به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 60
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-26
    نوشته ها
    249
    امتیاز
    2,867
    سطح
    32
    Points: 2,867, Level: 32
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 327 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    ماندگارعزیزم خانوم خوب بخدا گریم گرفت بخاطرخانومی وظرفیت بالات شوهرت دوست داره اما ازاون خانم وزندگی بااون چیزی مثل رمانا ساخته ونقاط منفی اون خانوم رو ندیده وفکرمیکنه زندگیش با ایشون رویایی میشده توهماتشه اما درباطنش قبول داره اینکه شمارومیخواد میدونی درد ودرمون تویه چیزه اینکه اون خانوم برای شوهرت دست نیافتنیه وجلوش نیست تا نقص هاش رو ببینه اما شما چی شماهمیشه جلوی چشمشی ودیگه شمارو داره پس اون خانومو ازشما بهترمیبینه خودتم که اعتمادبه نفس صفر تفکراتت اعمالت رومیسازن ویجورایی بهش نشون میدی که اره من همیشه هستم وتوباخیال راحت به اون فکرکن وازطرفی به خاطر شرایط خانوادگیت وکمبودها حس میکنه تامین کردن شما به اینجا ختم میشه مردا تامین زنشون رو دوست دارن واون فکرمیکنه اینجوری بیشتربرای شما مفیده بهترخوشحالتون میکنه راهش چیه؟دست نیافتنی بودن!شوهرت یه ذهن داره ودو تا چیز که بهش فکرکنه یکی شما ویکی اون خب اگه به شما فکرکنه فکرکردن به اون روازدست میده اما اگه به اون فکرکنه شماروهم داره وهمچی حله دیگه باید کاری کنی که بگه ای بابا دیر بجنبم زنمو ازم گرفتن دیربجنبم ازدستش میدم اینجوری مجبور میشه به شما فکرکنه ناخوداگاه به تفکرات حول شما میپردازه وعادت به اون ازسرش میپره رفتارات رو یهویی وسورپرایزی کن یهو امشب یه لباس جدید غذای جدید مهربونی بی سابقه واینا دراختیارش بزار جوری که بگه خبریه؟وتو اروم بگو نه اونوقت اون توی ذهنش کنجکاو کردی که چیشده یهو چقدر خوب شده بعد از جلوی چشمش دور شو کم شو اونوقت اگه بخوادهم به اون فکرکنه عذاب وجدان تلاش کردن تو میکشتش اونکه بهت پول میده یه کلاسی برو ورفتارت عوض کن واونم سریع اینطوری اون به تو مشغول میشه اگه کم کم عوض شی فایده نداره وعادیه یهوکه عوض شی اون یه زن جدید میبینه وهی راجبش فکرمیکنه تا نقاط شباهت وتفاوتش با زن قبلیش پیدا کنه وبگه مگه توی اون کلاس چی میشه که انقدر عوضش میکنه کاری نکن که بهت مشکوک شه بلکه نگرانت شه نگران خودش وای چقدر زنم خوب شده نکنه من حواسم بهش نیست یکی دیگه ازاین همه کمالش استفاده ببره بزارهمه توجهش ووقتشوواسه خودم بگیرم عزیزم کارزن کشش مرده اصلا هم نزار دیگه هیچی هیچی هیچی راجب اون خانوم بگه خودت بسترسازی نکن واسه فکرکردن بهش نزار غرق شه توی خیالاتش ونقاط مثبت جدیدی تواون خانم کشف کنه کارت سخته ها ولی تو میتونی باید بتونی اگه میخوای حداقل ۳۰سال دیگه زندگی کنی با شوهرت من به زندگی ماندگار امیدوارم چون چیزی که ماندگاره تویی نه اون این مرد این خونه این زندگی همش ماندگاره اگه ماندگار خانوم ما عوض شه
    ویرایش توسط دختر جوان : شنبه 26 اردیبهشت 94 در ساعت 02:21

  2. 5 کاربر از پست مفید دختر جوان تشکرکرده اند .

