Amir A (یکشنبه 06 اسفند 96), tavalode arezoo (شنبه 05 اسفند 96)
تشکرشده 951 در 409 پست
سلام
مطلبم رو بصورت نکات جداگانه میگم شما به عنوان یک کل بهشون نگاه کنید
* برای دکتر رفتن با خانم تان نه بحث کنید و نه اقناع. بروید کاری رو که درست و لازم می دونید انجام بدید. نگرانی تان بیهوده است. ایشون که بچه نیستند درک می کنند. فقط با صحبت های بی مورد حساسیت ایجاد نکنید.
* برای تقویت اراده راه زیاده. مثلا هر وقت در یخچال رو باز می کنید و می خواهید چیزی بخورید، خودداری کنید و نخورید. یا موقع صرف غذا قبل از اینکه سیر بشید دست بکشید. مطمئن باشید این روش نه تنها ساده نیست وقتی مکرر و همیشگی بخواهید اجرا کنید خیلی سخت و طاقت فرسا هم خواهد بود. می تونید یادداشت برداری کنید ببینید در هفته چندبار موفق و چندبار ناموفق عمل کرده اید.
* وقتی عصبانی می شوید اگر نشسته اید، بلند شوید قدم بزنید و اگر ایستاده اید هم همچنین یعنی بروید جای دیگه ای قدم بزنید. خوردن یک لیوان آب سرد هم خوبه
* تمرین کنید موقع عصبانی شدن حرف نزنید و تصمیمی نگیرید. مخصوصا گلوی کسی رو نجوید. حداقل یک روز تصمیم گیری رو به تاخیر بیندازید بعد اگر خواستید طرف رو بکشید خودتون می دونید
بازهم می تونید بعدا یادداشت برداری کنید چندبار موفق عمل کرده اید.
البته این هم موقعی قابل اجرا هستند که مشکل حاد و شدید و مزمن نشده باشه. مثلا برای کسانی که مدت های طولانی در محیط ها و شرایط عصبی کننده قرار داشته اند به تنهائی جواب نمی دهند بلکه حتما باید
1. تمرین تقویت اراده و جلوگیری از ابراز و نشان دادن خشم همرا با
2. درمان دارئی برای مداوای صدمات جسمی وارده به بدن و سیستم اعصاب و
3. تا حد امکان فاصله گرفتن از محیط ها، شرایط و افرادی که به آن ها حساسیت دارید و عصبی تان می کنند. (معمولا خیلی سخت است، اگر آسون بود که شخص اصولا دچار مشکلات عصبی نمیشد! )
تشکرشده 947 در 322 پست
سلام آقاامیر.من هم فکرمیکنم شمانیازی به مداخله دارویی نداشته باشین باروانشناس بالینی مشکلتون حل میشه.چون به طور معمول افرادی که مریضن خودشونو بیمار نمیدونن.شما به عنوان یک انسان به نظرم خیلی خوب به نقاط ضعف وقوتتون آگاهی دارین وهمین سختترین مرحله درمان مشکلتونه که به شکرخدا شماازش رد شدین بقیشو باروانشناس حل کنید.
تلاش شما برای تغییر واقعا ستودنیست،فقط یه احساسی دارم اینه که این مشاوره ها باعث شده عزت نفس واعتماد به نفستون کم بشه وهمین عصبانی تر کرده شما رو.هیچکس کامل نیست شماهم مستثنا نیستین ولی باشناختی که ازتون پیداکردم میتونین جزبهترین مردانی باشین که هرزنی آرزوشو داره.همین اتفاق الان هم براتون افتاده چراکه قطعا نکات خیلی مثبتی دارین که خانمتون دوستتون داره وترس ازدست دادنتون رو داره
تشکرشده 223 در 103 پست
امیر برای اینکه بتونی این مشکل رو حل کنی باید وقت براش صرف کنی
نمیشه چنتا راه حل عملی گفت و تو هم همون موقع متحول بشی
همه میدونن سیگار کشیدن بده ولی آیا عمل میکنن؟ خیر
منهم درگیر خشم و عصبانیت هستم. خشم یه حسه مثل شادی و غم و واقعا دست خود آدم نیست
ولی عصبانیت دست خودمونه. اینکه اون لحظه که خشمگین میشیم بصورت یه واکنش تند و هیجانی بروزش میدیم دست خودمونه
شاید تعجب کنی و بگی دست خودم نیست ولی واقعا هست. ما کم کم به عصبانیت عادت کردیم و حالا بصورت غیر ارادی عصبانی میشیم
مثل رانندگی میمونه . اولش که یاد گرفتی حواست بهش هست ولی بعدا بهش عادت میکنی و بصورت خودکار بدون اینکه بهش فکر کنی رانندگی میکنی.
