به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 23
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    ممنون از راهنماییاتون
    فرشته مهربان کاش تنها فقط کوفتگی بعدش رو باید تحمل میکردم هنوزم کار سنگیناش تموم نشدن هم گوفتگیه من فشار سنگینی جدید.
    دلم خوش بود که سرش به سنگ خورده فهمیده من بدخواهش نیستم و مدیریت کارو پول روبهتر از اون بلدم یکی باهاش طرح رفاقت ریخته دوروبریاشم گفتن این کلاهبرداره منم بهش گو زدن که به این اعتمادنکن اونم دیگه ازمن پنهون کرده رفته 150ملیون وسیله کارشو داده به این طرف اونم کلاهبردار بوده خورده یه آبم روش. کاشکی همه پول مال خودش بود پول چندتا دوستاشم بود 6ماهه دنبال دادگاهه هنوزم به نتیجه نرسیده تو این 6ماه یه ریال کاسبی نکرده همش از پس انداز من بوده آخه تا طلامو فروختم دادیم طلبکار هنوزم صدتومنش مونده حالا میخاد بره 100ملیون وام بگیره 60مآهه دویست تومن پس بده من باید حرص همه اینا رو بخورم همش مثل بچه ها باید بهش بگم این کار رو بکن اونکار رو نکن مامانش اینا عادتش دادن اگرم بهش نگم میر ه از بیرون راهنمایی میگیره اونم از دوستاش که فقط فکر پس گرفتن پولشونن فکر آینده منوبچمو زندگیمون که نیستن
    ولی یه حسن خوبم این بدهیش داشت اینکه از ولخرجیاش کم کنه وبفهمه هیشکی تو دنیا به دردش نمیخوره یه ذره قناعت کردن رویادبگیره ولی حق بدین که به منم خیلی فشاربیاداز اول زندگیمون تاحالا پول سه تاخونه رو برباد داده حالا خونه اجاره ای بشینیم

    - - - Updated - - -

    بابت داروهای گیاهیم بعضیاشو استفاده میکنم ممنونم استفاده میکنم.
    به روانپزشک مراجعه کردم افسردگیم شدیده بعد از زایمان افسردگی گرفتم چون درمان نشده با فشارهای عصبی قبلش و بعدش یکجا شدن شدید شده آلوینتا از دوز کم شروع کردم به زیاد.وقتیم میخوردم خیلی عوارضش اذیتم میکرد حالت تهوع و سرگیجه و... ولی فکرم آرومتربود.
    گفتم نرفتم درمانمو کامل کنم
    اول که بخاطر اینکه همسرم خبرنداره و نظرخوبیم درمورد روانپزشک و مشاور و اینطور چیزا نداره بگم تا قله قاف ببرم یا برم حرفی نداره ولی با این مشکل داره دوما هرجلسه پیش روانپزشک و دارو حدود 100تومن درمیاد سری قبلی بیشترم شد الان تو این وضعیت نمیتونم دوهفته یکبار برم.
    ولی الان خیلی حالم بده تو همین هفته ایشالا میرم پیش روانپزشک دوباره.
    دعام کنید راهنمایمم بکنید ممنون میشم

  2. کاربر روبرو از پست مفید Nilofar mordab تشکرکرده است .

    meinoush (یکشنبه 25 خرداد 93)

  3. #12
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    داروتو نمی شناسم. خودم افسردگی متوسط رو به بالا دکتر گفت دارم بهم آسنترا داد بهم نساخت بعدش بوپروپیون داد که باهاش مشکلی ندارم. جین سینگ هم قرصشو می خورم.
    اگه داروتون بهتون می سازه که ادامه اش بدین. دکترتون چرا گفته دو هفته یه بار برین؟؟ مشکل دیگه ای هم دارین؟ دکتر من بهم گفت یه بار فقط توی 6 ماه وسطاش بیا. البته خودم حالم بد میشه میرم.
    شاید مدل افسردگیتون خاصه می گین بعد از زایمانه.
    پیگیر دکتر باشین. دیگه ماهی یه بار برین اگه نیازه دوزشو تنظیم کنه که باید تحت نظرش باشین.
    ورزش ملایم هم بکنین.
    موفق باشید.