    cheshmakk (جمعه 01 خرداد 94), chroo (یکشنبه 27 اردیبهشت 94), maryam240 (شنبه 24 مرداد 94), yasna1990 (شنبه 26 اردیبهشت 94), بارن (شنبه 26 اردیبهشت 94)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام دوستای خوبم....همسر و دختر جوان..ممنونم
    دختر جوان حرفاتو خیلی دوست داشتم.....اما چیزی که باید بگم اینه..دقیقا منم همین کار رو میکنم...بخدا ده ساله دارم نقش بازی میکنم و نشون میدم که ظرفیتم بالاست..مثلا وقتی پیش مامانش میگه اگه اون زنم بود الان واسش قصری میساختم فلان جا....منم خودمو خیلی راحت و خندون نشون میدادم که خوب واسه منم که همین قصر رو ساختی...اما خدا میدونه قلبم تیر میکشید اون لحظه...از حرفش کمتر ناراحت شدم..بیشتر دلشکستگیم این بود که خدایا من مادر بچشم..لااقل میبینه خانوادش منو نمیخوان..چرا حرمت نگه نمیداره اخه..!
    .مشکلم رو واضح تر بگم....دیدین بهتون گفتم اون شماره کزایی رو بارها توی گوشیش دیدم..خوب اون شماره متعلق به دختردایی اون خانم بوده..اما تازه گی فهمیدم اون شماره متعلق به خود اون خانمه....نمیدونم کدوم رو باور کنم..قسم شوهرم رو که میگه داری تهمت میزنی....یا بگم چشام دارن بهم دروغ میگن وقتی خودم پیاما رو توی گوشیش دیدم....اعتراض که کردم گفت اره این سیم قبلا مال دختر داییش بوده..الان متعلق به خود اون خانم.....دوستای خوبم بارها دیدم شماره رو توی گوشیش سیو کرده تا بتونه از طریق واتس اپ چک کنه اون خانم رو.....و عکسا و متنایی میزاره که انگار میخواد با زبون بی زبونی منظورش رو به طرف برسونه....میدونین چی منو داغ میکنه؟؟؟ یه روز از زبونش در رفت..داشت منو اروم میکرد گفت من اشتباه کردم یه عمر عاشق کسی بودم..که امارش بهم رسیده که وقتی صحبت عشق شوهرم به خودش میشه...گفته چه غلطا..من اصلا اونو ( شوهر من )ادم حساب نمیکنم.......خوب وقتی میبینم شوهرم این چیزا هم به گوشش رسیده ولی هنوز دست بردار نیست...خیلی عذاب میکشم...در ضمن من توی گوشی شوهرم جستجو نمیکنم...اخه انقده فراموشکاره..وقتی شمارش رو سیو میکنه که واتس اپش رو چک کنه....دیگه یادش میره پاکش کنه...میگم لامصب...میبینی من عذاب میکشم...پس لااقل شمارش رو پاک کن....راهنماییم کنید..چکار کنم یادش بره..فراموشش کنه...تمام حرفاش یاس و نا امیدیه....منم هیچکس رو ندارم...غیر از شوهرم کسی رو ندارم.....چکار کنم مهرم بیفته توی دلش...گاهی عذاب وجدان میگیره...ولی دوباره شروع میکنه

  4. 3 کاربر از پست مفید خورشید30 تشکرکرده اند .

    yasna1990 (شنبه 26 اردیبهشت 94), آبی آسمان (شنبه 26 اردیبهشت 94), بارن (شنبه 26 اردیبهشت 94)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 دی 97 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-4-27
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    3,403
    سطح
    36
    Points: 3,403, Level: 36
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    7

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    تقریبا کامل شما رو درک می کنم
    منم یه مرد هستم با 26 سال سن.چند سال عاشق دختری بودم،هر دو پایه ازدواج،عاقل و بالغ و هم کفو....ولی قسمت نشد(بیشتر به دلیل بیخالی زیاد من و ......یکی از بهترین فرصت های زندگی ام رو از دست دادم) .تا الان ازدواج نکردم چون همش از این میترسیدم فردا همش زندگیم و خانمم رو با اون مقایسه کنم.....
    ولی یه سال نشتم فکر کردم،مطالعه کردم... به این نتیجه رسیدم تنها راه اینه که خودم رو بکشم بالا و با یکی ازدواج کنم که چیزی از اون خانم کمتر نداشته باشه تا .... " بعدا همش مقایسه نکنم و حسرت نخورم "..... که اگه با اون بودم وضعم بهتر می بود و خوشبختر میشدم....(اعتراف میکنم الان هم بعضی وقت ها حسرتش رو می خورم )


    اولین نکته:بی مهری های اون خانم،شوهرتون رو بیشتر جذب کرده است،شوهرتون مطمئنا همواره شما رو با ایشان(چه خود ایشان و چه موجودی که از ایشان در ذهنشان ایجاد شده) مقایسه می کند... و این مشکل اصلی است
    به شدت کتاب "از حال بد به حال خوب " دیوید برنز رو بهتون پیشنهاد میکنم...
    99% مشکلات و سوءتفاهم ها از مطرح نکردن "منطقی و سنجیده" خواسته هامونه...این خواسته ها اگه بر زبان آورده نشه تبدیل به عقده و مشکلات بسیاری میشه....

