به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 75
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام.

    وقتی که آدم وقتش زیادی آزاد باشه، هی می شماره که امروز کی چند بار بهش گفته دوستش داره و امروز سالگرد اولین باریه که بهم لبخند زدیم و هفته دیگه سالگرد اولین غذایی که مشترکا خوردیم و یه ماه دیگه سالگرد اولین ال و...
    وقتی اونقدر سرت شلوغ باشه که ندونی امروز چندشنبه هست یا چندم ماه، اگه وسطش یکی اومد بهت گفت خسته نباشید کل نیاز عاطفیت تامین میشه!!
    به نظرم بهتره روی زمانبندی وقتت بعد از ازدواج بیشتر وقت بگذاری تا اینکه منتظر کسی باشی که از نظر عاطفی دقیقا مثل خودت باشه. میدونم که شما خانم فعالی هستین و وقت آزاد کمی خواهید داشت ولی به نظرم بیشتر روی اینکه وقت های آزادتون رو چطور بگذرونید با طرفتون صحبت کنید.

    توی این تاپیکتون مطرح نکردی، اما در مورد اختلاف سن، من خودم از جمله مخالفان سرسخت اختلاف سنی معکوس (خانم بزرگتر از آقا باشه) بودم ولی یکی دو تا مثال نقض که دیدم و البته مردانی رو دیدم که با وجود اینکه حتی 20 سال بزرگتر از من بودند ، سواد بالا و سایر فاکتورهای دیگه و حتی با وجود تجربه سال ها زندگی متاهلی هنوز به بلوغ فکری که مد نظر من بود،نرسیدن، سرسختیم رو از دست دادم. هر انسانی موجود منحصر به فردیه دلیل نداره چون خواستگار قبلی شما که چند ماه کوچکتر بودو از نظر بلوغ فکری هم سطح شما نبود، یه فرد دیگه از یه خانواده دیگه و با شرایط متفاوت هم همونطور باشه.

    توصیه من : هیچ وقت ندیده هیچ کسی رو رد نکنید.

  2. 5 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), ash1 (سه شنبه 09 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 09 اردیبهشت 93), مصباح الهدی (سه شنبه 09 اردیبهشت 93), تهمتن (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 مرداد 95 [ 11:31]
    تاریخ عضویت
    1392-7-29
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    3,415
    سطح
    36
    Points: 3,415, Level: 36
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    320

    تشکرشده 515 در 170 پست

    Rep Power
    33
    Array
    مصباح جان به نظر من عاطفی بودن برای یه خانم یه ویژگی مثبت محسوب میشه چون یه خانم توی زندگی باید به همسرش و فرزنداش محبت کنه هر چه بیشتر بهتر
    و دلیلی نداره الان بخوای عاطفی بودن رو تعدیل کنی مگه تا به حال در این مورد ضربه ای خوردی؟
    فقط سعی کن توی انتخاب همسر هم فردی عاطفی رو انتخاب کنی چون در غیر اینصورت تفاوت شما در این زمینه زیاد خواهد بود و هیچوقت رابطه در حالت تعادل قرار نمی گیره
    در اون صورت شما همیشه تشنه محبت و عاطفه از همسر و آقا ممکنه از این رفتارای شما فراری بشه
    ضمنا بین آقایون متاسفانه خصوصیات عاطفی بودن به میزان کم تکرار شده و برای پیدا کردن همچین همسری خیلی باید حساسیت به خرج بدین
    ولی با فهم و کمالاتی که از شما سراغ دارم مطمئنم خیلی خوب از پسش بر میای
    البته شرایط شما خیلی خوبه من به اندازه شما عاطفی نیستم ولی متاسفانه حساس و کمی زودرنجم که نمیدونم چطوری باید خودم رو تغییر بدم
    نمیتونم نسبت به رفتار دیگران بی تفاوت باشم
    رفتار تند منو خیلی اذیت می کنه و فکرم رو درگیر می کنه و بلافاصله اشکم سرازیر میشه

  4. 3 کاربر از پست مفید mis-marjan تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), minoo69 (سه شنبه 09 اردیبهشت 93), مصباح الهدی (سه شنبه 09 اردیبهشت 93)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    317

    تشکرشده 1,458 در 274 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    69
    Array
    سلام
    متاسفانه به دلیل مشکل سایت نتونستم مطلبم رو کامل ارسال کنم . مجددا که محدودیت سه پستم برداشته شد ارسال میکنم.
    ویرایش توسط محمد 93 : سه شنبه 09 اردیبهشت 93 در ساعت 13:12

  6. کاربر روبرو از پست مفید محمد 93 تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (سه شنبه 09 اردیبهشت 93)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 00:10]
    تاریخ عضویت
    1388-2-15
    نوشته ها
    532
    امتیاز
    15,820
    سطح
    80
    Points: 15,820, Level: 80
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    2,510

    تشکرشده 2,960 در 521 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    78
    Array
    سلام،


    زندگی‌ مشترک فرصتی برای محک خوردن توانایی‌ها و اعتقادات ما هست. میتوانم با اطمینان بگویم که تصورات شما از زندگی‌ مشترک بسیار ایده‌آل و از واقعیت فاصله دارد. خیلی‌ از برنامه ها، تصورات و مواردی که اشاره داشتی بسیار ایده‌آل هستند. وارد زندگی‌ مشترک که بشوی، متوجه خواهی‌ شد خیلی‌ از این موارد را که الان فکر میکنی‌ حتی نقاط قوت تو هستند نمیتوانی‌ اجرا کنی‌، چرا که فاصله بین شعار و عمل، به خصوص در شرایط متفاوت، بسیار کوتاه میشود.

