساتتون فروکش کنه و بتونید خوب تحلیلش کنید و آموخته ها رو در آینده به کار ببندید.

  5. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1394-3-12
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,976
    سطح
    40
    Points: 3,976, Level: 40
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 58 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقا رضا.این اتفاق یک روزی میفتاد.ولی به نظرم خوشحال باشید و از این تجربه تلخ به خوبی استفاده بکنید.گاهی یک اتفاقی برامون میفته که بعدا متوجه میشم اون اتفاق چقدر به صلاحمون بوده.به نظرم شما اون زمان آرامش نداشتین پس اول آرامشو به خودتون برگردونید.آدم با ذهن آروم میتونه درستر تصمیم بگیره.البته پیدا کردن دختر از طرف خواهر های شما الان کار درستی نیست و کار خوبی کردین بهشون گوشزد کردین.به نظرم چند وقت برید سفر برای روحیتون خیلی خوبه .البته قبلا هم گفتم برید ولی خانوادتون اجازه ندادن گویا.نگران هم نباشید آینده خوبی در انتظار شماست کافیه فقط خودتون بخواید

  6. کاربر روبرو از پست مفید آترین65 تشکرکرده است .

    sahar67 (یکشنبه 22 شهریور 94)

  7. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-26
    نوشته ها
    249
    امتیاز
    2,867
    سطح
    32
    Points: 2,867, Level: 32
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 327 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    وای منم عین نظر پدر شمارو دارم البته میدونم بدجنسانه است اما من همش ذهنم میره به همون سمت که ایشون یه مشکلی داره چه روحی چه جسمی که از بقیه مخفیش میکنه وخانوادش هم
    برای همین هیچی بهش نمیگن وهی ولش کردند

    نمیشه گفت حقتون بوده خب بالاخره انسان طالب زیباییه وبه سمتش میره وخیلیها از من قشنگ تلاش شمارو میدیدیم اما نمیشه گفت اون شمر بوده اونم عقایدی داشته
    مهم اینه که ماحصل این اتفاق یه درس خوبی برای شما شده
    وحداقل ۶ماه صبر کنید بعد با کسی اشنا شید اینطوریم که خواهراتون براتون دختر پیدا کنند شاید خیلی خوب نباشه نمیدونم به نظرم خودتون کسی رو پیدا میکردید یا حتی اگه خواهرتون دختری مدنظرشون هست قبل خواستگاری چند بار از دور تحت نظرش بگیرید بهتر باشه

    توی همسر دوم تفریط نکنید وبرید یه خانوم فیلسوف مسلک وبدقیافه بگیرید فکر کنید بار اولتونه و بدون هیچ ترسی شرایط بسنجید
    فقط یه سوال به همسرایندتون تمام اتفاقات ما بینتون میگید؟

  8. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    اقا رضای گرامی از دوستان دلگیر نشید هممون اینجا شمارو درک میکنیم و سعی میکنیم بهتون کمک کنیم اگه کسی میگه حقتون بوده از رو دلسوزیه و برا اینه که دیگه اشتباه نکنید برا اینه که متوجهتون کنن همه چیز زیبایی نیست اگر چه خیلی مهمه و دفعات بعد چشمتونو بیشتر باز کنید

    از نظر من شما تلاش خودتو کردی و متاسفانه طرف مقابل شما واقعا قصدش زندگی کردن نبود و اصلا خودشم نمیدونست داره چکار میکنه و اصلا دنبال چیه به علاوه تفاوت فرهنگی هم حس میکنم داشتین علی ایحال دیگه هر چی بود تموم شد همه چیزو بریزید دور و سعی کنید ارامشتونو به دست بیارید احساس گناه و از خودتون دور کنید

    به هیچ وجه فعلا به خاستگاری نرید حداقل تا چند ماه دیگه

    اینقدرم خودتونو افسرده نشون ندین که خونوادتون نگران بشن و بخوان زودتر دستتونو بند کنن خیلی دوستانه به خونوادتون بگین بالاخره پیش میاد و خوشحالید قبل اینکه اتفاقات بدتری بیفته و برید سر زندگیتون متوجه عدم تفاهم ها شدید و بهشون اطمینان بدین به محض اینکه خودتونو پیدا کنید دوباره به فکر ایندتون خواهید بود و به ازدواج فکر میکنید اما الان به هیچ وجه کسی رو بهتون پیشنهاد ندن

    اقای رضای گرامی اگر نتونید هرانچه که پیش اومده از قلبو فکرتون پاک کنید ممکنه روی زندگی ایندتون اثر منفی بذاره پس واقعا تلاش کنید همه چیزو فراموش کنید و خودتونو برای یه زندگی بهتر اماده کنید دیگه نگین چرا و چطور و .... اینو خواهرانه ازتون میخوام
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  9. کاربر روبرو از پست مفید sahar67 تشکرکرده است .