    الان وظیفه شما اینه که بهش ثابت کنید نه تنها از اون خانم کمتر نیستید بلکه یه سطح بالاترید...تاکید می کنم...خودتون رو باهاش مقایسه نکنید(با اون خانمه)...فقط سطح خودتون رو بالا بکشید(مثلا از لحاظ رفتاری و ظاهری : من پخش کننده آرایشی هستم و یک شعار داریم : " زیبایی یک انتخاب است " شما میتوانید اون رو انتخاب کنید) ولی اگه مقایسه کنید "نهایتا در سطح اون خواهید بود "....وادارش نکنید اون بگه شما چطوری باشید.(شما خودتون باشید و غیر قابل پیش بینی)..

    واسه شوهرتون هم : نزارید وقت فراغت زیادی داشته باشه(مثلا وادارش کنید حتما ورزش کنه.اخه روحیه مردا رو خیلی میبره بالا-در روحیه بد ، ادم بیشتر حسرت میخوره-.مثلا شبا با هم نیم ساعت بدوید..به حرف کسی هم توجه نکنید )... فیلم های دراماتیک و رماتیک نزارید نگاه کنه...بهر حال در قبال هم مسولیت دارید که اگه یکی اشتباه مسیر رو رفت دیگری حداکثر تلاشش رو بکنه که دوباره هم مسیر شن.(اخه هیچ کس کامل نیست)

    بعد ببینید ایده ال ها و برنامه هایی که واسه بعد ازدواج داشت چه چیزهایی بودش...با هم بشینین یه قلم کاغذ بردارید کارهایی که دوست دارید انجام بدید رو بنویسید مثلا کارهایی که همیشه حسرت انجام دادنش رو می خوردید(بدون هیچ خود سانسوری).حتی کارهایی که احمقانه بنظر میرسه رو هم بگید مثلا شما میتونید چند کار عجیب و شاید خلاف عرف بگید تا اون هم وادار بشه یخ دلش رو آب کنه...

    الان من به این نتیجه رسیده ام که " خوشبختی در زندگی هیچ وقت در گرو یک شخص خاص نیست...میشه با هر کسی که هم کفوت باشه خوشبخت شد " فقط هر دو طرف باید نهایت سعیشون رو بکنند...
    یه ضرب المثل هست که میگه : زن دانا مرد جاهل رو میتونه خوشبخت کنه ولی برعکسش هیچ وقت صادق نیست...
    ببخشید طولانی شد ...

  6. کاربر روبرو از پست مفید chroo تشکرکرده است .

    آبی آسمان (شنبه 26 اردیبهشت 94)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام دوستان عزیزم...بچه ها چرا من هر چی پیام میفرستم و ارسال میکنم ثبت نمیشه...ارسال میشه ولی ثبت نمیشه...میدونم روزی دوتا پیام بیشتر نمیشه فرستاد...اما الان کلی نوشتم و ارسال کردم ...اما ثبت نشد پیغامم......
    اقای chroo....ازت ممنونم...حرفایی زدی حس خیلی خوبی بهم داد...چه خوبه اینجا حداقل یه گوش شنوا پیدا میشه که دردات رو بشنوه....ولله ازتون عاجزانه خواهش میکنم.....تو رو قران تا اون خانم رو از فکرتون و قلبتون بیرون نکردین..ازدواج نکنید..اخه اونی با عشق وارد زندگی شما میشه...گناهش چیه؟؟

  8. 3 کاربر از پست مفید خورشید30 تشکرکرده اند .

    chroo (یکشنبه 27 اردیبهشت 94), maryam240 (شنبه 24 مرداد 94), آبی آسمان (یکشنبه 27 اردیبهشت 94)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1393-9-16
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    1,959
    سطح
    26
    Points: 1,959, Level: 26
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    149

