سلام دوباره.دیروز یه اتفاقی افتاد که فهمیدم که مامانم کلا من رو قبول نداره یعنی کلا فکر میکنه که دخترها فقط بلدن کارای خونه انجام بدن.کفری شدم از دستش.حالا میفهمم چرا هی من بهش از برنامه ام برای راه انداختن کار میگم و اون دوباره برای من دنبال کار میگرده.کلا هنگ کردم.اخه چرا؟؟خیلی حالم بد شد وقتی دیدم من رو قبول نداره.انگار خالی شدم.پدرم خدا بیامرز حداقل به ادامه روحیه میداد برای ادامه دادن ولی...