به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 26
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 بهمن 93 [ 16:12]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    209
    امتیاز
    2,399
    سطح
    29
    Points: 2,399, Level: 29
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    536

    تشکرشده 560 در 192 پست

    Rep Power
    34
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رها70 نمایش پست ها
    همش میگه چرا خونوادت هیچ کاری واسم نمیکنن؟ چرا بهم زنگ نمیزن؟ن چرا حال زندگی تو رو از من نمیپرسن؟خانوادت تورو نمیخوان.وقتی ازدواج کردی هیچ مسئولیتی نسبت به خانوادت نداری دیگه اومدی خونه شوهرو از این حرفا.همش میگه من واسه خانوادت فیلم بازی میکنم فک نکن اگه میگم میخندم واقعیه..من اونارو از زندگیم حذف کردم اصلا واسم مهم نیستن بهشون فکرم نمیکنم وخیلی چیزای دیگه خیلی زود عصبانی میشه دادو بیداد راه میندازه. بهم میگه همش باید ازم بخاطر کمک هایی خونوادم بهمون میکنن تشکر کنی.حداقل ماهی یکبار واسم یاد آوری کن و بگو دستشون درد نکنه این کارو کردن اون کارو کردن و یادت باشه که خانواده خودت واسمون هیچ کاری نکردن و هیچوقت تعصب خانوادتو نکش اونا تورو نمیخوان....
    بیشتر مشکلاتمون سر خانواده اس....اصلا خانواده منو قبول نداره
    اما مشکل زندگی خودمون اینه که هکه چیز نظر شوهرمه من مث یه عروسک هرجوری که اون بخواد باید بپوشم بخورم برم بیام یعنی همه چیز......استرسم خیلی زیاد شده دارم دیوونه میشم همیشه بهم میگه تو هیچی نمیفهمی .خیلی احساس حقارت میکنم. اگه سوالی بود بپرسید ؟فقط خواهش میکنم کمکم کنید
    سلام خانم رها، شاید دارم با تعصب مردونه جواب میدم اما احساس میکنم شما هم کم مقصر نیستی، یکی از سختترین مراحل واسه ما پسرا ارتباطمون با خانواده دختره. بعنوان یه پسر میگم شوهر شما وقتی میگه خانوادت دوستت ندارن منظورش اینه که چون به من توجه نمیکنن پس یعنی تو رو دوست ندارن!!! وقتی عصبانی میشه داره سر همین مسئله خودشو تخلیه میکنه!!! وقتی همه چیز شما نظر شوهرتونه و شما مثل یه عروسکی واسش یعنی میخواد به خودش و شما نشون بده که تو جنگ بین خودش و خانواده همسرش این خودشه که پیروزه. من کاملا شما رو درک میکنم اما در عین حال همسر شما رو هم خوب درک میکنم. خانما اکثرا وقتی حمایت شوهرشونو داشته باشن دیگه کمتر به حمایت خانواده شوهر فکر میکنن ولی برعکس من پسر اگه حمایت خانواده همسرمو داشته باشم دیگه یادم میره همسری هم دارم (البته با اغراق گفتم) !!!! البته مردا تو این زمینه یه کم حسودن، مادرزن هم باید بلد باشه خوب هوای دومادشو داشته باشه حتی شده مثلا زنو شوهر جروبحث میکنن مادرزنه هوای دومادشو داشته باشه یعنی دوماده رو گول بزنه!!!!

    اگه بیشتر توضیح بدین از خودتون مثلا ایشون باجناق دارن یا نه؟ و نوع روابط عاشقانتون راحتتر میشه راهنمایی کرد

    اینم بگم سعی کنید وقتی به همراه شوهرتون پیش خانوادتونید بیشتر هوای شوهرتونو داشته باشید. خانمای محترم وقتی میرین پیش پدر و مادر یا خواهرتون جوری قربون صدقه و برخورد نکنید که انگار از قفس آزاد شدین، من که هنوز مجردم ولی سخته واسه مردا. احساس مردا اونموقع: مگه من لولو بودم!!!!

  2. 2 کاربر از پست مفید capitan تشکرکرده اند .

