به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 74

موضوع: دیگه تمومم

  1. #11
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 20:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,165
    امتیاز
    90,563
    سطح
    100
    Points: 90,563, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,836

    تشکرشده 6,812 در 2,382 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها

    درکل به نظرم تمام تصمیمات زندگی ام اشتباه بوده. در هر زمینه ای. گرچه تصمیمیاتی نبوده که بی فکر بگیرم. ولی اصلا نتیجه ی خوبی نداد هیچ کدوم. در هیچ زمینه ای.
    از تجربیات گذشته ات استفاده کن و تجربه درست و بهتری برای خودت رقم بزن - هنوز زنده ایم و نفس می کشیم ...پس می تونیم جبران کنیم
    ترس اون موقعی هست که زنده نباشیم و هزار تا کار ناتمام داشته باشیم ..کارهای ناتمام معنوی و انسانی
    خوشبختی و آرامش خودتون را معطوف به هدف هاتون نکنید ...
    بهتره مشاوره حضوری داشته باشید

  2. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    Pooh (یکشنبه 28 مرداد 97)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 شهریور 00 [ 17:32]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    7,864
    سطح
    59
    Points: 7,864, Level: 59
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 325 در 136 پست

    Rep Power
    43
    Array
    پو جان داشته های یک انسان فقط ادمهای دوربرش نیستن. دست پا چشم. پوست زیبا پول خونه اتاق خواب. غذای خوب وبالاتر از همه اینا سلامتی. اینا بزرگترین داشته های یک ادمن.
    پو جان مشخصه که نباید از داشته هات خوشحال باشی. چون تو اصلا انها را نمیبینی.

    تو چنان توی تاریکی قرار گرفتی که نه تنها داشته هات. و زیباییهای اطرافت را نمیینی بلکه حتی بدیهای دور و برت را هم نبینی.

    چه بسا بعضی ادمها فقط با دیدن بدیهای دور و برشون احساس خوشبختی میکنن.

    فقط توی اون تاریکی دست میکشی و میبینی چی نیست و چی نداری.

    خب تو میگی تا الان همش شکست خوردی .من بهت میگم اگر با بهترین ادم روی زمین ازدواج کنی باز یه شکست به بقیه شکستهات اضافه میکنی. نه به خاطر اینکه عیب و ایرادی داشته باشی. بخاطر اینکه توی دنیای تاریک خودتی.

    پو اینی که تو خودت را بد میبینی و از اینکه دیگران تو رو خوب میبینن ناراحتی باز هم به همین دلیل دنیای تاریکیه که دور خودت کشیدی.درست مثل من.

    باید بخوای که اون پرده تاریک را از جلوی چشمات برداری تا ببینی دنیای اطراف را. تابفهمی که دنیا اون چیزی نیست که تو تا الان میدیدی.

    پو میدونی چه چیزی به من انگیزه میده .اینکه نمیخوام یه ادم شکست خورده افسرده و دیونه ای باشم که فشار های روانیش را سر بچش خالی میکنه.
    نمیخوام پرخاشگر باشم نمیخوام هر شب گریه کنم نمیخوام انقدر قصه بخورم که پوست صورتم عین پیرزنها بشه.
    چون ارزش من در این حد نیست.
    اینها همه به من انگیزه میدن که این راه سخت را تا اخرش برم.

    میدونی پو من اعتقاد دارم ما نمیتونیم هیچ کسی را تغییر بدیم.
    اگر دیدگاه تو این چیزهاییست که نوشتی نه من و نه هیچ کس دیگه ای نمیتونه افکار تو را تغییر بده مگر اینکه خودت بخوای که دیدتو عوض کنی .

    امیدوارم همونجور که خدا برای من خواست و کسی را جلوی راهم گذاشت که تونست اون تاریکی جلوی چشمهامو برداره و دنیا را یه جور دیگه ببینم برای شما هم همینکارو بکنه. ولی شرط اصلیش همونه که خودت بخوای تغییر کنی.

