به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 54

موضوع: خیانت همسرم

  1. #11
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Tanhaaaa1000 نمایش پست ها
    من جديدا متاسفانه موقعي كه عصباني ميشم اصلا نميتونم خودم رو كنترل كنم و آستانة تحملم خيلي اومده پايين .

    امشب بهش گفتم كه طلاق نگيريم و فعلا يه مدت جدا زندگي كنيم
    ولي فك ميكنم اون به جدايي بيشتر مايل باشه تا جدا زندگي كردن
    و قرار شد پنجشنبه من برم پيش مشاورمون و بت اون مشورت كنم
    من فقط بخاطر مامانم از طلاق ميترسم چون هم فشار خون داره و هم ناراحتي قلبي و زخم معده و استرس براش سمه
    فقط ميترسم اگه خداي ناكرده بخاطر من فشارش بره بالا و مشكلي براش پيش بياد من چيكار كنم تا آخر عمر
    به خدا توي برزخي گير افتادم يه طرف مامانم و بچه م هستن و يه طرف دل خودم كه با شوهرم صاف نميشه و شوهرم كه با وجود اينكه خطا كرده طلبكار هم هست و ١٠ روزه قهر كرده و اتاقش رو جدا كرده
    الان نميدونم چيكار كنم اگه هنوز هم با اون دختره در ارتباط باشه چي
    جون همسر من تا قبل از امسال ااااصلا طاقت قهر و حرف نزدن نداشت از طرفي بعد ازون ماجرا ديگه خيلي هم بددهن شده و حرفاي بد ميزنه
    فك ميكنم الان پيش خودش ميگه اين كه هر بلايي هم سرش بيارم نميره پس خودم رو خالي كنم و بگم بهش ديگه .
    نمیشه گفت تمام احساس شما، چون جای شما نیستیم ولی بخشی از اون طبیعتا بعنوان یک زن قابل درک هست .

    اما مطلب مهمی که میشه بهش اشاره کرد این هست نباید پیشنهادهایی بدید یا رفتارهایی داشته باشید که حالت
    دفع کننده داشته باشن و همسرتون به جای اینکه جذب به زندگی اصلی خودشون بشن برعکس فاصله بگیرن و جذب کوچکترین محبت یا توجهی از دیگری در این شرایط خاص بشن.

    فکر کنین به پست هایی که برای شما ارسال کردیم...

    در این شرایط خاص باید با رعایت یکسری موارد قدم برمیداشتین، اما مدیریت اوضاع از دست شما خارج شد‌ و در نتیجه همسرتون بیشتر فاصله گرفت و‌جوری رفتار میکنه که براتون تازگی داره.
    صحبت از طلاق یا جدا بودن اینها هیچکدام نفعی برای شما و فرزندتون نخواهد داشت و حتی مرهمی بر آلام شما نخواهد بود. لطفا با صبر، آرامش، مدیریت صحیح و رعایت یکسری موارد مهم کنترل اوضاع رو بدست بگیرین.

    همسر شما خطایی کردن و فاصله ای ایجاد شد. اگر شما هم خطایی کنین فاصله ی بیشتری ایجاد میشه و در نتیجه ابتدا خودتون و بعد فرزندتون آسیب خواهید دید. الان وقت بررسی و مدیریت هست نه وقت شمردن اینکه من چه کارهای مثبتی انجام دادم یا چه زحماتی کشیدم.

    باید بررسی کرد شاید در زندگی مشترکمان خلائی، عیوبی یا مشکلی وجود داشته که از آن بی اطلاع بودم یا اهمیت ندادم. باید با همسرتون صحبت کنین. هیچ چیزی جای گفتگوی مؤثر رو نمیگیره. اجازه بدید بدون ترس و نگرانی بابت واکنش شما بهتون سرنخ بده که چه چیز باعث بروز این خطا شد. باید شنونده ی خوبی باشین و اون پیش شما احساس امنیت داشته باشه.

    خوب فکر کنین...