  4. #13
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    داروی آسنترا برای درمان اولی است و چون عوارضش زیاده به خیلیا نمیسازه و برعکسش پوپرپیون کمترین عوارض رو در بین داروهای ضد افسردگی داره ولی آلوینتا رو تو مواردی که افسردگی شدید باشه تجویز میشه (من دقیق یادم نمیاد آخه تازگیا مثل آلزایمریا شدم همه چی یادم میره صحبتا رو اسمها رو جاها رو حتی آدمی که دیروز دیدم امروز ببینم نمیشناسم)
    خیلی دلم گرفته شوهرم صبحها میره سرکار ظهرمیاد عصرمیره شب میاد روزا منم و پسرم صبح تاشب توخونه تنهاییم تا بیداره همش اذیت میکنه شیطنتاش بی حدواندازه شده همش داره وسایل آشپزخونه رو بهم میریزه یا تو کابینتا رو یا کشوها رو اصلا دوست نداره با اسباب بازیاش بازی کنه فقط ظرف و ظروف و آچار پیچ گوشتی دوست داره اسباب بازی همینا رو قبول نداره واقعیشو میخاد منم بسکه ازجمع کردن خسته میشم شروع میکنم سرش جیغ و داد کردن امروز همسایمون به شوهرم گفته چقد سروصداتون زیاده خیلی میخاد از کارهمه سردربیاره شوهرمم گفته بوده بچم خیلی شیطونه اونم مریضه(مثلا سه چهار روز مثل میگرنیا سردردمیشم ولی میگرن ندارم)از دستش خسته میشه سروصدا میکنه منم کلی سرشوهرم غر زدم که اگه تو اینقد خرابکاری نمیکردی الان توخونه خودمون بودیم صابخونه دنیال بهونه نمیگشت ولی خودم میدونم که مشکل از منه که کنترل خودمو اعصابمو ندارم میندازم گردن اینو اون.
    بچمم صبح تاشب داره منو میبینه حوصلش سرمیره منم حوصلم سرمیره نمیدونم روزا همش میشینم درو دیوار خونه رو تماشا میکنم نمیدونم کجابرم چقد کوچه و بازار رفتن الکی.
    پدرمادروخواهربرادرمم که خیلی راهمون دوره تا اونجا 4پنج ساعت راهه بخاطر وضع کارای شوهرم چهار ماه نتونستم ببینمشون دوستامم هرکدوم یه دل مشغولی دارن شوهرمم که خانوادش اخلاق خاصی دارن اگر زیاد برم و بیام سریع میخان سواستفاده کنن منم حوصلم سرمیره توخونه

  5. کاربر روبرو از پست مفید Nilofar mordab تشکرکرده است .

    meinoush (دوشنبه 26 خرداد 93)

  6. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    سلام یه راهنمایی میخواستم پست خانم meinoush یه تاپیک بهم معرفی کردند که امشب وقت کردم کامل بخونمش تاپیک مشاوره تخصصی بهار زندگی با آقای sci درمورد منتقد درونی یاهمون ذهن سطحی.
    واقعا این یکی از مشکلات اساسیه منه و میخوام با لطف آقای sciحلش کنم ولی شرایطم با بهار زندگی فرق میکنه چطوری میتونم مشاوره تخصصی بگیرم البته بعدازاینکه پیش روانپزشک رفتم به خودم قول دادم که همه چیز زندگیمو بذارم کنار الان مهمترین دغدغه ام رو بذارم روی سلامتیم چون ضربشو علاوه برخودم شوهروبچمم دارن میخورن انشالله بعد از دکتر رفتنم به سایت سرمیزنم و طبق راهنماییاتون از آقایsciمشاوره تخصصی میگیرم

