نوشته اصلی توسط
نرگس22
نه مطمئنیم کسی نیست.
قبلا چند بار گفته بود یکی از اقوامش میخواد بیاد خواستگاریم. اون فرد هم وقتی شنید واسم خواستگار اومده به بابام گفت مبارک باشه اگه پسر خوبیه شوهرش بده.
باز بهونه اشو گذاشت رو یکی دیگه از اقوامش. از اون هم جواب نگرفت.
قبلا هم خواستگارهای غریبه امو بی دلیل رد کرده. تو ازدواج برادرهام هم دخالت کرده و میکنه ولی نه دیگه تا این حد.
قبلا گفتم که چند روز پیش بابام رفته بود خونه ی یکی از بستگانمون و شلوغ کرده بود. جالب اینه که نمیدونم عمه ی نامزد داداشم اون جا چیکار داشته. پدرم اونا رو هم بی نصیب نذاشته بود... اون هم گفته بود حالا که این طوره من میرم میگم حلقه اتونو پس بدن. عمه ام گفت تا دم در بهش التماس کردم که از این حرفا چیزی به خونواده ی برادرش نگه.
بابام از اونجا رفت خونه ی خواهرم. یه دعوا هم اونجا درست کرد.
خنده ام میگیره. اخه مگه یه نفر به تنهایی میتونه زندگی چند نفر رو خراب کنه.
مامانم برام تعریف میکرد از وقتی که خواهرم پنج سالش بود بابام میگفت دخترم رو میدم به فلانی (از فامیل خودش). اینقدر گفت و گفت و اخر هم به قولش وفا کرد.
پی نوشت: خدا رو شکر به نظر میرسه مشکلاتی که واسه برادر و خواهرم درست کرده به خیر گذشت.
علاقه مندی ها (Bookmarks)