  4. کاربر روبرو از پست مفید آنه ماری تشکرکرده است .

    Pooh (یکشنبه 28 مرداد 97)

  5. #13
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    بهاره خانم، ممنونم. کاری که گفتید برام انجام میدید خیلی برام ارزشمنده. ممنونم. امیدوارم خدا حاجت دل شما رو هم بده.

    شما هم درست میگید cry عزیز. میدونم باید همینکار رو کنم و چاره ای جز این ندارم ولی خیلی هم ناامیدم. دیگه جون تلاش هم ندارم. اصلا فکر اینده و اضطراب اینکه باید چیکار کنم بسیار آشفته ام کرده. اصلا سرم گیج میره. در حدی که نمیتونم بشینم و همش میرم دراز میکشم.

    الان صبح تا حالا کلی خودمو کشتم ببینم بزرگترین فشار فکری الانم در حال حاضر نسبت به بقیه چیزا چیه؟ میبینم همین پایان نامه و دفاعه. ولی واقعا نمیدونم چمه که چند ماهه هیچ کاری نمیکنم براش و الان یک ماه بیشتر وقت ندارم. فکر کنم دو ماهه نرفتم دانشگاه، استاد چند بار زنگ زده جوابش رو نداده ام. روی اعصابمه این قضیه ولی نمیفهمم چمه که نمیتونم برم سراغش. این نخواستن شدیدی که برای انجامش دارم از چیه در صورتی که میدونم اگر انجامش ندم هم بعدا خودمو خیلی سرزنش میکنم.

    این خودازاریه از کجا میاد و چرا نمیتونم به خودم اسیب نزنم با این کم کاری ها؟

    به خدا از دست خودم دیگه دیوونه شدم. گاهی میگم کلا بزنم خودمو بکشم از دست خودم راحت شم. حتی قرص برنج هم سفارش دادم چند روز پیش. ولی بعد باز فکر دل مامان و بابا رو کردم و سفارش رو کنسل کردم.

    قشنگ میفهمم ابنقدر فشار عصبی روم زیاد شده. قلبم که مرتب تیر میکشه، دست چپم و کتف چپم اغلب تیر میکشه و درد داره. دو هفته ای هست سمت چپ صورتمم عضلاتش پرش داره و پلکم هم مرتب هر دو سه دقیقه یک بار چند ثانیه ای میگیره و میپره هی. سر گیجه و سر درد هم که تا دلت بخواد. جالبه سراغ کارام که میرم چشمام سیاهی میره و اینقدر بدحال میشم که ولش میکنم.

    باز حالا اگه در جا سکته میکردم و تموم خوب بود. نه اسمش میشد خودکشی نه بازم مجبور به تحمل زندگی بودم.

    الان یک ماه خیلی وقت کمی هست برای کارهام. ولی من چندین ماهه که سراغش نمیرم و نمیدونم اسمش چه مرضی هست که من دارم. الان هم که وقتم شده یک ماه میگم بی فایدست و نمیشه دیگه.

    حالا فعلا فکر کنم این مساله پایان نامه اولویت داشته باشه به بقیه مسایلی که ریخته توی مغزم.

  6. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .


  7. #14
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 20:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,165
    امتیاز
    90,563
    سطح
    100
    Points: 90,563, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,836

    تشکرشده 6,812 در 2,382 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظرم یکی از علت های نگرانی شما می تونه این باشه که به آینده زیاد فکر می کنی و یه جورایی می ترسی...یه جورایی از خودت ناراحتی و خودت را زیاد قبول نداری.
    باید یه کاری بکنی که خودت را بیشتر دوست داشته باشی..مثلا همین تموم کردن پایان نامه می تونه بهت حس اعتماد به نفس بیشتری بهت بده.
    کارها ی کوچیک را به خوبی تموم کن اینجوری باورت به خودت بهتر میشه و می تونی هدف های بلندتری برداری و این حس ارزشمندی را در تو بهتر می کنه..
    یادگیری یه مهارت مثل موسیقی - زبان ....
    نمی دونم شاغل هستید یا خیر ...سعی کنید شاغل بشید با توجه به تخصصی که دارید...
    ورزش داشته باشبد. رمان بخونید ...
    معنویات به انسان آرامش بیشتری میده ..سعی کنید بیشتر در مکان های معنوی باشید