    ویرایش توسط سحر بهاری : چهارشنبه 17 اردیبهشت 99 در ساعت 07:44

  2. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    gholam1234 (چهارشنبه 17 اردیبهشت 99)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 01 [ 17:44]
    تاریخ عضویت
    1399-2-13
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    2,550
    سطح
    30
    Points: 2,550, Level: 30
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 19 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به دوستای همدردی
    من امروز مجددا رفتم پیش مشاورمون و مشاورم هم بهم گفت اگه تحمل این شرایط براتا سخته سعی کن برای مامانت اینا ایجاد آمادگی کنی و طلاق بگیری چون فکر نمیکنم تو بتونی این وضعیت رو‌تحمل کنی و خیلی بهت برخورده و به فکر انتقام گرفتن هستی و تنها با این‌کار هستش که آروم میشی
    و من از اون ساعت گیج و منگ م که این توی زندگی ما چی دیده که طلاق رو توصیه میکنه
    فقط نمیدونم اگه بخام این کار رو بکنم آینده ی بچه مون چی میشه و نکنه بعد از یه مدت خودم هم پشیمون بشم
    تا حالا توی زنگیم اینقدر احساس درماندگی و بلاتکلیفی نکردم
    تو رو‌خدا اگه کسی تجربه ی مشابهی داره کمکم کنت

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 01 [ 17:44]
    تاریخ عضویت
    1399-2-13
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    2,550
    سطح
    30
    Points: 2,550, Level: 30
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 19 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من خیلی اوقات با آرامش ازش می پرسم خب بنظرت چ مشکلی تو زندگیمون بوده که این اتفاق افتاده آنی عصبانی میشه و میگه به خدا هیچ ربطی به زندگیمون و رابطه مون نداشته من خودم یه اشتباهی کردم و الان هم بابتش پشیمانم
    ولی مشاورم میگفت تناقض تو حرفاش وجود داره و کلا چون توی خانواده ضعیفی بوده عادت به پنهان کاری داره و شما هم چون از نظر مالی میتونی خودت و بچه ت رو اداره کنی بهتره به طور منطقی با مادرت صحبت کنی و بهش آرامش بدی و از همسرت جدا بشی
    حالا دیگه گیج تر از قبل شدم
    صحبت های شما سحر بهاری فوق العاده بهم آرامش میده و خودم هم میدونم بخاطر این کار خیلی شوهرم رو تحقیر کردم و از خودم دورش کردم و اون اوایل حتی رابطه مون بهتر از قبل شده بود ولی الان دو تامون هم سرد شدیم و این اتفاق یه شوک بدی به زندگیمون وارد کرده

  5. 2 کاربر از پست مفید Tanhaaaa1000 تشکرکرده اند .

    m.varna (جمعه 19 اردیبهشت 99), سحر بهاری (جمعه 19 اردیبهشت 99)

  6. #14
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 اردیبهشت 03 [ 19:47]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,972
    امتیاز
    33,707
    سطح
    100
    Points: 33,707, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,401

    تشکرشده 6,416 در 1,797 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    تجربه خیانت برای همسر خیانت دیده ممکنه باعث آسیبهای روحی مثل کاهش اعتماد به نفس و عزت نفس، احساس گناه، خشم . تنفر و ... بشه بنابراین خودت هم نیاز به بازسازی روحی داری. با توجه به پستهایی که گذاشتی و عکس العملهای شوهرت، کنکاش دلیل خیانت در شرایط فعلی نتیجه خوبی نداره.

    از طرف دیگه خودت هم دچار آشفتگی روحی و تردید های جدی در مورد انتخاب راه درست هستی که ادامه بدهی یا جدا بشی. خودت از این تردید خارج شو تا بهتر بدونی میخوای چکار کنی

    حالا که شوهرت به اشتباه خودش اعتراف کرده این پست قفس شیشه ای رو برای شروع مطاله کن:

    http://www.hamdardi.net/thread-32116.html#post317356
    ویرایش توسط ammin : جمعه 19 اردیبهشت 99 در ساعت 17:30

  7. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    سحر بهاری (جمعه 19 اردیبهشت 99)

