به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 29
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    22
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام
    معمولا ارزیابی یک زندگی و مشکلاتش نیاز به بررسی همه جانبه و شناخت نقش هر کدام از زوجین در مشکلات هست.

    بی شک همسر شما دچار نقاط ضعف و مشکلاتی هست.
    اما این آن چیزی نیست که شما به این تالار آمده اید.
    چون خودتون هم می دانید.

    بلکه شما آمده اید که ببینید حالا با وجود این ضعفها و مشکلات شوهرت چه کار کنید؟

    برای تصمیم صحیح باید نخست نقاط قوت همسرتون را بشناسید.
    بعد نقاط ضعف او را بشناسید.

    و بعد با توجه به شناختی که از او داریدبررسی کنید آیا می توانید کاری کنید که او به خطاها و نقاط ضعفش رو نیاورد.
    یعنی زمینه تحریک او را فراهم نکنید.
    و اگر تحریک و عصبانی شد آیا راهی برای فروکش کردن آن هست؟

    آیا می توانید با همین نقاط قوت و کنترل نقاط ضعفش از زندگی رضایت داشته باشید و خوب زندگی کنید.

    می بینید که خیلی از مسائل به شما ختم می شود و نحوه تصمیم گیری و عملکرد شما.

    فقط بحث طلاق نیست.
    بلکه بحث این است که آیا شما در قبال عملکرد اشتباه همسرتان می توانید عملکرد درستی داشته باشید و زندگی را بهبود ببخشید.


    آیا شوهر شما هر طور هم که شما باشید باز شما را مورد کتک کاری قرار می دهد. اگر اینطور باشد باید تصمیم دیگری گرفته شود
    سلام خدمت اقای مدیر وهمه دوستانی که تاپیکم رو دنبال میکنن.از خوش شانسی من بوده که جناب مدیر به تاپیکم پاسخ دادن.
    بله جناب مدیر من اینجا نیومدم نقاط ضعف شوهرم رو بشناسم چون همه رو میدونم لی نمیدونم امدم اینجا که دنبال راه حل بگردم یا تصمیم نهاییم رو بگیرم راستش از ته دلم میخوام راه حل پیدا کنم از طرفی فکر برگشتن اذیتم میکنه.من با نقاط قوت همسرم احساس رضایت وخوشبختی رو بارها تجربه کردم ولی این احساس همیشه جایی قطع شد که من کنترل اوضاع رو از دست دادم وعصبانی شدم وشوهرم نتونست اوضاع رو کنترل کنه.حرف من اینجاست که اگر همسرم بارها وبارها عصبانی بشه من کنترل اوضاع رو در اکثر موارد دارم وسعی میکنم اوضاع رو ارام کنم ولی تقریبا از هر دو عصبانیت یا اوضاع بد روحی من یکبارش به دعوا منجر شد.دلم میخواد شوهرم این رو بدونه ویادبگیره که شاید خودش بیرون از خونه با خیلی از افراد سروکله بزنه اوضاع واحوالش خوب نباشه ولی من هم به عنوان یک زن خیلی جاها کم میارم ونیاز دارم شوهرم اوضاع رو کنترل کنه وبا کمی دلداری به من ارامش بده.از طرفی من هم خیلی از مواقع در قبال عملکرد اشتباهش نتونستم عصبانیتم رو کنترل کنم وهمون لحظه نتیجه میخواستم یعنه تحمل نکردم که دوساعت بعد یا حتی یک ماه بعد به نتیجه برسم بلکه همون لحظه نتیجه میخواستم تا عصبانیتم کم بشه.واین از بدترین نقاط ضعفه منه.الان هم نمیدونم میخوام بمونم داخل این رابطه یا میخوام جدا بشم.چون کنترل اوضاع در مواقع ناراحتی یا عصبانیتم برام سخت میشه وشوهرم تو این مواقع از من بدتر میشه وکتک میزنه.البته این رو بگم مادر وپدرش از هم جدا شدن وبرادرش هم یک زندگی ناموفق داشت وازدواج دوم داشته.شاید ریشه این رفتارهاش از این باشه ولی حاضر نیست باهم مشاوره بریم ومشکلای اخلاقیمون برطرف بشه.همیشه میگه شما برو من مشکلی ندارم.
    شاید باورتون نشه یا احساس کنید به خاطر اینکه خانواده ام هستند این حرف رو میزنم ولی خانواده من به جایی رسیده که دخالت تو زندگی همدیگه رو بدترین اتفاق ممکن میبینیم.راجع به هم بی تفاوت نیستیم ولی این رو با دخالت داخل زندگی همدیگه اشتباه نمیکنیم.تصور کنید داخل یک خانواده پر جمعیت اگر به زندگی همدیگه دخالت میکردیم اوضاع نابه سامانی داشتیم ولی خانواده شوهرم با اینکه از ما کم جمعیت تر هستند هنوز فرق دخالت کردن وبی تفاوت بودن در زندگی خواهر یا برادر رو نفهمیدند وقتی حرف از دخالت نکردن بشه میگن ما رفت وامدمون رو قطع میکنیم که فکر نکنید ما دخالت میکنیم به جای اینکه بگن ما رفت وامد رو حفظ میکنیم ولی زندگی مشترک شما حریم خصوصی شماست.شوهرم پسر خاله منه ولی تفاوت رفتاری ما خیلی متفاوته برادرهای من حرف بد زدن رو تابو میدونن ولی شوهرم داخل هر دعوایی حرفهای رکیکی میزنه.توقع ندارم مثل خانواده من باشه ولی خط قرمزهای خانواده ای که داخلش بزرگ شدم رو حفظ کنه