خشم عصبانیت میتونه دلایل زیادی داشته باشه. ژنتیک. یادگرفتن توی خونواده از پدر و مادر و بزرگترا. یا نگرانی و اضطراب
یهثال برای همین نگرانی و اظطراب میزنم. دیدی پدر و مادری که بچشون یهو میره تو خیابون و خطر تصادف تهدیدش میکنه وقتی به خیر میگذزه و دستشون به بچه میرسه چیکار میکنن؟ در آغوش میگیرن و خوشحالن از اینکه زنده ست؟ نه. با عصبانیت دعواش میکنن یا حتی کتکش میزنن. چون حجم خیلی زیادی از نگرانی و اضطراب به سراغ اون پدر و مادر اومده و مرگ فرزند رو توی چند ثانیه به ذهنش میاره و با عصبانیت انگار آبی روی آتش اظطرابش میریزه.
باید علت و عاملش رو اول پیدا کنی. در ثانی خشم و عصبانیت یکی از مهمترین علتهاش انتظارمون از بقیه ست. گاهی ما انتظار بیجا داریم ار دیگران و همین انتظارات بصورت عصبانیت بروز پیدا میکنه. باید دید واقع بینانه ای پیدا کنیم نسبت به اطرافیان و دیگران. واقع بینانه منصفانه عاقلانه.
امیر اینکه بگی لطفا به من منبع تئوری معرفی نکنید چون اصلا وقت ندارم درست نیست.
ببین تو برای رابطه هایی که داری کلی وقت صرف کردی و حالا داری با این عصبانیت اتش به خرمن روابطت میزنی
درست مثل کسی که یه عمر خوب رانندگی کرده ولی با چند ثانیه بی توجهی دچار تصادفی میشه که عواقبش دور از ذهنه. معلولیت . مرگ و ...
و اینکه درسته به نظر دور از ذهن میاد ولی با عوض کردن دیدگاهت نسبت به خیلی چیزایی که تا حالا برات روشن بودن ، و همچنین یه سری تکنیک وضعیت عصبانیت رو خیلی بهبود بدی. نباید ناامید بشی و بگی تا الان و اینطور بوده دیگه درست نمیشم. نباید بگی دارم هی بدتر میشم. ما انسان آزاد و مختاریم و میتونیم خودمون رو تغییر بدیم.
باید بصورت پایه ای تغییر کنه دیدگاهت . گفتن اینکه محل رو ترک کن بنظرم بی فایده ست. ریشه ای باید تغییر کنی. کم کم
من تازه سخنرانی دکتر هلاکویی در مورد خشم و عصبانیت رو گوش دادم و حالا خیلی بهتر شدم . البته باید صبر کنم و تو موقعیتهای حساس ببینم چند مرده حلاجم.
لینکش رو برات میذارم https://{مدیرهمدردی}{مدیرهمدردی}{مد رهمدردی}{مدیرهمدردی}{مدیره دردی}{مدیرهمدردی}{مدیرهمدر ی}/1qxVVh
این سخنرانی قرار نیست معجزه کنه . شاید یه کمکی برات باشه. هر فایلش حدود 17 دقیقه ست که زمان کمیه و میتونی وقتی توی بیمارستان هستی توی گوشیت گوش کنی
یا توی هواپیما موقع رفتن به جنوب. خلاصه این زمانی نیست که بگی وقت ندارم و حوصله ندارم.