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 آبان 00 [ 23:54]
    تاریخ عضویت
    1397-10-14
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    3,594
    سطح
    37
    Points: 3,594, Level: 37
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    88

    تشکرشده 26 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Tanhaaaa1000 نمایش پست ها
    من خیلی اوقات با آرامش ازش می پرسم خب بنظرت چ مشکلی تو زندگیمون بوده که این اتفاق افتاده آنی عصبانی میشه و میگه به خدا هیچ ربطی به زندگیمون و رابطه مون نداشته من خودم یه اشتباهی کردم و الان هم بابتش پشیمانم
    ولی مشاورم میگفت تناقض تو حرفاش وجود داره و کلا چون توی خانواده ضعیفی بوده عادت به پنهان کاری داره و شما هم چون از نظر مالی میتونی خودت و بچه ت رو اداره کنی بهتره به طور منطقی با مادرت صحبت کنی و بهش آرامش بدی و از همسرت جدا بشی
    حالا دیگه گیج تر از قبل شدم
    صحبت های شما سحر بهاری فوق العاده بهم آرامش میده و خودم هم میدونم بخاطر این کار خیلی شوهرم رو تحقیر کردم و از خودم دورش کردم و اون اوایل حتی رابطه مون بهتر از قبل شده بود ولی الان دو تامون هم سرد شدیم و این اتفاق یه شوک بدی به زندگیمون وارد کرده
    خواهر عزیز من متاسفم این حرف رو میزنم ولی باید بدونید مانند هر قشری درون قشر روان شناس هم افرادی هستند که مشاوره هاشون به درد نمیخوره همچون روان شناس شما ، شما دچار شک هستین و نمیتونید به قطعیت قضاوت کنید که ایا اون رابطه واقعا تموم شده و یا داره توسط شوهرتون انکار میشه ، اولین چیزی که کمک شما خواهد کرد آرامش برای تصمیم گیری هست همچنین کنترل احساسات و رجوع به منطق و عقل سلیم برای تصمیم گیری ، از طرفی سیم جین های شما اعصاب شوهرتون رو داره خورد میکنه به شدت و اون هم مونده چی بگه که اوضاع کمی بهتر بشه ، ضعف و استیصال در شما به شدت نمود پیدا کرده و خودتون هم نمیدونید چه کار کنید ، بهتون پیشنهاد میکنم روان شناستون رو عوض کنید و نظر متخصصین دیگه رو هم جویا بشید . در آرامش باشید

  9. 2 کاربر از پست مفید m.varna تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 19 اردیبهشت 99), maadar (پنجشنبه 08 خرداد 99)

  10. #16
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    متشکرم از شما

    حرف های من ایضاً همان تاپیکی هست که آقای امین معرفی کردند و آقای مدیر توضیح دادن. نوشته بودم که دیدیم مفصل تر در تاپیک آقای مدیر نوشته شده.و فقط بخشی از اون رو براتون میگذارم، لطفا بخوانید..
    از طرفی من فکر میکنم آینده خودتون و فرزندتون و تمام تلاشهاتون در این سال ها ارزش این رو داشته باشه برای حفظ زندگیتون یک بار دیگر تلاش کنین، نباید خیلی زود پرونده ی زندگیتون رو ببندید. مطمئنا بعد از طلاق هم متوجه ی آسیب هایی خواهید بود پس بهتر هست سعی کنین این زندگی که بمثال فردی بیمار هست رو تا جایی که امکان داره نجات بدین.

    در جامعه ی ما مردانی مثل همسر شما و زنانی مثل اون خانم هستند پس اگر هر کسی بجای مواجهه ی صحیح با مشکل پیش آمده، با انجام رفتارهای غلط گزینه ی رفتن رو انتخاب کنه
    ممکن هست در زندگی بعدی هم به مشکل مشابه برخورد کنه. پس باید با مشکلات و عوامل برخورد صحیح کرد و راه مقابله رو آموخت. فقط در انتها من به برخی موارد شاره میکنم.