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    22
    Array
    دقیقا.گاهی از اینکه زن به دنیا امدم پشیمونم.بابام هیچ وقت فرقی بین دختراش وپسراش نمیذاشت اتفاقا هر کسی بابام رو میشناخته مخروف بوده به دختر دوست ولی الان اوضاعم فرق کرده جایی باید باشم که احترامی برای زم قائل نیستند.دخترهای خانواده وپسرهای خانواده مجاز به هر کاری هستند ودامادها وعروسها در نقش تیکه اضافی هستند که نقش تامین کننده نیازهای خانواده رو دارن.دلم گرفته.کسی نیست که حتی راهنمایی کنه.فکرم درگیره طلاقه.هیچوقت اینقد جدی بهش فکر نکردم ولی ترسم زیاده هنوز دلبسته هستم.میترسم دلبستگیم ودتنگیم باعث بشه دوباره بدون هیچ امتیاز مثبتی برگردم ویه زخم عمیق رو بخوام با یه چسب زخم ترمیم کنم.سخته.کاش اینروزها تموم میشد

  3. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام

    پیشنهاد می کنم فعلا فکر به طلاق رو کنار بگذارید و ببینید می تونید در همسرتون تغییر ایجاد کنید یا خیر؟ و همینطور در خودتون؟

    * در مورد خودتون باتوجه به اینکه در جستجوی تغییر هستید خیلی مشکل نیست. می تونید مطالعه کنید و اگر راه سریع تر می خواهید مشاوره حضوری بروید.

    * موضوع همسرتون فرق می کنه. اگر راضی به مشاوره گرفتن باشه که چه بهتر. اگر قبول نمی کنه راه های مختلفی وجود داره که بعضی تشویقی و بعضی تهدیدی هستند.