حتی در مورد اینکه چطور مساله ای رو که مارو ناراحت میکنه رو با فرد مورد نظر مطرح کنیم هم اومده . برای من خیلی راهگشا بوده
مهم تر از همه اینکه امیر تو خودت را با همین خشمی که داری باید بپذیری و دوست داشته باشی
ضمنا اولش کسل کننده ست. لطفا اگه تصمیم داری گوش بدی حوصله داشته باش
برات آرزوی موفقت میکنم
- - - Updated - - -
لینک
{مدیرهمدردی}{مدیرهمدردی}{مد رهمدردی}{مدیرهمدردی}{مدیره دردی}{مدیرهمدردی}{مدیرهمدر ی}/1qxVVh
- - - Updated - - -
g o o . g l / 1 q x V V h
تعجب میکنم نمیشه لینک گذاشت؟ فاصبه ها رو برداری لینک بدست میاد
ضمنان میتونی گوگل کنی سمینار خشم و عصبانیت دکتر هلاکویی
Amir A (یکشنبه 06 اسفند 96), m.reza91 (یکشنبه 06 اسفند 96), tavalode arezoo (شنبه 05 اسفند 96)
تشکرشده 6,060 در 1,481 پست
سلام امیرآقا
چه کار خوبی کردین همچین تاپیکی زدین.
چقدر تحلیل های مشاوری که میرید پیشش خوب بود؛ اگر همون روالی رو گفتند ادامه بدین خیلی خیلی بهتون کمک میکنه که بتونید خشم تون رو کنترل کنید.
امیرآقا تا حالا تجربه مدیتیشن داشتین؟
این کانال رو ببنید و یکی از فایل های صوتی که برای مدیتیشن هست رو گوش بدین.
https://telegram.me/raaze4fasl/207
به نظر من تا زمانیکه این چند تا بحران رو پشت سر میگذارید هیچ ایرادی نداره که دارو مصرف کنید؛ بعضی از داروها ضداسترس هستند و نه خواب آور؛ بعدشم اینقدر دوزشون پایین هست که شاید اصلا متوجه مصرف دارو نشید مثلا شبی یه قرص قبل از خواب می خورید.
مشاوره هاتون رو ادامه بدین.
شما جز کاربرای بسیار خوب اینجا هستین که خیلی خوب از راهنمایی ها استفاده میکنید و فقط باید صبور باشید تا به نتیجه دلخواهتون برسید. به خودتون هم یادآوری کنید که در مسیر صحیحی قرار دارید؛ حتی اگر اشتباه هم بکنید باز هم ایرادی نداره؛ و از اشتباهتون درس میگیرید که تکرارش نکنید.
تا فروردین 98 تغییراتون بسیار مشهود خواهد بود؛ تا اون موقع به خودتون احترام بگذارید و برای خودتون تو موقعیت هایی که موفق به کنترل خشم شدید جایزه درنظر بگیرید.
تشکرشده 1,106 در 598 پست
یک سوال ازتون بپرسم؟
شما چند درصد خشمگین؟
چند درصد ناراحت؟
چند درصد خوشحال؟
چند در صد معمولی هستید؟
حالا دوست دارید درصد خشمتون بیاد پایین بره جزوه ناراحت یا خوشحال یا معمولی ؟؟؟
شما از روش های طب سنتی هم میتونید کمک بگیرید،عصبانیت طولانی وشدید نشان از بالا بودن صفرای خون است و از این رو حجامت رو امتحان کنید.
تشکرشده 431 در 145 پست
تشکر امید جان از توضیحات خوبتون. البته که غیر از خشم راه های دیگه رو امتحان کردم روی همسرم جواب نداده.
راجع به سوالی که در پست دومتون پرسیدین، اگر این سوال رو شیش ماه پیش کسی از من میپرسید میگفتم سی درصد مواقع در روز خوشحالم، سی درصد مواقع خشمگین، سی درصد مواقع معمولی و ده درصد مواقع هم ناراحت. شاید حتی خیلی روزا همون ده درصدم غمگین نمیشدم کلا آدم سرحالی بودم........ در حال حاضر ولی فکر میکنم چهل و پنج درصد مواقع در یک روز ناراحتم به حدی که فکر میکنم لیاقت عشق زنم رو ندارم و باید همه چیزو ول کنم خودمو گم و گور کنم برم تو کوهستانهای محل تولدم تنها زندگی کنم و البته من ناراحتیم رو هم به دیگران به صورت بدخلقی و بی حوصلگی نشون میدم دیگران فکر میکنن من عصبانیم در حالی که ناراحتم. چهل و پنج درصد مواقع دیگه هم شدیدا خشمگینم به حدی که هلش میدم میخوره تو در و دیوار یا هرچی دم دستمه میزنم داغون میکنم یا گلوشو فشار میدم و میخوام خفه ش کنم و اون لحظه فکر میکنم بمیره بهتره دیگه نمیتونه نافرمانی کنه. شده حتی هیچ کار اشتباهی هم نکرده یه جا آروم بشینه مجله ورق بزنه هم من یهو عصبانی میشم خودمم نمیدونم واقعا چرا انقدر از خود بیخود میشم شاید استرس عروسیه به یه چیز بیخودی مثل صدای ورق زدن مجله گیر میدم اونم بیچاره میگه کاری نکرده و دلیلی برای عصبانیت من نیست منتها از خودشم دفاع میکنه من باز بیشتر عصبانی میشم. ده درصد مواقعم کاملا معمولیم. خوشحالی هم ندارم دیگه هرچند هنوزم با اطرافیانم شوخی میکنم و سعی میکنم اطرافیانمو یه جوری خوشحال کنم ولی خودم واقعا خوشحال نیستم و میدونم اوضاع خوبی ندارم.
