به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 69
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    71
    Array
    سلام
    من به عنوان یک پسر احساس مشترکی نسبت به همسر شما دارم ...
    .
    به قول خانم شیدا سیگار بهانه بود و تو این مدت زندگی به مدت هفت سال تناقضات فکری با شما رو تحمل کرده و از طرف دیگه شما شاید به این تناقض ها به دید مشکلات معمولی زندگی نگاه کردین که همه خانواده ها دارن. ولی برای همسر شما خیلی ویزه بودن همینطور که به حساسیت شوهرتون مشاور ها هم اشاره کردن.
    اولین مونس همسر شما شغل و موسیقی و محیط هنری که حاظره بیشتر از 12 ساعت هم روزانه براش وقت بزاره و بهترین جو همون شرایط محیط کار با دوستان همفکرش هست. همسر شما آدم شدیدا حساسی هست و دوست داره که در خونه هم همون شرایط کاری حاکم باشه. همسر شما از موسیقی لذت میبره و نه به عنوان کار بلکه یک تفریح لذت بخش بهش نگاه میکنه ... خودتم اشاره کردی که دوست داره شما هم در این زمینه یک رشته از موسیقی رو به جد پیگیری کنی یا مطالعاتی داشته باشی و ... ولی اونطور که فهمیدم شما اصلا تو این فاز نبودین ..

    به نظرم من بهترین لحظات همسر شما کنار شمامیتونه :

    - تماشاکردن قطعات موسیقی اصیل که همسر شما بهش علاقه داره
    - بحث و گفتگو در رابطه با موسیقی و هنر و فرهنگ و ...
    - کار کردن اشتراکی یک اثر هنری
    - اینکه بیاد ببینه شما با جدیت دارین روی یک پروژه با علاقه مندی شخصی کار میکنین (مثلا نقاشی - هنر های تجسمی و ... )

    همسر شما آدمی میخاد از جنس خودش نزدیک به افکار خودش، دستاورد های هنریش رو تحسین کنین، مشوقی برای پیکیری فعالیت های کاری و هنریش باشین.
    .
    همینکه شما هفت سال در کنار هم زندگی کردین و به غیر از این مشکلی نداشتین خودش نشانه خوبیه که این زندگی میتونه یک زندگی موفقی باشه.
    .
    کاسه صبر همسرتون لبریز شده که دیگه بریده ... به نظرم میتونین این مشکل رو هم با صبر و گذشت و همدلی و همراهی حل کنین ...

  2. #12
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    به نظر من فعلا کاری بهش نداشته باشین. تمرکزت روی دفاعت باشه.


    اگه خوب دفاع نکنی به هم می ریزی، در مورد زندگیت هم درست تصمیم نمی تونی بگیری.
    اونو خوب انجام بده که با انرژی مثبتی که از اون سمت می گیری، وارد مرحله مشاوره و مسائل زندگیت بشی.

    اگه با شکست از اون سمت وارد این موضوع بشی، روحیه ات ضعیف می شه و نیروی درست عمل کردنت واسه این مشکل پایین می آد.
    دفاع خوب باعث می شه با قدرت بیشتری وارد تز زندگیت بشی.

    این یک ماه آروم تر باش و به کارت فکر کن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مهر 98 [ 00:14]
    تاریخ عضویت
    1394-2-26
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    4,249
    سطح
    41
    Points: 4,249, Level: 41
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 101
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteranOverdrive
    تشکرها
    0

    تشکرشده 35 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کار بر عزیز جناب saeeded شما کاملا درست میفرمایید همسر من همیشه خواهان این بود که من یه ساز یاد بگیرم وهم با خودش کلاس آواز برم ولی متاسفانه من بخاطر دزس و دانشگاه و کارم موضوع رو خیلی جدی نگرفتم ولی این دلیل نمیشه همسرم بخواد خیلی راحت زندگیشو نابود کنه من اشتباهاتی که داشتم میپذیرم والان تنام سعیم اینه اصلاحشون کنم ولی ایشون فقط میگه جدایی .چقدر من طی دو ماه التماسش کردم که برگرده به زندگیش مشکل ما حاد نیست با صحبت کردن جل میشه ولی به من میگه حرفات چرته برای من ارزشی نداره. من چه جوری بهش بفهمونم که داره عجله ای مهمترین تصمیم زندگیشو میگیره. شیدای عزیز شما درست میگی من باید تا اخر این ماه دفاع پایان ناممو انجام بدم ولی همش استرس اینو دارم که بعد از دفاع زندگیم چی میشه. حتی به همسرم گفتم میخوام سنتور یاد بگیرم لطفا تو که اهل موسیقی هستی و خیلیا رو تو این زمیته میشناسی یه اموزشگاه خوب معرفی کن .بهم گفت شما لطفا اول به کارهای پایان نامت برس بعد از اتمام اون به فکر موسیقی باش . من میخوام بهش نزدیک شم باهاش حرف بزنم خیلی بینمون فاصله افتاده انگار دیگه شوهرمو نمیشناسم فقط بهم بگین من چه جوری باهاش رفتار کنم ؟ الان منم دقیقا مثل خودش کاری بهش ندارم فقط در حد سلام و خداحافظ با هم صحبت میکنیم گفتم شاید منم یه مدت کاری بهش نداشته باشم اون بیاد سمتم حتی بیرون از خونه هم میرم دیگه بهش اطلاع نمیدم دوستان به نظر شما دارم درست رفتار میکنم خواعش میکنم جواب بدید من خیلی بی سیاستم اصلا سیاست زنانه بلد نیستم .