    (
    شناسایی زمینه های تحریک آمیز برای میل به خیانت )


    * فقدان فضاهای سرگرم کننده و لذت بخش با خانواده و در نتیجه میل به استفاده از اینترنت و ...

    * عدم تأمین نیازهای عاطفی همسر

    * درگیری، رفتار تحکم آمیز، پرخاش، رفتارهای مادرانه، بدبینی، غرور، سرزنش و ...

    * عدم تأمین نیازهای جنسی همسر و ‌سردی در رابطه ی عاشقانه

    * بحران های خانوادگی

    * تمرکز به روی فرزند، دوست یا خانواده و عدم توجه به همسر

    * مسائل مالی

    * فشار کاری، خستگی و غیبت در خانه

    * فقدان احساس فردیت و استقلال توسط فرد خطاکار

    * رشد اعتقاد به روابط آزاد و بی بند و باری بدلیل تماشای ماهواره، فیلم های سینمایی، موزیک ویدئوها، استفاده از شبکه های اجتماعی، گروههای اینترنتی و ...

    * ارتباط با دوستان یا فامیل بی قید و بند

    * انحرافات و ماجراجوئی های جنسی

    * عوامل فرهنگی و اجتماعی

    * اختلالات روانی

    و...

    ویرایش توسط سحر بهاری : جمعه 19 اردیبهشت 99 در ساعت 17:09

  11. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 19 اردیبهشت 99), gholam1234 (جمعه 19 اردیبهشت 99)

  12. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 01 [ 17:44]
    تاریخ عضویت
    1399-2-13
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    2,550
    سطح
    30
    Points: 2,550, Level: 30
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 19 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من امروز تصمیم گرفتم یه بار دیگه به خاطر تمام ده سالی که علاقه و محبت بین من و همسرم بوده دوباره یه فرصت مجدد بهش بدم و بهش این اجازه رو بدم که بتونه زندگیمون رو بسازه و اینکه کلی نذر و نیاز و ختم قرآن کرده بود که من بمونم و نرم و من نمیخام به خاطر انتقام گرفتن از شوهرم بچه م رو نابود کنم
    امروز با حرف های شما دوستای مهربونم حالم خیلی بهتره و قطعا مشاورم رو عوض میکنم چون از حرفاش تو این مدت هیچ آرامشی نصیبم نشد و شاید به قول مشاورم همسرم در قبال کاری که انجام داده هیچ امتیاز خاصی مثل سند خونه و ماشین رو به نام من نزد ولی حداقل باعث شد به خودم بیام و خودم رو بهتر بشناسم و بتونم زندگیم رو یه جور دیگه اداره کنم
    همسر من تو بحث هامون یه سری با ناراحتی تمام گفت که تو هیچوقت من رو قبول نداشتی الان با خودم فکر میکنم شاید چون از نظر سطح خانوادگی و تحصیلات از من پایین تر بود این احساس در اون بوجود اومده و دقیییقا با یه نفر وارد رابطه شده که هم از نظر سطح تحصیلات و هم خانوادگی پایین بوده شاید چون اون آدم اعتماد به نفس لازم رو بهش میداده
    و تمام تلاشم رو میکنم که دیگه در رابطه با این موضوع هیچ صحبتی با همسرم نداشته باشم
    فقط به نکته ی مبهم تو ذهن من وجود داره و اینکه چرا همسر من به هیییییچ وجه حاضر نیست من اون خانوم رو ببینم خودش اولش میگفت چون مطلقه بود می ترسیدم تو بری و بفهمی بعدش گفت نمیخاستم تو بری اونجا و اعصابت خورد بشه و آخرین بار گفت میترسم شر به پا بشه و پدر و مادر اونم بیان محل کار من و آبروم رو ببرن
    گفتم من نمیرم دم خونه شون ؛ تو قرار بذار بیاد بیرون من بجات میرم ولی به هییییچ وجه قبول نمیکنه و با شنیدن این حرف سریع از کوره در میره