خب هیچ کس که ناراحتی یا عصبانیت رو انتخاب نمیکنه منم دلم میخواد حالت هام بیشتر بین خوشحالی و حالت معمولی باشه.
تشکر خانم تمنای عشق از زحمتی که کشیدین و این اطلاعات رو برای من پیدا کردین مفید بودن سپاس.
من رفتم پیش روانپزشک. خودشون اونجا روانشناس هم داشتن یکساعت و نیم با روانشناس صحبت کردم یک ربع با دکتر. دارو هم گرفتم ولی نتونستم با خودم اصلا کنار بیام که بخورم. چیز بدی هم نبودن ضداضطراب و ضدافسردگی بود البته گفت خواب آوره ولی گفت فقط شب میخوابی و دو هفته ای هم عادت میکنی نظرش این بود باید حتما بخوابم. هرچی با خودم کلنجار رفتم نتونستم یکیشم بخورم. رو اعصابم بودن ریختمشون دور. حالا اگه دیدم وضعیتم از راه های دیگه بهتر نمیشه دوباره میرم میگیرم.
فکر میکنم حرف شما صحیح هست من باید مشکل خشم رو با همین روانشناس حل بکنم. حس میکنم تخصصی تر از مشاور عمل میکنه. قبلا دید و انتظار من از مشاور مطالب علمی و روانشناسی بود الان متوجه شدم که این انتظارات رو من باید از دکتر و روانشناس داشته باشم. البته مشاور من خوبه ولی می اومدم اینجا فکر میکردم باید مسئولینش تخصصی تر و حرفه ای تر رفتار کنن و حرص میخوردم میدیدم اینجوری نیست الان تازه متوجه شدم مشاور با روانشناس خیلی فرق میکنه.
نظر روانشناس این بود که یک نفر نمیتونه این حجم از مشکلات رو تنهایی با خودش بکشه و خسته و عصبی نشه.... ایشونم احتمال داد مسائل ریشه دار گذشته باعث عصبانیت منه البته فعلا خیلی مختصر براش گفتم این بار گفتنش برام راحت تر شده بود. ولی گفت اینکه الان تو این مقطع زمانی، خشم من انقدر شدت گرفته میتونه به خاطر ترس من از زندگی مشترک هم باشه.... گفت یه جور ترس از عروسیه به اسم گاموفوبیا که گاهی مردها دچارش میشن. در حقیقت مشکل اینجاست چون تو جو مردونه بزرگ شدم از اینکه به خانمم خیلی صمیمی و نزدیک بشم میترسم و چون بلد هم نیستم چطوری باهاش رفتار کنم و خیلی وقت ها خراب کردم و دلشو شکستم ناخوداگاه ترجیح میدم فاصله مون حفظ بشه و منم استقلال و دنیای مردونه زمخت خودمو داشته باشم... ترس اینکه بلایی سرش بیارم و بی مهارتیم باعث عصبانیت بیشترم شده برای همینم هرچی به عروسی نزدیک میشم دارم بداخلاق تر و بی اعصاب تر میشم.
ممنونم جناب یه دوست از نکات خوبی که اشاره کردین. بعضی هاشو میرفتم قبلا، بعضی هاشم مثل سکوت موقع عصبانیت و تعویق در تصمیم گیری رو فعلا در حال تمرینم تشکر. البته مواقع ناجور جواب نمیده. سکوت میکنم چهارتا حرف درشت تر میاد تو سرم و نهایت پنج دقیقه بعدش میگم. حالا امید دارم با تمرین بتونم بهترش کنم.
