به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 دی 99 [ 03:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-29
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    6,907
    سطح
    54
    Points: 6,907, Level: 54
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    57

    تشکرشده 80 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام فرشته مهربان عزیز خییییلی ازتون ممنونم واقعا احساس میکنم یه فرشته مهربون کنارمه احساس دلگرمی میکنم حتما مطالبی که فرمودید مطالعه میکنم.

    برای شب یلدا همسرم بابت لجاجتش میگه نیا و من برای تموم شدن این قضیه میخام برم از طرفی میدونم که همسرم فقط کار خرابی بلده اگه تا صد سال خودم نرم اون نمیتونه قضیه رو جمع کنه و هی که تنها بره میشینه به حرفاشون هم گوش میده که زنت از خداش بوده که نیاد و دشمنیش باهام بیشتر میشه همین الان هم که تو خونه حرف نمیزنیم و فقط راجب بچه میخاد چیزی بگه اونم با عصبانیت و داد میگه پسرم ناراحته و همش میگه بابا سر مامان داد نزن میخام زودتر دو تا جو رو آروم کنه تا با خیال راحت رو خودم کار کنم تا ایشالا دفعه های بعد بتونم صبورتر با این مسائل برخورد کنم . دیشب رفتم برای مادرشوهرم یه هدیه خریدم نمیخام ازش معذرت خواهی کنم فقط میخام بگم بخاطر زحمتهایی که برای خانواده ما کشیدین ازتون ممنونم همین .

    جالبه که اینبار برخلاف همیشه خواهرشوهرام و برادرشوهرم تعصب مادرشون رو نگرفتن و باهام تو گروه چت میکنن مثل قبل برادرشوهرم هم که خیلی رو مادرش حساسه دیروز خیلی عادی بهم زنگید البته برای کار دیگه ای .
    بازم ممنون میشم کنارم باشید و از راهنماییتون استفاده کنم

  2. #12
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    با سلام

    نگران حرف و حدیث های پشت سر نباشید

    با مادر شوهرتون تماس بگیرید برای احوالپرسی و قدرشناسی و بگید یه هدیه ناقابل دلم خواست و براتون گرفتم دوست داشتم خودم شب یلدا بیام و تقدیم کنم اما .... آقا مثل اینکه میخواد خودش با پسرم تنها بیاد و خواسته که من نیام و منم اطاعت امر می کنم و هدیه را میدم پسرم بیاره ... امیدوارم خوشتون بیاد و از زحماتش قدر دانی کنید و ابراز محبت کنید.

    در مقابل همسرتون که میخواد شما نروید جبهه نگیرید و اصرار نکنید و نگران درست کردن اوضاع نباشید ..... این روحیه کنترل گری ( تلاش برای کنترل اوضاع با این تصور که بهتر می توانید مدیریت کنید و همسرتان خرابکاری می کند ) را کنار بگذارید و منعطف و همراه همسرتون باشید و نگران چیزی نباشید .... مدیریت آشکار در رابطه با خانواده اش را به ایشون بسپارید حتی اگر بترسید خرابکاری کند .... نگران نباشید و تقویت اعتماد به نفس را در پیش بگیرید .

    خوبه که با خواهر شوهرهات ارتباط خوبی دارید .... این ارتباط خوب را حفظ کنید و آنها را وارد بحثهای بین خودت و همسرت نکن و هیچ حرفی از مسائلتون نزنید .





  3. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Erica (چهارشنبه 29 آذر 96), tavalode arezoo (چهارشنبه 29 آذر 96)

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    خانمی لطفا پستهای فرشته مهربان رو بادقت بیشتری بخون وبهشون عمل کن.وقتی راهنمایی میکنن بابت شب یلدا بازهم شمامیخوای کارخودتو انجام بدی که فکرمیکنی درست تره ولی درواقع نفرسوم داره بهتر میبینه.شب یلدا بااینکه سخته تو خونه تنها بمونی ولی بهتره همون حرفای فرشته رو عملی کنی واین یک شب رو سخت بگذرونی.اگه همسرتون هدفش اذیت کردن شماازاین طریق باشه هم تیرش به سنگ میخوره وهم اینکه میفهمه تغییر رویه دادی