    نوشتی‌، بسیار عاطفی هستی‌. این به هیچ عنوان بد نیست. اما، از دید یک مرد این سوال را می‌پرسم. آیا این عاطفی بودن، برای مرد تو محدودیتی خواهد آورد یا خیر؟ به عبارت دیگر منجر به وابستگی‌ای میشود که آزادی مشروع یک مرد را به خطر بیندازد؟

    برای مثال، آیا مردت را در بیان انتقادات از تو محدود خواهد کرد؟ اینکه او همیشه نگران باشد که تو ناراحت شوی و مشکلاتش را با تو در میان نگذارد تا زندگی‌ به انفجار برسد، تنها یه نمونه از موارد قابل بحث خواهد بود. آیا میدانی‌ گاهی‌ اوقات مردها نیاز دارند تنها باشند؟ این درک را داری که در چنین مواردی بدون توپ و تشر، بدون گریه زاری، او را تنها بگذاری؟ آیا میتوانی‌ بدون چشمداشت به مردت عشق بدهی‌ و محبت کنی‌؟


    این‌ها سوالات مهمی‌ هست که باید از خود بپرسی‌ و آنها را در نظر بگیری. مردها، از عشقی‌ که آزادی مشروع آنها را بگیرد، و به جای پشتیبانی و پیشرفت در زندگی‌، صرفا آنها را عقب نگهدارد، متنفرند. چنین عشقی‌، عشق از روی وابستگی خواهد بود که محدود کننده و برای هر مردی آزار دهنده خواهد بود.


    مساله دیگر که در رابطه با شما فکر می‌کنم مهم هست این هست که در صورت یک مشکل در زندگی‌ مشترک، اختلاف نظر بر سر مسائل حتی جزئی، پدر و مادر شما چطور مساله را حل می کنند؟ همیشه نمیتوان با منطق و استدلال گفتگو کرد، در چنین مواردی، چه کسی‌ حرف آخر را میزند؟ در خانه شما چه کسی‌ تصمیم آخر را می‌گیرد؟ اگر پدر یا مادر شما بخواهند فرد تصمیم گیرنده را به تصمیمی جدید یا حتی تغییر در تصمیمی که گرفته شده مجاب کنند، چگونه عمل میکنند؟



    ضمنا در مورد محبت کلامی‌ که اشاره داشتی، من شخصا معتقدم، خیلی‌ از کلمات و جملات اگر بیش از اندازه تکرار بشوند، معنی‌ واقعی‌ و کارکرد خودشان را از دست میدهند.


    به اینها فکر کن!



    موفق باشی‌،


    کامران

    عاشق همه سال مست و رسوا بادا

    ديوانه و شوريده و شيدا بادا

    با هوشياري غصه هر چيز خوريم

    چون مست شديم هرچه بادا باد


  8. 5 کاربر از پست مفید kamran2007 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), minoo69 (سه شنبه 09 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 09 اردیبهشت 93), مصباح الهدی (سه شنبه 09 اردیبهشت 93), تهمتن (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 آذر 93 [ 12:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-09
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    457
    سطح
    9
    Points: 457, Level: 9
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 41 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط kamran2007 نمایش پست ها
    سلام،


    زندگی‌ مشترک فرصتی برای محک خوردن توانایی‌ها و اعتقادات ما هست. میتوانم با اطمینان بگویم که تصورات شما از زندگی‌ مشترک بسیار ایده‌آل و از واقعیت فاصله دارد. خیلی‌ از برنامه ها، تصورات و مواردی که اشاره داشتی بسیار ایده‌آل هستند. وارد زندگی‌ مشترک که بشوی، متوجه خواهی‌ شد خیلی‌ از این موارد را که الان فکر میکنی‌ حتی نقاط قوت تو هستند نمیتوانی‌ اجرا کنی‌، چرا که فاصله بین شعار و عمل، به خصوص در شرایط متفاوت، بسیار کوتاه میشود.

    نوشتی‌، بسیار عاطفی هستی‌. این به هیچ عنوان بد نیست. اما، از دید یک مرد این سوال را می‌پرسم. آیا این عاطفی بودن، برای مرد تو محدودیتی خواهد آورد یا خیر؟ به عبارت دیگر منجر به وابستگی‌ای میشود که آزادی مشروع یک مرد را به خطر بیندازد؟

    برای مثال، آیا مردت را در بیان انتقادات از تو محدود خواهد کرد؟ اینکه او همیشه نگران باشد که تو ناراحت شوی و مشکلاتش را با تو در میان نگذارد تا زندگی‌ به انفجار برسد، تنها یه نمونه از موارد قابل بحث خواهد بود. آیا میدانی‌ گاهی‌ اوقات مردها نیاز دارند تنها باشند؟ این درک را داری که در چنین مواردی بدون توپ و تشر، بدون گریه زاری، او را تنها بگذاری؟ آیا میتوانی‌ بدون چشمداشت به مردت عشق بدهی‌ و محبت کنی‌؟


    این‌ها سوالات مهمی‌ هست که باید از خود بپرسی‌ و آنها را در نظر بگیری. مردها، از عشقی‌ که آزادی مشروع آنها را بگیرد، و به جای پشتیبانی و پیشرفت در زندگی‌، صرفا آنها را عقب نگهدارد، متنفرند. چنین عشقی‌، عشق از روی وابستگی خواهد بود که محدود کننده و برای هر مردی آزار دهنده خواهد بود.