من نوسانات و پیشرفت و پسرفت هامو همیشه رصد میکنم بدون اینکه ببینم چقدر دارم موفق عمل میکنم انگیزه م میاد پایین و نمیتونم ادامه بدم. تا اینجا موفقیت چشمگیری نداشتم.
بازم راهی یا تجربه ای دارین لطفا بگین.
از محیط و آدم هایی که عصبیم میکنن نمیتونم چندان فاصله بگیرم. اونایی که مهم هستن دائما باهاشون در تماس هستم. مشکل اساسی منم با همسرمه که نمیتونم ازش کلا فاصله بگیرم و استعداد بالایی هم در عصبانی کردن من داره.
این کاری که برای غذا خوردن فرمودین رو اصلا یکبار هم موفق نشدم این هفته انجام بدم. گشنگی کشیدم تاحالا ولی اجباری بوده به اختیار خودم نمیتونم تحمل کنم. گرسنه باشم آدم جلوم باشه میتونم درسته بخورم. یا مثلا هیجده ساله دارم سیگار میکشم تاحالا برای یک هفته هم نه تونستم و نه خواستم که ترکش کنم. اینجا کلا طرز فکر و عقاید منو به چالش میکشه. شاید اراده م اونقدری که قبلا تصور میکردم قوی نیست و جای کار بیشتری داره. اگر راه آسون تری غیر از تحریم غذا برای تقویت اراده میشناسید بگید. غذا باشه غول مرحله آخر.
خانم ایکس (دوشنبه 14 اسفند 96)
تشکرشده 431 در 145 پست
ممنونم خانم تولد آرزو. واقعیتش خودمم حس میکنم اعتماد به نفسم اومده پایین. قبلا خودمو خیلی قبول داشتم فکر میکردم مرد بی نظیری براش هستم و با من خیلی خوشبخته. ولی الان غالب اوقات حس بدی نسبت به خودم دارم. به برادرم نگاه میکنم میگم این چرا مثل من نشده برعکس من زیادی هم آرومه بعد فکر میکنم پس من چه مرگمه. خیلی به ایرادهام فکر میکنم و کلا یه وقت هایی حس میکنم دیگه دارم اشتباهات دیگرانم به خودم ربط میدم و میگم شاید دلیل همه چیز رفتار خودمه. عصبانی میشم از دست بقیه ولی در نهایت انگار همه چیزو برمیگردونم به خودم از خودم بیشتر از همه عصبانیم.
این مدت که باهاش خیلی تندی کردم و عکس العمل شدید مثل قبل نشون نداده فکر میکنم داره اینارو روی هم جمع میکنه و یه روز میگه دیگه منو دوست نداره. البته روانشناس میگه خانمم متوجه نگرانی های من شده و احساس ناامنی کرده که من بخوام ولش کنم برای همین هیچی نمیگه. ولی نمیدونم واقعا چرا هنوز کنارمه با بازخوردی که از اینجا گرفتم احتمال اینم میدم که عقلش هنوز درست نرسیده و چند سال دیگه بزرگ بشه دیگه منو تحمل نکنه.
نمیخوام حرف دشمن شاد کن بزنم اینجا ولی این مدت هی رفتم بیمارستان و مریض و رو به موت دیدم نگران آینده شدم البته قفسه سینه م هم مدتیه درد میکنه با دوست وکیلم صحبت کردم دنبال راهیم بعد از مرگم چیزی از من به پدرم نرسه و هرچی دارم بین زن و برادرم قسمت بشه. حس میکنم در تنها چیزی که میتونم واقعا براش خوب باشم تامین مالیشه و حداقل باید تو این یکی بی نقص عمل کنم. تازه همینم فعلا نمیتونم خیلی کامل باشم و میدونم لیاقتش خیلی بیشتره. من هرکاری هم براش بکنم تهش جبران اخلاق بدم نمیشه.
بابت کارهایی که این مدت دارم باهاش میکنم عذاب وجدان دارم البته ناامید نیستم و فکر میکنم اگه بتونم چند تا راه عملی جدید و قوی پیاده کنم یکم جلوی پرخاشگری های فعلیم رو بگیرم روحیه م قوی تر میشه میدونم که بالاخره از پسش برمیام مشکلی که حل نشه وجود نداره و منم جا نمیزنم فقط فعلا به خاطر ناموفق عمل کردنم یکم از دست خودم پکرم.