    وقتی آدم ها می میرند وارد یه دنیایی میشند .دنیایی که دیگه فرصتی نیست برگردند و جبران کنند..
    الان فوقش 100 سال عمر کنیم ولی بعد مرگمون چه باور داشته باشیم و چه باور نداشته باشیم بی نهایت سال عمر می کنیم .
    این دنیا مزرعه ای برای او دنیاست ..دنیایی که هر چی بکاریم درو می کنیم .
    اینکه که خودکشی نکنیم به این باور که پدر و مادرمون ناراحت نشند خیلی خوبه و نشان از دل قشنک و مهربان شما را داره..
    ولی قشنگ تر از این اینکه ، به خودمان آسیب نزیم به خاطر ارزش واقعی خودمون..ما ارزشمند هستیم و اگر به این باور باور داشته باشیم بهتر با مسائل زندگی دوستی می کنیم .

  8. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    Pooh (سه شنبه 30 مرداد 97)

  9. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام پو عزیز

    برای مساله پایان نامه ت ، کاری که خود من در مواقع اینچنینی که شدیدا دافعه نسبت به یک کار تحقیقاتی دارم و با اینکه می دونم فرصتم کم و کمتر میشه ولی به ترس و اضطراب درونی باعث میشه که اون کار رو هی عقب بندازم این هست:

    کلیه راههای ارتبابطی به شبکه های اجتماعی را به مدت یک ساعت قطع میکنم. ساعتم رو برای 10 دقیقه کوک میکنم و از خودم خواهش میکنم فقط 10 دقیقه تمرکز کنه و مثلا یه جمله بنویسه. ساعت که زنگ میخوره دوباره کوکش میکنم واسه 10 دقیقه بعد. و همینطور ادامه میدم تا یک ساعت تموم بشه، بعد به عنوان جایزه حق استفاده از اینترنت رو به خودم میدم. یکی - دو روز به این شیوه پیش میرم و بعدش درست میشم و اضطرابم کم میشه. دیگه بعدش که رو دور می افتم ممکنه تا صبح هم بیدار بمونم ویه کاری رو یک تیکه انجام بدم تا به جاهایی خوبی برسه.

    در مورد احساس کلی ت بازم حرف دارم که بعدا واست می نویسم.

    موفق باشی دختر دوست داشتنی همدردی

  10. کاربر روبرو از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده است .

    Pooh (سه شنبه 30 مرداد 97)

  11. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 00:53]
    تاریخ عضویت
    1396-12-10
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,541
    سطح
    22
    Points: 1,541, Level: 22
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    30

    تشکرشده 36 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی پوه جان از همدردیت. تاپیک زدم نتیجه ای نگرفتم یه تاپیک جدید زدم کسی جوابمو نداد. چند جلسه پیش مشاور رفتم تا حدود ۱ میلیون هزینه اش شد جلسه هام به جای نیم ساعت ۲ و ساعت و نیم طول میکشید. اما نتیجه نداد چون مشکلم از خانوادس یعنی اونا باید درک کنن و اونا باید برن مشاوره. من خیلی تقلا کردم مشکلاتم حل شه نمیشه انگار واقعا راهی نیست. امیدوارم شما این طوری نباشید و مشکلتون حل شه و راهتونو پیدا کنید.

  12. کاربر روبرو از پست مفید a.sadeghiani تشکرکرده است .

