چگونه دوباره وارد دنیای واقعیت بشم؟

[Pooh]

من نمیخواستم کسی کاری برام بکنه. دنبال تعریف و این چیزا هم نبودم.
ولی کاش فقط خردم نمیکردن.

[ساکورا]

خب به دردشون نخوره عزیزم. به نتیجه کاری نداشته باش.
ضمنا آدما چرت و پرت زیاد می گن وقتی خرشون از روی پل می گذره.
جدی نگیر این قدر آدما رو عزیزم.

- - - Updated - - -

من نگفتم تعریف . گفتم تایید و منظورم درک بود.

[Pooh]

خب پس گه زندگی فقط همین چیزاییه که تا حالا بهش رسیدم و تکرار مکررات، چرا باید اینقدر طولانی باشه پس؟

نه ساکورا جان، به جان هر کی دوست داری ناراحت نمیشم. آخه چرا هی تو فکر میکنی من از حرفات ناراحت میشم آخه؟ بابا... به پیر به پیغمبر ناراحت نمیشم خب...

[ساکورا]

نمی دونم...
شاید برا این که شکستن همه چیزایی که بهشون اعتماد کردی رو با جفت چشات ببینی و ببینی که فقط خدا می مونه . نه خانواده می مونه ، نه پول ، نه هیچی دیگه ...برا این که بهار هر چیو دیدی پاییزشم ببینی.
آخه یه بار یه چیزی بهت گفتم ناراحت شدی. ولی عیب خودمه ها . همیشه می ترسم به دیگران صدمه زده باشم.

- - - Updated - - -

یه بار برات نوشتم حساب ایمان جداست منظورم همینا بود...

[N.I.K.I]

سلام. چه طوری؟

پس چرا عمرم اینقدر باید طولانی باشه؟؟

عمر دست خداست و هیچ کس از فردا خبر نداره و برای همین ادم هر روز باید کارای نیمه تمومش را تموم کنه که بعدا پشیمون نشه.

ولی میدونم یه چیزی کم دارم. یه معنا برای زندگی کردنم.

زندگی برای هر کس یه معنی داره و ان خود ادمه که برای زندگی اش معنا و مفهوم تعریف می کنه.

مثلا اگه عمرم 40 سال هم باشه، من با 13 سال باقی مانده چی کار کنم خب؟؟؟ هر روزم مثل این چند سال تکرار بشه؟

خب عزیزم, این دقیقا چیزیه که باید پیداش کنی. ما نمی تونیم بگیم با بقیه زندگیت چیکار کنی. باید خودت ببینی از زندگی چی می خوای و بعد بری دنبالش.
ولی از جهتی هم خیلی به اینکه چیکار بکنی و نکنی فکر نکن و یکم از زندگی لذت ببر.
انسان یک روز به دنیا میاد و یک روز هم از دنیا میره و در این مدت فرصت داره تا از داشته هاش به نحو احسن استفاده کنه و استعدادهاش را شکوفا کنه و هر روز زندگی بهتری را برای خودش بسازه و پیشرفت کنه و راه پیشرفت دیگران را هم هموار کنه.
حضرت علی (ع) یک حدیث دارند که حتما شنیدی: شب و روز مومن به سه کار می گذرد: 1- بخشی به راز و نیاز با خدا 2- بخشی به تامین معاش3- بخشی به بهره برداری از لذت های حلال
و یا اینکه: هر که دو روزش مساوی باشد ضرر کرده.
اگه به همین 2 تا حدیث عمل کنی, زندگیت کلی تغییر می کنه.

وقتی بابا میگه نمیخوام ببینمش و ازش متنفرم خب دلم میشکنه.

اینکه ان موقع ناراحت بودن و از سر عصبانیت چیزی گفتند, دلیل نمیشه که انقدر سخت بگیری
این برای گذشته بوده. تموم شده دیگه؟ یا اخیرا دوباره گفتند؟
خب باید ببینی دلیل ناراحتی شون چیه و حلش کنی.

یا مثلا پسرخالم. که من همه ی توان عاطفی و تمام قلب و احساسم و تمام اراده و دو سال وقت و انرژیم و هرچی داشتم رو ، به جز جسمم ،کاملا براش خرج کردم، بعد که بهم گفت هیچ کدوم از چیزایی که تو بودی به درد نمیخورد، خب دلم شکست.