    مساله دیگر که در رابطه با شما فکر می‌کنم مهم هست این هست که در صورت یک مشکل در زندگی‌ مشترک، اختلاف نظر بر سر مسائل حتی جزئی، پدر و مادر شما چطور مساله را حل می کنند؟ همیشه نمیتوان با منطق و استدلال گفتگو کرد، در چنین مواردی، چه کسی‌ حرف آخر را میزند؟ در خانه شما چه کسی‌ تصمیم آخر را می‌گیرد؟ اگر پدر یا مادر شما بخواهند فرد تصمیم گیرنده را به تصمیمی جدید یا حتی تغییر در تصمیمی که گرفته شده مجاب کنند، چگونه عمل میکنند؟



    ضمنا در مورد محبت کلامی‌ که اشاره داشتی، من شخصا معتقدم، خیلی‌ از کلمات و جملات اگر بیش از اندازه تکرار بشوند، معنی‌ واقعی‌ و کارکرد خودشان را از دست میدهند.


    به اینها فکر کن!



    موفق باشی‌،


    کامران

    بله آقا کامران منم دختر عاطفی رو فقط توی رویاهام میبینمش و فکر نمیکنم در عمل بهش برسم ولی حتی فکر کردن بهش هم لذت بخشه! دختری که ناز و نوازشش کنی بغلش کنی و اونم همشه هواتو داشته باشه. واقعا زندگی متاهلی چقدر شیرینه اگر آدم بتونه کسی رو پیدا کنه که رفتارش اونچیزی باشه که میخواد ولی افسوس که اونچیزی که آدم تو رویاهاش پرورش میده تا واقعیت خیلی فاصله داره.افسوس
    ویرایش توسط ash1 : سه شنبه 09 اردیبهشت 93 در ساعت 17:16

  10. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    سلام مصباح جان میخواستم کمکت کنم ولی واقعا درک نمیکنم تعدیل عواطف از نظر تو یعنی چی؟

    - - - Updated - - -

    من توضیحاتی میدم اگر همون چیزهایی بود که مد نظرت هست ادامه میدیم .

    شما در عین حال که عاطفی هستی باید منطقی رفتار کنی.

    مثلا هر موضوعی که ناراحتت کرد تا حد ممکن گریه نکنی .موقعیت رو بسنجی بعد گریه کنی مثلا تا وقتی تنها نشدی به خودت اجازه ندی احساساتت رو با گریه کردن نشون بدی.

    - - - Updated - - -

    احساسات رو باید کننرل کرد که روی تصمیمات تاثیر منفی نداشته باشه وگرنه خیلی جاها اگر احساسات نباشه زندگی بی روح میشه.





    • اعلام حضور براي ختم قرآن در ماه رمضان سال1435قمري


    http://www.hamdardi.net/thread-32764.html


    خداوندا؛هدایتم کن تا به این باور برسم؛
    که جواب برخی دعاهایم؛
    «صبر» و «انتظار» است ...





    ویرایش توسط صبوری : یکشنبه 14 اردیبهشت 93 در ساعت 23:39

  11. 3 کاربر از پست مفید صبوری تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), meinoush (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), مصباح الهدی (دوشنبه 15 اردیبهشت 93)

  12. #17
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    فکر می کنم کنار یه مرد زندگی کردن خود به خود برای یه زن تعادل رو میاره در احساسات. یه کمی زن محکم تر میشه یه کمی مرد مهربان تر.
    البته نمی دونم درست فکر می کنم یا نه. چون هیچوقت با کسی به عنوان همسر زندگی نکردم.

  13. 5 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), khaleghezey (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), مصباح الهدی (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), بی نهایت (دوشنبه 15 اردیبهشت 93)

  14. #18
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array

    سلام دوستان خوبم

    ببخشید من چند وقته که به شدت درگیرم و دیر خونه می رسم.برای همین هم این تاپیک را رسیدگی نکردم.

    اما پاسخ به شما عزیزان در مورد پست های پیشین:


    مینوش عزیز ممنونم از صحبت ها و نظر لطفت

    ولی به نظر خودم باید یکمی باز هم روی خودم کار کنم و پست مدیر همدردی را جدی بگیرم.در حد تعدیل کردن نه تغییر دادن.


    آقای ash1 بله اگه همسر آیندم مثل من عاطفی باشه خیلی عالی میشه.اما به شرط اینکه منطقی هم باشه.وگرنه در این صورت چه طوری مدیریت کنه.و من حس می کنم جمع شدن این دو تا در آقایون احتمالش خیلی کمتره.

    مساله دیگه اینجاست که من که نمی تونم بگم مرد با عاطفه بیاد خواستگاریم.همون طور که شما هم اشاره کردین در آقایون این مساله کمتره.فرض کسی بیاد خواستگاریم و فقط ایرادش کم عاطفه بودن باشه و من رد کنم خب باز هم به سخت گیری متهم میشم.این طور نیست؟

    از معیار ظاهر و مالی که خیلی کوتاه میام و آنچنان برام مهم نیستند.از معیار تحصیلی هم دیگهکوتاه میام.