  4. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مهر 98 [ 00:14]
    تاریخ عضویت
    1394-2-26
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    4,249
    سطح
    41
    Points: 4,249, Level: 41
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 101
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteranOverdrive
    تشکرها
    0

    تشکرشده 35 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان عزیزم چرا دیگه کمکم نمیکنید؟ آبی آسمان عزیز و شیدای عزیز ودوستان دیگر من به راهنمایی شما نیاز دارم. بهم بگین چیکار کنم تا همسرم دوباره جذب بشه به زندگیش . من چه طوری باهاش رفتار کنم ؟ دلم میخواد باهام حرف بزنه چیکار کنم مثل قبل بشه . من دارم سعی میکنم باهاش عادی رفتار کنم (ابراز علاقه نکنم)فقط در حد معمول باهاش صحبت میکنم ولی اون یا جواب نمیده یا اخم میکنه روشو برمیگردونه ولی چند روزه با من غذا میخوره و گاهی اوقات تشکر هم میکنه .لطفا شما بگید من تو این شرایط رفتارم درسته یا نه؟؟

  5. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 آذر 94 [ 22:31]
    تاریخ عضویت
    1394-2-26
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    66
    سطح
    1
    Points: 66, Level: 1
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 15.0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خواهر عزیز سلام
    ببینین آقایون (یه نمونه عینی تو اطرافیان ما هست) وقتی ببینن همسرشون تو تحصیلات از خودشون بالاتره بهانه گیری میکنن! شاید باورتون نشه ولی حتی تو سریال پایتخت هم یکی از گیرهایی که نقی به همسرش میده سر همین موضوعه. شما سعی کن باهاش در مورد تحصیلاتت حرف بزنی واینکه برای اینکه بیکار نباشی این کار رو میکنی! و نمیدونم یه بهانه ای که اون فکر نکنه شما دنبال برتری طلبی هستی!
    اما یه پیشنهاد دیگه هم دارم
    اونم اینکه حتما با خدا صمیمی شو نماز بخون روزه بگیر و قرآن بخون و از خودش کمک بخواه تا هم به آرامش برسی (برای پایان نامه ات) هم مشکلت حل بشه. خیلی وقتها اینطور اتفاقات ناگهانی نشانه ها و امتحاناتی از اون بالایی هست که اگر ازش کمک بخوایم (مردونه کمک بخواهیم ونماز بخونیم و اون کارایی که گفته رو انجام بدیم) خودش مسیر رو هموار میکنه
    یاعلی و موفق باشید

  6. 2 کاربر از پست مفید محمد امین فاطمی تشکرکرده اند .

    ali.amamverdi (پنجشنبه 07 خرداد 94), آبی آسمان (چهارشنبه 30 اردیبهشت 94)

  7. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مهر 98 [ 00:14]
    تاریخ عضویت
    1394-2-26
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    4,249
    سطح
    41
    Points: 4,249, Level: 41
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 101
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteranOverdrive
    تشکرها
    0

    تشکرشده 35 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کاربر محترم محمد امین فاطمی ممنون ازتون . من همسرم خودش برای اینکه بچه دار نشیم ومن مشغول درس و کار بشم اصرار کرد که درس بخونم تو این مدت که باهم مشکل داشتیم همش میگفت من باعث شدم تو فوق لیسانستو بگیری. زمانیکه با هم رفتیم مشاوره به مشاور گفت همسرم با این همه سابقه کار و مدرک تحصیلی خوب نشسته خونه و سرکار نمیره ..برادر عزیز، من همیشه توکلم به خداست و میدونم که خداوتد صلاح منو بهتر از خودم میدونه من همیشه نماز میخونم قرآن میخونم و ازش میخوام مشکل منو حل کنه.