اینکه ایشون انقدر گستاخانه گفته اند, نشون میده که اصلا شایسته شما نبودن و همون بهتر که رفتند البته ببخشید که این را می گم, چون فردی که بعد از این همه مدت چنین چیزی میگه, پس شما نباید خودت به خاطرش ناراحت کنی. و از طرفی هم خیلی ها با هم یک رابطه را شروع می کنند و بعد به این نتیجه میرسند که با هم تفاهم ندارند. پس دوران نامزدی برای چیه؟ خب شما هم با هم تفاهم نداشتین و خدا را شکر که یک زندگی را شروع نکردین و.....
حالا الان پسر خالتون کجاست؟ چیکار می کنه؟ رفته دنبال زندگی خودش دیگه. بیا فراموشش کن و هر چی خوبی و بدی کرده را فراموش کن و زندگیتو از نو بساز و به اینکه چه قدر برای ان رابطه زحمت کشیدی فکر نکن, هر چی بوده تموم شده.
از الان با چشم و ذهنی بازتر انتخاب کن و یک شخص بهتر و لایق تر را پیدا کن.
و با تو خونه نشستن نمیشه خواستگار پیدا کرد. و نازه به نظرم یکم به این چیزا فکر نکن و فکر خودت باش یه سر و سامونی به اوضاع زندگیت بده و سعی کن از همین الانت لذت ببری و فکر کن که چیکار بکنی مشکلاتت کمتر و زندگیت شیرین تر می شه.
الان طلایی ترین دوران زندگیت, حیف به خاطر گذشته و ان اقا و بقیه مسائل این زمان را از دست بدی.
از گذشته که خیلی راضی نیستی, پس بیا اینده را بساز و از بقیه زندگیت لذت ببر و استفاده کن.

امیدوارم که خوشبخت و موفق بشی

- - - Updated - - -

خب پس گه زندگی فقط همین چیزاییه که تا حالا بهش رسیدم و تکرار مکررات، چرا باید اینقدر طولانی باشه پس؟
بابا , این خودتی که تاریخ را تکرار می کنی!
اگه می خوای این شرایط تکرار نشه, باید راه و روشت را عوض کنی.

[gisu]

سلام pooh
چقدر خوب كه بازم توي سايت ميبينمت
امتحانات نزديكه حيف نميتونم زياد بيام

ببين pooh تكرار مكررات يا همون روزمرگي خيلي سخته
به خدا سخته خيليها دچارش ميشن و ادم واقعا به پوچي ميرسه
ولي خب كسي نميتونه اون تصويرهاي ذهني كه از اون لحظه ها داشتي و تجربه كردي داشته باشن
كه علت اين موقعيت تو هم هستن
ادم تا پشتش به كسي محكم نباشه -حامي نداشته باشه يكم سخته بتونه بره جلو ولي شدنيه
ذهن و توهمات انسان به قدري قوي هستش كه ميتونه به طبيعت هم غلبه كنه
پس از اين بابت كه نتوني توي خودت تغيرات ايجاد كني ناراحت نباش اگه بخواهي ميتوني

بايد بتوني از جات بلند بشي چون تو كاملا نشستي


همه ما کم و بیش دچار روزمرگی شده ایم و از آن به تنگ آمده ایم. با خود فکر می کنیم کاش زندگی کمی از این بهتر بود، کاش لحظات شاد بیشتری را تجربه می کردیم، کاش از زندگی بیشتر لذت می بردیم، کاش... این جملات را می توان تا بی نهایت ادامه داد. اما اگر خوب به دور و برمان نگاه کنیم می بینیم که زندگی جریان دارد و اگر با آن همراه نشویم این ما هستیم که عقب می مانیم، نه زندگی.