تشکر ناهید از توضیحاتی که دادی. حرفاتو قبول دارم و کاملا درکشون کردم.
من فکر میکنم هر چهار عاملی که گفتی رو دارم یعنی هم ژنتیک باعثشه پدرم و عموهام و پدربزرگم همه عصبی بودن بخصوص تو جوونی پدرم بدتر هم بود به شکنجه علاقه زیادی داشت. هم از سن کم دیدم و این سبک رو یاد گرفتم و هم خیلی شده از سر نگرانی عصبانی شدم و حتی کتک زدم. هم اونطوری که مثلا اینجا بهم گفتن انگار توقعاتم در یه سری موارد از دیگران زیاده (این آخری رو مدتیه دارم سعی میکنم کمش کنم)
دقیقا خیلی قشنگ و درست گفتی که من همه تلاشم رو برای رابطه هام میکنم ولی با عصبانیتم میزنم همه چیزو خراب میکنم. اینو فقط یه آدمی که خودش درگیر این مسئله باشه عمیقا میفهمه.
مرسی از منبعی که معرفی کردی چند روزه دارم گوش میدم. کسل کننده نیست فقط سرعت حرف زدنش برای من کنده. یه سری از حرفاشو قبول ندارم آدم عصبی تو همه زمینه ها هم داغون نیست و انقدرم آدم بدی نیست ولی خیلی از مطالبش هم در مورد من صحیحه. از پارت پنج جالب شد. فعلا پارت هشتم که میگه قدرت یک توهمه و همین مثال بچه دو سه ساله ای که میره وسط خیابون رو توضیح داده.
مشکلی با یادگیری ندارم میام اینجا که چیزی یاد بگیرم دیگه منظورم از مطالب تئوری چیزهایی بود که قابلیت اجرایی ندارن و بعدش میگی خب حالا با اینا چی کار باید بکنم!
ویس خوبه تو رفت و آمد و زمان های پرت گوش میدم قبلا هم اینکارو میکردم مرسی.
ناهید ممنون که برام نوشتی شاید حرف انسان دوستانه ای نباشه ولی دیدن یه آدم دیگه که اونم مشکل عصبی بودن داشته و بهتر شده بهم دلگرمی داد. با توجه به هر چهار عاملی که روی من اثر داشته اگه راه و توصیه خاصی به نظرت میرسه بگو.
ممنونم صبا خانم. کف زدن واقعا سزاوارم نیست به حرف یکی از دوستان که بهم گفتن دارم ناسپاسی میکنم در برابر کمک هایی که اینجا بهم کردین و تاپیک نمیزنم گوش کردم.
بله مشاور خودم خوب بود. الان این خانم روانشناس هم خیلی خوبه مهمتر از همه به جرم خطاکار بودن به آدم بی احترامی نمیکنن. فکر میکنم باید فاصله مشاوره هامو زیاد بکنم که بتونم ماهی یکبار پیش هر دو نفر برم. و البته مسئله من چندمتغیره هست و نمیشه یکسال زنم رو به حال خودش رها کنم فقط به عصبانیت خودم برسم. باید همزمان مسائل رو پیش ببرم روی همدیگه هم اثر میذارن و خیلی قابل تفکیک نیستن. فکر میکنم باید از طریق روانشناس درمان ریشه ای خشمم رو طی کنم از طریق مشاورم با اینکه تا یه جایی در مورد خشم پیش رفته بودیم ولی دیگه بیشتر به مسائل مربوط به زنم بپردازم خود اون مسائل ارتباطی من با زنم ممکنه سال ها برای من زمان ببره چون خودشم همراهی نمیکنه و نمیاد منم که بی مهارتم در این موارد و کار زیاد دارم.
تابحال تجربه مدیتیشن نداشتم و نمیدونم چطوریه. مرسی از کانالی که معرفی کردین. گوش میدم چشم.
امیدوارم همینطور بشه که شما میگین و تا یکسال دیگه بتونم کاری کنم اوضاع اعصابم بهتر بشه از یک ماه که دیگه گذشت.
ممنونم آقا/خانم زمزمه. اطلاع ندارم مشکل صفرای خون دارم یا خیر. چشم میرم حجامت رو امتحان میکنم فکر نکنم انجامش ضرری داشته باشه. تشکر از راهنمایی شما.
تشکرشده 1,106 در 598 پست
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)