    اما از معیار مذهبی بودن خب فکر می کنم تا حد معقول و درست و اعتدالی که پیامبر هم مدنظرشونه(نه این که خیلی افراطی و...)باید حتما داشته باشه.و من از این حد دیگه نمی تونم کوتاه بیام.یعنی خودم اذیت می شم اگه با کسی ازدواج کنم که مثلا گاهی کاهل نمازه یا...(واجبات و محرمات برام مهمه.تا حدی هم معنویات با توجه به روحیاتم برام مهمه)و من اصلا دوست ندارم برای همسرم معلم دینی و اخلاق باشم!!! حس بدی است.خودش باید این طور باشه من دوست ندارم تغییرش بدم.

    اتفاقا به نظر من اگه کسی عاطفی باشه ولی مذهبی نباشه خیلی خیلی بیشتر در معرض خطره.

    فرض من خودم اگه مذهبی نبودم و محرم و نامحرمی برام مهم نبود با توجه به اینکه عاطفی هستمممکن بود خدای نکرده تو ذهنم عاشق مردی بشم و....این شاید به نظر خیلی ها مهم نباشه ولی به نظر من عدم تعهد به همسر آیندمه.

    مثلا ممکن بود همون اول آشنایی با هر کسی به قصد ازدواج رابطه عاطفی ایجاد می شد و یا حتی ارتیاط های بیشتر و....در صورتی که من به خودم گفتم قلبم فقط برای همسر آیندمه و تا وقتی که ازدواج نکنم احساسات قلبیم را چه در ظاهر و چه در باطن و پیش خودم خرج مرد دیگه ای نکنم.یعنی تعهدی برای احساس خودم نسبت به همسر آیندم دارم .


    حالا اگه یک مرد همچین تعهدی نداشته باشه و از طرفی خیلی عاطفی هم باشه چند در صد احتمال داره قبلا عاشق نشده باشه؟و درگیری احساسی با یک خانم دیگه تو این وضع جامعه نداشته باشه؟

    حداقل اگه ایمان داشته باشه درگیری اش سطحی تره و خیلی جلو نمی رهدر پی رفع اون میاد نه اینکه همش بخواد احساسش را عمیق کنه.در حالیکه اون خانم همسرش نیست.و ممکنه بعدا همسرش کس دیگه ای بشه.

    صبای عزیز خیلی خیلی ممنون

    به نکات خوبی اشاره کردی.راست می گی من از اون خانم هایی هستم که اگر در آینده شاغل نباشم و وقت آزاد زیادی داشته باشم توقعات عاطفیم بالا می ره.

    اصلا خیلی ها که می گن دیگه برای چی می خوای دکترا بخونی و برای چی می خوای شاغل باشی و خانم ها نباید کار کنند من تو ذهنم فکر می کنم پس من اون موقع چی کار کنم.اصلا الان که پستت را خوندم فهمیدم خود همسرم باید خیلی خوشحال بشه که من سر کار برم و ادامه تحصیل بدم و گرنه انرژیم را باید یه جوری مدیریت کنه!!!و همش باید برام وقت بذاره. برای همین اشتغال آیندم و ادامه تحصیلم برام مهمه.چون واقعا این طوری بهتر زمانم مدیریت می شه و فکرم به چیزهای دیگه گیر نمی ده.


    در مورد این که می گی هیچ وقت ندیده کسی را رد نکن؛من عذاب وجدان می گیرم.و دست خودم نیست.مثلااگر همین اختلاف سن کسی بیاد و من دوباره همین احساس را داشته باشم و جواب منفی بدهم.(که احتمالش زیاده همین حس پیش بیاد) خب من موجب زحمت الکی یک خانواده شدم.حالا چه مادی و چه معنوی.

    مادر و پدرم جدیدا فهمیدم که ندیده رد می کنند.یک خواستگاری زنگ زد و من خونه بودم و شنیدم.آقا پسر فوق دیپلم داشت.مادرم جواب منفی دادن.من به مادرم گفتم که تحصیلات برام مهم نیست ولی مادرم گفتند بی خودی کسی را راه نده.همین اولش معلومه که خیلی به هم نمی خورین.آنها هم اذیت می شن.

    یکم هم حس می کنم نگران هستند که من ممکنه خسته شده باشم و همینجوری کسی را بپسندم.البته توضیح دادم که این طور نیست.

    مرجان جان ممنون از نظر لطفت.

    نه ضربه ای نخوردم.اتفاقا همیشه این بعدم باعث شده برای دیگران مفید باشم و خیلی ها دوست دارن با من هم صحبت بشن.و آرامش بگیرن.

    ولی پیشگیری بهتر از درمانه!من اینجا کلی تاپیک خوندم که مثلا خانم خیلی عاطفی بوده و آقا نبوده هر دو طرف اذیت شدند. و تاپیک هایی خوندم که تن منو به شدت لرزاند.مثل این :خانومی به دلیل همین عاطفی نبودن همسرش؛عاشق برادر شوهرش بود و خانم هم آدم مذهبی بود و خودش از احساسش نسبت به برادر شوهرش رنج می برد.اما نیازش تامین نمی شد.این تاپیک را خواندم واقعا تنم لرزید!!!حالا تاپیک های دیگه هم که بعدش خوندم ولی خانم مذهبی نبود و این افکار خیانت آمیز در ذهنش بود. که واقعا نمی تونم تصور کنم در آینده نسبت به همسرم همچین چیزی برام پیش بیاد!!! این خانم ها هم خیانتشون را اجرا نکرده بودند که!!! حالا به دلیل انسانیت یا... .و از این افکار فقط خیلی رنج می بردند.