این پدیده از چندین جهت قابل بررسی است. اگر بخواهیم روزمرگی را تعریف کنیم باید بگوییم وقتی انجام کارها شکلی کلیشه ای، یکنواخت و بدون تنوع پیدا کند و دائما در حال تکرار باشد و نوعی از پیشرفت توأم با انگیزه ،شوق و انرژی در آن وجود نداشته باشد می گوییم روزمرگی رخ داده است.
بعضی افراد اکثر کارها را به خاطر انجام وظیفه انجام می دهند، گویا دارند زندگی می کنند تا وظایف خود را انجام دهند و مسئولیت هایی را از روی دوش خود بردارند و یا برای جلب رضایت سایرین تلاش می کنند. آن ها در مدت زمان طولانی، نخواهند توانست از زندگی و کارشان لذت ببرند و احتمال این که دچار یکنواختی شوند، بسیار زیاد است. معمولا ۲ دسته از آدم ها بیشتر دچار یکنواختی و روزمرگی می شوند یک دسته کسانی که انسان های کمال گرایی هستند در رده شخصیت های وسواسی قرار می گیرند. این شخصیت ها در هر کاری وسواس فوق العاده ای به خرج می دهند و انجام وظایف را کاری بسیار مهم قلمداد می کنند و گاهی کارهایی را که وظیفه شان نیست بسیار مهم ارزیابی می کنند و از این جهت از انجام کارها لذت نمی برند. هم چنین کسانی که اعتماد به نفس پایینی دارند و دائما احساس عذاب وجدان می کنند و حالاتی از خودآزاری دارند، بیهوده تلاش می کنند به جای کسب لذت های فردی، در برآورده کردن نیازهای دیگران پیش دستی کنند آن ها لذت اندکی از زندگی می برند و به سرعت دچار روزمرگی می شوند. هم چنین افرادی که دارای شخصیت اضطرابی هستند، بیشتر دچار روزمرگی می شوند زیرا به لحاظ ساختارشناختی فکری در برنامه ریزی، تعیین اهداف و استراتژی در زندگی و تحریف در مفاهیمی همچون شکست و پیروزی، خوشبختی و بدبختی، دچار حالات افراطی می شوند و با هر مسئله ای با اضطراب هرچه تمام تر برخورد می کنند. به اصطلاح آن ها آدم هایی هستند که زندگی را به خودشان بسیار سخت می گیرند و به همین دلیل به سرعت فرسوده و خسته می شوند و روزمرگی آن ها را از پا می اندازد.

صدمات ناشی از روزمرگی را می توان به ابتلا به بیماری افسردگی و یا مشاهده علایم آن مرتبط کرد. افسردگی به تنهایی یک عامل مخرب در سلامت جسمی و روانی انسان است و کاهش بازده شغلی و اجتماعی، کاهش ارتباطات خانوادگی، کاهش توانمندی و گرایش به سمت لذت جویی های آنی که اغلب مضر هستند را به دنبال می آورد.

. نوجوانی که در سن نوجوانی مشکل هویت اجتماعی خود را حل نکرده بیش از سایرین در خطر دچار شدن به روزمرگی قرار دارد توجه به بهداشت روان مردم در جامعه توسط ارگان های مربوطه و تلاش برای ارتقای اطلاعات و آگاهی مردم باعث می شود فرد بانشاط و شادابی بیشتری به زندگی ادامه بدهد. هم چنین از نقش عوامل معنوی و مذهبی نمی توان غافل شد زیرا آدم هایی که از میانسالی عبور کرده اند بهتر می توانند با انجام امور مذهبی یکنواختی و روزمرگی را پشت سر بگذارند.مبارزه با روزمرگی از سویی دیگر باید با تغییرات سبک زندگی، تغییر نگرش به زندگی، جلب کمک و حمایت دیگران و استفاده از تکنیک هایی مثل یوگا و مدیتیشن انجام بگیرد.

هر کجا هستم باشم

آسمان مال من است

پنجره فکر هوا عشق زمین مال من است

چه اهمیت دارد

گاه اگر می رویند

قارچهای غربت؟

- - - Updated - - -

سلام pooh
چقدر خوب كه بازم توي سايت ميبينمت
امتحانات نزديكه حيف نميتونم زياد بيام

ببين pooh تكرار مكررات يا همون روزمرگي خيلي سخته
به خدا سخته خيليها دچارش ميشن و ادم واقعا به پوچي ميرسه
ولي خب كسي نميتونه اون تصويرهاي ذهني كه از اون لحظه ها داشتي و تجربه كردي داشته باشن
كه علت اين موقعيت تو هم هستن
ادم تا پشتش به كسي محكم نباشه -حامي نداشته باشه يكم سخته بتونه بره جلو ولي شدنيه
ذهن و توهمات انسان به قدري قوي هستش كه ميتونه به طبيعت هم غلبه كنه
پس از اين بابت كه نتوني توي خودت تغيرات ايجاد كني ناراحت نباش اگه بخواهي ميتوني

بايد بتوني از جات بلند بشي چون تو كاملا نشستي


همه ما کم و بیش دچار روزمرگی شده ایم و از آن به تنگ آمده ایم. با خود فکر می کنیم کاش زندگی کمی از این بهتر بود، کاش لحظات شاد بیشتری را تجربه می کردیم، کاش از زندگی بیشتر لذت می بردیم، کاش... این جملات را می توان تا بی نهایت ادامه داد. اما اگر خوب به دور و برمان نگاه کنیم می بینیم که زندگی جریان دارد و اگر با آن همراه نشویم این ما هستیم که عقب می مانیم، نه زندگی.