    * شما می تونید مهارت ها و صبر و تحمل تون رو بالا ببرید و با سیاست همسرتون رو مدیریت کنید. یعنی کشاندنش به سمت خودتون از طزیق نقاط ضعف و قوتش و همچنین شریک شدن در علائق مثبتش. یعنی به عنوان مثال اگر دوست داره فوتبال تماشا کنه شما باهاش بنشینید تخمه بشکنید و تلویزیون تماشا کنید نه برادرش. (مجددا مثال عرض کردم تعمیم بدید به همه مسائل)
    * اگر شما رو کتک میزنه راهش این نیست که شما هم پاسخ بدید. همزمان با زنگ زدن به خانواده تان، به پلیس 110 هم زنگ بزنید، از همسایه ها استشهاد محلی تهیه کنید، و همان موقع ازشون شکایت کنید. دادگاه هم می فرستدتون پزشک قانونی. یک بار که سروکارشون به دادگاه بیفته مجبور به تغییر رفتار و حداقل کنترل بیشتر اعمال شون می شوند.
    * راه دیگه استفاده از مهریه است. مهریه گاهی نقش اهرم فشار رو بازی می کنه. اگر نسبت میزان مهریه تان نسبت به توانائی همسرتان قابل توجه است، می تونید با تهدید یا به اجرا گذاشتن "قسمتی" و نه همه آن، تعادل رو در روابط تون برقرار کنید.

    موفق باشید

  4. کاربر روبرو از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده است .

    میس بیوتی (جمعه 18 خرداد 97)

  5. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    22
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ye_Doost نمایش پست ها
    سلام

    پیشنهاد می کنم فعلا فکر به طلاق رو کنار بگذارید و ببینید می تونید در همسرتون تغییر ایجاد کنید یا خیر؟ و همینطور در خودتون؟

    * در مورد خودتون باتوجه به اینکه در جستجوی تغییر هستید خیلی مشکل نیست. می تونید مطالعه کنید و اگر راه سریع تر می خواهید مشاوره حضوری بروید.

    * موضوع همسرتون فرق می کنه. اگر راضی به مشاوره گرفتن باشه که چه بهتر. اگر قبول نمی کنه راه های مختلفی وجود داره که بعضی تشویقی و بعضی تهدیدی هستند.

    * شما می تونید مهارت ها و صبر و تحمل تون رو بالا ببرید و با سیاست همسرتون رو مدیریت کنید. یعنی کشاندنش به سمت خودتون از طزیق نقاط ضعف و قوتش و همچنین شریک شدن در علائق مثبتش. یعنی به عنوان مثال اگر دوست داره فوتبال تماشا کنه شما باهاش بنشینید تخمه بشکنید و تلویزیون تماشا کنید نه برادرش. (مجددا مثال عرض کردم تعمیم بدید به همه مسائل)
    * اگر شما رو کتک میزنه راهش این نیست که شما هم پاسخ بدید. همزمان با زنگ زدن به خانواده تان، به پلیس 110 هم زنگ بزنید، از همسایه ها استشهاد محلی تهیه کنید، و همان موقع ازشون شکایت کنید. دادگاه هم می فرستدتون پزشک قانونی. یک بار که سروکارشون به دادگاه بیفته مجبور به تغییر رفتار و حداقل کنترل بیشتر اعمال شون می شوند.
    * راه دیگه استفاده از مهریه است. مهریه گاهی نقش اهرم فشار رو بازی می کنه. اگر نسبت میزان مهریه تان نسبت به توانائی همسرتان قابل توجه است، می تونید با تهدید یا به اجرا گذاشتن "قسمتی" و نه همه آن، تعادل رو در روابط تون برقرار کنید.