  13. #18
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Tanhaaaa1000 نمایش پست ها
    فقط به نکته ی مبهم تو ذهن من وجود داره و اینکه چرا همسر من به هیییییچ وجه حاضر نیست من اون خانوم رو ببینم خودش اولش میگفت چون مطلقه بود می ترسیدم تو بری و بفهمی بعدش گفت نمیخاستم تو بری اونجا و اعصابت خورد بشه و آخرین بار گفت میترسم شر به پا بشه و پدر و مادر اونم بیان محل کار من و آبروم رو ببرن
    گفتم من نمیرم دم خونه شون ؛ تو قرار بذار بیاد بیرون من بجات میرم ولی به هییییچ وجه قبول نمیکنه و با شنیدن این حرف سریع از کوره در میره .
    دلیل هر چه هست روبرو شدن شما دو نفر با هم تنها باعث آسیب بیشتر بشماست. گاهی وقتا بیشتر دانستن و پیگیری هیچ ارزشی یا فایده ای نداره و انسان رو دچار بحران های جدید میکنه.

    این خانم میتونه زشت یا زیبا باشه، میتونه جذاب و فریبنده باشه، میتونه پولدار یا فقیر، دختر یا زنی مطلقه باشه و ... اما هر کسی که هست تجلی یک یا چند علته که به شکل یه انسان در برابر شما ظاهر شده.

    شما هم که تصمیم درستی گرفتین و میخواین بررسی کرده و معایب رو اصلاح کنین یا شاید بهتر از قبل باشین، در نتیجه این آدم کمرنگ و کمرنگ تر میشه و شما این بیمار بد حال ( زندگی مشترکتون ) رو به شرایط عادی بر میگردونین.
    اینجا دیگه صحنه دست شماست و هنرمندیتون رو میطلبه. ما به تماشا نشستیم میتونیم ناراحت بشیم و ابراز تأسف کنیم، برای آسیب های جدید راهنماییتون کنیم، حتی قضاوتتون کنیم یا شاید برای شما دست بزنیم...




  14. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    Shivaaaa (شنبه 20 اردیبهشت 99), زن ایرانی (سه شنبه 23 اردیبهشت 99)

  15. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 01 [ 17:44]
    تاریخ عضویت
    1399-2-13
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    2,550
    سطح
    30
    Points: 2,550, Level: 30
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 19 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    [quote=سحر بهاری;456823]

    دلیل هر چه هست روبرو شدن شما دو نفر با هم تنها باعث آسیب بیشتر بشماست. گاهی وقتا بیشتر دانستن و پیگیری هیچ ارزشی یا فایده ای نداره و انسان رو دچار بحران های جدید میکنه.

    این خانم میتونه زشت یا زیبا باشه، میتونه جذاب و فریبنده باشه، میتونه پولدار یا فقیر، دختر یا زنی مطلقه باشه و ... اما هر کسی که هست تجلی یک یا چند علته که به شکل یه انسان در برابر شما ظاهر شده.

    شاید اوایل فقط میخاستم اون خانومه رو ببینم که بدونم چ شکلی هستش و کی هستش ولی الان فقط به این دلیل میخام ببینمش که بدونم آیا رابطه شون تموم شده یا نه ؛ پیش خودم میگم اگه هم تموم نشده باشه وقتی اون خانوم بفهمه که پیش شوهر من هیچ ارزشی نداشته و شوهرم حاضر شده به خاطر من، اون خانوم کوچیک‌ بشه میفهمه ارزشی برای شوهر من نداره و میره پی کارش
    و اصرار بیش از حد شوهرم به اینکه من اون خانوم رو نبینم یه خوره ی ذهنی توی مغز من ایجاد کرده که شوهرم چون به اون خانوم‌ هنوز هم علاقه داره نمیتونه ببینه ناراحت میشه و بهش آسیب میرسه چون خودش هم یه سری تو حرفاش گفت تو بری اون رو ببینی چی میشه غیر ازینکه هم اعصاب تو خورد میشه هم اعصاب اون
    منم گفتم دقییییقا من همین رو میخام که اعصاب اون بهم بریزه
    و مشکل من اینه که فک میکنم اون خانوم هنوز هم به عنوان یه خاطره ی خوب در ذهن شوهرم ثبت شده که حاضر نیست این خاطره ی خوب رو به هیچ وجه خراب کنه
    و من فقط ازین می ترسم که این همه تلاشم برای فراموش کردن و ساختن بیهوده باشه و فقط من رو سرکار گذاشته باشه
    و من نمیدونم از کجا باید بفهمم رابطه شون تموم شده یا نه
    خودش که توی حرم امام رضا دست رو قرآن گذاشت که تموم شده و اصلا بهش دیگه فکر هم نمیکنه ولی من نمیتونم باورش کنم
    ویرایش توسط Tanhaaaa1000 : شنبه 20 اردیبهشت 99 در ساعت 11:50