این پدیده از چندین جهت قابل بررسی است. اگر بخواهیم روزمرگی را تعریف کنیم باید بگوییم وقتی انجام کارها شکلی کلیشه ای، یکنواخت و بدون تنوع پیدا کند و دائما در حال تکرار باشد و نوعی از پیشرفت توأم با انگیزه ،شوق و انرژی در آن وجود نداشته باشد می گوییم روزمرگی رخ داده است.
بعضی افراد اکثر کارها را به خاطر انجام وظیفه انجام می دهند، گویا دارند زندگی می کنند تا وظایف خود را انجام دهند و مسئولیت هایی را از روی دوش خود بردارند و یا برای جلب رضایت سایرین تلاش می کنند. آن ها در مدت زمان طولانی، نخواهند توانست از زندگی و کارشان لذت ببرند و احتمال این که دچار یکنواختی شوند، بسیار زیاد است. معمولا ۲ دسته از آدم ها بیشتر دچار یکنواختی و روزمرگی می شوند یک دسته کسانی که انسان های کمال گرایی هستند در رده شخصیت های وسواسی قرار می گیرند. این شخصیت ها در هر کاری وسواس فوق العاده ای به خرج می دهند و انجام وظایف را کاری بسیار مهم قلمداد می کنند و گاهی کارهایی را که وظیفه شان نیست بسیار مهم ارزیابی می کنند و از این جهت از انجام کارها لذت نمی برند. هم چنین کسانی که اعتماد به نفس پایینی دارند و دائما احساس عذاب وجدان می کنند و حالاتی از خودآزاری دارند، بیهوده تلاش می کنند به جای کسب لذت های فردی، در برآورده کردن نیازهای دیگران پیش دستی کنند آن ها لذت اندکی از زندگی می برند و به سرعت دچار روزمرگی می شوند. هم چنین افرادی که دارای شخصیت اضطرابی هستند، بیشتر دچار روزمرگی می شوند زیرا به لحاظ ساختارشناختی فکری در برنامه ریزی، تعیین اهداف و استراتژی در زندگی و تحریف در مفاهیمی همچون شکست و پیروزی، خوشبختی و بدبختی، دچار حالات افراطی می شوند و با هر مسئله ای با اضطراب هرچه تمام تر برخورد می کنند. به اصطلاح آن ها آدم هایی هستند که زندگی را به خودشان بسیار سخت می گیرند و به همین دلیل به سرعت فرسوده و خسته می شوند و روزمرگی آن ها را از پا می اندازد.

صدمات ناشی از روزمرگی را می توان به ابتلا به بیماری افسردگی و یا مشاهده علایم آن مرتبط کرد. افسردگی به تنهایی یک عامل مخرب در سلامت جسمی و روانی انسان است و کاهش بازده شغلی و اجتماعی، کاهش ارتباطات خانوادگی، کاهش توانمندی و گرایش به سمت لذت جویی های آنی که اغلب مضر هستند را به دنبال می آورد.

. نوجوانی که در سن نوجوانی مشکل هویت اجتماعی خود را حل نکرده بیش از سایرین در خطر دچار شدن به روزمرگی قرار دارد توجه به بهداشت روان مردم در جامعه توسط ارگان های مربوطه و تلاش برای ارتقای اطلاعات و آگاهی مردم باعث می شود فرد بانشاط و شادابی بیشتری به زندگی ادامه بدهد. هم چنین از نقش عوامل معنوی و مذهبی نمی توان غافل شد زیرا آدم هایی که از میانسالی عبور کرده اند بهتر می توانند با انجام امور مذهبی یکنواختی و روزمرگی را پشت سر بگذارند.مبارزه با روزمرگی از سویی دیگر باید با تغییرات سبک زندگی، تغییر نگرش به زندگی، جلب کمک و حمایت دیگران و استفاده از تکنیک هایی مثل یوگا و مدیتیشن انجام بگیرد.