    واحد (جمعه 09 اسفند 92), رها70 (دوشنبه 05 اسفند 92)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اسفند 92 [ 15:12]
    تاریخ عضویت
    1392-5-10
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    622
    سطح
    12
    Points: 622, Level: 12
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    65

    تشکرشده 40 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    درود بانو

    میشه کلا یکم بیشتر توضیح بدی؟
    خانوادت چجوری برخورد میکنن مگه هم با شما هم با ایشون؟رفتارشون بامن جلو شوهرم تقریبا معمولیه ببینید وقتی میریم پیششون همه میشینن پیشش و کلی صحبت میکنن .حسابی تحویلش میگیرن
    (من خودم بشخصه واقعا لذت میبمر خانواده همسرم خیلی زیاد بهش اهمیت میدن این واسه ما مردا خیلی زیاد مهم هستش)
    خودت فکر میکنی بیشتر میتونه از چی باشه این حرکتشون.مثلا ببینید سر دانشگاه رفتن من .وقتی باهم صحبت میکردیم میگفت انتظار داشتم بیان ازم تشکرکنن که تو رو فرستادم دانشگاه(البته تو دوره نامزدی محصل بودم)یا مثلا میگه اینکه من اومدم تورو گرفتم یعنی یه باری از دوش خانوادت برداشتم باید ازم تشکر میکردن
    البته تو مورد اولیه با مادرم صحبت کردم ووقتی رفتیم پیششون مامانم جلو بابام بحثو پیش کشید و ازش تشکر کردن
    .میگه قدر منو ندارن
    یکم از اخلاقای خوب و بد خودت و شوهرت بگو ببینیم چه خبهر فعلا همیناست
    من فقط اخلاقارو میگم خوب و بدیشو شما بگید
    تو خرید لباسام با سلیقه شوهرمه.حتی بعضی مواقع بدون اینکه خبر داشته باشم میره واسم لباس یا پارچه میخره.در مورد پارچه هم مدلشو خودش پیدا میکنه.خیلی زود عصبانی میشه و دادو بیداد را میندازه و از من انتظار داره بلافاصله برمو آرومش کنم اگه یه بار نرم بدتر میکنه. دوس داره بگم هرچی تو بگی درسته.میگه اگه منو دوس داری باید به حرفام هم ایمان داشته باشی وقتی چیزی رو قبول نکنم میگه دیگه نگو منو دوس داری دروغ میگی.....
    و اینکه بای جلو خانوادت از من تشکر کنی و همیشه به احترام بذاری و هیچ وقت نباید به من تو بگی باید بگی شما


    - - - Updated - - -

    شخصیتش خیلی براش مهمه رو تمام رفتارای من زوم میکنه. میخواد منو همونجوری که خودش دوس داره در بیاره .اگه به حرفش گوش بدم مهربونه و میگه تو مال من باش دنیارو به پات میریزم.رفتو آمدامئن بافامیل خیلی کمه. وقتی از سرکار میاد خونه هر اتفاقی افتاده واسم تعریف میکنه کلا .هرجایی که بره و بیاد خونه کلی واسم حرف میزنه حتی اگه جنس مخالفی بهش پیشنهادی داده باشه.....

    راستش من اصولا به حرفاش گوش میدم اگه لباسی خوشش بیاد منم قبول میکنم.به نظرش احترام میذارم و تازه کلی ازش تشکر میکنم
    وقتی میشینه واسم صحبت میکنه مشتاقانه گوش میدم.وقتی از سرکار میاد بهش خسته نباشید میگم و چایی هم همیشه حاضر میکنم دوس دارم همونجوری باشم که میخواد اما دوس دارم بعضی تصمیمارو خودم بگیرم
    ویرایش توسط رها70 : دوشنبه 05 اسفند 92 در ساعت 17:34

  4. 2 کاربر از پست مفید رها70 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 05 اسفند 92), واحد (جمعه 09 اسفند 92)

  5. #13
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,062
    امتیاز
    147,745
    سطح
    100
    Points: 147,745, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,681

    تشکرشده 36,026 در 7,410 پست

    Rep Power
    1095
    Array
    رهای گرامی

    عنوان تاپیک شما گویای مسئله اصلی شما نیست و مبهم هست ،لطفاض عنوان مناسبی تنظیم کرده و از طریق لینک تماس با ما در بالای صفحه تالار یا از طریق لینک گزارش در پایین پستتان ارسال داردی تا جایگزین عنوان کنونی شود و سپس تاپیک شما باز شود .



    با تشکر





  6. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    khaleghezey (دوشنبه 05 اسفند 92)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اسفند 92 [ 15:12]
    تاریخ عضویت
    1392-5-10
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    622
    سطح
    12
    Points: 622, Level: 12
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    65

    تشکرشده 40 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    سلام رها جان
    این جملات یعنی چی؟
    همش میگه من واسه خانوادت فیلم بازی میکنم فک نکن اگه میگم میخندم واقعیه..من اونارو از زندگیم حذف کردم اصلا واسم مهم نیستن بهشون فکرم نمیکنم
    موضوع خاصی بین خانواده شما و همسرت پیش اومده؟نه موضوعی پیش نیومده فقط همسرم دوس داره اونجوری که خودش میخواد اونا باهاش برخورد کنن.اما بخدا خانوادم کم نمیذارن فقط یکم از سختگیری هایی که واسم میکنه ناراحتن

