نوشته اصلی توسط
pasta
از پاسختون ممنونم.
بنده 4 سال پیش به تعداد کمتر از انگشتان دست آغوش رو تجربه کردم.
فکر نمی کنم بشه اسمشو اعتیاد گذاشت.
اما شما هم اگه جای من خدمت بودید و از بهترین دوستا و شهرتون و اعضای خانواده تون دور بودید شاید به همین راحتی حلش نمی کردید.
اگه همین الان بهم بگن شما خدمتت تموم شد برو خونت من این مشکلو تموم شده فرض می کنم.
با وجود مشکلات خانوادگی و علاقه ای که نسبت به فاصله گرفتن از خونمون دارم اما باز بهتر از اینجا می تونم مدیریت کنم خودمو.
واسه همین الان مشکلات یکی دو تا نیستن.
چندین مشکله که دست خودمم نیست و همه به نوعی تو ناراحتی من دخیل هستند.
واسه همین نیاز به یه انرژی زیاد می بینم واسه حل مشکلم.نیاز به راه حلی می ببینم که قدرت تحول زیادی داشته باشه و بتونه تو این لحظه احساس منو ازین رو به اون رو کنه.
اینه که می دونم اون آغوش این قدرت رو داشت.
علاقه مندی ها (Bookmarks)