هر کجا هستم باشم

آسمان مال من است

پنجره فکر هوا عشق زمین مال من است

چه اهمیت دارد

گاه اگر می رویند

قارچهای غربت؟

[نگارگر 1986]

سلام خانم پووه
وقت بخیر

واقعا نمیدونم باید چی بگم.زبان قاصر هست از بیان کلمات...
تصور میکنم فرشته مهربان دقیقا اون چیزی رو که باید میگفتند رو بیان کردند...
این بستگی داره به خود شما که واقعا هدفتون از این تایپیک ها و مطالب چی باشه...
اگر صرفا ایجاد بحث باشه و صحبت ردن که خب...بحثش جداست...
اما اگر دنبال راه حلی واقعی هستید تصورم این هست که کمتر کسی در همدردی به اندازه شما مشاوره و راهنمایی های خوب و ارزنده دریافت کرده باشه.تقریبا همه دوستان در رابطه با مشکلات شما راه درست و تقریبا مشابه هم رو بهتون گفتند.این الان نوبت شماست تا بجای بازگشت به نقطه و خانه ابتدا شروع کنید...

با احترام

[mahasty]

اخوان ثالث میگه... هی فلانی، زندگی شاید همین باشد... از این جمله صدسال تنهایی هم خیلی خوشم میاد که میگه: آدم هر وقت بتونن می میرن نه هر وقت که بخوان.
یه جمله معروف بین دوستای من، میگه: که چی؟ هرکاری و هر ایده ای هم که مطرح میشه آخرش می گن که چی؟ بریم بیرون که چی؟ زندگی کنیم که چی؟... این کم کم برای ما شده مایه خنده.

فکر می کنی بقیه نمیفهمنت؟ چرا همچین فکری می کنی؟ اصلا چرا همچین توقعی داری؟ مگه تو بقیه رو می فهمی؟ خیال کردی همه این آدمایی که صبخ تا شب میان و میرن و می دون و کار می کنن و ازدواج می کنن و بچه دار میشن و ... به معنای هدف افرینش دست پیدا کردن و دارن با عزم راسخ به طرفش گام برمی دارن؟ یا فکر می کنی هیچ وقت به این مسائل فکر نکردن؟ هیچ کدوم از اینا نیست. بیشتر ماها فقط عادت کردیم. همین. میگذره... بزار بگذره.
چرا وقتی در حق کسی لطفی می کنی انتظار جبران(گرچه در حد یه تشکر کلامی) داری؟ این که دیگه اسمش خوبی کردن نیست! میشه معامله.
دنیا رو مثه سیرک شاد ببین. زندگی رو مثه یه بازی مضحک. باور کن زندگی خیلی خنده دار تر از اونیه که فکرشو می کنی. زندگی گاهی پوچ ترین وجهه اش رو به رخ آدم می کشه اما همون لحظه می تونی ببینی که این پوچی چقدر مسخره و سطحیه. سعی کن شاد باشی، آهنگ های شاد گوش بده. برقص یا اگه اهلش نیستی ایروبیک کار کن. فیلم های کمدی ببین. خوراکی هایی که دوست داری بخور. همش لبخند بزن(حتی الکی) به رویاهات فکر کن. جک بخون و برای بقیه تعریف کن. روابط اجتماعیتو بیشتر کن(مثلا با رفتن به کلاسای مختلف...) نود درصد مامان ها به دختراشون (و نود درصد پدرا به پسراشون) غر می زنن و میخوان به راه راست! هدایتشون کنن؛ این چیزی نیست که بخوای فکرتو درگیرش کنی. تو هنوز جوونی، سالمی، محکمی، به کارایی که دوست داری بکنی فکر کن! تا ببینی زندگی چقدر کوتاهه.

[toojih]

آهای پوه! ما دوستت داریم! نمیدونم چطوری باید روبراه بشی. با مشاوره، با درد و دل، با شوک!، با لگد! ... فقط میدونم که دوست دارم شاد و سرزنده

و راضی ببینمت. لطفا خودت یه کم فکر کن یک راهی پیدا کن... روبراه شو پوه!

[Pooh]

خب اگه قرار بود به همون چیزایی که داریم راضی باشیم که هیچ وقت آدم از غارنشینی خارج نمیشد که خب!!!!!!

- - - Updated - - -

میگمااااا
این گاردی که من مقابل خودم گرفته ام و اصلا نمیتونم رهاش کنم، ممکنه یه روش دفاعی در برابر اضطرابم باشه؟ یعنی یه سری چیزا رو میخوام ولی چون میدونم نمیتونم داشته باشمشون همش سعی میکنم در خودم سرکوبشون کنم و به خودم اجازه ندم دلم بخواد؟