  7. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    سلام.
    رفتم دکتر بهم فلوکسیتین و کلردیازپوکساید داد فلوکسیتین خیلی آرومم میکنه ضدافسردگی و شادی آوره قراره داروم که تموم شد یکماه که شد برم برام دعا کنید.
    ولی دوتا موضوع دیگه چند روزه ذهنمو درگیر کرده یکی ذهن سطحی و منتقد درونی که چندساله درگیرشم و حتی تو تاپیک (یکی بیادمنو روانکاوی کنه) ازش صحبت کردم وتازه اسمشو اتو سایت خوندم و دوم اینکه فهمیدم همسرم بیماره و اتفاقات و بلاهایی که دوسه ساله سرمون داره میاد و سرمن اورده بخاطر اختلال دوقطبی شیدایی است و با روانپزشکم صحبت کردم و اونم تایید کرد و گفت حتما بیار ویزیتش کنم من نمیدونم چطوری بهش بگم و ازش بخام که باهام بیاد حتی بامنم نمیاد تا برسه به اینکه بخاطر خودش بیاد(میگه من بی نقصم!! که اینم مال همین اختلاله) تو روخدا کمکم کنید تو این تاپیک هیشکی منو راجعبه همسرم وصحبتهایی که راجع بهش گفتم راهنمایی نکرد نمیدونم باید یه تاپیک دیگه باز کنم یا همین کافیه

    - - - Updated - - -

    خیلی کاراش عذاب آور شده نمونش همین مسایل مالی که شش ماهه فقط من دارم خون دل میخورم خودشم یه روز میبینی مثل برج زهرمار نمیشه باهاش حتی حرف زد حتی تحمل بچه روهم نداره یه روزم میبینی یادش از هیچی نیست انگار خوشحالی دنیا رو بهش دادن.
    ازهمه ملت طلبکاره به همه توهین میکنه و دروغ میگه ولی پشت سرشون،میترسم از تربیت بچم. اوایل ازدواجمون خیلی بیشتر و بدتر بودن این کاراش ولی الان به یک دهم رسیدن ولی هنوز ترک عادت نکرده بقول خودش دست خودش نیست.
    یه موضوع که بحث هر روزمونه و منو خیلی ادریت میکنه رابطه جنسیه که تقاضاش بی حدواندازه است هر روز بلااستثنا ازم رابطه میخاد فقط روزایی که دپرس میشه یادش میره روزای دیگه هر روز و حتی روزی دوبار ازم سرویس میخاد و منم تایه حدی تحمل میکنم وقتیم اعتراض میکنم میگه تو مشکل داری اصلاهم بچه رو درنظر نمیگیره پطرمم خیلی وابسته است اگر ده دقیقه برم تو اتاق که نبینتم گریش درمیاد هنوز خیلی کوچولو هست ازتنهایی میترسه همسرمم تو اینموقعیتها بهش توجه نداره حتی به خستگی منم توجه نداره.
    الان باید کلی پس انداز و سرمایه داشته باشیم با این کارش الان خونه اجاره ای هستیم بخدا هیشکی باورش نمیشه با این درامدش البته قبل این 6ماه) ما خونه از خودمون نداریم. منم چون به خونه اپارتمانی و اجاره ای عادت ندارم واقعا اذیتم میکنه ولی همش دارم تحمل میکنم.
    قبلا دیگه قبول کرده بودم که مدلش اینه و همینقدرم که تغییر کرده جای شکرش باقیه ولی الان که فهمیدم این یه بیماریه خیلی بهم ریختم و درصددم که مشکلش و مشکل زندگیمونو حل کنم لطفا راهنماییم کنید

  8. کاربر روبرو از پست مفید Nilofar mordab تشکرکرده است .

    meinoush (چهارشنبه 04 تیر 93)