    Pooh (سه شنبه 30 مرداد 97)

  13. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 اردیبهشت 98 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-28
    نوشته ها
    125
    امتیاز
    1,847
    سطح
    25
    Points: 1,847, Level: 25
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    69

    تشکرشده 94 در 49 پست

    Rep Power
    22
    Array
    پوه جان
    من دیگه دارم میشم یه جنازه
    ایشالا که هرچه زودتر خبر مرگم برسه
    وای به روزگار کسی که بگه خدا نکنه و دور از جون و این چرت و پرتا

    اما بهرحال سر قولم به شما رفتم مسجد و یه کوچولو واسه حاج آقا توضیح دادم
    ایشون گفت واسه شما دعا میکنه و توصیه کرد قرآن و مخصوصا سوره بقره رو هر روز بخونی چون افسردگی رو دور میکنه

    اما من خودمم یه چیزیو به حرفای حاج آقا اضافه کنم که مدیونت نشم
    هم قرآن بخون و هم اگه لازمه پیش روانشناس یا روانپزشکم برو
    معنویت و علم هیچ منافاتی با هم ندارن

  14. کاربر روبرو از پست مفید bahareh09 تشکرکرده است .

    Pooh (سه شنبه 30 مرداد 97)

  15. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام پوه عزیز،

    باهات موافقم که در حال حاضر مسئله ی اصلی پایان نامته. با این شرایط حق داری حالت بد باشه، می دونی یه چیزی هست به نام افسردگی پایان نامه و خیلی ها دچارش می شن؟ وقتی دفاع کنی و بعدم بری سر کار، خیلی از فشاری که الان حس می کنی کم می شه و می بینی که زندگیت نه تنها اونقدری که الان حس می کنی ناامید کننده نیست، بلکه خیلی چیزها در خودش داره که برات زیبا و شادی بخش و خوشاینده.

    در مورد پایان نامه، من هم یک وقتی در شرایط تو بودم. چیزی که من رو بلند کرد، کتاب "قورباغه ات را قورت بده" بود. فقط هم مقدمه یا فصل یکش رو خوندم.

    کاری که باید می کردم این بود که همه ی کارهایی که باید انجام بشن رو لیست کنم. و اجزاء کوچکش رو هم بنویسم.

    اون لیست رو زدم به دیوار و هرکار کوچکی که انجام می دادم، جلوش با یه خودکار اکریکی خوش رنگ تیک می زدم.

    نتیجه ی اینکار برای من اعجاب انگیز بود. خیلی سریع تر از چیزیکه فکرشو می کردم، کارهام سروسامان پیدا کرد. فکر می کنم حدود یک هفته بعدش، کارهام به روال افتاد.

    بهت پیشنهاد می کنم که حتما اینکارو انجام بده. کتابش توی نت هست و می تونی دانلود کنی.

  16. 2 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    Eram (یکشنبه 28 مرداد 97), Pooh (دوشنبه 29 مرداد 97)

  17. #19
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 05 خرداد 03 [ 16:55]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,972
    امتیاز
    33,746
    سطح
    100
    Points: 33,746, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,403

    تشکرشده 6,419 در 1,797 پست

    Rep Power
    0
    Array
    گاهی اوقات حضور درکنار یه افرادی مثل قرص مسکنه.آرام بخشه.حرف زدنشون یه حس محکم بودن وپختگی رو به آدم منتقل میکنه .انگاربهتر از ما به کنه ی امور اگاهند.انگاردنیا در برابر اونها خاضع شده.حداقل اونهایی که من دیدم توی پیشینه تجارب گذشته شون بحرانهای شدیدتری داشتند وقتی پای صحبتهاشون میشینم .میبینم توی بحرانها هم محکم بودند هم با درایت رفتار کردند.نکته جالبتر اینکه هیچ وقت فکرنکردند بحرانی که برای اونها پیش اومده خاص بوده ودنیا به آخر رسیده.حالا وقتی سالها از بالا و پایینهای شدیدزندگیشون میگذره ،از بقیه آرام ترند.انگار اون شرایط کوره ای بوده که شخصیت اونها رو بسازه...