  5. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 دی 99 [ 03:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-29
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    6,907
    سطح
    54
    Points: 6,907, Level: 54
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    57

    تشکرشده 80 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنوننننننننننننننم از شمار دوستان مهربانم چشم همینکارو میکنم


    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    این روحیه کنترل گری ( تلاش برای کنترل اوضاع با این تصور که بهتر می توانید مدیریت کنید و همسرتان خرابکاری می کند ) را کنار بگذارید و منعطف و همراه همسرتون باشید و نگران چیزی نباشید .... مدیریت آشکار در رابطه با خانواده اش را به ایشون بسپارید حتی اگر بترسید خرابکاری کند ....

    .
    خیلی تاثیرگذار بود ممنونم

  6. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 دی 99 [ 03:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-29
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    6,907
    سطح
    54
    Points: 6,907, Level: 54
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    57

    تشکرشده 80 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان

    بالاخره شب یلدا گذشت همسرم تنها رفت ولی زود برگشت گفت بابام گفته برو خانمت بیار منم آماده شدم رفتیم خیلی عادی همه معمولی بودن برخلاف همیشه حتی مادرش که همیشه خودشون رو میگرفتن ولی این بار عادی بودن دیگه مطمئن شدم که واقعا حرف از خودشون بوده که الان آرومن و نمیخان جلوی داماد و عروس دیگه شون قضیه لو بره. منم مثل همیشه بودم با احترام و گرم باهاشون برخورد کردم مادر شوهرم با دیدن هدیه اش(گوشواره) خیلی خوشحال شد و چند بار تشکر کرد شوهرم هم قند تو دلش آب شده بود از قیافه اش پیدا بود دیروز هم با پدرو مادر همسرم رفتیم پیک نیک البته به خواست همسرم و منم موافقت کردم چون اخلاق همسرم رو میشناسم میخاست بهم خوش بگذره از دلم دربیاره اونجا هم خیلی هوامو داشت حواسم بود همش نگام میکرد که ببینه من خوشحالم یا نه منم با اینکه هنوز ته دلم از حرفهاشون ناراحتم ولی چیزی بروز ندادم و کاملا ریلکس بودم . تو این یه هفته هم حقوقش رو دست نزده بود طبق همون قرار قبلی ریختش به پس انداز و گفت خرجی هم با خودت فقط برسونش تا سر برج که دست به پس انداز نزنیم. برای خونه هم گفت تو این مدت تحقیق کردم باید پول بیشتر بزاریم خونه خوبی بخریم که بعدها راحت هم فروش بره منم گفتم هر جور خودت صلاح میدونی همون کارو میکنیم .
    خداروشکرررررررررررر همه چیز به حالت عادی برگشت ولی واقعااااااااااا دیگه نمیخام به این شدت مشکلی پیش بیاد میخام واقعا رو خودم کار کنم خودمو درست کنم همه توصیه های فرشته مهربان عزیز رو تو دفترم نوشتم دارم مقالات رو میخونم و نت برداری میکنم خدا کنه بتونم همه چیزو خوب کنترل کنم چون با این روحیه حساس همسرم ممکنه هر لحظه بحث تازه ای پیش بیاد . هنوزم به خانواده ام حساسه دیروز میگفت مادرت و خواهرات چی گفتن شنیدن وامت دراومده گفتم هیچی بخدا فقط تبریک گفتن. گفت راهنماییت نکردن گفتم نه بخدا من اصلا به کسی رو نمیدم بخواد حرفی بزنه واقعا هم همینطوره. خلاصه نمیدونم راجب به رفت و آمد با خونواده ام باهاش چطور تا کنم گاهی خودش میگه بریم به مامان بابت سر بزنیم البته دو هفته ای یه بار. ولی من بازم نمیخام رو این موضوع بهش فشاری بیارم چون با کوچکترین موردی که برخلاف میلش باشه سریع بهم میریزه . میخام بهش بگم برای سر زدن و مراسمات خونواده ام من از قبل بهت میگم اگه دوست داشتی بیا اگرم نخاستی هیچ گفتی خودت برو من میرم هرچند که تا حالا سعی کردم تنهایی نرم ولی اینبار تصمیم رو میزارم با ایشون .

