آئین نامه حل مشکلات با خانواده شوهر
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
تشکرشده 346 در 110 پست
آئین نامه حل مشکلات با خانواده شوهر
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
تشکرشده 84 در 37 پست
بله حق کاملا باشماست.ممنون .
در رابطه با همسرم حتما همین راه حل انجام میدم. دیگه به حرفاشون تا جایی که بتونم اهمیت نمیدم که باعث دعوا بین خودمون نشه ولی اونقد آدم قوی نیستم که پیش اونا بتونم تحمل کنم. همون طور که قبلا سوال کردم نمیدونم اشکال داره حالا که نمیتونم، رفت و آمد نکنم. واسه عروسیش چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اون که به من میگه خرس با این همه زهری که تو زندگی ما پاشیده برم عروسیش !هدیه واسش ببرم!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تشکرشده 346 در 110 پست
نوشته اصلی توسط setarehنوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
psy133 نوشته :
دخترم...گلم...
اونقدر به کاری که در زندگی انجام میدی اعتماد داشته باش که اجازه ندی حتی کسی به غرض چیزی به شما گفت آزرده شی...در حالیکه دید خودتم باز نگر داری...و از قضایا جنبه منفی اونو در نظر نگیرید...مثلا گفتن این عبارت پدر شوهرتون که پیر شدی....شاید یه وسیله ارتباطیه....میخواد نظرشو بگه ....همین که بیتفاوت نبوده برات مهم باشه....اگه همینو پدر خودت میگفت چه برخوردی داشتی؟و چطور به قضیه نگاه میکردی؟305
سبک مدیریتی خانواده همسر شما مبتنی بر پذیرفتن پدر خانواده به عنوان مرکزیت قدرته....اعتماد به نفس ایشون و قدرت مدیریتی و احتمالا موفقییتهاشون در زمینه هایی باعث شده خانواده اعتماد زیادی به ایشون داشته باشن...شما هم اعتماد کنید...یقینا شما هم اگر در زندگی مشکلاتی براتون پیش بیاد ایشون اولین کسی خواهد بود که به یاری شما خواهد آمد..
من یقین دارم ایشون شما رو خیلی دوست داره چرا حقیقتا دوست داشتنی به نظر میرسید...من اصلا کارایی رو که به هر حال باعث کدورت بشه تایید نمیکنم...ولی میخوام وجود توی نازنین وزندگی قشنگت که با این زیبایی برای خودت درست کردی آسیبی نبینه...لذا دید خودتو کمی عوض کن به این ترتیب که من توانمند تر از اونی ام که گفته کسی لبخند روی لب منو بخشکونه...
در امورات مالی هرگز وارد بحث با همسرتون نشید...هرگز....نتیجه عکس میدهTongue گلم....از اینکه شما هم در زندگی تلاش میکنید خسته نشید به زودی آسایش این کارتو خواهی دید ولی مراقب باش زمانی که آسایش به سراغت میاد آرامش بیشترین داشته تو باشه....
سعی کن با خانواده شوهرت تعاملات خودتو بیشتر کنی....
ببین دخترم واقعیت اینه که دختران جوان سیاست ندارند ولی گذشت دارند...شما اولویت رو رو بر عکس کنی زودتر به هدفت میرسی(اول سیاست بعد جنبه های دیگر)...شما در هفته گاهی بدون همسرتون به منزل خانواده همسرتون برید...بیشتر جانب خانواده همسرتونو بگیرید تا خودت و رابطه دونفریتونو.....در بعضی موقعیت ها از پدر شوهرتون دفاع کنید....با این کار جایی برای هیچ خلاء عاطفی باقی نخواهد ماند....
دخترم...من میخوام تو زود به هدف برسی...راهش از این مجموعه که عرض کردم بیرون نیست.....
در رابطه با همسرتونم :مردان ایرانی قبل از ازدواج تصوراتی از ازدواج دارند مثلا ازدواج کنند با همسرشون خوشبخت شن و این خوشبختی رو به تمام اعضاء خانواده ابلاغ کنند .طبیعتا با این شرایط پیش اومده روحیه ایشون هم کسل شده ولی از فرط علاقه به شما با شوق داره هنوز تلاش میکنه.....
زرنگ باش و تیز بین...به همسرتون بگید مادر شما از چه عروسی خوشش میاد؟....لب به سخن خواهد گشود.....و بحثو شما با سوال کردن ادامه بده....بذار همسرت فقط صحبت کنه...این کار باعث رضایت ایشون میشه...بحث از خانوادش در ارتباط با شما....
