نوشته اصلی توسط
نوپو
عزیزم ببین نامزد شما با علم به اینکه وضعیت مالی شما بهتره وارد زندگی شده است. کاملا می دانسته است که شان و آبروی شما ( همان نکته ای که مادرت رویش پافشاری می کند و حق هم دارد ) در فامیل و آشنایان ایجاب می کند که هم مراسم عقد داشته باشید و هم مراسم عروسی. به هر حال وقتی خانواده و فامیلی وضع مالی شان خوب است و موقعیت اجتماعی خوبی دارند این الزامات هم بینشان وجود دارد و اقتضای وضعیت اجتماعی و طبقه ای است که به آن تعلق دارند.
عزیزم شما هم اگر وارد خانواده همسرت شوی متوجه می شوی که در بین فامیل و آشنایان و طبقه اجتماعی که به آن تعلق دارد ، کارها و رسوم خاصی رواج دارد که شان و آبروی خانواده به آنها بستگی دارد. برای مثال بعضی خانواده ها از طبقه مذهبی هستند و آبرویشان ایجاب می کند که دختری که عروس آنها می شود کاملا محجبه و چادری باشد یا نباید عروسی های مختلط برگزار کنند وگرنه زیر سوال می روند و موقعیت خود را از دست می دهند . پس شما هم متقابلا وقتی وارد خانواده همسرت شده ای موظفی که این رسوم و آداب خاص را رعایت کنی . شوهرت هم همین طور او هم موظف است به رسوم و آدابی که طبقه اجتماعی شما دارند و برای حفظ موقعیتشان لازم است پاینبند باشد.
هم شما و هم همسر شما عاقل و بالغ هستید و با چشم باز و آگاهی کامل از موقعیت یکدیگر با هم نامزد شده اید. وقتی دو نفر اینگونه با هم ازدواج می کنند و کاملا بااختیار جلو می روند باید بپذیرند که دیگر دوره بعضی چیزها به سر آمده است و باید صبر و تحمل و سازگاری خود را بیشتر کنند. عزیزم من می دانم که مردها غرور دارند اما باید بپذیرند که ازدواج با خانه پدر و مادر فرق می کند. همان طور که دخترها باید قبول کنند که دوره ناز کردن و خواسته های زیاد به سر آمده است. بله عزیزم پدر و مادر هر چه پسرشان خودسری کند و غرور به خرج دهد و مقابلشان بایستد باز هم گله ای نمی کنند و به دل پسرشان راه می روند و قربان صدقه اش می روند که مبادا ناراحت شود. همین طور دخترها هر چه بخواهند پدر و مادر با جان و دل فراهم می کنند و وقتی قهر کنند یا ناز کنند نازشان را پدر و مادر به جان می خرند.
اما وقتی پسری یا دختری ازدواج کرد باید یک نقطه آخر این خط بگذارد و این دفتر را برای همیشه ببندد و دفتر جدیدی به نام زندگی متاهلی باز کند. دیگر باید احساسات و عادات دوران مجردی را برای همیشه تمام شده بپندارد.
خوب حالا شوهر شما هم همان طور که گفتم باید بداند که ازدواج مثل خانه پدر و مادر نیست و دنیای متفاوتی است. دنیایی است که مستلزم گذشتن از غرور دوران تجرد است. مستلزم صبر و تحمل و سازگاری است و دنیایی است که خیلی چیزها را می بینی اما نباید به روی خودت بیاوری.
عزیز دلم شما خیلی با همسرت راه می آیی و مواظبش هستی که سختی نکشد و در مضیغه قرار نگیرد. الان در این دوره زمانه خیلی از دخترها انتظار سرویس طلای نفیس و جشن باشکوه و عکس و فیلم زیبا را دارند. اما شما نه تنها اینها را نخواسته اید بلکه حاضر شده اید هزینه ای را که همسرتان باید بپردازد و وظیفه او است به گردن بگیرید تا او سختی نکشد. همسر شما باید قدردان این سازگاری و گذشت خانواده شما باشد نه اینکه همه اش به فکر غرورش باشد. کما اینکه کمک مالی از طرف شخص شما به نظر من نه تنها نباید باعث شکسته شدن غرورش باشد بلکه باید بیشتر هم مغرور شود چرا که این نشان می دهد که از نظر شما خواستنی و دوست داشتنی است و ویژگی های مثبتی دارد که شما را پایبند خودش کرده است.
عزیزم فکر کنم اگر از این دری که گفتم وارد شوید و عاشقانه باهاش صحبت کنید و بگویید که برایتان خواستنی است و پایبندش هستید غرورش جریحه دار نمی شود. بهش بگویید که دوستش دارید و در عین حال می خواهید که رسوم خانواده هم به صورت معقول اجرا شود . بهش بگویید اگر عروسی برگزار شود برای موقعیت خانواده ی نوپای شما بسیار بهتر خواهد بود . بهش بگویید من بیشتر به خاطر حفظ غرور تو پیش فامیلهای خودم و فامیل های خودت می خواهم که عروسی ای هر چند مختصر و هر چند با هزینه خودم برگزار شود . بگو من شرایط تو را درک می کنم و نمی خواهم فشاری بهت بیاید برای همین فکر می کنم با این کار هم شان خانواده نوپای ما حفظ می شود و هم با دل خوش به خانه می رویم.
بگذار یک چیزی بگویم . من غلو نمی کنم. شما گفتید که همسرتان مشکلات مالی دارد اما خانواده و اقوام شما وضعشان بهتر از او است. خوب این اصلا خوب نیست که این مساله مشکل مالی همسرتان در تمام فامیل شما بپیچد و همه از آن باخبر شوند. اگر این اتفاق بیافتد غرور همسرت بسیار بیشتر جریحه دار می شود و پیش مردان فامیلتان آن موقعیتی که باید به دست نمی آورد. اگر عروسی مختصری برگزار شود بیشتر از آنکه به نفع خودتان باشد به نفع نامزدت هست و به تثبیت موقعیت او و همچنین حفظ اسرار خانواده تازه بنیاد شما کمک می کند. عزیزم من نمی گویم که مشکل مالی نشانه بی عرضگی یا بی آبرویی است. اما زندگی ایجاب می کند که ما برای حفظ مصالح زندگی خود حتی ساده ترین مشکلاتی را که در زندگی داریم بروز ندهیم و آن را نزد خود نگه داریم. لازم است که مشکلات خانواده از هر نوعی که باشد تا آنجا که ممکن است و ضرر جدی و اساسی نمی زند درون همان خانواده محفوظ بماند و آدم بی جهت خودش را نقل مجلس مردم نکند.
مگر آنکه هیچ چاره ای نداشته باشد. مثلا اینکه اگر همسرتان همان عروسی ساده را هم برگزار کند نتواند برای شما مسکن تهیه کند یا زیر بار قسط و وام های سنگین برود که تا مدت ها باعث بروز مشکلات مالی عدیده در زندگی شما شود و امنیت زندگی تان را به خطر بیاندازد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)