  8. کاربر روبرو از پست مفید sarina_1362 تشکرکرده است .

    ali.amamverdi (پنجشنبه 07 خرداد 94)

  9. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 23 خرداد 94 [ 21:39]
    تاریخ عضویت
    1394-2-30
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    249
    سطح
    4
    Points: 249, Level: 4
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام خدمت شما.
    من تازه عضو این سایت شدم و بصورت کاملا تصادفی تاپیک شما را دیدم. باید عرض کنم خدمتتون که موضوعی شبیه موضوع شما برای من اتفاق افتاده (میشه گفت شبیه موضوع آقای تنها 93 ). اول از همه بزارید نکته مشترک موضوع من و شما را نام ببرم: 1- خانمم علاقه شدیدی به داستان نویسی و کتاب خوانی داره (در حالی که شوهر شما علاقه به موسیقی داره). 2- خانم من اصرار به جدایی توافقی داه (مثل همسر شما) 3- خانم من بچه دار شدن را دوست نداره (مثل همسر شما) 4- انسان بسیار حساس و زود رنجه (مثل همسر شما) 5- پدرشو تقریبا 12 سال پیش از دست داد (همسرتون مادرشونو از دست دادن).... حالا اگه دقیق شیم میشه گفت خیلی نکته مشترک بین این افرادای که چنین رفتارهای از خودشون نشون میدن وجود داره. احتمالا شرایط زندگی شما به مانند شرایط زندگی ما تقریبا شرایط نرمالی هست ولی متاسفانه از شانس یا تقدیر یا هرچی که شما اسمشو میزارین چنین افرادی نسیب ما شدن. من و خانمم کاملا قبل از ازدواج باهم بصورت عاقلانه حرف زدیم و به تفاهم رسیدیم ولی الان کارمون شبیه کارشما و دیگر دوستان شده. با توجه به تحقیق و پرسجویی که من کرده ام این رفتارها بیشتر برمیگرده به حالت روحیه این افراد مقصر من و شما و امثال ماها نیستن. من برای بهبود اوضاع زندگیمون تلاش های زیادی کردم ولی هنوز به نتیجه نرسیدم اگه مایلید تجربه ام را در اختیارتون قرار میدهم. بهتره اول از همه با خودتون رو راست باشید که این موضوع نیاز به زمان داره و تا جایی که میتونید به هربهانه ای که به ذهنتون میرسه زمان بخرید و بحث طلاق را بندازید عقب. نکته بعدی اینکه همسر شما باید دوره درمانشو زیر نظر روانپزشک و روانکاو تکمیل کنه. این کار نیاز به زمانی در حدود 8 ماه برای درمان کامل داره (نظره پزشک و روانشناس خانمم همینه). دقیقا حالت روحی شما و دوست دیگرمون (تنها 93) را درک میکنم چون منم در چنین شرایطی هستم و میدونم که چه آشفتگی ذهنی رو دارید تحمل میکنید بدونید که تنها نیستین هستن کسایی که شرایط عجیب و غریب شبیه شما رو دارن. علاقه به بچه دار نشدن خانمم من و همچنین همسر شما به همین خاطر بوده که این افراد در ذهنشون دنیا رو جایی پر از رنج و درد میدونن و معتقدن که چرا ما باعث ایجاد چنین حسی برای فرزندمون شیم و امروز را در ذهنشون میدیدن که از بچه داری سر باز میزدن. تصور من و شما و دیگر افراد مشابه بر اینه که این اتفاق یه دفعه ای افتاده. ولی نکته اینه که این اتفاقات در ذهن همسر شما و همچنین خانم بنده مدتهاست که سبک سنگین میشده و منتظر یه شوک بوده این شوک را همون کلاس موسیقی برای همسر شما و کلاس داستان نویسی برای همسر من ایجاد کرده و تو آرزوهاشون دنبال این هستن که بتونن بدون اینکه به کسی تعهد داشته باشن برن دنبال چیزی که بهش علاقه دارن و همه اینها ناشی از مشکل روانی هست که این افراد دارن. انسانهایی دلسوز، دوست داشتنی و مهربان هستن ولی این مشکلشون دردسر شاز شده برای همه اطرافیانشون. به نظر من به این مطلب اصلا فکر نکنید که پا کسی دیگه درمیون هست یا کسی داره زندگیتونو خراب میکنه. مشکل برمیگرده به شخصیت و حالت روحی همسر شما. اگه سوالی هست من در خدمتتونم.
    ویرایش توسط آرش کمانگیر : چهارشنبه 30 اردیبهشت 94 در ساعت 02:05

