حنا شوهرت با تو مشکل نداره. تو بد نیستی. نخواستنی و زشت و ... نیستی.
همسرت بیماره.
مگه نمی گی از دوست دخترش هم امضا گرفته که بعد ازدواج هر چی دلش بخواد زن صیغه کنه؟
مگه نه این که چهل سالشه و به زور وادارش کردن ازدواج کنه؟ ( خانواده ی مذهبی که توان مالی هم دارن، مجرد موندن مرد تا چهل سالگی یعنی چی؟؟؟)
مگه نه این که می گه من به طلاق راضیم فقط خودت به مامانم بگو ( خانواده اش تو را انتخاب کردن برای نگهداری از پسر بیمارشون!! و خریدن آبروشون )
این بیمار به این راحتی ها خوب شدنی نیست. اگه می تونی اعصاب و وقت بذاری و به قول آقای مدیر همسرت را به مرزهای بالاتری بکشونی ( رابطه های رنگارنگ با زنان رنگارنگ را تبدیل کنی به صیغه و سالی یکی و ... ) و مرزهای خودت را هم کمی منعطف تر و شل تر کنی ( شوهر متعهد و تک همسر نخواهی و بتونی با شوهری که روابط دیگه ای هم داره کنار بیایی) ادامه بده. اگر نه ... فکر این که بعد از چند دهه روابط رنگارنگ و شخصیت و اخلاق خاص همسرت، یهو از فردا متعهد بشه و شما بشی تنها زن زندگیش ... فکر خامی هست.
یه جا گفته بودی خانواده اش تو چشم نامحرم نگاه نمی کنن و نمی دونن پسرشون اینطوریه
ولی به نظر من خیلی هم خوب می دونن
حتی همین حرفش که می گه تو به مامانم بگو برای طلاق ... یا اصرارهای مادرش به شما که برو خونه ی محمد و پیشش باش و ...
من حس می کنم خوب در جریانن. مگه می شه ندونن.
شما هنوز با ایشون رابطه جنسی نداشتی
شاید اصلا انحرافات جنسی و مشکلات دیگه ای هم داشته باشه که اینطور از شما فرار می کنه. این فقط یه احتماله. ( گفتی اگه تحریک بشه عصبی می شه و از اتاق بیرون می ره)
شاید هم البته نمی خواد تا مطمئن نشده که می تونه وفادار باشه، آینده ی شما را (به نظر خودش) خراب کنه.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)