به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 04:36]
    تاریخ عضویت
    1392-5-12
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,570
    سطح
    22
    Points: 1,570, Level: 22
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 31.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز
    اینطور که من برداشت میکنم به لحاظ فرهنگی خانواده های شما تفاوتهایی دارن و ظاهرا این اختلافات ناگهانی خودش رو نشان نداده و از اول مبرهن بوده و با خواست و پافشاری شما این وصلت انجام شده.من معتقدم همیشه در سطوح مختلف این مشکلات و تعارضها بین زوجین پیش میاد.نکته اصلی ومهم قدرت و توانایی طرفین در مدیریت تنشها وبحرانهای زندگیه،که البته کار ساده ای هم نیست.چیزی که شما نه تنها موفق نبودی بلکه با اهانت به خانواده و نوع تربیت همدیگه و شکستن این حرمتها از خط قرمز بزرگی رد شدید.شما از روز اول دید و نوع تربیت این اقا رو میدونستید ولی میبایست یه سیستم تعامل گونه و معتدل در نظر میگرفتید تا در بلند مدت خود شوهر شما به این نتیجه برسه که تغییر رویه و روشهاش در بعضی جاها بهتر از سیستم سنتیه خودشه.ولی به نظر میاد شما مدام اوضاع رو به چالش میکشیدید.از نظر من کتک زدن زن حرکت قبیح و وحشیانه ایه ولی شما که میدونستی این موضوع در خانواده شوهر شما رایجه میبایست سیاست بهتری رو در نظر میگرفتی نه اینکه با به چالش کشیدن نوع تربیت و فرهنگ و قومیتها اوضاع رو ملتهب تر کنید..اینو بدونید هیچ چیز جای گفتگو منطقیو نمیگیره و این گفتگو فقط وفقط در سایه گذشت دو طرفه و آرامش نتیجه میده.نباید اجازه میدادید این درگیریها به حالت روزمره تبدیل بشه.ضمن اینکه خواست و اصرار شخصی شما برای این وصلت وظیفه شما رو در مدیریت مشکلاتتون سنگین تر میکنه.اول از همه سعی کن جو رو آروم کنی.سعی کن با آرامش بعضی پلها که به بی احترامی به هم و بخصوص خانواده هم خراب کردید رو ترمیم کنید.سعی کن اعتمادش رو بخودت جلب کنی.این ذهنیت رو که تو دشمن خانواده اونی و تو و خانوادت قصد تربیتش رو دارید رو کمرنگ کن.در صورت موفقیت در آروم کردن جو ،سریعا به یک مشاور خوب و مجرب مراجعه کن.طوری هم مطرحش نکن که فکر کنه باز نقشه جدیدی برای تربیتش داری.مثلا پیش مشاور رفتنو از خودت شروع کن و با تغییر رفتارت و تعریف از روند مشاورت ترغیبش کن شرکت کنه..اگه بتونی اینکارو بکنی در تعدیل همه رفتارهاش موثره.
    موفق باشی

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 خرداد 93 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1392-5-17
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    866
    سطح
    15
    Points: 866, Level: 15
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 17 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی از شما احسان عزیز تحلیلت تا حدود زیادی درست بود.ما امشب با هم آشتی کردیم و فعلا همه چی ارومه اما من حس میکنم دوباره و با گذشت زمان باز بحث هایی که داشتیم به میون میاد و دوباره معلوم نیست چی بشه.نه اون مبتونه خودشو کنترل کنه نه من میتونم جلوی احساسات منفی و زبونم رو بگیرم.جالبه از روزی که وارد خانوادشون شدم چنان بدگویی فامیلای نزدیکشون رو پیش من کردن که من زده شدم اخه شما حق نمیدین به من اینا که خودشون روابط درستی با فامیلشون ندارن چطور از یه غریبه انتظار دارن باشوت راحت باشه.و رفت و آمد کنه.تازه پدر شوهرم انتظار داره که من هفته ای یکی دوبار برم خودم تنها بدون شوهرم بهشون سر بزنم همونجورکه میرم خونه بابام.ایا اون حق چنین خواسته ای رو داره؟و من اصلا دلم نمیخواد بدون شوهرم اونجا برم چطور بهشون بفهمونم؟با نرفتنم؟ایا همه خانوتده های شوهر اینقد به رفت و امد عروس به خونشون بها میدن؟اخه من اونجا با اونا هیپ وجه اشتراکی ندارم.حتی یه دختر هم تو .خونشون نیستدختراشون ازدواج کردن شهرهای دیگه ان.دلم نمیخواد اینقد به رفت و امدم گیر بدن.حوصله ندارم.تو جمع اونا بهم خوش نمیگذره...ولی حق با شماست این ازدواج به خواست خود من بود.خربزه ابه که خودم خوردم دیگه....ممنون میشم اگه راهنماییم کنید.