    موفق باشید
    سلام.ممنون جواب داد.من دنبال تغییر هستم وهر دفعه دنبالص رفتن.مشاوره که نمیاد.راجع به علائق هم بگم در همه موارد همراهیش میکنم مثلا من خودم فوتبال رو دوست دارم حتی اگه حوصله هم نداشته باشم همیشه با ذوق میشینیم پای فوتبال.همه بازیهایی که پخش بشه را میبینیم.اکثرا تلویزیون رو شبکه هایی هست ک شوهرم دوست داره من بیشتر کتاب میخونم.راجع به 110 بگم که شوهرم فوق العاده لجباز ومغروره اگه یکبار اینکار رو بکنم مطمئنم به جای خوبی ختم نمیشه واخرش طلاقه.اگه مهریه بذارم اجرا باز هم همونه تهش ختم میشه به طلاق با توجه به کسانی که مدام شوهرم رو تحریک میکنن.
    تا وقتی که من مشغول کار خودم باشم مثلا کتاب بخونم که خیلی علاقه دارم یا کارای دیگه واعتراضی نکنم همه چیز عالیه واحساس خوشبختی و اگر به هر چیزی اعتراض کردم همون منجر به دعوا میشه.خسته ام از اینکه حق اعتراض نداشته باشم.البته اینو بگم اخلاق خوبش اینه که از اونجا که میدونه عاشق کتاب خوندنم تا اونجا که بتونه برام کتاب میخره وبهم قول یه کتابخونه بزرگ رو داده.ولی من حق ازادیم رو میخوام چیزی که تو خونه بابام برام عادی بود حق نظر دادن رو داشتیم وبا وجود تعداد زیادمون با هم تصمیم میگرفتیم تو این خانواده زن یعنی سکوت البته شامل دخترای خانواده نمیشه.ایرادم زودرنج بودنمه وبهم ریختنمه.ودنبال هر راهی میگردم که بهتر بشه.با کتاب خوندن یه خورده صبورتر میشم ولی در کل ادم کم تحملی هستم.بیشتر از صبوری میترسم.مخصوصا وقتی چیزی میبینم که عادلانه نیست.وقتی ببینم کاری رو تاکید میکنن که برای ما زشته وقباحت داره وعینا خودشون اونکار رو انجام میدن نمییتونم سکوت کنم.شاید نود درصد دعواهامون به خاطر همین باشه.بازم ممنون میشم مشاوره بدین.

  6. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام

    اگر درست متوجه شده باشم دعوا ها اکثرا از طرف شما شروع و از طرف ایشان به کتک کاری منجر میشه. اگر اینطور باشه ابتدا شما می بایست یاد بگیرید چطور همسرتون رو مدیریت کنید. مشکلات و مسائل رو اولویت بندی کنید و مسائل کم اهمیت تر رو کلا پی گیری نکنید یا بگذارید برای آینده وقتی مشکلات مهم رو توانسته باشید حل کنید.
    برای مسائل جدی تر باید یاد بگیرید حرف تون رو با روش درست بیان کنید، بدون اینکه ایشون رو عصبانی کنید و درگیری ایجاد بشه. کتاب هائی هستند که تکنیک های فروش نظرات و عقاید (و چگونه جواب مثبت گرفتن) رو آموزش می دهند. اینکه کی، کجا، در چه شرایط محیطی و روحی و چگونه خواسته تان رو بیان کنید. من سال ها است که از بازار این کتاب ها خبر ندارم. می تونید از دوستان و مدیر سایت بخواهید بعضی از آن ها رو که مناسب تر هستند بهتون معرفی کنند.

    موفق باشید

  7. 2 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (جمعه 18 خرداد 97), شیدا. (چهارشنبه 16 خرداد 97)

  8. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    22
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ye_Doost نمایش پست ها
    سلام

    اگر درست متوجه شده باشم دعوا ها اکثرا از طرف شما شروع و از طرف ایشان به کتک کاری منجر میشه. اگر اینطور باشه ابتدا شما می بایست یاد بگیرید چطور همسرتون رو مدیریت کنید. مشکلات و مسائل رو اولویت بندی کنید و مسائل کم اهمیت تر رو کلا پی گیری نکنید یا بگذارید برای آینده وقتی مشکلات مهم رو توانسته باشید حل کنید.
    برای مسائل جدی تر باید یاد بگیرید حرف تون رو با روش درست بیان کنید، بدون اینکه ایشون رو عصبانی کنید و درگیری ایجاد بشه. کتاب هائی هستند که تکنیک های فروش نظرات و عقاید (و چگونه جواب مثبت گرفتن) رو آموزش می دهند. اینکه کی، کجا، در چه شرایط محیطی و روحی و چگونه خواسته تان رو بیان کنید. من سال ها است که از بازار این کتاب ها خبر ندارم. می تونید از دوستان و مدیر سایت بخواهید بعضی از آن ها رو که مناسب تر هستند بهتون معرفی کنند.