    بهم میگه همش باید ازم بخاطر کمک هایی خونوادم بهمون میکنن تشکر کنی.حداقل ماهی یکبار واسم یاد آوری کن و بگو دستشون درد نکنه این کارو کردن اون کارو کردن و یادت باشه که خانواده خودت واسمون هیچ کاری نکردن و هیچوقت تعصب خانوادتو نکش اونا تورو نمیخوان....
    خانواده همسرت چه کارهایی برای شما کردن؟پدرشوهرم ارث بچه هاشو داده و هروقت که شوهرم پول نیاز داشته ازشون قرض گرفته. همیشه تو حرفاش میگه اگه اونا نبودن ما به اینجا نمیرسیدیم.اما همین کمکای مالیشون باعث دخالتای زیادی تو زندگیمون شد که شوهرم میگفت اونا بهمون کمک کردن وقتتی یه چیز میگن بزار رو ترازو ببین خوبیاشون بیشتر نیس پس نشنیده و نادیده بگیر

    خانواده خودت چه کاری می تونستن برات بکنن و دریغ کردن؟

    یعنی چی را بهش یاداوری کنی؟
    از رابطه خودت و خانواده همسرت برامون بگو.پدر شوهر و مادر شوهرتون چه طور هستن؟
    پدر شوهرم خیلی مرد خوبیه

  8. کاربر روبرو از پست مفید رها70 تشکرکرده است .

    khaleghezey (دوشنبه 05 اسفند 92)

  9. #15
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    اول بگم خودم دومادم ولی اینو میگم.
    (مدیر جونم فدات شم مثال کلی و خانوادگی رو میزنم دید نسبت به دوماد)
    در کل دوماد جماعت نبایست بهش رو زیاد بدی پررو میشه یعنی خیلی سانسورش کردم جمله رو مودبانش شد این میترسم اصلی رو بنویسم مدیر گیر بده

    درکل ایشون انتظار داره خانواده شما هم بهتون کمک کنن مالی هواتونو داشته باشن.درصورتی که این انتظار زیادیه و واقعا انتظار بیجا و بیخودی.
    خود من وضع پدرزنم خوبه ولی خداوکیلی توی این دوسال با اینکه همش میگه پول خواستی بگو و واقعا هم میگه ولی فقط یکبار ازش قرض گرفتم اونم دیروز دومیلیون بود پول کم داشتم واسه چک بجاش یکبار منم بهش قرض دادم پول لازم داشت در صورتی که همیشه میگه تا ده پونزده تومانم لازم داشتی بگو.بنده خدا واسه خرید خونه میخواست همینجوری ده تومان بده بهمون.ولی من یکی خوشم نمیاد درسته تنبلم تا یکروز بازار خوب بود مثلا صدتومان کار کردم سریع مغازه رو میبندم با همسرم میریم بازار گردش و شایدم خرید ولی خوشم نمیاد قرضی بگیرم به غرورم برمیخوره.شوخی کردن در این موارد فرق میکنه با انتظار واقعی داشتن.

    از این حرفا مردا به همسراشون همشون میگن زیاد جدی نگیر.بایست ببینی مشکل اصلی کجاست.
    1.فکر کنم اعتماد بنفسشون پایینه (بهتره توی این ضمینه اعتماد بنفسشون رو تقویت کنین)
    2.درسته باباش بهش کمک مالی میکنن و ارثشون رو دادن جلوتر بهشون ولی من یکی فکر میکنم یکجای کار لنگ میزنه یا شما از ایشون بالاتری تحصیلی و موقعیت اجتماعی یا خانوادت خیلی با ایشون خوبن و سطحشون از خانواده شوهرتون بالاتره
    شایدم حدس من درست نیست.ولی درکل بدون چیز خیلی مهمی نیست تقریاب بالا و پایین 80% تا 90%مردا اینجوری هستن جلو خانواده همسراشون. یکجورایی نمیخوان کم بیارن همش میخوان پز بدن و قمپز در کنن

    در مورد لباس کم کم سعی کن نظرات خودتم بگی و روی حرفات وایسا ولی لج نکن مردا از زنای حرف گوش کن خوششون میاد ولی زیادیشم خوب نیست یکم اقتدار زنونه لازمه یکم سعی کن حد وسط رو بگیری ولی لجشو در نیار

    در هر صورت لطفا اول عنوان رو عوض کن بانو فرشته مهربان برعکس اسم کاربریش یکم خشنه منتظره آتو بگیره بفرستتم پی نخود سیاه

  10. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    paiize (سه شنبه 06 اسفند 92)