    ممنون آقای کامران از پست کاملتون.از برخی جاها از دیدگاه یک مرد برام خیلی مفید بود.

    اولش که این جملتون را خوندم:

    میتوانم با اطمینان بگویم که تصورات شما از زندگی‌ مشترک بسیار ایده‌آل و از واقعیت فاصله دارد. خیلی‌ از برنامه ها، تصورات و مواردی که اشاره داشتی بسیار ایده‌آل هستند. وارد زندگی‌ مشترک که بشوی، متوجه خواهی‌ شد خیلی‌ از این موارد را که الان فکر میکنی‌ حتی نقاط قوت تو هستند نمیتوانی‌ اجرا کنی‌، چرا که فاصله بین شعار و عمل، به خصوص در شرایط متفاوت، بسیار کوتاه میشود.

    راستش یکم تو ذهنم در مورد زندگی مشترک آیندم نگران شدم.

    بله شاید تصویری که از زندگی مشترک در ذهن من بود؛روتوش شده بود.و من باید تصویر واقعی تری از زندگی داشته باشم.این ایده آلگرایی در من متاسفانه هست و من واقعا دارم تلاش می کنم که تعدیلش کنم
    این را می دانم که در زندگی مشترک بالا پایین هست.و در یکی از پستهام هم گفتم زن و شوهری که هیچ برخوردی با هم نداشته باشن معنیش اینه که از هم چقدر دور هستند که باهم اصطکاک نداشتند.


    آیا این عاطفی بودن، برای مرد تو محدودیتی خواهد آورد یا خیر؟ به عبارت دیگر منجر به وابستگی‌ای میشود که آزادی مشروع یک مرد را به خطر بیندازد؟اگه صادقانه جواب بدم واقعا نمی دونم.ولی اگر فعالیت اجتماعی نداشته باشم احتمالش خیلی زیاده موجب وابستگی بشه.ولی با مطالعاتی که اینجا کردم فهمیدم که اشتباهه و نباید وابسته بشم و حداقل وابستگیم را نشان نخواهم داد.و قطعا او را محدود نمی کنم.ولی اگر عاطفی نباشه تو دلم احتمال زیاد ناراحت باشم.

    آیا مردت را در بیان انتقادات از تو محدود خواهد کرد؟ اینکه او همیشه نگران باشد که تو ناراحت شوی و مشکلاتش را با تو در میان نگذارد تا زندگی‌ به انفجار برسد،خیر.با اطمینان می گویم.


    با توجه به شخصیتم فکر می کنم آدم انتقاد پذیری هستم(حداقل انتقاد ناپذیر نیستم).و تو زندگی ایده آلم دوست دارم همسرم منو بهترین دوست خودش بدونه و حرف دلش را راحت باهام در میون بذاره.حتی یک ایده ای هم با توجه به یکی از پست های آقای امید 65 در نظر گرفتم برای این کار که راحت تر مشکلاتمون را درمیون بذاریم.و بی رودروایسی تر از هم انتقاد کنیم.


    آیا میدانی‌ گاهی‌ اوقات مردها نیاز دارند تنها باشند؟ این درک را داری که در چنین مواردی بدون توپ و تشر، بدون گریه زاری، او را تنها بگذاری؟

    بله می دانم و مطالعه کردم.گریه زاری که اونجوری هیچ وقت نمی کنم.تو تنهاییم برای خودم گریه می کنم.حالا شاید تو خانم ها این باشه که موقع ناراحتی دوست دارن همون موقع درد و دل کنند ولی خیلی وقتها خودم دوست دارم اولای ناراحتیم تنها باشم.

    آیا میتوانی‌ بدون چشمداشت به مردت عشق بدهی‌ و محبت کنی‌؟

    قطعا.اصلا شخصیتا آدمی هستم که محبت می کنم .اون لحظه یا بعدش برام مهم نیست که مثلا من فلان محبت را در حق کسی کردم پس باید او هم در ازای اون فلان کار را بکنه.نمی دونم چه جوری بگم حتی نگرانیم اینه که اگه اون محبت نکنه من خودم آدمی هستم که زیاد محبت می کنم و او یک موقع ظرفیت این موضوع را نداشته باشه و زده شه.برای همین فکر کنم باید حداقل تو ابراز احساساتم تعدیل ایجاد کنم.

    مردها، از عشقی‌ که آزادی مشروع آنها را بگیرد، و به جای پشتیبانی و پیشرفت در زندگی‌، صرفا آنها را عقب نگهدارد، متنفرند. چنین عشقی‌، عشق از روی وابستگی خواهد بود که محدود کننده و برای هر مردی آزار دهنده خواهد بود.
    راست می گید.منم دوست دارم همسرم یک آدم موفقی باشه. و منم دوست دارم همسرم تو اهدافم خیلی بهم کمک کنه.من عشق واقعی را دوست دارم.این عشقی که باعث بشه من یا همسرم مسیر قبلیمون هم کند بشه فایده نداره.مثلا اگه همسرم مانع ادامه تحصیل و اشتغال من بشه و منو حمایت نکنه من مطمئن می شم منو سطحی دوست داره.چون اگر واقعی دوست داشت علائق منو هم دوست می داشت.در صورتی که من حتما دوست دارم همسرمدر هر آنچه که دوست داره پیشرفت کنه و بی منت بهش کمک خواهم کرد.ولی اینو تو آقایون زیاد نمی بینم!
    گاهی برای آقایون منت هم هست که مثلا من گذاشتم تو درس بخونی!خب عشق پس معنیش چیه.