    موفق باشید
    سلام.نخیر اکثر دعواها از طرف من شروع نمیشه اکثر دعواها جایی شروع میشه که من وضعیت روحیم خوب نباشه یا کوتاه نیام یا اعتراض بکنم یعنی اینکه شوهرم از هر فرصتی برای دعوا کوتاه نمیاد.شوهرم فکر میکنه مردانگی یعنی کوتاه نیومدن.یه مثال خیلی مسخره میزنم نه اینکه بخوام جزئیات رو توضیح بدم.دوهفته پیش که اسباب کشی کردیم یه لباس رو از تنش در اورد ومن شستم وگذاشتم روی اتو تا فرصت مناسب اتو بزنم بعد فرداش رفت همون لباس فوق چروک رو پوشید کار ایشون هم جوریه که همیشه باید مرتب برن سر کار هرچی با شوخی ومهربونی گفتم فایده نداشت عصبانی هم شدم که نزدیک بود دعوام بشه ولی فوری کوتاه امدم وگفتم برای برگشتنت اتوش میزنم یعنه راجع به این چیزای کوچیک لجبازی میکنه.در صورتی که شاید اونروز هر کس اون الباس رو تنش میدید خندش میگرفت.با خودش میگفت این چه مهندسیه که لباسش اینقد چروکه.ولی چون خودش میخواست من نتونستم نظرش رو عوض کنم.باید یه چیزی رو اراده کنه تا تغییر کنه.گاهی اوقات حتی وقتی من کوتاه میام لجبازی میکنه.تا چندین ساعت یا روز جوابهای سر بالا میده دست میذاره رو نقطه ضعفهام.به خازر اینکه دفعه بعد من اونکاری که از نظرش اشتباه بوده رو انجام ندم.ممنون اگه بگید چه جور رفتار کنم باهاش.خوشحالم کسی هست راهنمایی میکنه

  9. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 22:01]
    تاریخ عضویت
    1395-2-14
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,627
    سطح
    23
    Points: 1,627, Level: 23
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز
    امیدوارم حالتون خوب باشه
    ببینید
    زندگی هر چقدر هم که خوب باشه و رو روال خوبش حرکت کنه بازم پستی و بلندی داره و شماهم هر چقدر هم که تلاش کنین به شوهرتون محبت بی قید و شرط کنین

    بلکه عصبانی نشه نمیتونین چون زندگی دوروی سکه هستش ..روز بد و روز خوب واسه شماهم هست ..یروز میبینین حوصله ندارین .خسته این و ...

    اینکه شوهر شما سر جزئی ترین مسایل که خیلی از مردهای دیگه یه واکنش سطحی نشون میدن کتک کاری میکنه این شده جزئی از شخصیتش , زود جوش میاره ,جزئی از اخلاقش شده

    و حالا شما بیای هی بهش محبت بی قیدو شرط کنین تا زمانیکه همه چی ارومه شوهرتونم خوبه ولی وقتی که اوضاع به هر دلیلی بهم بریزه بازم همون آشو همون کاسه

    بنظر من تنها در دوصورت میشه جلوی چنین مردهارو گرفت 1..از راه خانواده ,خانوادتون اگه پشتتون باشن و محکم تو روی شوهرتون وایستن که حق نداری به هر دلیلی دخترمونو کنک بزنی

    و باهاش برخورد کنن شوهرش شما از ترس خانواده کوتاه میاد ولی وقتی ببینه دختر هیچ حامی نداره ابایی نداره از کتک زدنتون ساعت پنج صبح شمارو میبره خونه پدرتون بدون اینکه پدرتون

    چیزی بهش بگه !! راه دومش اینه که شما باید توانایی و جرات استقلال و ترک منزل رو داشته باشین یوقتایی میبینی شوهره در کل ادم خوش اخلاقیه و ارومه و حالا به هر دلیلی دست رو

    خانمش بلند میکنه اون داستانش فرق داره ولی شوهر شما که کتک کاری و عصبانیت شده نون شبش همون بار اول که دست روتون بلند کرده بود باهاش برخورد میکردین و بهش