  11. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اسفند 92 [ 15:12]
    تاریخ عضویت
    1392-5-10
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    622
    سطح
    12
    Points: 622, Level: 12
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    65

    تشکرشده 40 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    [quote=مصباح الهدی;318669]
    سلام رها جان
    این جملات یعنی چی؟
    همش میگه من واسه خانوادت فیلم بازی میکنم فک نکن اگه میگم میخندم واقعیه..من اونارو از زندگیم حذف کردم اصلا واسم مهم نیستن بهشون فکرم نمیکنم
    موضوع خاصی بین خانواده شما و همسرت پیش اومده؟
    بهم میگه همش باید ازم بخاطر کمک هایی خونوادم بهمون میکنن تشکر کنی.حداقل ماهی یکبار واسم یاد آوری کن و بگو دستشون درد نکنه این کارو کردن اون کارو کردن و یادت باشه که خانواده خودت واسمون هیچ کاری نکردن و هیچوقت تعصب خانوادتو نکش اونا تورو نمیخوان....
    خانواده همسرت چه کارهایی برای شما کردن؟
    خانواده خودت چه کاری می تونستن برات بکنن و دریغ کردن؟پدر مادر من هیچی واسم کم نذاشتنکمک مالی هم بهمون کردن اما شوهرمن اینا رو سعی میکنه یادش نمونه که بتونه همش بهم سرکوفت بزنه و رو سرم منت بذاره.ببینید تو این 5سال که باهمیم هرجا که رفتن خانواده شوهرمو هم با خودشون بردن چون تنهان و زیاد با کسی رفت و آمد ندارن میومدن دنبالشونو حتی 2ساعتم شده میرفتن بیرون و بر میگشتن.چرا اینا دیده نمیشه. شوهر من تا خودش نخواد نمیبینه من هرکاری کنم اون خودشم باید بخواد.

    یعنی چی را بهش یاداوری کنی؟دوس داره همش باهاش از گذشته حرف بزنم در مورد پیشرفتایی که داشتیم.بهش بگم که از خانوادت ممنونم که اینقد بهمون کمک کردن و از این خرفا البته هرچی بوده قرض گرفته بعد بهششون پس داده.یکی دو بار واسه دانشگاه گرفته شاید یه بارم واسه چیز دیگه اما زیاد نبوده اما دوس داره کمک اونارو زیادش کنه
    از رابطه خودت و خانواده همسرت برامون بگو.پدر شوهر و مادر شوهرتون چه طور هستن؟ببینید من به علاوه پدر شوهر مادر شوهرم یه خواهرشوهر مجرد سن بالا هم دارم که هرچی دو س داره بهم میگه اما بهش بگی بالا چشمت ابرو کلی بهش بر میخوره و قهر میکنه حالا فکرشو کنید با این حساب یک سالم باهاشون زندگی کردم البته خودمون خونه داشتیم و همه چیز به راه بود اما خب اونجا بودیم اما اشتباه بزرگی بود چون دخالت تو زندگیمون زیاد بود .خیلی چیزا واسمون شد وظیفه.منو رو خودشون حساس کردن.با اینکه من خیلی شیطون بودم و واسه اینکه همه در سکوت نباشن کلی باهاشون شوخی میکردم و میخندوندمشون ...پدر شوهرم تا به الان هیچ بی احترامی بهم نکرده و منم همینطور خیلی هم دوسش دارم.مادر شوهرم هم به خودم هم به خانوادم توهین میکنه مثلا یه فحشی هس به مامانم میگه اوایل خیلی واسم سخت بود اما بعد که به مامانم گفتم گفت اشکال نداره به من میگه دیگه تو چرا هرس میخوری اهمیت نده خودش خسته میشه....به من تیکه میندازه منم اهمیت نمیدم. امادر کل رابطشون با من خیلی بهتره تا با دوتاجاریه دیگم منو دوستم دارن و مثل نوه خودشون میدونن.تمام رازهاشونو هم بهم میگن .کلی پیشم دردو دل میکنن.وقتی مامانم زنگ میزدو دعوتمون میکرد مادر شوهرم میگفت خودت برو دیگه"..."کجا بیاد دیگه.این خیلی واسم سخت بود.منم میگفتم جفتمونو دعوت کرده تنها دعوتم نکرده که

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط روشنک نمایش پست ها
    matlabeto koondam vaghean narahat shodam.un kolan etemad be nafseto gerefte,
    benazare man hatman motaleato ziad kon va be ye moshaver morajeee kon
    ishala ke hame chiz dorost mishe
    ممنون روشنک عزیز پیش مشاور میرم میگه نسبت بهت احساس مالکیت پیداکرده و این خیلی بده باعث میشه دو شخصیتی بشی. و از این حرفا
    ویرایش توسط رها70 : سه شنبه 06 اسفند 92 در ساعت 08:30