    این وظیفه همسره که آدمو پشتیبانی کنه!وگرنه اگه مانع هم بشیم قبل ازدواج که خیلی راحت تریم!!!.

    در صورت یک مشکل در زندگی‌ مشترک، اختلاف نظر بر سر مسائل حتی جزئی، پدر و مادر شما چطور مساله را حل می کنند؟ همیشه نمیتوان با منطق و استدلال گفتگو کرد، در چنین مواردی، چه کسی‌ حرف آخر را میزند؟ در خانه شما چه کسی‌ تصمیم آخر را می‌گیرد؟ اگر پدر یا مادر شما بخواهند فرد تصمیم گیرنده را به تصمیمی جدید یا حتی تغییر در تصمیمی که گرفته شده مجاب کنند، چگونه عمل میکنند
    من معتقدم بیشتر وقت ها میشه مشکلاتی که بر اساس فکر و... هست را با گفتگو،منطق و مشاوره حل کرد.اما وقتی مساله اساس منطقی نداره و یا به عبارتی بنیادی نیست.مثل مسافرت و... باید گذشت کرد. و اتفاقا من دارم به این فکر می کنم که چه کسی گذشت می کنه؟ خب به نظرم کسی که عاطفی باشه و مهربون تر باشه؛راحت تر گذشت می کنه.

    شاید به همین خاطره که تو زندگی مشترک از خانم ها بیشتر انتظار گذشت میره تا آقایون.


    نه اینکه تا حالا بین پدر و مادرم اختلافی پیش نیومده.و یا ما ندیدیم.چرا پیش اومده.حتی بابام هم عصبانی شدند.ولی اون موقع مادرم کار خاصی نکردند.بعدش یکم مامانم کوتاه اومده.یکم بابام کوتاه اومده و...

    مثلا الان مثالی که تو ذهنمه همین عید بود.مادرم دوست داشتد برن شهرستان دیدن خانوادشون.بابام هم شرایطی پیش اومد که خواستند برن همون شهرستان .خب مادرم گفتند حالا که داری می ری اونجا ما هم میایم.ولی پدرم قبول نکردند و گفتند راستش حوصله بردن خانواده را ندارم.خب حق که با مادرم بود.و مادرم هم ناراحت شدند.ولی باز بابا قبول نکرد.ولی وقتی ناراحتی مادرم را دید گفت الان اونجا سرد هم هست و خیلی خوش نمی گذره.اردیبهشت هم هواش بهتره و هم خلوت تره.اون موقع حتما می ریم. مامانم هم کوتاه اومدند.یعنی در واقع گذشت کردند.

    من دوست دارم همسرم اهل گذشت باشه و احساسات من براش مهم باشه.خب این وقتی پیش میاد که او هم آدم باعاطفه ای باشه و خشک نباشه که به فکر فقط اونچیزی که خودش می خواد باشه.


    زن و شوهری مدام اختلاف نظر داشتند و خواستند اختلافات خودشون را حل کنند و دیگه دعوا نکنند.مرد رفت کلی فکر کرد و اومد با خوشحالی گفت: من یک راه حل خوب برای اختلاف نظرامون پیدا کردم!!! از این به بعد هر چی من گفتم تو بگو چشم!!!


    شایدد این مطلب طنز باشه ولی واقعیت اینه که تو بسیاری از زندگی ها همین طوره و راه حل را ناخوداگاه همین می بینند!!! به نظرم می رسه اگر مردی مهربون نباشه راه حل کوتاه را همین می بینه و اینو انتخاب می کنه.

    خب وقتی جاهایی که میشه گذشت کرد؛همیشه فقط یک طرف گذشت کنه(مثلا زن) به مرور چه به سر احساسات اون زن میاد و چه توقعی براش پیش میاد؟همش فکر می کنه اون قربانیه.

    ضمنا در مورد محبت کلامی‌ که اشاره داشتی، من شخصا معتقدم، خیلی‌ از کلمات و جملات اگر بیش از اندازه تکرار بشوند، معنی‌ واقعی‌ و کارکرد خودشان را از دست میدهند.
    نمی دونم ولی به نظر من همه کلمات این طور نیستند.مثل آب که رنگ و مزه ندارد اما هیچ وقت دل آدم را نمی زند.اما آب میوه چرا!!! هیچ وقت نمیشه روزی 8 لیوان آب پرتقال خورد. که باید تنوع در ارائه آن داشت. بعضی جملات برای من تکراری نمی شن و مثل آب هستند.شاید به دلیل همین زیادی عاطفی بودنم هست.
    اگر تکراری بودن بد باشه پس باید تنوع در مورد اون داشت که کسی که عاطفیه حوصله فکر کردن و خرج کردن تنوع و سلیقه در رابطه عاطفی میشه.نه کسی که عاطفی نباشه.