    تشکرشده 136 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست من ماندگارسلام،
    خوب میشه عمق دردی رو که گفتی از گفته هات جس کرد، و هم تلاش بی وقفه ای رو که برای ایجاد و حفظ حالت مطلوب در زندگی خودت متحمل شدی بخوبی عیان هست، دست آوردهای کمی که داشتی ، دلخوشی های زودگذر و خستگی های ماندگار همه پیداست.
    اما به نظر من درد اصلی تو یه جای دیگه است ایندفعه اونو درمان کن ببین چی میشه.
    بهت توصیه میکنم کمال گرایی رو در خودت بررسی کنی و به قولی به کامل گرایی تبدیل کنی .
    همسر تو بواقع امروز از آن توست و هر چیز دیگه ای که فکرش رو بکنی درحاشیه هست ، البته تا وقتی که تو هم همینطور فکر کنی.
    از او فقط در حد یک انسان با همه کمی و کاستی هاش، انتظار داشته باش .
    آدمی که او هم الان خودش و زندگیش و دارو ندارش رو در اختیار تو گذاشته و حق تو می دونه منتها اشکالاتی هم داره که شاید حتی از اون دستی نباشه که تو فکر می کنی و یه روزی به خودت بیای که ای دل غافل چه عمری رو تباه کردم و اصلا قضیه چیز دیگه ای بود ورای آنچه که دیده می شد.
    عزیزم نظر من اینه که شوهر تو داره مسائل خودش رو با خودش حل میکنه.
    او مشکلاتی با شناخت خودش و تنظیم روابطش با شما و خانوادش داره .
    دیگه شما دردش رو زیادتر نکن وبهش کنار اومدن با یه تهمت رو هم اضافه نکن.
    تهمتی به بزرگی یه خیانت به کسی که تو بخاطرش پا روی خواسته بقول شما قلبی قبلی و تمایل خانوادگیت گذاشتی و حالا هم داری با نثار صادقانه آنچه که داری و با متوسل شدن به گفتار و رفتاری نه چندان دلخواه برای ترمیم و تصحیح رابطه ها از خودت تاوان پس می گیری، ...خودت بگو چقدر منصفانه هست؟!
    عزیزم دست بردار و فقط کمکش کن.
    از زندگیت فقط لذت هاشو ببر و جای بقیه شو هم باز کن، خالی بگذار، تا بیاد.
    سخته اما لازم،
    از خود گذ شتگی می خواد اما می گذره،
    دیر و زود داره اما...

  10. کاربر روبرو از پست مفید تروولث تشکرکرده است .

    lalejam (سه شنبه 05 خرداد 94)

  11. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    31
    Array
    تروولث عزیز ممنون.
    دوستای خوبم...چقدر حرف زدن اینجا منو اروم میکنه...بهم بگین چکار کنم؟؟ مثال بزنید برام؟؟
    من شوهرمو دوست دارم...خدا میدونه چه شبایی تا صبح به صورتش زل زدم..توی دلم واسش وان یکاد خوندم...خدا میدونه چقدر قربون و صدقش میرم..واسش شعر میخونم...لقمه دهنش میکنم...اما اون منو نمیبینه....اینو هم بدونین بد نیست...هر وقت با کلمه عشقم صداش میزنم...ناراحت میشه..واکنش نشون میده و میگه با این کلمه صدام نزن...نمیدونم دلیلش چیه؟؟؟؟ اما خیلی ناراحت میشه!!!!
    انقده برام مهمه..که اگه اون خانم مجرد بود حاضر بودم براش برم خواستگاری....و خودم از زندگیشون برم بیرون....بارها توی ذهنم واسش مراسم خواستگاری هم گرفتم......انقده خوشبختی شوهرم برام مهمه.....اون به خواسته دلش برسه......حتی به قیمت نابود شدن من.....خدایا کمکم کن.
    من توی زندگیم خیلی تنها بودم...خیلی خیلی سختی کشیدم...تنها امیدم همیشه این بود با کسی ازدواج کنم که توی زندگی مشترکمون احساس وجود داشته باشه....کی باور میکنه که من از وقتی ازدواج کردم حتی یکبار ازش نشنیدم که بهم بگه دوستتدارم....همین دیشب باز شماره اون خانم رو دیدم توی گوشی سیو کرده...هر شب متن واتس اپش و تصویر پرفایلش رو عوض میکنه....انگار توی متن هایی که میزاره داره با اون صحبت میکنه.....بخدا خسته شدم..بهش با سیاست گفتم که چه تصاویر و متنای قشنگی...منم میتونم استفاده کنم..میگه به هیچ عنوان...تو همچین حقی نداری...نمیخوام بقیه با دیدن عکس و یا نوشته پرفایلت فکر بد کنن....منم میگم خوب اگه قراره دیگران بد فکر کنن...خوب راجع به تو هم بد فکر میکنن..چرا داری خودتو یه عاشق دلخسته توی ذهن بقیه جا میزنی....اینا رو که میگم سرم داد میکشه..چون جوابی نداره ....الان که دارم مینویسم....چشام باز نمیشه...دیشب کلی گریه کردم...دلم واسه مامان و بابام تنگ شده...هیچکس رو ندارم..برم با کی دردو دل کنم.....کاش اونا زنده بودن..من حتی جایی رو ندارم که بخوام برم قهر....از طرفی نمیخوام کسی بدونه...چون نمیخوام شخصیت شوهرم بره زیر سوال...اون همیشه باید بهترین باشه..همه در موردش خوب فکر کنن...نمیخوام دشمن شاد کن بشم واسش.....بچه ها چرا انقده کم لطفی میکنین......چرا خیلی کم به تایپیکم سر میزنن......
    ویرایش توسط خورشید30 : دوشنبه 28 اردیبهشت 94 در ساعت 13:37