  12. 2 کاربر از پست مفید رها70 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 06 اسفند 92), paiize (سه شنبه 06 اسفند 92)

  13. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 03 [ 01:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,575
    امتیاز
    45,166
    سطح
    100
    Points: 45,166, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    8,005

    تشکرشده 6,496 در 1,470 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    362
    Array
    رهاجان شوهرت داره خودش بهت میگه که چه چیزی ازت میخواد.
    متاسفانه انگارازاعتمادبه نفس پایینی برخورداره!شایداون اعتبارلازم روازت نگرفته..
    ببینم شمابهش اعتراض میکنی؟چه جوری باهاش حرف میزنی؟اگه کاری روکه میگه قبول میکنی آیاازته دلت قبول میکنی یانه؟مثلا بانگاهت اعتراضت رونشون میدی یابااکراه اونوانجام میدی؟
    دوست عزیزمردهااین چیزهارومیببینن وبه شدت واکنش نشون میدن.شمابایدبامحبت رفتارکنی وباسیاست گفتارباهاش صحبت کنی...
    ازخانوادش تعریف کن وبگوکه خیلی دوستشون داری.ازکارهایی که کردن تشکرکن.یامثلا جویای احوالشون باش.به شوهرت بگوبیابریم پیششون دلم تنگ شده واسشون.
    شایدشوهرت فکرمیکنه که توازخانوادش ناراضی هستی .مثلا ازرفتارت یاازحرفهات اینوفهمیده باشه.واسه همین این چیزهاروازت میخواد.توطوری رفتارکن که این حساسیتش برطرف بشه وازاین لحاظ هیچ کمبودی روحس نکنه.
    رابطه عاشقانه بین خودت وشوهرت روتامیتونی زیادکن.بایدبه شوهرت نزدیکتربشی.
    فکرمیکنم خودشماهم اعتمادبه نفس کمی داری.رفتارت منفعلانه ست.بهت پیشنهاد میکنم تاپیکهایی که مربوط به این موضوع هست رومطالعه کن.توی کارگاه آموزشی تالار روشهای خوبی رونوشته حتمامطالعه کن.سعی کن جراتمندبودن روخوب یادبگیری.
    موفق باشی
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  14. کاربر روبرو از پست مفید paiize تشکرکرده است .

    khaleghezey (سه شنبه 06 اسفند 92)

  15. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اسفند 92 [ 15:12]
    تاریخ عضویت
    1392-5-10
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    622
    سطح
    12
    Points: 622, Level: 12
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    65

    تشکرشده 40 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    [QUOTE=paiize68;318878]رهاجان شوهرت داره خودش بهت میگه که چه چیزی ازت میخواد.
    متاسفانه انگارازاعتمادبه نفس پایینی برخوردارهاعتماد بنفس بالایی داره و فک میکنه همه کاراش و حرفاش درسته خوشش نمیاد اعتراض کنم اما به خودش اجازه اعتراض میده و میگه من و تو فرق میکنیم هیچ وقت مقایسه نکن!شایداون اعتبارلازم روازت نگرفته..
    ببینم شمابهش اعتراض میکنی؟چه جوری باهاش حرف میزنی؟اگه کاری روکه میگه قبول میکنی آیاازته دلت قبول میکنی یانه؟مثلا بانگاهت اعتراضت رونشون میدی یابااکراه اونوانجام میدی؟
    دوست عزیزمردهااین چیزهارومیببینن وبه شدت واکنش نشون میدن.شمابایدبامحبت رفتارکنی وباسیاست گفتارباهاش صحبت کنی...
    ازخانوادش تعریف کن وبگوکه خیلی دوستشون داری.ازکارهایی که کردن تشکرکن.یامثلا جویای احوالشون باش.به شوهرت بگوبیابریم پیششون دلم تنگ شده واسشون.
    بخدا با خانوادش خوب رفتار میکنم خیلی وقتا هم خودم بهش میگم بیا بریم به پدر مادرت سربزنیم ومیریم.....
    شایدشوهرت فکرمیکنه که توازخانوادش ناراضی هستی .مثلا ازرفتارت یاازحرفهات اینوفهمیده باشه.واسه همین این چیزهاروازت میخواد.توطوری رفتارکن که این حساسیتش برطرف بشه وازاین لحاظ هیچ کمبودی روحس نکنه.
    رابطه عاشقانه بین خودت وشوهرت روتامیتونی زیاد کن.بایدبه شوهرت نزدیکتربشی. رابطمون خوبه .
    فکرمیکنم خودشماهم اعتمادبه نفس کمی داری.متاسفانه اعتماد به نفسم خیلی کم شده
    رفتارت منفعلانه ست.بهت پیشنهاد میکنم تاپیکهایی که مربوط به این موضوع هست رومطالعه کن.توی کارگاه آموزشی تالار روشهای خوبی رونوشته حتمامطالعه کن.سعی کن جراتمندبودن روخوب یادبگیری. متاسفانه چیزی که از شوهرم بخوامو نمیتونم بهش بگم همش میترسم نکنه خوشش نیاد و ناراحت بشه.آخه میدونی همسرم خیلی زود ناراحت میشه و اخم و تخم میکنه از این حالت در آوردنشم کار حضرت فیله صدبار ازش معذرت خواهی میکنم آخرشم میگه بگو اشتباه کردی.منم خب میگم اما پیش خودم فک نمیکنم کارم بد باشه
    موفق باشی
    ویرایش توسط رها70 : چهارشنبه 07 اسفند 92 در ساعت 14:34