چند نکته هم در ادامه مطالب خواهم آورد....43
موفق باشی دختر برون گرای و مهربان من 72 72
تشکرشده 84 در 37 پست
تازه همین پنج شنبه جمعه هم کوفتم شد به خاطر اینکه گفتم اگه اون خونتونه اونجا نمیام. شوهرم میگه نه خودت بهش چیزی بگو نه من میگم میترسم دعواتون بشه بزار حسودی کنه تو بی خیال باش.
همون طور که گفتید زمان عامل خیلی مهمیه ولی آخه فعلا من زمان ندارم و عروسی اونا سه روز دیگست.
بگین چی کار کنم اگه برم میدونم اونقد تو دلم میکنن که خدا میدونه شوهرمم که اخم خیالش نیست منم که زودرنجم. باید تو دلم بریزم و..... دیگه از درد رگهای عصبی گردنم کلافه شدم!!!!!!!! چی کار کنم؟؟؟؟؟
تشکرشده 12,542 در 2,269 پست
پوپک عزیز
اینقدر قوی و بزرگ منش باش که کسی نتونه با رفتارهاش تو رو عصبی کنه.
عروسی اون رو حتما برو . اصلا شک نکن.
با رفتار خوبت اگه بهره ای از عدل و انصاف رو داره ، می تونی تا آخر عمرش شرمندش کنی ، البته نه بدلیل اینکه شرمنده بشه باهاش منطقی و با مدارا رفتار کنی بلکه برا این باشه که یاد بگیره با بدی کردن به جائی نمی رسه و بیشتر باعث آزار خودش میشه.
در خصوص رفتارهای خواهر شوهر ، بهتره که با همسرت صحبتی نداشته باشی ولی در حضور جمع وقتی بهت بی احترامی میکنه با واکنش مناسب و همراه با احترام به همه حضار (خصوصا همسرت) نسون بدی که اونه که مشکل داره.
این جوری شوهرت می فهمه که حق با توئه.
مطمئن باش سایرین قضاوت درستی خواهند داشت حتی اگه اون لحظه شما تصور کنی همه چی به ضررت تموم شده.
هیچوقت سعی نکن شوهرت رو در شرایطی قرار بدی که بین شما و مادر و خواهرش یکی رو انتخاب کنه.
پوپک جان ، دکتر محترم
در خصوص اینکه خواهر شوهرت پیش شما نیومده ، درسته که اون رفتاری پسندیده نداشته ، شما چرا اینقدر ناراحتی ؟؟؟؟؟
چه خوب می شد اگه ما برا رفتارهای زشت دیگرون اینقدر خودمون رو شکنجه نمی کردیم و حساسیت و تمرکزمون رو روی رفتارها و واکنشهای خودمون قرار می دادیم.
شما خواهر شوهرت رو در ذهنت اینقدر بزرگ کردی مه نیومدنش پیش شما باعث آشفتگی و عصبانیتت شدیدتون شده ، اهمیت اونو در ذهن خودتون کمتر وکمتر کن بنحوی که وقتی در مقابل شما بی احترامی کرد و رفتارهای بزرگوارانه شما رو دید او مثل اسپند بالا و پائین بپره و آشفته بشه.
baby (شنبه 27 آذر 89)
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
سلام
خوندن لینک زیر خالی از لطف نیست
زشت ترین دختر
بالهای صداقت (شنبه 27 آذر 89)
تشکرشده 84 در 37 پست
فکر کنم باید خیلی روی خودم کار کنم. نمیدونم میتونم انقد دریا دل و خوب باشم در مقابل بدیهای دیگران.
یعنی میشه آدما این طوری فکر کنند و جواب تمام بدیها رو با خوبی بدن؟
خداکنه انقد ایمانم قوی باشه که همه رفتارام به خاطر خدا باشه و از کسی توقع خوبی نداشته باشم. میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تشکرشده 8,124 در 1,482 پست
سلام:
پوپک جان...همکار محترم...
ببخشید که دیر در تاپیکتون حاضر شدم..
هرچند من هم کاملا حرف برادر خوبم بی بی خان رو تایید می کنم..