  10. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    235

    تشکرشده 155 در 73 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام عزیزم خب معلومه که داری اشتباه رفتارميکني تویه زنی باید تو این موقعیت بدونی با عشق و محبت چه جوری اونو به خودت جذب کنی

    الان تازه میگی صبر کنم اون بیاد طرفم اگه خونه خودت نبودی باید صبر میکردی که شوهرت پیش قدم بشه ولي تو میگی دوماه التماس کردی تا برگردی بعدالان که دستت بازتره دیگه سرد برخورد میکنی الان وقت این نیست منتظر باشی اون بیاد طرفت چون اون یه مرد توغرورشو شکستی و له کردی اونم دیگه کاسه صبرش لبریز شده وزده به سیم آخر پیش همه اعلام کرده جدایی،الان بهش حق بده براش سخته دوباره تصميمشو عوض کنه اگه بخواد اينکارو بکنه مردونگي خودشو زیر سؤال برده
    پس تو این شرایط این تو هستی که باید کمکش کنی باعث آرامشش بشی. تا اونم بتونه منطقی تصمیم بگیره
    تحت هیچ شرایطی نمیخواد با التماس و گریه کردن ازش بخوای که باهات زندگی کنه باسياست و حفظ احترام خودت غیرمستقیم اونوغرق در عشق و محبت خودت کن مثلا
    خونه ی همیشه مرتب و تمیز انواع غذاهای که میدونی دوست داره براش آماده کن حتی اگه12شب اومد خونه تو کارخودتوبکن غذا رو داغ کن و سفره رو بچین و بعدش با احترام صداش بزن که بیاد سرسفره فقط یه بارجوري که متوجه تو بشه بعد از اون دیگه کاری بهش نداشته باش کارای خودتو ادامه بده مهم نیست غذاتو بخوره يانخوره مهم اینه که عشق و محبت تورو نسبت به خودش ميبينه

    یه چیز دیگه کمد لباس آقایون مستقیم با احساس شون ارتباط داره سعی کن همیشه کمدش مرتب و آراسته باشه بالباساي اتوکشیده وعطرزده سعی کن تغيبرو تولباساش ببینه صبح قبل از اون پاشو بزار عطر چای و صبحونه گرمت همه جای خونه رو بگیره بعدش همه رو آماده کن و ازش بخواه صبحونه شو بخوره اگه هم نخورد مهم نیست هیچی به روش نیار يامنت سرش نزار بعدازصبحونه حتمن بدرقه اش کن با کفشهای آماده وواکس زده که تو مسیر دیدش باشه
    یا مثلآ وقتی ميره حموم ازش بخواه و بگو دوستدارم خودم حمومت کن وقتی توحمومه در بزن (درحالیکه خودتم آماده حموم رفتنی)وقتی دروبازکردو تو رو دید بهش بگو اگه قبول نکردو درو بست مهم نیست ونبايد ناراحت بشی وفقط آروم به کارا و محبت های خودت ادامه بده

    سعی کن تو حموم حوله تودسترسش نباشه که وقتی تموم کرد تواونو براش ببری مردا عاشق احترام گذاشتنن تا اونجایی که میتونی با احترام باشوهرت رفتار کن تو این مدت اگه کوچکترین کاری واست کرد اونقدر بزرگ جلوه ش بده تا به خواسته های بعدیت برسی و هزار کار دیگه که خودت میدونی شوهرت دوست داره براش انجام بده

  11. 2 کاربر از پست مفید آبی آسمان تشکرکرده اند .

    ali.amamverdi (پنجشنبه 07 خرداد 94), lena (چهارشنبه 30 اردیبهشت 94)

  12. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مهر 98 [ 00:14]
    تاریخ عضویت
    1394-2-26
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    4,249
    سطح
    41
    Points: 4,249, Level: 41
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 101
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteranOverdrive
    تشکرها
    0