    میفهموندین که این رفتارا جزو خط قرمز شماست واسه دفعه بعدی به راحت عصبانی نمیشد و کتک کاری نمیکرد که متاسفانه شما نتنها برخوردی نکردین بلکه بازم پیش قدم شدین واسه

    عذرخواهی !! خب این یعنی چی ؟؟ این پیامو به شوهرتون میدین که حق داشتی عصبانی بشی ,حق داری وقتایی که حق باتوئه منو بزنی و کتک کاری کنی ,من به تو وابستم

    خب این وسط شوهر شما چجوری باید متوجه بشه که کارش اشتباه بوده؟؟و اینکارو دیگه انجام نده

    نمیگم توام باهاش درگیر شو حرفم اینه شوهر حق نداره به هر دلیلی خانمشو بزنه ..اینو باید به شوهرت بفهمونی و متاسفانه چنین مردهایی با محبت کردن با عذرخواهی کردن متوجه نمیشن باید یه عامل بازدارنده باشه که دیگه اینکارو انجام نده

  10. کاربر روبرو از پست مفید قلم سرخ تشکرکرده است .

    Ye_Doost (چهارشنبه 16 خرداد 97)

  11. #18
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    من هم، مثل آقای یه دوست، برداشت کلیم از تاپیک شما اینه که شما فضای دعوا را ایجاد می کنید
    عکس العمل همسرتون در دعواها بد هست ( مثلا زیاد عصبانی می شن یا کتک می زنن یا ... )

    منظورم اینه که شما می تونید اصلا نذارید به اون نقطه برسه که حالا بد باشه یا خوب.

    این خیلی خوب هست که آدمها عکس العملها و رفتارهاشون در زمان عصبانیت هم کنترل شده و منطقی و خوب باشه
    اما چند نفر را می شناسید که خوب عصبانی بشن؟

    مثالهایی که زدید هم جفتش من شما را در کشوندن موضوع به دعوا موثر دیدم
    ایشون یه لباس اتو نشده برداشت که بپوشه. فقط و فقط اگر متوجه نبود که اتو نشده، می تونستید بگید اون اتو نداره ( که بعید می دونم ندیده باشن)

    مگه بچه است که شما باید یادش بدید تو محل کارش چی بپوشه؟
    ضمن این که اگه اخلاقش را نمی دونستید می گفتید خواستم کمک کرده باشم
    ولی بعد چند سال زندگی می دونید که نیازی به این کمک شما نداره و واکنش بدی هم نشون خواهد داد.

    مورد بدی دیر برگشتن از خونه ی برادرش
    خانواده ی شما در اثر سهل انگاری و اشتباهات برادرهاتون دچار بحران بزرگی شدند
    شما درگیر مسائل برادرهاتون شدید
    صبح هم برای اخطار بانک و ... همسرتون همراه شما برای کمک (حداقل روحی روانی) کنار شما و خانواده تون بودند.

    شب که ایشون به منزل برادرشون می رن و دیر برمی گردند شما اون رفتار بسیار اشتباه و طلبکارانه را دارید
    حتی وقتی به آشپزخونه رفته که با شما درگیر نشه، دنبالش رفتید که بیا دعوا کنیم

    همین الان به تاپیک قبلی شما نگاه کردم ... خودتون را اینقدر درگیر خانواده تون و مشکلاتشون کردید که از زندگی خودتون غافلید
    حالا می گید چرا همسرم یه شب تا دیروقت کمک برادرش بوده
    مطمئنید تصمیمات و حرفهای شما از فشار روانی ای که از طرف خانواده تون بهتون وارد می شه نیست؟

    تو این تاپیک سعی کردید با جملاتی که به نظر من غیرواقعی می رسه خانواده تون را مثبت و خانواده همسرتون را منفی به تصویر بکشید
    ولی برای من سوال بود که خانواده ای که پسرهاش زندگی را به اونجا رسوندن که خونه حراج بشه و والدین درگیر بشن و خواهر متاهل باید برای تخلیه خونه از طرف بانک بره کمک و ... کجاش مثبته که ایشون اینقد می زنه تو سر خانواده ی همسرش !