  16. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 03 [ 01:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,575
    امتیاز
    45,166
    سطح
    100
    Points: 45,166, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    8,005

    تشکرشده 6,496 در 1,470 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    362
    Array
    رهاجان سلام.چندتانکته روبهت میگم امیدوارم بهت کمک کنه.(باتوجه به حرفهات)
    1.همیشه به طورمستقیم اعتراض خودت رونسبت به هرموضوعی بیان نکن.وقتی هم میخوای بهش نشون بدی که ازچیزی دلخوریلازم نیست باهاش دعواکنی یاخیلی مقدمه چینی کنی.میتونی خیلی راحت باهاش ازاحساست حرف بزنی وبهش بگی ازاینکه اینجوری شدناراحتم چون....(بایدیه دلیل خوب واسش بیاری.دلیلی که به اون برنخوره یامستقیم بهش نگی توباعث این مشکلی تانخواددرمقابلت جبهه بگیره.منظورمومتوجه میشی که!)
    2.اگه ازخانوادت انتظاراحوالپرسی گرم داره اینوبه خانوادت بگووازشون بخواه وبگواینجوری صمیمیت هاهم بیشترمیشه.جلوی خانوادت ازش تعریف کن وتحسینش کن.مثلا بگومامان امروز شوهرعزیزم اینکاروواسم کرد.ببین چه دامادخوبی داری...بایدبتونی این رابطه هاروبرقرارکنی اینجوری شوهرت هم بیشتراعتبارمیگیره وعلاقه پیدامیکنه که پیش خانوادت هم بیاد.بایدخوب بتونی باکلام خوب دوطرف روبه هم نزدیک کنی.
    3.خیلی خوبه که به خانواده شوهرت احترام میزاری.آفرین پس معلوم شدخیلی خانم فهمیده ای هست.فقط یه چیزویادت باشه اینکه ازشون انتظار جبران نداشته باش یااینوبه شوهرت نگی که من احترام میزارم واونا نه و....میدونی که چی میگم.به هیچ وجه پیش شوهرت ازخانوادش انتقادنکن.چون فقط اعتمادشونسبت به توازدست میده.فقط خوبی هاشون روبگوحتی بیشترازاونی که هستن.شوهرت خودش همه چی رومیفهمه تونگران نباش.من مطمئنم اگه این کاروکنی شوهرت جلوی خانوادش ازتوحمایت میکنه اینوخودم تجربه کردم.
    4.چرامیترسی خواسته هات روبه شوهرت بگی؟؟!همین نگفتن هاست که باعث میشه اینجوری ازهم دوربشید.بزارشوهرت بدونه که توچه انتظاراتی داری.قبل ازاینکه خواسته هات روبهش بگی خوب بهش اعتباربده وعزت نفسش روبالا ببرواونوقت میبینی که خیلی دوست داره خواسته هات روبرآورده کنه.وتنها هدفش میشی تووزندگیش.نحوه درخواست کردنت هم خیلی مهمه.بامهربونی ازش بخوا نه باغرزدن وکنایه ونیش زدن.چون اینجوری فقط باهات لج میکنه.بطورمستقیم خواسته ات روبهش بگو.تی این زمینه بایدمطالعه کنی تامهارتهات روببری بالا.
    5.واما نکته مهم خودخودت!بایداعتمادبه نفست رودوباره به دست بیاری چون این نکاتی روکهگفتم لازمه اش عزت نفس وانرژی مثبت وصبره....شادباش وسعی کن برنامه هایی داشته باشی که باعث شادمانیت میشه.به خودت برس وسعی کن ازلحظه لحظه زندگیت لذت ببری وخداروشکرکن واسه همه اون چیزهایی که بهت داده.منتظرخبرهای خوبت هستیم.
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  17. کاربر روبرو از پست مفید paiize تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 08 اسفند 92)