    تشکرشده 35 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان عزیز ممنون ازتون که منو راهنمایی میکنید .من واقعا دارم همه سعیمو میکنم که همسرم دلگرم به این زندگی بشه.برادر عزیز آرش کمانگیر امیدوارم شما هم هرچه زودتر تلاشتون نتیجه بده و همسرتون به زندگی برگرده. همونطور که شما گفتین همسر من خیلی حساسه حتی مشاور بهش گفت شما شخصیت خاصی دارید. البته ما فردا برای روانپزشک وقت داریم امیدوارم اون بتونه کمکمون کنه. من خیلی خوشحال میشم باز هم از تجربیاتتون برام بگین. امیدوارم زودتر مشکل شما هم حل بشه. آبی آسمان عزیزم من همیشه غذاهای مورد علاقه همسرمو درست میکنم(خودش به مشاور میگفت تو خونه همیشه همه چی سرجاشه . خونه داری سارینا عالیه.خونه همیشه تمیزه غذاهام همیشه به موقعست)ولی این چیزا براش ارزشی نداره . اون فقط میگه باید جدابشیم هفته پیش هم که مشاوره رفتیم مشاور خیالشو راحت کرد که بعد از دفاع من برین توافقی جداشین. چون همش به مشاور میگفت زمان به من بدین که بعد که تنها شدیم مشاور به من گفت همسرت داره یه بحرانو پشت سر میزاره تو اونو به حال خودش رها کن در عوض خودتو خیلی شاد نشون بده طوری که انگار خودت داری با خودت حال میکنی. ولی من الان شرایط خاصی دارم همش تو اتاقم ودرحال درس خوندن چون تا ده روز دیگه باید از تزم دفاع کنم . ابی اسمان عزیز دیشب هم که اومد خونه بعد نیم ساعت بهم گفت شام نمیدی من کلی تو دلم ذوق کردم بالاخره یه حرفی زد منم کل دیشبو از اتاق اومدم بیرون و کنار اون(البته با فاصله) کارای دانشگامو انجام میدادم. من باز هم سعی میکنم تمام چیزایی که شما گفتین انجام بدم.

  13. 2 کاربر از پست مفید sarina_1362 تشکرکرده اند .

    ali.amamverdi (پنجشنبه 07 خرداد 94), آبی آسمان (چهارشنبه 30 اردیبهشت 94)

  14. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 23 خرداد 94 [ 21:39]
    تاریخ عضویت
    1394-2-30
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    249
    سطح
    4
    Points: 249, Level: 4
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از لطفتون. به نظر من همراه با بحث روانپزشکی حتما با یه روانشناسی که بتونه با روانکاوی مشکل را حل کنه در تماس باشید. فقط حواستون باشه که داروهاشو مصرف کنه. فقط تامیتونید کنارش باشین. رفتنش به گروه موسیقی بهش آرامش میده حدالامکان بخاطر اینکار تشویقش کنید تا شما را عاملی برای نرسیدن به اهدافش ندونه. صبور باشید و بدونید مقصر شما نبودین. ایشون چون دچار افسردگی شدن موسیقی را عاملی برای پرکردن ذهنشون انتخاب کردن شما هم بنظر من برای پرکردن ذهنتون از ورزش یا اگه علاقه دارید موسیقی استفاده کنید. این نکته رو فراموش نکنید که داروهای ضدافسردگی عوارض خاص خودشونو دارن و به زمان نیاز دارن تا تاثیرشونو بزارن بستگی به فرد داره حداقل به دو یا چهار هفته نیازه که اثرات مثبت اولیه مشخص شه. انشالا که هرچه زودتر به نتیجه دلخواه خودتون برسید.
    الان که یک ماه از مصرف داروها خانمم میگذره اروم تر شده و بامن حذف میزنه، میگه دلم برات میسوزه که تنها هستی (ایشون خونه مادرشون هستن) ولی نمیودنم چرا نمیتونم حس خوبی نسبت به تو داشته باشم. روانپزشکشون گفتن طبیعه!!! برای همین اگه چنین رفتاری از همسرتون دیدین حتما با روانپزشکشون خبر بدین شاید نیاز به تعویض دارو داشته باشن. بعد از دفاعتون یه سرچی تو اینترنت درمورد نحوه برخورد با همسر افسرده داشته باشید براتون مفید خواهد بود. اگه حالت خاصی مشاهده کردین و براتون عجیبه لطفا توهمین تاپیک بنویسید شاید بشه راه حلی پیدا کرد.
    ویرایش توسط آرش کمانگیر : چهارشنبه 30 اردیبهشت 94 در ساعت 18:59

  15. 2 کاربر از پست مفید آرش کمانگیر تشکرکرده اند .

    ali.amamverdi (پنجشنبه 07 خرداد 94), آبی آسمان (چهارشنبه 30 اردیبهشت 94)


 
صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. هنوز دوسش دارم نمیتونم فراموشش کنم
    توسط saram در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 شهریور 93, 09:57
  3. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: شنبه 27 مهر 92, 14:24
  4. *يافتن وسایل ضد بارداري در وسايل شخصي اش(کاندوم؛مساله این است!)
    توسط sepideh در انجمن سوء ظن، تجسس و خیانت همسر
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 12 اسفند 87, 15:09
  5. پاسخ ها: 537
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 بهمن 87, 10:58

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.