  12. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1393-9-16
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    1,959
    سطح
    26
    Points: 1,959, Level: 26
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    149

    تشکرشده 136 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ماندگار عزیز،
    مطالبی رو که توی این سایت راجع به کمال گرایی و پذیرش احساسات وعزت نفس وجود داره جستجو و بخوبی مطالعه کن،
    توضیح و مثال بیشتر جز تکرار مکررات نیست ،
    اگر هنوز مشکل داشتی باید به فکر یک مشاوره جضوری باشی تا بتونی بر محدودیت های خودت غلبه کنی و مسئولیت احساساتت رو به عهده بگیری و به حال خوبی برسی،
    باید یادبگیری که تأ مین نیازهای روحی خودت رو وابسته به فرد یا شرایط خاصی نکنی،
    خلاصه باید از خودت شروع کنی،
    اول خودت خودت رو محترم و شایسته بهترین ها بدون و در عمل به اون برس بعد ببین آیا بازهم جای گله ای باقی میمونه؟!


  13. 2 کاربر از پست مفید تروولث تشکرکرده اند .

    lalejam (سه شنبه 05 خرداد 94), maryam240 (شنبه 24 مرداد 94)

  14. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 24 بهمن 94 [ 17:27]
    تاریخ عضویت
    1393-12-03
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    1,915
    سطح
    26
    Points: 1,915, Level: 26
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 115 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم.
    امان از دست این مردها با این صداقتشون.شما ظرفیتت خیلی بالاست من اصلا اینطوری نبودم.تا اینکه اینجا و با کمک دوستان حالم الان خیلی بهتره. اول از همه اون چیزی که مهمه اینه که عشق و صداقت با همه... یعنی وقتی همسر شما اینقدر با شما صادق بوده و اینقدر هم برای رسیدن به شما تلاش کرده پس خیلی دوستتون داشته که میخواسته بی هیچ نگفته ای وارد این رابطه بشه.حالا با اینکه به نظر میرسه صدای اون خانمم شنیده باشه(!!) ولی اگه ریگی به کفشش بود این حرفا رو اصلا بهت نمیزد.ولی اینکه چرا الان با حرفاش داره شما رو ازار میده یه مقوله جداست. حالا شاید واقعا نمیدونه شما رو با این حرفاش ناراحت میکنه( ممکنه اینطوری باشه خب؟!!!) یا شاید از چیزی ناراحته نمیدونه طرز درست بیانش چیه مثلا شاید اینطوری میخواد توجه شما رو بیشتر جلب کنه... اگر زندگیت دچار تلاطم شده مطمئن باش دلیلش نه عشق گذشته همسرت بلکه عملکرد فعلی شماست... ببین تو این 11 سال چی توی شما تغییر کرده؟( اگر از همون اول این حرفا رو نمیزده) به این فکر کن اگراز این عشق شما خبر نداشتی طبیعتا الان همسرت از اون حرفی نمیزد بعد ببین تو این زندگی الان ممکن بود چجوری رفتار کنه؟ و ناراحتیش رو چطور بروز میداد... به خودسازی اهمیت بده. چیزی با نام حقیقت وجود نداره اون باور شماست.اگر فکر کنی اون خانم تو زندگی شما نقش داره پس حتما داره ولی اگر بهش اهمیت ندی کم کم نقشش رو از دست میده (منم مثل شما بودم تا یه مدت پیش) اون هیچ قدرتی نداره بلکه قدرت تو دستای شماست.مطمئن باش هر حرفی هم به اون خانم ربطی نداره (حتی اگه یه ظاهر بهش مربوط باشه) ببین عمق حرفای همسرت چیه؟ ببین از چی ناراحته. پس خودتو دست بالا بگیر و دیگه به نظر من حرفی از اون خانم نزن. بلکه به فکر شادابی بیشتر زندگی خودت باش.شوهرت الان مال شماست اون خانمه کجای کاره عزیزم؟!! باید هرروز سعی کنی احساس اونروزت از روز قبل بهتر باشه تا این احساس تو زندگیت هم خودشو نشون بده.
    بهت پیشنهاد میدم هرروز سوره یس رو بخونی.خیلی تو آرامشت کمک میکنه و همینطور تو بهتر شدن زندگیت.دعا برای بقیه رو هم فراموش نکن. تو خونه ات هم از گلدون های با برگ بزرگ و سبز استفاده کن انرژی های منفی محیطی رو از بین میبره. و در آخر به خودت بیشتر برس...

