به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    1,967
    سطح
    26
    Points: 1,967, Level: 26
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    42

    تشکرشده 182 در 88 پست

    Rep Power
    25
    Array
    دوست من ما قراره زندگي رو بسازيم پس بايد نقش خودمون رو اول پيدا کنيم وبعد دست بکاربشيم هرکس بايد به اندازه خودش قدمبرداره نشستن ومنظر موندن تا ديگري بفهمه .. ببينه ... حس کنه .. درک کنه تا من چنين وچنان کنم مردوده ...! اينقدر نا اميد نباش اصلا شرايط بدي نداره فقط انگيزه وانرژي ات کم شده ودقيقا اعتماد به هنفس ات شديد ا کم شده ..اول خودت به خودت کمک کن بعد منتظر کمک از ديگري باش ..! شوهرتم به اندازه کافي مشغله هاي خودش رو داره نميگم وظيفه اي نداره ولي سرش گرمه وچون اوايل زندگي تون هم هست خيلي با روحيات شما اشنايي نداره وفکرميکنه همچي مرتبه وخيلي مسئولانه عمل نميکنه ولي .............. منفعل موندن شما اصلا قابل قبول نيست نا اميدي رو ازخودت دور کن هزاران اتفاق مهم وقشنگ در زندگي مشترک افتاده وميفته که ميشه براشون برنامه ريزي کرد وازشون لذت برد اينقدر نگران سلامتي ات نباش تلقين مي مورد ازپا مي اندازدت وبرات مشکل ايجاد ميکنه از طرفي چون شوهرت هم دقيقا مشکل رو نميدونه شايد فکرکنه داري بهانه ميگيري وناراضي هستي و... يعني شروع مشکل واونموقع بايد هرچي دستت هست بذاري زمين به فکر رفع مشکلات زناشويي بيفتي .... همه اين افکارو ازخودت دور کن براي خودت برنامه ريزي کن همه وقتت رو به درس خوندن نگذرون با اين شرايطي هم که شماداري حتما تا کتاب ميذاري جلوت هزار تا موضوع مياد تو ذهنت ودرسها ميره به کناري ديگر.... ازخونه بزن بيرون ... براي ساعتهاي خودت برنامه بريز سعي کن تو فعاليت هاي گروهي شرکن کني .... دنبال دوستان خوب ومتاهل باش وباهاشون برنامه بيرون وکلاسهاي تفريحي و ورزشي بذار .... اين فکرها وحالات شما نتيجه خوبي نخواهد داشت ...مطمئن باش الان فقط خودت بايد به خودت کمک کني وديگه هيچ ...... موفق باشي

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 آبان 93 [ 16:56]
    تاریخ عضویت
    1392-8-20
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    389
    سطح
    7
    Points: 389, Level: 7
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 14 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای اردشیر خیلی سخته عمل کردن بهش،حرفاتون خیلی قشنگه آدمو امیدوار میکنه،اما میدونین که تغییر اخلاق آدم خیلی سخته،من تو این موندم که چه جوری خودمو عوض کنم،من خونوادمو بهترین دوستامو از خودم دور کردم با این فکر که شوهرم همه جوره درکم میکنه و باهامه،اما وقتی نیس،خیلی احساس تنهایی میکنم.همه چی هم تو خودم میریزم.تاحالا نشده داد بزنم یا صدام بالا بره موقع دعوا که خودمو خالی کنم،واسه همین به قلبم زده،بعدشم میگه پول ندارم بری دکتر،من فک میکنم به روانشناس یا روانپزشک نیاز دارم

  3. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    1,967
    سطح
    26
    Points: 1,967, Level: 26
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    42