    به طلاق فکر نکن
    به این فکر کن که چطور خودت را اینقدر قوی کنی که بتونی راهت را از خانواده ات در کمال احترام جدا کنی
    شما نمی تونی مشکلات هفت هشت نفر آدم بی مسئولیت و مشکل دار را حل کنی
    وظیفه ای هم نداری


    شوهرت هم اونقدر مشکل دار به نظر نمی رسه

    خیلی سخته ببینی والدینت تو مشکلات دست و پا می زنن
    ولی واقعیت اینه که کار زیادی از دست شما برنمی آد

    با کس دیگه ای هم ازدواج کنی، وضعیتت بهتر نخواهد شد

    خودت را اصلاح و قوی کن
    ویرایش توسط شیدا. : چهارشنبه 16 خرداد 97 در ساعت 14:49

  12. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    masamasa (چهارشنبه 16 خرداد 97), میس بیوتی (جمعه 18 خرداد 97), Ye_Doost (چهارشنبه 16 خرداد 97)

  13. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    22
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    من هم، مثل آقای یه دوست، برداشت کلیم از تاپیک شما اینه که شما فضای دعوا را ایجاد می کنید
    عکس العمل همسرتون در دعواها بد هست ( مثلا زیاد عصبانی می شن یا کتک می زنن یا ... )

    منظورم اینه که شما می تونید اصلا نذارید به اون نقطه برسه که حالا بد باشه یا خوب.

    این خیلی خوب هست که آدمها عکس العملها و رفتارهاشون در زمان عصبانیت هم کنترل شده و منطقی و خوب باشه
    اما چند نفر را می شناسید که خوب عصبانی بشن؟

    مثالهایی که زدید هم جفتش من شما را در کشوندن موضوع به دعوا موثر دیدم
    ایشون یه لباس اتو نشده برداشت که بپوشه. فقط و فقط اگر متوجه نبود که اتو نشده، می تونستید بگید اون اتو نداره ( که بعید می دونم ندیده باشن)

    مگه بچه است که شما باید یادش بدید تو محل کارش چی بپوشه؟
    ضمن این که اگه اخلاقش را نمی دونستید می گفتید خواستم کمک کرده باشم
    ولی بعد چند سال زندگی می دونید که نیازی به این کمک شما نداره و واکنش بدی هم نشون خواهد داد.

    مورد بدی دیر برگشتن از خونه ی برادرش
    خانواده ی شما در اثر سهل انگاری و اشتباهات برادرهاتون دچار بحران بزرگی شدند
    شما درگیر مسائل برادرهاتون شدید
    صبح هم برای اخطار بانک و ... همسرتون همراه شما برای کمک (حداقل روحی روانی) کنار شما و خانواده تون بودند.

    شب که ایشون به منزل برادرشون می رن و دیر برمی گردند شما اون رفتار بسیار اشتباه و طلبکارانه را دارید
    حتی وقتی به آشپزخونه رفته که با شما درگیر نشه، دنبالش رفتید که بیا دعوا کنیم

    همین الان به تاپیک قبلی شما نگاه کردم ... خودتون را اینقدر درگیر خانواده تون و مشکلاتشون کردید که از زندگی خودتون غافلید
    حالا می گید چرا همسرم یه شب تا دیروقت کمک برادرش بوده
    مطمئنید تصمیمات و حرفهای شما از فشار روانی ای که از طرف خانواده تون بهتون وارد می شه نیست؟

    تو این تاپیک سعی کردید با جملاتی که به نظر من غیرواقعی می رسه خانواده تون را مثبت و خانواده همسرتون را منفی به تصویر بکشید
    ولی برای من سوال بود که خانواده ای که پسرهاش زندگی را به اونجا رسوندن که خونه حراج بشه و والدین درگیر بشن و خواهر متاهل باید برای تخلیه خونه از طرف بانک بره کمک و ... کجاش مثبته که ایشون اینقد می زنه تو سر خانواده ی همسرش !

