دوباره سلام مرسی از دوستا مهربونی که برام وقت گذاشتن و انرژی مثبت بهم دادن. من مدرکم کارشناسی . ارشد هم قبول شده بودم ولی تو یه برهه ای از زندگیم بود که اتفاقاتی افتاد و نتونستم برم خانوادم تحصیل کردست و تا حدودی وضع زندگیمون بد نیست و خدارو شکرگزارم از این بابت من مشکل ام فقط و فقط ازدواج امه تا این سن ام خواستگار داشتم ولی هیچ کدوم نشده کدوم دختری دوست داره تا این سن تنها باشه و ازدواج نکنه پس اگر موقعیت خوب داشتم ازدواج می کردم و اصلا هم سخت نگرفتم ولی یه جورای موانعی برا ازدواج ام بوده که تو لحظه آخر نشده. خواهرم خودش راضی نبود می گفت باز صبر می کنم برات ولی من اصرار کردم چون موقعیت خوبیه براش من دختر فوق العاده حساسی ام همش از این می ترسم تو مراسمش چیزی ناراحتم کنه و نتونم خودم رو نگه دارم و گریه کنم. تو فرهنگ ما مردم دیدشون خیلی بده نسبت به دختری که خواهر کوچیکتر ازدواج کنه و خواهر بزرگتر ازدواج نکنه شاید این باعث شه سالی چند موقعیتی هم که برام پیش می یومد دیگه نیاد و ازدواجم صورت نگیره. همش فکر می کنم بعد ازدواج خواهرم که من فقط مجرد می مونم دید زن داداش هام بقیه برام چی میشه . اونا جمع می شن از همسراشون بگن و من تنها فقط شنونده باشم. تو فامیل هم دیگه مجرد نداریم حتی دوستام خیلی تنهام به خدا. منم دوست داشتم تو مراسم خواهرم شادی کنم ولی شاید نتونم چون همه نگاهها به زرف من میشه تا عکس العمل من و که تو عروسی خواهر 8 سال کوچیکتر از خودش هست رو ببینن . با اینکه این اواخر فامیل ها فقط برا خواهرم خواستگار می فرستادن و تلاششون این بود که این رو شوهر بدن خیلی دنیای بی رحمیه وقتی بد شانسی میاری تو زندگیت همه سعی می کنن بیشتر له ت کنن. رابطه اجتماعی م خوبه دوستایی که همش از خوبی من دم می زنن تا حالا نشده یه نفر برام به عنوان خواستگار معرفی کنن ولی به نظر من اینا خوبی در حق یه جوون. شاید باورتون نشه ولی من تا این سن ام با هیچ پسری دوستی ام نکردم نه که بلد نبودم نه ولی سعی کردم کارم به درس و کارم باشه ولی خدا جواب پاکی مو اینجوری داد. خواهرم میگه دوست دارم تو مراسمم کنارم باشی ولی دیدم وقتی بهم نگاه می کنه چشاش پر اشک میشه نم دونم ولی دوست ندارم مراسمش به خاطر من خراب شه
علاقه مندی ها (Bookmarks)