از بین خواستگارام هیچ کی به دلم نشسته

[SOGAND.]

این همون آدمه و شما هم خودتی دونفری که الان هستین و میبینیش
بعد ازدواج چی میشه به نظرت؟ همین حالا میتونی بفهمی میتونی دوسش داشته باشی یا نه؟!
بعد ازدواج اتفاق خاصی نمیفته.

بعد ازدواج شاید بتونم بهش علاقه مندبشم ولی می ترسم باکوچک ترین مشکل تو زندگی پشیمون شم یابخوام مقایسه کنم.راستش خانوادم همش میگن علاقه بعداحتمابه وجود میادو..(یه ذره تحت فشاره خانوادمم هستم.از خواستگاروایناخسته شدن میگن توخیلی سختگیریو..)

به نظر من این جمله ها نشانه ی علاقه نیست. یا وابستگی است یا ناپختگی و بی تجربگی که عشق را در به هم چسبیدن و خفه کردن طرف مقابل می بینه.



در مورد بیکاریشون، وقتی برای ارشد می خونده یا زمانی که دانشجو بوده اصلا کار نکرده؟ حتی پاره وقت؟ نیمه وقت؟

اره منم همین فکرو می کنم که هم خیلی بی تجربه است وهم خیلی وابسته..نه هیچ کاری نمی کرده که البته یکم رشتشواینا سخته ولی بازم هستن کسایی که کار می کنن با این وجودولی تا اینجا که به این نتیجه رسیدم یکم جربزه کار کردنو تا الان نداشته ولی از وقتی با من اشنا شده خیلی دنبال کاربوده ویک جاکار خوب پیدا کرده که البته یه شهر دوره با حقوق عالی که نمی دونم می تونم طاقت بیارم اونجا برم یانه..

[maedeh120]

سخت گیری زیادم خوب نیست اما شغل و درامد یکی از مهم ترین ملاک هاست به نظر من و بیس زندگیه
تازه الان بخواد شروع بکار کنه تجربه ای هم نداره بره یه شرکت با حقوق وزارت کاری تا چند سال که لول کار دستش بیاد بتونه مهندس باتجربه ای بشه .... نمیدونم والا ....
اصلا چرا به هیچکس هیچ حسی نداری ؟
قبلا شکست خوردی ؟

[SOGAND.]

سخت گیری زیادم خوب نیست اما شغل و درامد یکی از مهم ترین ملاک هاست به نظر من و بیس زندگیه
تازه الان بخواد شروع بکار کنه تجربه ای هم نداره بره یه شرکت با حقوق وزارت کاری تا چند سال که لول کار دستش بیاد بتونه مهندس باتجربه ای بشه .... نمیدونم والا ....
اصلا چرا به هیچکس هیچ حسی نداری ؟
قبلا شکست خوردی ؟

اره عزیزم مهمه شغل ولی این کاری که پیدا شده یه جای دور حقوقش خوبه که اگه چند سال بره می تونه یه سرمایه خوب کسب کنه.فکر کنم چون زیاد احساسی نیستم تا حالا به کسی حسی نداشتم اصن تا حالا تو این مودا نبودم و تازه 1 ساله که دارم جدی به ازدواج فکر می کنم :)

مرسی دوستان که تا اینجاکمکم کردین تصمیمو بر این گرفتم که مشاوره 2نفره بریم و راهکارهایی رو که قراره ایندفعه بگه واسه به دل نشستن انجام بدم که اگه بازم حسی ایجاد نشد باتوجه به مطالبی که تو تالار می خونم بهترین کار اینه که جواب منفی بدیم و بیشتر از این معطل و سر گردونش نکنم ..
بازم ممنون

[شیدا.]

اگه تاپیکت را هم دنبال کنی و گاهی پستی از شرایطت بذاری، خوبه.
به کسانی که مشکل مشابه دارند کمک می شه.

موفق باشی.

[SOGAND.]

بچه ها حالم خیلی بده..از خودم واقعا بدم میاد..