    بازم راهنماییم کنید خیلی آروم میشم اینجا میام و با شما حرف میزنم ممنووووووونم از همگی

  7. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مهر 97 [ 19:43]
    تاریخ عضویت
    1394-11-11
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,263
    سطح
    28
    Points: 2,263, Level: 28
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام چند روز بود پست هات رو دنبال میکردم خب خدا رو شکر مشکلت حل شد.ای کاش منم مث شما میتونستم برخورد کنم و این همه با خانواده همسرم مهربون باشم واقعا معلومه برای حفظ زندگیت همه کاری میکنی،دو روز بخاطر اینکه شب یلدا خونه کی باشیم با همسرم حرف نمیزدم تا آخرش همسرم زنگ زد گف شب بریم خونه بابات رفتیم خونه بابام همه چی خوب بود ولی من عذاب وجدان داشتم ک شوهرمو تحت فشار گذاشتم از طرفی هم دوس داشتم کنار خانواده خودم باشم.آفرين ب مهربونیتون.

  8. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 دی 99 [ 03:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-29
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    6,907
    سطح
    54
    Points: 6,907, Level: 54
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    57

    تشکرشده 80 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستانم

    آذر میدخت عزیز ممنون بابت تعریفتون ایشالا که لیاقتش رو داشته باشم . عزیزم هر کسی با توجه به شرایط زندگیش و روحیات همسرش رفتار متفاوتی داره خوب همسر من اصلا طاقت دو روز قهر منو سر خونه بابای من و بابای خودش نداره و بیشتر جبهه میگیره و آخرش هم میگه همین که من میخام خوب منم که دنبال ناراحتی و شر تو زندگیم نیستم مجبورم اینجا پا روی نظر خودم میزارم ولی همین آقا جای دیگه طوری برخورد میکنه و برام مایه میزاره که شاید کمتر مردی اینکارو بکنه.

    ولی در کل مهربونی تو زندگی خیلی خوبه حتی اگه طرف های مقابلت هم سوء استفاده کنن ولی همین آرامشی که خودت داری و وجدان راحت برای من کافیه خدا هم که همیشه کنارمون هست.

    دوست عزیزم بابت همسر صبورت خدارو شاکر باش و همین که الان متوجه رفتارت شدی عالیه ولی سعی در برطرف کردن عیوبت داشته باش تو زندگی فرصت برای جبران زیاد هست ایشالا همیش لبت خندون و دلت شاد باشه

    همین آقای من که دو روز پیش سر خونه خریدن من اون حرف ها رو زد و یه هفته زندگی رو تلخ کردیم حالا دیشب رفته پای معامله خونه ای که علاوه بر کل پس اندازمون باید ماشین رو بفروشیم و مقداری هم چک برای عید بدیم .منم به توصیه فرشته مهربون فقط میگم هر تصمیمی خودت گرفتی من حرفی ندارم. میخام بگم ما آدم ها مخصوصا خودم خیلی آشوبگر هستیم انگار نه انگار خدایی ناظر بر همه چیز هست . فقط خدا کنه از این اتفاقات درس بگیریم
    ویرایش توسط مهرسا مامان : یکشنبه 03 دی 96 در ساعت 14:03


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. می ترسم ، شاقلی نمی بخشه چه کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    توسط ارشیدا در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 22 دی 91, 15:35
  2. چه کار میتونم بکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    توسط shomila در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 شهریور 89, 17:13
  3. به کدامین گناه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    توسط بیگناه در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 تیر 89, 10:41
  4. کسی نمی خواد کمکم کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    توسط سکوت عشق در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 02 دی 87, 13:02
  5. چرا غم دست بر نمی دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    توسط طلایه در انجمن اعتماد به نفس
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: شنبه 27 مهر 87, 16:46

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.