    تشکرشده 182 در 88 پست

    Rep Power
    25
    Array
    دوست عزيز
    ما به همه عزيزاني که دوستمون دارن نياز داريم چرا بايد دوستانت رو ترک کني و... تو هم ميتوني همسرخوبس باشي وهم دوست خوبي وهم دختر خوبي وهم خواهرخوبي ... قرارنيست ما تا جايگاهي رو بدست مياريم همه مسئوليت ها ونقش هاي قبلي مون رو فراموش کنيم .... بعد درسته عوض کردن آدم ها سخته شايد بعضي هارو هم نشه تا آخر عمر عوض کرد ولي ...ميشه تعديل کرد ميشه هم خودمون رو وهم طرف مقابلمون رو تا حدي تغيير بديم تا اندازه اي که شرايط مون بهتر بشه .... درثاني زندگي مشترک ماشين نيست که ازش راضي نباشي عوضش کني بايد براس تلاش کني الانم وقتشه بعدن که اختلافات ريشه بگيره وناراحتي ها عميق بشه ديگه کاري ازت برنمياد ..! الان همه وقتت رو هم بذاري بازم ارزش داره ! فکرکن اگه همه فرصت هات بسوزه چه کاري ازت ساخته ست ! خواهرمن ... همه سختي هايي که گفتي درست مشکلاتي هم که گفتي درست ولي نا اميدي وناراحتي ومنفعل شدن سرسوزني برات کاري نميکنه درثاني هنوز کلي کار داري که بايد انجام بدي کلي نقش ومسئوليت متوجه شماست که روي زمين مونده کلي اميدها وآرزوها بشما گره خورده که بايد براش تلاش کني ............ نا اميدي ممنوع ! ما يه دفعه بدنيا مياييم ويه دفعه زندگي ميکنيم وهمه ما براي مقصدمون يه راه انتخاب نميکنيم ...يکي راهش نزديک تره ولي وسيله اش کهنه تره يکي راهش دور تره ولي وسيله اش مناسب تره يکي هم با تصميم نادرست ويا کوتاهي وغفلن مسير اشتباه ميره پس بايد تلاش کنه برگرده به مسير مگه ميشه زندگي رو رها کرد به حال خودش چون ازش راضي نيستي يا اطمينان خاطر بتو نميده ويا آرزوهايت رو برآورده نميکنه ... تو فقط اينارو حس ميکني حتي يقين هم نداري اينجوريه فقط مردد وکمي نا اميد شدي ... خداشاهده بخواي ميتوني شرايط رو خيلي بهتر ازايني که هست بکني .... اينم بدون هيچ کس ايده آل نيست وبه ايده آل مورد نظرش هم نميرسه .. حالا ماشينت بنز نيست پيکانه کولرم نداره موتورش ضعيفه ولي بايد باهاش مقصدت رو بري ممکنه دير تر برسي با سختي برسي ولي وظيفه ات رسيدنه ..... نه توقف وپياده شدن

  4. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 آبان 93 [ 16:56]
    تاریخ عضویت
    1392-8-20
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    389
    سطح
    7
    Points: 389, Level: 7
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 14 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز ممنونم از همه توجهتون
    امروز نمیدونم چرا ولی حال دلم خیلی بهتره،نمیدونم تاثیر چیه،شاید به خاطر درددل دیروزم با مادرشوهرم بود،یا اینکه یه سری چیزا رو دیشب واسه شوهرم توضیح دادم،با وجود اینکه اون هیچی نگفت و نظری نداد،فقط وقتی داشتم براش تعریف میکردم که "دکتر ازم پرسید عصبی هستی؟من گفتم آره" خیلی مطمئن گفت تو که قبلش عصبی نبودی تاحالا!!! من گفتم چرا ولی نشون نمیدادم.
    به هر حال...امروز چند بار خدا رو شکر کردم که احساس بدی که این چند روز داشتمو ندارم...
    درضمن اینو بگم که من اصلا بی خیال دوست و خونوادم نشدم،منظورم این بود که از شهر خودم اومدم تو غربت،جایی که شاید چند ماه نزدیکامو نبینم به خاطر شوهرم...

  5. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    1,967
    سطح
    26
    Points: 1,967, Level: 26
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    42

    تشکرشده 182 در 88 پست

    Rep Power
    25
    Array
    با سلام
    خوشحالم ..... اميدوارم بهتر هم بشي ....يه موقع هايي ما خيلي کم خسته وملول ميشيم واين باعث ميشه نتونيم خوب ببينيم واز امکانات خودمون واز موهبت هايي که خداوند مهربون بما داده استفاده کنيم ولي اگه خوب فکرکنيم ميبينيم همه چي خيلي هم بد نيست ويا اينکه ما خيلي هم تهي دست وتنها نيستيم .......... من براتون دعا ميکنم ومطوئنم با تلاش ومثبت انديشي به همراه درايت وسياست خانومانه بتوني برمشکلات فائق بشي ...!

  6. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 آبان 93 [ 16:56]
    تاریخ عضویت
    1392-8-20
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    389
    سطح
    7
    Points: 389, Level: 7
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 14 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم ardeshirk
    حالا خیلی بهترم امروز رفتم بیرون خرید،همش خدارو شکر میکردم،آخه این مدت واسم کابوس شده بود که برم تا خیابون، فک میکردم نمیتونم،بعنی واقعا اینقد اعصابم ضعیف بود که بدنم هم ضعیف شده بود
    دو روز پیش یه عالمه با شوهرم حرف زدم و گریه کردم و خودمو خالی کردم،خیلی آروم شدم،گفتم که چقد دوسش دارم وبه محبتش نیاز دارم،اونم حرفاشو زد،این دو روز هم خیلی به هم محبت میکنیم هم به چیزای کوچیکی که طرفمون اهمیت می ده،اهمیت دادیم،خدارو شکر،انگار دوباره به زندگی برگشتم ،انگار این دو هفته زنده نبودم،خدا کنه همینحوری ادامه پیدا کنه و آرامش داشته باشم...خدایا شکرت...این آرامشو واسه همه آدما از خدا میخوام...

  7. کاربر روبرو از پست مفید مرمر تنها تشکرکرده است .

    ardeshirk (سه شنبه 05 آذر 92)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی اعتمادی به شوهر
    توسط sayeh_m در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 آبان 91, 11:47
  2. چه طور دوباره اعتماد کنم؟
    توسط a.a در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:43
  3. چگونه به همسرتان اعتماد کنید
    توسط eghlima در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 13:58
  4. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.