مقاله 12
مرحله ی 4 :
ما وقتی الگوی منفی خودمان را قطع کردیم – باید یه جایگزینی هم پیدا کنیم ،،
بسیاری از ماها به نقطه ای می رسیم که باید تغییر کنیم - یعنی تغییر در ما ، یه ضرورت میشه ،،چون الگوهای قبلی مان برای ما رنج آور بود.
ما حتی بعضی موقع ها ، الگوهای خود را قطع می کنیم و دیگر به کار نمی بریم ،، اما پس از این کار ، چیزی نداریم که جایگزین الگوی قدیمی خود کنیم .
اگر الگوهای قدیمی مان را به درستی بشکنیم ، ذهنمان به صورت اتوماتیک به دنبال جایگزینی می گردد تا احساسات مورد نظرمان را به ما ارائه دهد .
به عنوان مثال فردی که سیگار میکشه – و قصد داره این الگو را ترک کنه باید وقتی مرحله 1و2و3 را انجام داد ( مقاله های قبل ) - باید یه جایگزینی برای سیگار پیدا کنه
مثلا بره یه چند تا بسته شکلات تلخ بگیره و همیشه مقداری همراهش باشه ،،
وقتی فکر سیگار در ذهنش می ره باید به خودش بگه :
سیگار= بیماری های مختلف – بوی بد دهان – طرد شدن از دیگران ،،
حالا باید الگو قطع کنه : مثلا سریع فکر را از خودش دور کنه و یه گل فکر کنه - یا سیگار را در ذهنش یه مار افعی تصور کنه !
حقیقت اینکه اگر اون شخص سیگار را نون خامه ای فرض کنه،، معلمومه نمی تونه فراموش کنه :)
حالا جایگزین خوب آن می تونه شکلات تلخ باشه ( باید خیلی تلخ باشه مثل زهر ماهر )
هر دفعه هوس سیگار میکنه یدونه از اینا بندازه بالا !
:)
*****باید یه جوری این ارتباط عصبی ضعیف بشه - تا کامل از بین بره *****
هنگامی که یک ارتباط عصبی به وجود آمد ، مغز همیشه یک مسیر برای آن دارد ،، و اگر از آن مسیر زیاد استفاده شود این رشته های شبکه های عصبی گسترش می یابند و قوی تر میشند ،،
اگر ما این ارتباط را کم کنیم – این شبکه ضعیف تر میشند.
مثلا شخصی الگوی افسردگی داره ،،،
این شخص باید یه برگه بر داره و کاری که می تواند به جای افسردگی انجام دهد را یادداشت کنه
می تونه این باشه که :
کمک به افراد نیازمند - ورزش کردن و .........
باید به خودش بگه : با توکل به خدا همه چی را جبرا ن می کنم .
اگر به یه عشقی نرسید – به خودش بگه :
حتما از او بهتر نصیبم می شود ،،
اگر به اون عشق نرسید – می تونه عشق بهتری پیدا کنه و جایگزین کنه ،،، و اون عشق می تونه خدا باشه .
وقتی ما همه چی زندگیمان را به خداوند بسپاریم ،،به نظرم اون موقع دیگه آزادیم ،،،و چیزهایی بدست می آوریم که فکرش هم به ذهنمان نمی رسه ، در همه ی زمینه ها مثل :( ازدواج – کار – علم و .....)
مشکل این جاست که ما ، باور نداریم !
-----------------------------------------
مثال مگس را یه بار دیگه می زنم ،،و این 4 مرحله را براش پیادسازی می کنیم :
""اگر به الگوی رفتاری یه مگس در اتاقی که پنجره آن بسته هست توجه کنیم ،،می بینیم که این مگسه مثلا : داره با کله هی میره تو شیشه . :))
مگس دنبال نوره - به سوی پنجره پرواز میکنه و بارها و بارها خودش را به شیشه می کوبه،، حتی ممکن هست ساعت ها این کار را کنه ،،
اون مگسه نمی تونه از پنجره بسته بیرون بره حتی اگه اون مگسه قدرت( خواسته + تعهد) و انگیزه داشته باشه .( مرحله 1 و 2)
اون مگس باید روش خودش را عوض کنه و کار قبل را انجام نده - در واقع الگو اشتباه را قطع کنه ( مرحله سوم )
سپس دنبال یه جایگزین و یه راه جدید باشه ( مرحله چهارم ) ، مثلا بیاد عقب و راه دیگه را انتخاب کنه و یا راه جدید و مورد نظر را پیدا کنه ،،
خداوند پدیده های آفرینش را خلق کرده برای انسان،، که ما با دیدن آنها تفکر کنیم ،، زیرا همه چیز برای انسان آفریده شده است ،،و ما باید نهایت استفاده را بکنیم . """
مثال دیگه :
برا خیلی از کارها مانند رژیم غذایی هم همین هست ،،
اول خواسته و هدف خودمون را مشخص کنیم و براش هدف داشته باشیم ( مرحله 1 و2)
بعدش بیایم موقع ناهار ، قبلا که مثلا یک بشقاب کامل می خوردیم ،،روشمون را عوض کنیم و دیگه یه بشقاب کامل نخوریم ( قطع الگو مرحله سوم )
و مثلا بجاش ،، دو سوم بشقاب غذا میل کنیم ( مرحله 4 - جایگزینی )
انشا الله ادامه می دهیم
علاقه مندی ها (Bookmarks)