    صبوری عزیزم

    چیزی که مشخصه من خودم می دونم خیلی عاطفی هستم و ابراز آن هم برام خیلی راحته.
    و اصلا دلم نمی خواد در آینده حس کنم شوهرم فکر میکنه من آویزونشم و برام منت بذاره.
    دلم می خواد از نظر عاطفی مستقل باشم و به شوهرم نیاز نداشته باشم که اگر بهم کم محبت کرد برام سخت باشه و هی بخوام به روشی بهش بگم تو باید به من محبت کنی.حس گدایی محبت به آدم دست می ده و من از این حس متنفرم.(نمی دونم این حس از غرور یا اعتماد به نفسم ناشی میشه یا نه)

    اگر خودش آدم با محبتی بود که خیلی خوب می شه.ولی اگر نبود من نمی تونم چنین چیزی را ازش مستقیم بخوام.و احتمالا نخواهم خواست و درونا اذیت میشم.پس بهتره نیاز عاطفیم را کم کنم و دایره انتخابم را گسترده تر کنم.چون بیشتر مردان کم عاطفه هستند.
    هر چند که اگر واقعا عاطفی بودنم کم شه اون رغبتی که برای ازدواج دارم به شدت کم خواهد شد و شاید از یک جهتی خوب باشه چون این جوری فکرم راحت تر میشه.از یک جهت هم بد میشه چون احساس می کنم الان که مجردم به جز نیاز عاطفی می تونم موفق تر باشم و ازدواج را بیشتر یک مانع ببینم.البته می دونم اشتباهه ولی احتمال یک ازدواج موفق که باعث پیشرفت آدم تو جنبه های مختلف بشه مگه چقدره؟




    - - - Updated - - -




    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : دوشنبه 15 اردیبهشت 93 در ساعت 21:56

  15. 2 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), meinoush (دوشنبه 15 اردیبهشت 93)

  16. #19
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    اگه در مقابل محبت هات توقع محبت همپای خودت نداشته باشی که مشکلی پیش نمیاد. یه همسر در حالت طبیعی خودش خوشحال میشه که زنشو خوشحال کنه. فقط ممکنه نتونه به اندازه ی تو محبت کنه.
    کسی محبت زیاد یکی دیگه رو مثلا همسرشو نمی تونه قبول کنه که خودشو لایق محبت ندونه. یه جورایی از محبت زیادی حس عذاب وجدان کنه. وگرنه همه از محبت اونم از نوع بی توقعش خوششون میاد.
    اگه دوست داری تعدیل کنی احساساتتو بکن. ولی به خودت فشار فکری نیار. موفق باشی.
    ویرایش توسط meinoush : دوشنبه 15 اردیبهشت 93 در ساعت 22:08

  17. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), مصباح الهدی (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), صبوری (سه شنبه 16 اردیبهشت 93)

  18. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 دی 93 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1393-2-11
    نوشته ها
    268
    امتیاز
    1,216
    سطح
    19
    Points: 1,216, Level: 19
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    291

    تشکرشده 1,029 در 261 پست

    Rep Power
    39
    Array
    سلام

    اولا قبل از هر صحبتی چون در تاپیک های مختلف ایرادات املایی و نگارشی میگیرید یه چندتایی ایراد از شما بگیرم فکر نکنید از این کارا فقط خودتون بلدید

    غلط - (صحیح)
    برای همین هم این تاپیک را رسیدگی نکردم - (برای همین به این تاپیک رسیدگی نکردم)

    و در پی رفع اون میاد -( در پی رفع آن بر می آید)

    که به فکر فقط اونچیزی که خودش می خواد باشه - (که فقط به فکر اونچیزی که خودش می خواد باشه).

    البته اشتباه های املایی هم کم نبود مثلا مادرم دوست داشتد (داشتند) و دیگهکوتاه هستمممکن ...

    اما دیگه اینو کجای دلم بذارم
    قطعا.اصلا شخصیتا آدمی هستم که محبت می کنم

    یعنی نیم ساعت فکر کردم که نگارش صحیح این جمله ای که شما نوشتید چی میشه .هنوزم تو فکرم ....

    لطفا سعی نکنید در پست هایی که من مینویسم دنبال غلط بگردید چون پیدا نمیکنید (میدونم که حتما اینکار رو میکنید ) در زمن من حیچوغط قلت غلوت نمینویصم

    اما در مورد سوالی که مطرح کردید
    عایا من در ازدواج سختگیرم 2
    جدا از هرگونه شوخی بدلیلی که در پایان صحبت هام خواهم گفت شانستون برای پیدا کردن همسر دلخواهتون خیلی کمه

    بهتره برای هر معیار یک min و max در نظری بگیرید یا معیارتون درصد بندی کنید (به هر معیاری که دارید ضریب اختصاص بدید)

    مثلا پوشش همسرم برای من مهمه اگه بخوام یک بازه براش قرار بدم خیلی هم از حجاب افراطی که آسایش رو از همسرم بگیره و انجام امورش رو مختل کنه استقبال نمیکنم ولی فردی رو هم که خیلی بیحجاب باشه نمیتونم بپذیرم و در این بازه برای من پوشش های مختلفی قرار میگیره و دختر های زیادی در جامعه هستند که میتونم بعنوان همسرم در نظر بگیرم و این انتخاب من خیلی هم محدود کننده نیست

    اگر بخوام به پوشش همسرم بارم بدم و درجه اهمیتشو مشخص کنم از بین معیارهایی که دارم شاید 10 درصد برام مهم باشه و بیشتر از اون برام اخلاق (شخصیت) و خانواده و سایر مسائل مهم هستند

    یا در خصوص تحصیلات هیچ بازه ای ندارم و برام فرقی نمیکنه همسرم چقدر تحصیل کرده باشه و درجه اهمیت اون برای من 1 درصده

    یا مذهبی بودن همسرم بازه ی وسیعی رو شامل میشه من میتونم همسری رو بپذیرم از کاملا مذهبی تا مذهبی معمولی و حتی غیر مذهبی و بازم با درجه اهمیت کم