  15. 2 کاربر از پست مفید nazi1371 تشکرکرده اند .

    lalejam (سه شنبه 05 خرداد 94), maryam240 (شنبه 24 مرداد 94)

  16. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    31
    Array
    دارم دق میکنم.......دیگه دلم به چی این زندگی خوش باشه...کاش هیچوقت متولد نمیشدم...انگیزه هیچ چیز رو ندارم...خدایا من چطوری دل شوهرم رو به دست بیارم..راهش رو بهم بگین...دارم محبت میکنم..اما انقده محبت کردم که واسش عادت شده....چرا کسی نمیاد....بچه ها شما دیگه در حقم کم لطفی نکنید تو رو خدا...من دلم به اینجا فقط خوشه...راه بزارید جلو پام.

  17. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 دی 98 [ 20:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-22
    محل سکونت
    شمال
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    5,402
    سطح
    47
    Points: 5,402, Level: 47
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 151 در 58 پست

    Rep Power
    28
    Array
    ماندگار جان فکر نمیکنی خیلی این جریان رو برای خودت بزرگ کردی؟ تو فقط داری خودت و همسرت رو رنج میدی . هیچکس حق نداره تو رو باکسی مقایسه کنه اگرم مقایسه میکنه مشکل خودشه. ماندگار جان بهت توصیه میکنم خودت باش و هرگز تظاهر نکن. مطمئن هستم شوهرت تو رو دوست داره ولی خب مردها عشق دوران کودکیشون(بگیم کودکی بهتره)سخت فراموش میکنن.حالا که ارتباطی نیست حتی یک ارتباط کوچک م هم نبوده حالا شوهرت خواسته رو اصل مرد بودنش یه سری پیگیری هایی کنه و یه چیزایی رو به خودش ثابت کنه. اصلا سخت نگیر و الکی زندگی رو به کام خودت تلخ نکن و عزیزم فکر کنم تایپیک من مایه دلگرمی شما باشه .ببین من الان تو چه برزخی هستم ؟اینجوری خوبه؟نگران هیچ چیز نباش روح و قلب شوهرت مال توهست و خواهد بود .دیگه خودت رو با این چیزای بیهوده ازار نده و قدر شوهرت و زندگیت هم بدون .موفق باشی

  18. کاربر روبرو از پست مفید مینا30 تشکرکرده است .

    lalejam (سه شنبه 05 خرداد 94)


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: شنبه 14 آذر 94, 14:57
  3. نامزدم عصبیه..روز به روز مشکلاتومن بیشتر میشه
    توسط dokhtare_asemoon در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 تیر 92, 18:39
  4. یک ماه پس از جدایی،هنوز مثل روز اول جدایی
    توسط bahar_N در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 06 مرداد 91, 10:17
  5. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 88, 08:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.