  9. #16
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    دوقطبی رو سرچ کنین درباره اش بخونین. یه کتاب هست به اسم غلبه بر نوسانات خلقی مال انتشارات رشد.
    اینم بخونین. اگه دو قطبی باشه باید نشانه های ورود به هر نوسان بالا و پایین رو بشناسین البته خودش هم باید قبول کنه که مشکل داره. نشانه ها رو بشناسین دیگه می فهمین دارین وارد یه نوسان می شین. مخصوصا شیدایی بعدش کنترل می کنین به یه طریقی بقیه اشو و پیشگیری می کنین.
    روانپزشک هم باید بره کسی که دو قطبیه. مداوم باید تحت نظر روانپزشک و احتمالا روانشناس باشه.
    باید یه مدت نوساناتشو برای خودتون بنویسین. ببینین چطوریه و چطوری تکرار میشه. اینارو تو اون کتاب یا از اینترنت می تونین پیدا کنین.
    یه قرص واسه شیدایی می خورن یکی هم واسه افسردگی.
    کنترل باید بشه.
    البته زندگی با یه ادم دوقطبی کار سختیه.

    در کل هم اول باید ببینین واقعا مشکلشون چیه. باید روانپزشک برین خودتون هم در مورد بیماری اطلاعاتتونوو ببرین بالا.

    در مورد ذهن سطحی
    نمی خواد با خودتون درگیر شین یا خودتونو روانکاوی کنین
    اون تاپیک فقط برای اینه که یه مقدار ذهنمون سکوت کنه و ارامش داشته باشه
    همین
    مدیتیشن هم برای همینه
    نیاز به روانکاوی نیست.
    فقط هدفشون اون سکوت ذهنیه که ارامشه و می گن از جنس خداست اون ارامش و وقتی ادم بتونه حتی لحظاتی ارام باشه و اون سکوت رو تجریه کنه با تمرین هاش می تونه فکر سالم تری داشته باشه و بعدش می تونه تصمیمات بهتری بگیره.


    موفق باشید.

  10. کاربر روبرو از پست مفید meinoush تشکرکرده است .

    Nilofar mordab (چهارشنبه 04 تیر 93)

  11. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    سلام ممنونم خانم مینوش .خوب مشکل منم همین عدم آرامشه این پچ پچ کردم و این وراجی و فکرا و حرفایی که یک ریز تو مغزم دارم مرور میکنم که حتی کنترلشم ندارم آسایش و آرامشمو گرفته خیلی آزارم میده هیچوقت فکرمو اتروم نمیذاره حتیتو خوابم ذهنم آروم نیست خیلی سعی میکنم آرومش کنم ساکتش کنم اما نمیشه فقط سکوتش یه لحظه است و دوباره شروع میکنه خیلی دوست دارم مدیتیشن رو ولی هیچ طوری نمیتونم خونمو ساکت کنم یه محیط آروم ندارم همش بچم هست شوهرمم که هیچ وقتی برای من نذاشته حالا چطوری میتونم با این شوهرم و بچه کوچک حتی یک ساعت آرامش داشته باشم چه برسه به مدیتیشن.میشه یه سایت بهم معرفی کنید که بتونم باهاش قدم به قدم مدیتیشن کارکنم و پیش برم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nilofar mordab نمایش پست ها
    سلام ممنونم خانم مینوش .خوب مشکل منم همین عدم آرامشه این پچ پچ کردم و این وراجی و فکرا و حرفایی که یک ریز تو مغزم دارم مرور میکنم که حتی کنترلشم ندارم آسایش و آرامشمو گرفته خیلی آزارم میده هیچوقت فکرمو اتروم نمیذاره حتیتو خوابم ذهنم آروم نیست خیلی سعی میکنم آرومش کنم ساکتش کنم اما نمیشه فقط سکوتش یه لحظه است و دوباره شروع میکنه خیلی دوست دارم مدیتیشن رو ولی هیچ طوری نمیتونم خونمو ساکت کنم یه محیط آروم ندارم همش بچم هست شوهرمم که هیچ وقتی برای من نذاشته حالا چطوری میتونم با این شوهرم و بچه کوچک حتی یک ساعت آرامش داشته باشم چه برسه به مدیتیشن.میشه یه سایت بهم معرفی کنید که بتونم باهاش قدم به قدم مدیتیشن کارکنم و پیش برم
    راجعبه نوع افسردگیمم افسردگی غیرمعموله برعکس افسردگیای دیگه پپرخور و پرخوابی درش خیلی شدیده و اضافه وزن منم به 16کیلو رسیده دارم دیوونه میشم درعرض یکسال 10 کیلو چاق شدم اگر کسی راجعبه این نوع افسردگی اطلاعاتی داره ممنون میشم بهم بگید
    ویرایش توسط Nilofar mordab : پنجشنبه 05 تیر 93 در ساعت 00:03