    یاس پاییزی (یکشنبه 22 شهریور 94)

  10. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    82
    Array
    اگر کسی حرفی زد خوشایندتون نبود از روی غرض ورزی نبوده که واکنش بد نشون داده شه...
    من حرفم همونه ... تلاش خاصی نکردین ...در واقع نخواستین که بکنین ....شما و پدرتون فقط روی حرفاتون وایسادین ... اونهاهم در مقابل همونطور... .... شما حاضر نبودین یک قدم از خواسته هاتون عقب بکشین خانوم هم همین طور ... دوباره برمیگشتین سرخونه اول بعد یه مدت ...شاید واقعا به صلاحتون همین بوده و یه تجربه برای زندگی بهتر و متعادل تر با معیارهای مناسب تر(چون آدم خانواده تشکیل نمیده که تا یه چیزی میشه از هم بپاشه) .
    اون موقع اون دو سه تا پستو دادم دیدم نه اصلا اونچیزا براتون مهم نیست ...
    اونهارو بابت این گفتم که رو نقاط منفی خودتون هم نگاهی داشته باشین... وگرنه همه دوستان اینجا در راستای احساسات شما پیش رفتن ...چه اشکال داره یک نفر هم پیدا شه اینارو بگه ... منطق هر دوطرف ماجرا رو درنظر میگیره ...

    اینجاهم طرف حرف من بیشتر با دوستان دیگه بود تا شما ... اما نمیدونم تو چه حالی و فکری بودین که شما حرفامو بد خوندین ...

    در مورد تنهای 93 هم بعضی جاهاشو تحسین میکنم همونطور که خداوند خواسته اگر همسر نخواست به زندگی ادامه بده و سازش نداشت و همه راهها رو رفته باشن ، به طریقی نیکو و شایسته (با رعایت حرمت و احترام ) طلاق بدن ...
    (حتی ممکن است بعدا هم امکان رجوع داشته باشند که در اینصورت از روی هم شرمنده خجالت زده و دل آزرده نباشند ) یعنی انسانی رفتار کردن در طلاق هم سفارش شده ... حالا هرکی میخواد اخلاق رو رعایت نکنه خودشه و وجدان خودش...
    و
    خیلی جاها دیدم مردم برای اینکه یکارخوبی رو نکنن ، رو میارن به تمسخر و پایین آوردن ارزش اونکار ...

    برای همینه که اخلاق و خوبی کمرنگ تر میشه تو جامعه .. بعضی دیگه هم که خوبن عزت نفس خودشونو برای انجامشون از دست میدن و به شمار اون دسته ی اول اضافه میشن...





    پست 12 نشون میده که با گذشت زمان دیدگاهتون بهتر میشه ...

    الان نوبت اینه فراموش کنید هرچی که بوده ...

    اون حرفتون که گفتین چکار کنم دلم خنک شه و اینکارو میکنن و.... شیدا خانوم در تاپیک مورد اشاره ی دختر بیخیال عزیز توصیه خوبی داشتن ... که برای شماهم صدق میکنه ...اینجا اشاره نشد انگار نه انگار که حس ها مشابهه ...


    امیدوارم به خودتون هم توجه کنید و زندگی بهتری بسازید و همانطور که دوستان گفتن دورانی رو با دوری از مسئله ازدواج سپری کنید تا با ذهنیت مثبت، زندگی مشترکی اگرخواستین شروع کنید...
    ویرایش توسط یاس پاییزی : یکشنبه 22 شهریور 94 در ساعت 21:31

  11. #18
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-12-11
    نوشته ها
    396
    امتیاز
    15,136
    سطح
    79
    Points: 15,136, Level: 79
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 214
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,467

    تشکرشده 2,190 در 377 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط reza-m نمایش پست ها
    به نظرتون چیکار کنم ک یکم دلم خنک شه .
    با سلام و احترام،
    بهترین راه برای بازیابی آرامش، تمرکززدایی و گرم کردن سرتان با امور زندگی‌ست.
    اما متأسفانه تاپیکی که باز کرده‌اید، علاوه بر این‌که هدف مشخصی را دنبال نمی‌کند، در تقابل مستقیم با تمرکززدایی نیز می‌باشد.
    لذا برای هرچه سریعتر شدن روند پیشرفتتان در تمرکززدایی،‌ این تاپیک بسته می‌شود.

    موفق باشید.

  12. 3 کاربر از پست مفید مسافر زمان تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (دوشنبه 23 شهریور 94), khaleghezey (دوشنبه 23 شهریور 94), یاس پاییزی (یکشنبه 22 شهریور 94)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو دوران عقدم و مشکلات زیادی دارم
    توسط شاهپری در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 دی 96, 00:10
  2. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 خرداد 93, 10:55
  3. چه طور جلوی صحبت کردن زیادی خودمو تو محل کار بگیرم؟
    توسط mina64 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 خرداد 93, 20:41
  4. مشکلم تو این سن خیلی زیاده !!!
    توسط name1 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 28 شهریور 92, 21:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.