  18. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اسفند 92 [ 15:12]
    تاریخ عضویت
    1392-5-10
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    622
    سطح
    12
    Points: 622, Level: 12
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    65

    تشکرشده 40 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    [QUOTE=paiize68;319114]رهاجان سلام.چندتانکته روبهت میگم امیدوارم بهت کمک کنه.(باتوجه به حرفهات)
    1.همیشه به طورمستقیم اعتراض خودت رونسبت به هرموضوعی بیان نکن.وقتی هم میخوای بهش نشون بدی که ازچیزی دلخوریلازم نیست باهاش دعواکنی یاخیلی مقدمه چینی کنی.میتونی خیلی راحت باهاش ازاحساست حرف بزنی وبهش بگی ازاینکه اینجوری شدناراحتم چون....(بایدیه دلیل خوب واسش بیاری.دلیلی که به اون برنخوره یامستقیم بهش نگی توباعث این مشکلی تانخواددرمقابلت جبهه بگیره.منظورمومتوجه میشی که!)
    2.اگه ازخانوادت انتظاراحوالپرسی گرم داره اینوبه خانوادت بگووازشون بخواه وبگواینجوری صمیمیت هاهم بیشترمیشه.جلوی خانوادت ازش تعریف کن وتحسینش کن.مثلا بگومامان امروز شوهرعزیزم اینکاروواسم کرد.ببین چه دامادخوبی داری...بایدبتونی این رابطه هاروبرقرارکنی اینجوری شوهرت هم بیشتراعتبارمیگیره وعلاقه پیدامیکنه که پیش خانوادت هم بیاد.بایدخوب بتونی باکلام خوب دوطرف روبه هم نزدیک کنی.
    3.خیلی خوبه که به خانواده شوهرت احترام میزاری.آفرین پس معلوم شدخیلی خانم فهمیده ای هست.فقط یه چیزویادت باشه اینکه ازشون انتظار جبران نداشته باش یااینوبه شوهرت نگی که من احترام میزارم واونا نه و....میدونی که چی میگم.به هیچ وجه پیش شوهرت ازخانوادش انتقادنکن.چون فقط اعتمادشونسبت به توازدست میده.فقط خوبی هاشون روبگوحتی بیشترازاونی که هستن.شوهرت خودش همه چی رومیفهمه تونگران نباش.من مطمئنم اگه این کاروکنی شوهرت جلوی خانوادش ازتوحمایت میکنه اینوخودم تجربه کردم.
    4.چرامیترسی خواسته هات روبه شوهرت بگی؟؟راستش هردفعه که گفتم یا باعث دعوا شده یا بعدش بهم تیکه انداخته شوهر من خیلی حساسه بیشتر از اینکه اون ناز منو بکشه من نازشو میکشم
    !همین نگفتن هاست که باعث میشه اینجوری ازهم دوربشید.بزارشوهرت بدونه که توچه انتظاراتی داری.قبل ازاینکه خواسته هات روبهش بگی خوب بهش اعتباربده وعزت نفسش روبالا ببرواونوقت میبینی که خیلی دوست داره خواسته هات روبرآورده کنه.وتنها هدفش میشی تووزندگیش.نحوه درخواست کردنت هم خیلی مهمه.بامهربونی ازش بخوا نه باغرزدن وکنایه ونیش زدن.چون اینجوری فقط باهات لج میکنه.بطورمستقیم خواسته ات روبهش بگو.تی این زمینه بایدمطالعه کنی تامهارتهات روببری بالا.
    5.واما نکته مهم خودخودت!بایداعتمادبه نفست رودوباره به دست بیاری چون این نکاتی روکهگفتم لازمه اش عزت نفس وانرژی مثبت وصبره....شادباش وسعی کن برنامه هایی داشته باشی که باعث شادمانیت میشه.به خودت برس وسعی کن ازلحظه لحظه زندگیت لذت ببری وخداروشکرکن واسه همه اون چیزهایی که بهت داده.منتظرخبرهای خوبت هستیم.

    دوست عزیزم ازت ممنونم که اینقدر خوبی.دیروز باهم رفتیم بیرون خواهرش بهم زنگ زد .شوهرم گفت نگو کجا داریم میریم بعد چند ثانیه گفت منظورم فقط اینه که نگران نشن فکر دیگه ای نکن .اولش ناراحت شدم اما بعد گفتم خیلی خوبه که به فکر خانوادت هستی.این منو خوشحال میکنه و باعث سربلندیمه بهت افتخار میکنم .اونم گفت از حرفت خوشحال شدم مطمین باش همون قدر که به فکر خانوادم هستم به فکر تو هم هستم.