    خیلی از مسائل فقط در حد یک نشانه هستند و با جمع بندی اونها میشه فهمید فرد مورد نظر همسر مناسبی برای من هست

    شما با قرار دادن هر معیاری که مد نظرتونه یک فیلتر برای خواستگارتون در نظر میگیرید و باید دقت کنید که معیار هایی که به شما توصیه میشه در نظر بگیرید رو در درجه اهمیت کمتری قرار بدید و در عوض معیارهایی که شخصا مورد نظر شماست و حاصل تجزیه و تحلیل خودتونه رو با اهمیت بیشتر مد نظر قرار بدید

    مثلا وقتی که شما همسرتون رو از افراد کاملا مذهبی انتخاب میکنید خود به خود چیزی حدود 50 درصد پسرا حذف میشند و وقتی که تحصیلات تکمیلی (فوق لیسانس و دکترا ) رو در نظر میگیرید از این جامعه اماری 20 تا 30 درصد باقی میمون و به همین ترتیب با قرار دادن هر فیلتر تعداد زیادی از افراد حذف میشند (و در نهایت با معیارهایی که والدینتون در نظر میگیرند عده ای هم که باقی میمونند بکل تار و مار میشند و اثری از کسی نمیمونه)

    نه باید طوری فیلتر قرار بدید که کسی باقی نمونه و نه طوری که هر پسری در اون محدوده قرار بگیره

    پس حالا این سوال مطرح میشه که آیا واقعا معیار هایی که انتخاب میکنید شما رو به بهترین انتخاب سوق میده و از انتخابتون در آبنده احساس رضایت میکنید

    باید این موضوع رو هم در نظر بگیرید که شما به عنوان یک زن قراره انتخاب بشید و متاسفانه انتخاب کننده نیستید

    خوشبختانه با کمی ارفاق در معیار هایی که دارید میتونید جامعه آماری خوبی رو بدست بیارید

    اما چطوری میشه این تخفیف ها رو لحاظ کرد

    مثلا معیار سن برای شما خیلی مهمه ولی در کنارش میشه اینطوری تبصره بنویسید که اگر خواستگاری داشتم که هم سن بودیم و حتی یکسال از من کوچکتر بود اما حس کردم که همدیگه رو کاملا درک میکنیم و میفهمیم و به من احساس یک فرد پخته و سرد و گرم چشیده رو انتقال داد این معیار در تصمیم گیری من اهمیت کمتری پیدا خواهد کرد

    یا در کنار تحصیلات میتونید این تبصره رو لحاظ کنید که اگر همسرم در آینده تمایل و علاقه به تحصیل داشته باشه و این مسئل رو عنوان کنه ممکنه این مورد برای من در درجه اهمیت کمتری قرار بگیره

    البته نباید در موارد متعدد به تخفیف دادن و ارفاق کردن اقدام کنید مخصوصا در موارد با اهمیت و خطوط قرمزی که دارید

    شما معیار های باطنی زیادی برای همسرتون در نظر گرفتید و این کار رو کمی سخت میکنه و خوشبختانه این مسئله که معیار های مادی و ظاهری شما چندان گسترده نیست امتیاز بزرگیه و نمیشه شما رو به سخت گیری محض متهم کرد و با توجه به معیارهای شما افراد زیادی در این بازه به عنوان همسر شما قرار میگیرند

    اما نکته مهم اینه که والدین شما هم دخالت مستقیم در انتخاب شما دارند و معیار های خودشون رو به شما تحمیل میکنند

    مثلا موضوع قیافه و ظاهر طرف مقابل یا حقوق دریافتی و آینده شغلی که پدرتون برای هر خواستگار در نظر گرفته

    با این تفاسیر افرادی که از این همه فیلتر بگذرند بسیار نادر و کمیاب هستند و حتی اگر حق انتخاب همسر و خواستگاری کردن رو به شما بدهیم پیدا کردن این آدم در عمل غیر ممکن و بسیار سخت خواهد بود

    راستی یک مسئله دیگه ، به نظرم شما دارید بر اساس اتفاقاتی و مطالب نگران کننده ای که در این سایت از زوجهایی که با هم مشکل دراند عنوان میشه و صرفا برای فرار از برخورد با این موارد در زندگی آیندتون معیار جدید برای خودتون میسازید و به معیار های قبلیتون اضافه میکنید که فکر نکنم روش خوبی در پیش گرفته باشید

    ببخشید اگر خیلی از حرفام کهنه و تکراری بود و در پست های مختلف بیان شده و مجددا دارید میخونید

    برای شما آرزوی موفقیت دارم

  19. 4 کاربر از پست مفید معاون کلانتر تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), ash1 (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), مصباح الهدی (سه شنبه 16 اردیبهشت 93)


 
صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: دوشنبه 19 اسفند 92, 17:03
  2. تعطیلات عید در کنار خانواده شوهر و تاثیرات بعدی آن!
    توسط she در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: شنبه 17 فروردین 92, 15:05
  3. تعطیلات عید--میگه من مَردم باید پیش خانواده ام باشم!
    توسط she در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 50
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 اسفند 91, 13:39
  4. تعطیلات عید--میگه من مَردم باید پیش خانواده ام باشم!
    توسط she در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 اسفند 91, 12:02
  5. اگر از تعدادی ازمعیارهام بگذرم پشیمون نمیشم؟
    توسط yasesepid در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: شنبه 29 خرداد 89, 23:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.