  3. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 04:36]
    تاریخ عضویت
    1392-5-12
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,570
    سطح
    22
    Points: 1,570, Level: 22
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 31.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین من فکر میکنم شما شوهر و زندگیت رو دوست داری و این یه نعمت برای یک مرده و باید شوهرت قدرشناس باشه ولی میخوای همون جوری که دوست داری و معتقدی با اون و خانوادش رابطه داشته باشی و این ممکنه کم یا زیاد حس انحصارطلبی رو القا کنه.وقتی این قضیه با مقاومت طرف مواجه میشه بحران پیش میاد..بحث خربزه ولرز نیست بحث اینه که شما و شوهرت باید با منطق و تعامل شرایط همو بپذیرید.یکی از دخترای اقوام نزدیک منم مشکل شما رو داره.خیلی دوست نداره با خانواده پر جمعیت شوهرش رفت و آمد زیاد کنه.میگه من هیچ نقطه مشترکی ندارم با اینا ساعتها بشینم بینشون ساکتمو حرفی برای گفتن باهاشون ندارم.ببین خانم عزیز اینو بدونید نمیشه پسری رو از خانوادش برید این کار در کوتاه یا بلند مدت زندگیت رو دچار بحرانهای شدیدتر میکنه.من بهش گفتم روزی که این آقا با کل خانوادش اومد خواستگاری اینا رو ندیدی؟؟بحث تحمل و سوختن و ساختن نیست،باید سعی کنی تعامل منطقی ایجاد کنی و مشکل رو حل کنی نه با سکوت چند روزه سرپوش روی همه چیز بذاری.سعی کن یکسری خواسته هاشونو بپذیری و بقیه رو با همفکری شوهرت تعدیل کنی..قبلا هم گفتم مهمترین کارت ایجاد آرامش وتعادل و رابطه مناسب با شوهرت و همفکری مثمر برای تصمیم گیری و تعدیل خواسته های دوطرفه ست.مثلا سعی کن یکسری قوانین بذارین..مثلا اول از همه فحاشی بد دهنی و اهانت به هم و خانوادهها و قومیت هم رو تحت هر شرایطی ممنوع کنید.بحث آرام رو جایگزین درگیری کنید..تمرین کنید عصبی نشید و به هم نیش نزنید.نقش یه مشاور برای کنترل رابطه،خشم و عصبیت موثره...آرامش رکن اصلیه رسیدن به نتیجه مناسبه

  4. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 خرداد 93 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1392-5-17
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    866
    سطح
    15
    Points: 866, Level: 15
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 17 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واقعا ممنون از شما خیلی خوب تحلبل کردید مشکل من رو و اکثر چیزابی که میگی هم درسته....الان همش به خودم تلنگر میزنم که اگه دوباره تو عصبانیت بد دهنی کرد سکوت میکنم اما خداببش دل آدم به درد میاد.بعدش هم سر فرصت ابنو بهش میگم که به پدرش بگه :اولویت اول زندگیمون و آرامششه و نه خواسته های اطرافیان....نمیدونم چه قد ادم میتونه عقده ای باشه که با اینجور انتظارات بخواد آرامش رو از زندگی پسرش بگیره....من واقعا نمیتونم با این خواستشون کنار بیام.همون هفته ای یک بار هم که میرم واقعا با سردرد برمیگردم خونه....خدایا نمیدونم آخه من به شلوغی عادت نکردم...حتی باورتون نمیشه که من چه نگرانیایی از بابت آینده اینا دارم البته میدونم اینو که نود درصد اتفاق نمی افته.همش میترسم اینا اگه پیر بشن و زمین گیر اینقد هم پرتوقع هستن نسبت به عروس.اخه دیدم که میگم.البته کسی از فردای خودش خبر نداره.نگرانیه دیگه......چکار کنم....دست خودم نیست....همونقدی که من اونو دوس دارم اونم دوستم داره البته تا الان که حدود2/6هست که با همیم.بعدش دیگه نمیدونم چی بشه.اما حس میکنم در آینده سر خانوادش باز هم دچار مشکل بشم.نمیدونم شاید هم من ادم سازگاری نیستم.همیشه نا آرامم.به شدت هم جاذب منفیا هستم تو زندگی..