  12. کاربر روبرو از پست مفید Nilofar mordab تشکرکرده است .

    meinoush (پنجشنبه 05 تیر 93)

  13. #18
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    نیلوفر جان یه مدتی نمیام تالار اگه جوابی برات نداشتم ناراحت نشی لطفا البته چیزی هم ندارم بیشتر برای گفتن هر چی تونستم نوشتم بقیه دوستان راهنماییت م یکنن

    در مورد این ذهن سطحی و مکالمه درونی ذهنی همه همینطورن که تو هستی. طبیعیه. این تمرینا هم فقط برای اروم کردنشونه. نه اینکه خودتو کنکاش کنی. فقط تمریناشو انجام بده همین. وگرنه ذهن سطحی طبیعیه.

    همون یه دقیقه در روز هم که بتونی ارامش داشته باشی با تمرینا عالیه. به مرور بیشتر می شه یه دقیقه هات.

    همین تاپیک بهار هم تمرینای ساده مدیتیشنه. دو سه هفته اینارو انجام بده اثرشو می بینی.
    سایتی نمیشناسم.
    دست نوشته های یک جادوگر بود که الان نگاه کردم انگار نوشته هاش نیست کامل
    کتابای مدیتیشن هم هست
    اما اول همین تاپیک بهار رو انجام بده. ساده است اثر هم داره برای بیشتریا


    موفق باشی.

  14. کاربر روبرو از پست مفید meinoush تشکرکرده است .

    شیدا. (شنبه 14 تیر 93)

  15. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    سلام ممنونم از لطفت خانم مینوشچندروزه که دارو میخورم واقعا اثرشو میبینم کمتر سربچم داد میزنم(البته اگه خودش بذاره آخه بیش ازحد شیطونه دکترمم میگفت چون خودت بیش فعال بودی ممکنه بچتم بیش فعال باشه آخه مطب دکتر رو بهم ریخت) خیلی وقت بود ورزش نکرده بودم به توصیه دکترم که گفت اجبارا باید وورزش کنی امروز ورزش کردم طنز تماشا کردم کلی خندیدم شبم شام رفتیم بیرون بچمو بردم پارک کلی باهم بازی کردیم درکل خخیلی آرامش داشتم تاپیک خانم بهارهم 500قدم تند رفتم کش به دستم بستم اثرگذاربود خیلی بهترم خداروشکر.فقط این فکر شوهرم داره اذینم میکنه طلبکارا بهش فشار آوردن داره خیلی خودشو اذیت میکنه شب تاصبح ازفکروخیال خواب نمیره خیلی عصبی شده اصلا تحمل بچمم نداره بچمم بخاطر رفتارای باباش عصبی شده دادمیزنه همش داره چیزی پرتاب میکنه همه رو کتک میزنه منم کاری از دستم برنمیاد و نمیدونم باید چکار کنیم از منم که نظر میخاد نمیدونم چی بگم ازاین وضعیت خسته شدم دایم قانون پولمونو پس بگیره 6ماه گذشته هنوز هیچکار نکردن فقط کاغذ بازی احضاریه ببر بیار بیا برو آخرشم بعیده فایده ای داشته باشه مخم داره سوت میکشه شوهرمم خیلی داغونه آدمی ملیون براش پول خورد حساب میشد الان تو خرج زندگیش مونده خیلی داره اذیت میشه منم از این وضعیت از این فشارای عصبی ازاین همه تحمل کردن خسته شدم نمیدونم چکارکنم