ببین دوست من .من هم می دونم همه ما به خاطر سختی های زیادی که در شغل ما هست ..کشیک های پی در پی..درد و رنج و غصه خیلی حساس هستیم..و چون سنوات تحصیلیمون طوریه که جر درس هیچ کاری نمی کنیم مهارت های زندگی کردن ما خیلی کمه..عزیزم خود من هم پارسال که فارغ التحصیل شدم با این تالار آشنا شدم کلی از پارسال تا حالا تغییر کردم..شما هم می تونی ..بله که می تونی...
حرف خیلی باهات دارم پوپک جان فعلا چون قضیه اورژانسی هست منم معتقدم حتما حتما عروسی رو برو و بهانه دست نه خواهر شوهر و نه خانواده همسرت نده..به خصوص که تو مردم هست و همه می پرسند پس زن برادرش کجاست ؟مطمئن باش ایشان هم حضور شما برای افتحاری هست جلوی خانواده همسرش ...
پس نه تنها برو ..بلکه از همیشه خودت رو شادتر نشان بده..خودت زیبا کن..اصلا ناراحت نری یک گوشه بشینی ها..برقص ..بخند..شادی کن و یک گوشتو بکن در ..یکی دروازه...
هر اتفاقی افتاد هم کم نیار و اون شب رو برای همسرت هم خاطره انگیز کن..مطمئن باش اون هم خلی خوشحال میشه..
به همسرت هم هی نگی..من به خاطر تو میام..خواهرت فلان..خواهرت بهمان.اصلا..از همین حالا با خوشحالی مقدماتو آماده کن..به خانواده همسرت کمک کن..اتفاقا موقعیت خوبیه خودتو تو دل همسرت..مادر شوهرت..پدر شوهرت جا کنی...سیاست داشته باش...
برای همسرت یک شب زیبا بساز بذار بدونه زنش چقدر مهربونه....
بعدا میام و حسابی باهم صحبت می کنیم...
راستش!! از کشیک اومدی خسته نباشی..من مطمئنم خواهر شوهر شما از یک درمان خوب خودشو محروم کرده..شک ندارم...لبخند یادت نره ها...
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
سلام پوپک عزیز
همیشه تصورم این بود که دکترها خیلی مقاومند چون با بیماران زیادی سر و کار دارند و اونقدر باید دلشون و ذهنشون وسیع باشه که درد بیماری رو درمان کنند
همیشه در نظرم دکترها دلسوزترین و با محبت ترین انسانها بوده اند
و مطمئن هستم شما هم جزء همین دسته ای مگه نه!
عزیزم لینک زیر رو بخون
کلیک کن
پوپک جان می خواستم برایت پست بنویسم دنبال مطلبی بودم که در رابطه با نحوه برخورد صحیح با خانواده همسر در این مواقع هست
ولی متاسفنه کاری پیش اومده باید برم
خانوم گل حتما عروسی رو برو هرچی گفت محترمانه برخورد کن ولی مبادا به شوهرت چیزی بگی ها
بعدا می گم چرا
مواظب خودت باش
بالهای صداقت (شنبه 27 آذر 89)
تشکرشده 4,202 در 1,430 پست
من امرزو تاپيك تورو ديدم دكتر جان...
خوش اومدي...
بر فرض محال كه خواهر شوهرت قصد بهم زدن ارامش زندگي شما رو داره...تو چرا بايد اين اجازه رو بهش بدي؟چرا بهم ميريزي وقتي نمياد پيش تو؟مگه عاشق چشم و ابروي خواهر شوهرتي كه از نديدنش ناراحت ميشي؟
بهانه گيري هاي تو كاسه ي صبر همسرت رو لبريز ميكنه و اون وقته كه ديگه تا بخواي حرف بزني ميگه واااااااااااااي تو از روز اول چشم ديدن خواهرم رو نداشتي اين كه چيز جديدي نيست!!!
اگه ميخواي اين جملات رو نشنوي انقدر مثل كلاس اولي ها خوب ها و بد ها رو از هم جدا نكن...
ببخشيد رك ميگم اما مشكل از خواهر شوهرت نيست...جاي ديگه دنبال راه حل مشكلت بگرد...
من در اولين پست تو اثار غرور (يه كوچولو)....حساسيت بي مورد (خيلي زياد)....علاقه به اينكه در كانون توجهات باشيد(يه ذره) اعتماد به نفس وابسته به ديگران(يه كوچولو) و ...و ....ميبينم...(مثل خود دكترا براتون نوشتم كه بهتر متوجه بشي عزيزم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)