  16. #20
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Tanhaaaa1000 نمایش پست ها
    شاید اوایل فقط میخاستم اون خانومه رو ببینم که بدونم چ شکلی هستش و کی هستش ولی الان فقط به این دلیل میخام ببینمش که بدونم آیا رابطه شون تموم شده یا نه.
    و اگر قطع شده باشه انگار شما میای باز سیمش رو وصلش میکنی. میدونید یکی از اشتباهات اکثر زنان همینه که مردشون رو تحریک میکنن و هولش میدن تو یه جریان جدید یا بهش فشار میارن من چند نمونه مینویسم. مثلا خانوما جلو شوهرانشون میگن؛

    ۱.
    خیلی دلم بچه میخواد، هر تلاشی بگین کردم ولی این چند سال هیچ اتفاقی نیفتاد، خدا بما بچه بده خونمون سوت و کوره. هیچی ذوقی برای زندگی ندارم. این چه زندگیه.

    ۲.
    بنظرت من خیلی زشتم؟ کاش برم دماغمو عمل کنم! وای خدا چقدر پلکم افتاده، چقدر وزنم بالا رفته!! کاش شبیه فلانی بودم ، دیگه خسته شدم از همه رژیم...

    ۳.
    فلانی کی بود؟ چطور آشنا شدین؟ چطور احساس کردی دوسش داری؟ آدرسی ، شماره ای ، چیزی ازش نداری؟ فقط میخوام ببینیمش همین

    ۴.
    من با شوهرم میشینیم فلان فیلم ها رو میبینیم ، بنظرم هیچ بدی نداره چون خودمم دارم میبینم، دوست ندارم محدودش کنم.

    و ...

    بعد یهو متوجه میشن شوهرانشون داره تغییر میکنه و میان مشاوره میگیرن؛

    ۱.
    شوهرمم دیگه حوصله ی منو نداره، میگه دلم بچه میخواد . مادرشم نشسته زیر پاش که زندگی منو بپاشونن برن براش زن بگیرن. چیکار کنم؟

    ۲.
    شوهرم دیگه مثل قبلا براش زیبا نیستم، میگه نچرال دوست داره ولی من کلا عملم . میگه کلی پول خرج کردی آخرش چی شد؟

    ۳.
    متوجه شدم شوهرم بعد چند سال رفته پروفایل دختره رو چک کرده، شمارشو پیدا کرده . احساس میکنم باز با هم ارتباط گرفتن چکار کنم؟

    ۴.
    شوهرم منو با بازیگران فیلمای غیر اخلاقی مقایسه میکنه، تو رابطه اسم خانم های دیگر رو میاره. ازش متنفرم


    ببنید هر چه بیشتر پی بگیرید بیشتر ضربه میخورید و نشون میدین آسیب دیدین و این نقطه ضعف شماست. شما باید قوی بشین هم از نظر فردی و هم از نظر مدیریت بحران های زندگی.
    بحران گاهی خیانت هست، گاهی ورشکستگی، گاهی بیماری و ... . باید با
    مهار تفکرات منفی پیش برید و تلاشتون رو بکنید که بعدا خودتون رو سرزنش نکنید. لینیکی معرفی میکنم بخوانید برای مهار افکار منفی مفید هست.

    http://www.hamdardi.net/thread-31154.html


    - -
    ویرایش توسط سحر بهاری : شنبه 20 اردیبهشت 99 در ساعت 13:36


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.