    - - - Updated - - -

    سلام ممنونم از لطفت خانم مینوشچندروزه که دارو میخورم واقعا اثرشو میبینم کمتر سربچم داد میزنم(البته اگه خودش بذاره آخه بیش ازحد شیطونه دکترمم میگفت چون خودت بیش فعال بودی ممکنه بچتم بیش فعال باشه آخه مطب دکتر رو بهم ریخت) خیلی وقت بود ورزش نکرده بودم به توصیه دکترم که گفت اجبارا باید وورزش کنی امروز ورزش کردم طنز تماشا کردم کلی خندیدم شبم شام رفتیم بیرون بچمو بردم پارک کلی باهم بازی کردیم درکل خخیلی آرامش داشتم تاپیک خانم بهارهم 500قدم تند رفتم کش به دستم بستم اثرگذاربود خیلی بهترم خداروشکر.فقط این فکر شوهرم داره اذینم میکنه طلبکارا بهش فشار آوردن داره خیلی خودشو اذیت میکنه شب تاصبح ازفکروخیال خواب نمیره خیلی عصبی شده اصلا تحمل بچمم نداره بچمم بخاطر رفتارای باباش عصبی شده دادمیزنه همش داره چیزی پرتاب میکنه همه رو کتک میزنه منم کاری از دستم برنمیاد و نمیدونم باید چکار کنیم از منم که نظر میخاد نمیدونم چی بگم ازاین وضعیت خسته شدم دایم قانون پولمونو پس بگیره 6ماه گذشته هنوز هیچکار نکردن فقط کاغذ بازی احضاریه ببر بیار بیا برو آخرشم بعیده فایده ای داشته باشه مخم داره سوت میکشه شوهرمم خیلی داغونه آدمی ملیون براش پول خورد حساب میشد الان تو خرج زندگیش مونده خیلی داره اذیت میشه منم از این وضعیت از این فشارای عصبی ازاین همه تحمل کردن خسته شدم نمیدونم چکارکنم

  16. کاربر روبرو از پست مفید Nilofar mordab تشکرکرده است .

    meinoush (جمعه 06 تیر 93)

  17. #20
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    هیچکس یه سر به تاپیک من نزده هیشکی راهنمیی نداشت
    حالم خیلی بده امروز دیگه زن و شوهر زده بودیم به سیم آخر هیچ راهی نداریم شوهرم که نه پدر داره نه برادری که کمکش کنه یه خواهرم داره که هیچی مادرشم که کاری از دستش برنمیاد خونواده منم همینطور هرکدوم یه درگیری واسه خودشوندارن اصلا روم نمیشه به بابام بگم آخه بسکه شوهرم بدحسابی کرده دیگه کسی جرات نمیکنه کاری براش بکنه خودشم که بنده خدا علاوه بر خودش باید خرج زندگی داداشمم بده دیگه اصلا بهش هیچی نگفتم چون فقط غصه میخوره این وسط من موندم و شوهرم و فکروخیال و شب زنده داری و اعصاب خوردی و غصه خوردن و دست خالی و یه مشت طلبکاره ریز و درشت که بعد 6ماه دیگه زدن به سیم آخر و پولشونو میخان.
    امروز دیدم شوهرم نشسته داره گریه میکنه ببین چقد به یه مرد فشار بیاد که اشکشو دربیاره منم رفتم تو بغلش شروع کردم به گریه کردن اون گریه کن من گریه کنم دیگه بریدم هرشب تاصبح بیداریم از فکروخیال خواب نداریم نمیدونم آخرش میخاد چی بشه این روزا دیگه ناامید شدم میگم خدا ما رو یادش رفته دلش بحال من و شوهرم نمیسوزه بحال این بچه بسوزه که گرفتار ماشده و بخاطر ناراحتی و عصبانیت ما داره اینقد ضربه میخوره

    - - - Updated - - -


    الانم اون رفته تو اتاق عزا گرفته نشسته یه گوشه و توفکره منم توبغل پسرمم و دارم گریه میکنم و مینویسم واقعا خسته شدم


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.