    به طلاق فکر نکن
    به این فکر کن که چطور خودت را اینقدر قوی کنی که بتونی راهت را از خانواده ات در کمال احترام جدا کنی
    شما نمی تونی مشکلات هفت هشت نفر آدم بی مسئولیت و مشکل دار را حل کنی
    وظیفه ای هم نداری


    شوهرت هم اونقدر مشکل دار به نظر نمی رسه

    خیلی سخته ببینی والدینت تو مشکلات دست و پا می زنن
    ولی واقعیت اینه که کار زیادی از دست شما برنمی آد

    با کس دیگه ای هم ازدواج کنی، وضعیتت بهتر نخواهد شد

    خودت را اصلاح و قوی کن
    سلام خانم شیدا خیلی وقته من پستهاتون رو داخل تالار دنبال میکنم گاهی اوقات خیلی تند پیش میرید وقضاوت میکنید.اگر تاپیک قبلیم رو خونده باشین نگفتم هفت هشت نفر ادم بی مسئولیت داریم گفتم خودم احساس نگرانی میکنم.در ضمن برادر بزرگ من تصادف کردن وبعد هم وقتی ماشین خریدن دوباره بدشانسی اورد صاحب ماشین چند جای دیگه ماشین رو فروخت به همین خاطر وام عقب افتاد.برادرای دیگه هم تا اونجا که تونستن قسط وام رو دادن با این اوضاع اقتصادی هر کسی مشکلات خودش رو داره.در ضمن خانواده شوهر من اینقد مشکل داشتن تو این هفت سال که من همه جوره همراهیشون کردم از مشکلات مالی گرفته تا مشکلات اعتیاد وطلاق وغیره وهیچ منتی هم نذاشتم.کمترین چیزی که از شوهرم انتظار داشتم تو اون شب کنارم باشه.در ضمن شب اولی نبود که رفته وچهارمین شب بود در صورتی که خودمون تازه اسباب کشی کردیم واینقد تو خونه کار داشتیم که فقط شوهرم قادر به انجامش بود مثلا حمامون دوشش خراب بود اشپزخونه کابینت نداشت وباید نصب میشد .کارای دیگه که خیلی واجبتر از یه دیش ماهواره بود برای اینکه شبکه های بیشتری داشته باشن در ضمن وقتی سه شب رفتن ودرست نشد شوهرم میتونست که یه نصاب ببره وپولش رو هم خودش حساب کنه تا خودش تو خونه باشه.وبه اینکارا برسه.وقتی میتونید به این فکر کنید که من اینکارا از دستم میومد وانجام ندادن پس شوهرم هم میتونست جور دیگه رفتار کنه ونکرد ولی با این حال من دنبال تغییر خودم هستم.ولی شوهرم حتی فکر مشاوره رفتن هم نیست .
    در ضمن خواهر من تامیرات منزل داشتن وبه خاطر همین اسباب کشی کردن طبقه بالای منزل پدرم که اونجا بودن.کاش اول سوال کنید بعد قضاوت.وراجع اون تاپیکم فقط از نگرانیهای خودم گفتم که بتونم کنارشون بذارم.نگفتم کسی بی مسئولیته.

  14. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 99 [ 20:16]
    تاریخ عضویت
    1393-9-19
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    4,510
    سطح
    42
    Points: 4,510, Level: 42
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    120

    تشکرشده 32 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. لطفاً بین نوشته هاتون فاصله بذارید. آدم کور می شه موقع خوندن


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: شنبه 14 آذر 94, 14:57
  3. نامزدم عصبیه..روز به روز مشکلاتومن بیشتر میشه
    توسط dokhtare_asemoon در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 تیر 92, 18:39
  4. یک ماه پس از جدایی،هنوز مثل روز اول جدایی
    توسط bahar_N در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 06 مرداد 91, 10:17
  5. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 88, 08:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.