این قضیه هنوز کش دار شده..راستش من به ایشون نه گفته بودم اما اینقد خودش و مامانش پیگیر شدن که باز مجبور شدم ادامه بدم(حالش خیلی بد شده بود بعد از نه گفتن در حدی که به بیمارستان کشده بود بعد

مامانش زنگ زد گفت حالا مشاورتونو ادامه بدین واینا بعدش تصمیم بگیرین)راستش دلیل رد کردنم این بود که هنوز تو قضیه به دل نشستن به ثبات نرسیده بودم که ایشون می گفت هنوزم باید فرصت بدیم و..

یک دلیل مهم ترش بعدا خودشو نشون داد اونم اینکه حس کردم جربزه کار کردن نداره..پدرومادرش از هم جداشدن و ایشون بامادرش زندگی می کنه و به خاطر همیت پدرش از همئن اول گفته هیچ کمکی بهش نمی

کنه وایشونم تا حالا اصلا کار نکرده و کاملا صفره..

خلاصه ما دوباره مشاوره رفتیم وحالا که قراره جواب مشاوره روبگیریم باز دوباره شروع به زنگ و گریه کردنا واینا کرده..واقعانمدونم چی کارکنم..خیلی داغونم..

میگه من نمیام فعلا جلسه اخرو بزار بیشتر فکر کنیم..میگه می ترسم مشاوره بگه نه..هر روز کارش شده بره دعا و قران خوندن که جوابم نه نباشه..

مشاوره ازمون تست می گرفت فک کنم همه رو الکی پر کرد که خودشو نزدیک به من نشون بده ولی من فهمیدم و اونجاچیزی نگفتم..

اینقد الان فشار درسی روم زیاده و اصلا نباید وقت تلف شده داشته باشم ولی کتابام الکی جلوم بازه و هیچ کار نمی کنم..

راستش این مدت منم بهش عادت کردم و رد کردنش واسم سخت بود اما منطق اینو می گفت..حالا با کارهایی که این داره می کنه از خودم متنفر شدم..

همش میگه تو مگه می خوای منو از سرت باز کنی و..که میی زودتر بریم مشاوره رو تموم کنیم..

حالا الانم که میگه بزار بعدا بریم تا دیرتر بشه.. نمدونم چی کار کنم به خدا..

فشار درس و استادا از یک طرف..خانوادمم همش میگن زودتر تصمیم بگیر واینقدکشش نده..اینم از یک طرف دیگه..

نمدونم چرا هر چی پسر احساساتیه گیر من میفته..منم حس ترحمم خیلی خیلی بالایه و خیلی اذیت دارم میشم.

[SOGAND.]

بلاخره راضیش کردم بیا مشاوررو.. فقط دعا کنید همه چی به خوبی تموم بشه

[tamas]

دوست عزیز
شما برای خرید کالا که نرفتی که نگران باشی شخص بهتری پیدا می کنی یا نه!احساس در مورد ازدواج مثل بچه ی ادم می مونه چیزی نیست که که اگر شکل بگیره بتونی جای دیگه پیداش کنی و اگر هم شکل نگیره به زور نمیشه اون رو ایجاد کرد.با جملاتی که نوشتید بنظر میاد شناخت سطحی ایی دارید یا ایشون چیز دیگه ایی برای گفتن ندارن!اینکه تا الان کار نکرده باید دلیلشو جویا شد و اینکه چرا یک مرد در این سن و سال به دلیل جواب نه شنیدن باید به این وضع در بیاد (اگر فیلم نباشه)پس در مشکلات زندگی می خواد چی کار بکنه؟این طور که شما می گید بنظر میاد شخصیت بالغی ندارن.

[امیدواری]

سلام سوگند جون
نمیدونم تا الان تصمیمتو گرفتی واسه ازدواج با این آقا یا نه، ولی من الان سوال شما رو خوندم و از اینکه من هم در مورد تمام خواستگارام تا الان همین حسو داشتم که هیچکدوم به دلم نمیشینن خیلی باهات احساس همدردی دارم و همیشه هم از خدا خواستم که خودش اون کسیو که قسمت منه مهرشو به دلم بندازه و خودم هم از این بابت سر جواب دادن به هر خواستگارم خیلی اذیت میشم.

[SOGAND.]

سلام این تاپیک مال دو ماه پیش بوده و اره جواب منفی دادم.
مرسی بابت همدردیت