    - - - Updated - - -


    [QUOTE=capitan;318721]سلام خانم رها، شاید دارم با تعصب مردونه جواب میدم اما احساس میکنم شما هم کم مقصر نیستی، یکی از سختترین مراحل واسه ما پسرا ارتباطمون با خانواده دختره. (بعنوان یه پسر میگم شوهر شما وقتی میگه خانوادت دوستت ندارن منظورش اینه که چون به من توجه نمیکنن پس یعنی تو رو دوست ندارن!!! وقتی عصبانی میشه داره سر همین مسئله خودشو تخلیه میکنه!)!!ممنون آقای کاپیتان حرفتون کاملا درسته . وقتی همه چیز شما نظر شوهرتونه و شما مثل یه عروسکی واسش یعنی میخواد به خودش و شما نشون بده که تو جنگ بین خودش و خانواده همسرش این خودشه که پیروزه. من کاملا شما رو درک میکنم اما در عین حال همسر شما رو هم خوب درک میکنم. خانما اکثرا وقتی حمایت شوهرشونو داشته باشن دیگه کمتر به حمایت خانواده شوهر فکر میکنن ولی برعکس من پسر اگه حمایت خانواده همسرمو داشته باشم دیگه یادم میره همسری هم دارم (البته با اغراق گفتم) !!!! البته مردا تو این زمینه یه کم حسودن، مادرزن هم باید بلد باشه خوب هوای دومادشو داشته باشه حتی شده مثلا زنو شوهر جروبحث میکنن مادرزنه هوای دومادشو داشته باشه یعنی دوماده رو گول بزنه!!!!
    راستش هرچقدر هم که مامانم ازش تعریف میکنه باز انگار اصلا واسش مهم نیس هیچ تاثیری روش نداره
    اگه بیشتر توضیح بدین از خودتون مثلا ایشون باجناق دارن یا نه؟ و نوع روابط عاشقانتون راحتتر میشه راهنمایی کرد
    نه من یه دخترم فقط اما برادر دارم...رابطمون خوبه درموردش صحبت میکنیم ازش میپرسم و میگه راضیم در کل ما خیلی واسه حرف زدن وقت میذاریم اما من یکم کم حرفم و شوهرم دوس داره من حرف بزنم گاهی اوقات فک میکنم که چی بگم اما چیزی به ذهنم نمیرسه میدونم مشکل از منه باید جمله های زیادی رو یاد بگیرم.من هیچ وقت جلو شوهرم رابطه گرم با خانوادم ندارم دم به دقیقه هم ازش میپرسم چیزی نیاز نداره؟اکثرا هم بهش میگم اگه خسته شدی بریم خونه....در کل ازتون ممنونم شما شوهرمو خوب درک کردید.
    اینم بگم سعی کنید وقتی به همراه شوهرتون پیش خانوادتونید بیشتر هوای شوهرتونو داشته باشید. خانمای محترم وقتی میرین پیش پدر و مادر یا خواهرتون جوری قربون صدقه و برخورد نکنید که انگار از قفس آزاد شدین، من که هنوز مجردم ولی سخته واسه مردا. احساس مردا اونموقع: مگه من لولو بودم!!!

    - - - Updated - - -

    سلام جناب خاله قزی لطفا اگه هستی در ایمورد کمکم میکنی؟ شوهرم وقتی میاد خونه نیم ساعت از کارش واتفاقاتی که افتاده واسم میگه بعد تا ده یازده شب میشینه پای فبسبوک روزی هم که تعطیله کلا پا فیسبوکه. خوششم نمیاد من صفحشو ببینم به نظرشما چطور میتونم بهش بگم که فقط کمش کنه نمیگم قعطش کنه واقعا حوصلم سر میره وقتی هم میرم تو اتاق میگه چرا رفتی تو اتاق چرا من میشینم پشت سیستم تو اینطوری میشی....شبم میگم بریم بخوابیم میگه تو برو بخواب منم میام؟بنظرتون دارم گیر میدم حرفم غیر منطقیه؟
    ویرایش توسط رها70 : پنجشنبه 08 اسفند 92 در ساعت 12:20

  19. کاربر روبرو از پست مفید رها70 تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 08 اسفند 92)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. یه خواستگار چقد میتونه بی ادب باشه؟!
    توسط نوش آفرین در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 بهمن 93, 23:51
  2. میتونم به خواستگارهای بعدی بگم بیان؟
    توسط آنیتا123 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: سه شنبه 02 دی 93, 15:37
  3. خسته ام از این زندگی ..کاش میتونستم تمومش کنم..
    توسط baharann در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 بهمن 90, 09:55
  4. دیگه نمیتونم خسته شدم
    توسط mohammad7 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 شهریور 90, 09:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.