    - - - Updated - - -

    ممنون میشم اگر نظراتتون رو بهم بگید اقای احسان و بقیه دوستان.

  5. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    سلام
    ديروز سي دي دكتر فرهنگو گوش ميكردم.گفتند 3عنصر مهم براي استحكام يك رابطه وخانواده وجود داره...

    1. صبر

    2. استمرار

    3. تغافل (خود را به غفلت زدن)


    1.انسانهاي صبور ثمره خانواده هاي صبور هستند.اما هيچكس نبايد از صبر كردن خسته بشه.


    2. استمرار مهمترين عمل است.


    3. اگر در بسياري از موارد زندگي خود را به غفلت نزدي زندگي ات سخت تر ميشود.


    هروقت اشتباهي از همسرتان ديديد نبايد كاري كنيد قبح كارش بريزد.

    - - - Updated - - -

    اما در اولين فرصت دنبال راه چاره باشيد.

    - - - Updated - - -

    وقتي خود را به غفلت ميزني3چيز را به دست مي آوري:

    1. قبح عمل نميريزد.(وقتي قبح عمل را ريختي پررنگتر وشديدتر ميشود)

    2. فرصتي براي تحول به طرف مقابل ميدهيم.

    3. حرمت وشخصيت طرف مقابل از بين نميرود.(كه اگر از بين برود خيلي زمان ميبرد تا درست شود.)




    روزي حضرت عيسي (ع) از جايي عبور ميكردند. بز مرده اي را ديدند كه بدنش فاسد شده بود واز بين رفته بود. هر كدام از اصحاب چيزي ميگفتند.
    عيسي (ع) لبخندي زدند وگفتند ولي "دندانهاي سفيدي" دارد.

  6. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 خرداد 93 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1392-5-17
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    866
    سطح
    15
    Points: 866, Level: 15
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 17 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون یوسف از مطالبی که نوشتی.مفید بود.جالبه بدونی من تا همین چند سال پیش شاهد دعواها و زد و خوردهای پدر و مادرم بودم و کلا تو یه جمع متشنج بزرگ شدبم ما البته فکر میکنم همسرم هم باید تو چنین جوی بزرگ شده باشه و منم خیلی از رفتارامو از مادرم الگو گرفتم.مادرم همیشه میگه که من بخاطر شما تحمل کردم الان که پا به سن گذاشتن دیگه دعوا نمیکنن اما حیف از جوانیشون که بر باد رفت.شاید حکایت زندگی من هم مث مادرم باشه البته تمام سعیم رو میکنم که عبرت بگیرم امیدوارم نیروهای مخالف درونی و بیرونی اجازه بدن.نه فکر نکنم آدم صبوری باشم انچنان.چون آروم نیستم هیچ وقت...راستی خیلی برام عجیبه خانواده همسرم بهش گفتن که تو فکر بچه باشید کم کم .البته شوهرم میگه از مشکلات باروری میترسن اما من گفتم که تا زمانی که به ثبات رفتاری نرسیدیم و از نظر مالی هم پیشرفت نکردیم بچه نیاریم که همسر هم کاملا موافقه و گفت حداقل واسه 5-6ماهه دیگه.خوشم میاد که خیلی از مشورت خانوادش استفاده میکنه و انگاری همش نیاز به تایید اونا داره البته منم همینطوریم یه جورایی انگار نیاز به دلگرمی بزرگترا داریم.وقتی حرف از بچه شد یاد قصه خواهر شما افتادم و اینکه نکنه بعدا با وجود بچه باز قاطی کنبم و بزنیم به سیم آخر منم که کلا تو سیستم مدیریتی ضعف فراوان دارم....


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.