    خیلی چیزا میتونه حال آدم رو بد کنه از یه غذایی که با مزاج آدم سازگار نباشه تا مسائل هورمونی.کمبود ویتامین یا آرزوهایی که براورده نشده.تا افکار ماو...اما همیشه جایی برای شکر گزاری هست.نمیگم وقتی حالت بده الکی به خودت تلقین کن و بگوحالم خوبه.ولی گاهی طولانی شدن یه درد جسمی میتونه به شدت انسان رو کلافه کنه اینقد که فقط تنها آرزوش این باشه که فقط اون درد چندساعت برطرف بشه یه نفسی بگیره یا چند ساعت بدون درد بخوابه.اون فرد قدر اون چند ساعت بدون درد رو بهتر از ما میدونه هر لحظه ش براش لذت بخش و دلنشینه.شکر یه مرحله والاییه که یه انسان میتونه برسه ولی یک تلقین یا اجبار نیست یه معرفته.
    ویرایش توسط ammin : دوشنبه 29 مرداد 97 در ساعت 02:59

  18. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    Pooh (دوشنبه 29 مرداد 97), نیکیا (یکشنبه 25 شهریور 97)

  19. #20
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام علیکم بر همگی.

    Cry عزیز، بله، من خیلی زیاااد به اینده فکر میکنم و بار نگرانی ازش رو به دوش میکشم. دلیل اصلیم هم اینه که با چیزهایی که در این 30-31 سال به دست اوردم، اصلا احساس امنیت برای اینده ام نمیکنم و بسیااار شدید آینده بد و دردناک و سختی در انتظار خودم میبینم. که البته بیراه هم نیست نگرانیم. البته میدونم باید ادم در لحظه حال باشه ولی خیلی هنر میخواد نگران اینده نبودن. به نظر من از خلاصی از گذشته، خیلییییی سخت تره. در مورد ارزش قایل بودن یرای خودمم، من میدونم توی خیلی چیزها استعداد دارم، ولی نمیدونم چرا به نظرم میاد اصلا چیزهایی نیستند که امنیت آینده رو برام تامین کنند. مثلا من استعداد آواز خیلی دارم. وقتی هم برای خودم میخونم لذتبخشه. کلا صدام خوبه، بارها شده توی خوابگاه و دانشگاه بهم گفتن برو گوینده شو، برو دوبلور شو. ولی خودم در خودم یک مشکلی هست که نمیتونم استعدادهام رو جدی بگیرم یا فکر کنم این چیزها به دردبخور باشه. البته حدس میزنم این حالتم از شکل تربیتی سختگیرانه خانواده بوده که در مخم رفته فقط اگه درس بخونی کار درستیه و بقیه چیزها اتلاف وقت و مسخره بازیه.


    صبا جان، سلاااام، خیر مقدم. خوشحال شدم برام پست گذاشتی. حالت خوبه؟
    راه پیشنهادیت رو امتحان میکنم. چشم. ممنونم ازت دختر خیلی خیلی دوست داشتنی و محکم همدردی.

    بهاره جان، خیلی خیلی ممنونم از اینکه خواستی برام دعا کنن. خیلییی زیاو کارت برام ارزشمنده. ممنونم. باشه، سوره بقره رو هم میخونم.

    میشل عزیز، ممنون از پیشنهادتون. چندین ساله این کتاب رو خواستم بخونم و جور نشده. شاید وقتشه بخونمش بالاخره.

    راستی من نمیدونستم چیزی به اسم افسردگی پایان نامه هم وحود داره. کیف میکنم من قشنگ انواع افسردگیا رو دارم. :)))) . اصلا کسی پکیج انواع افسردگی خواست بیاد سراغ من :)))) . البته فعلا فقط افسردگی بعد از زایمان در پکیجمون موجود نیست. :(( :))))))

    سلام آقا امین، البته فکر کنم آمین باشه. نه؟

    الان دیگه رسما به من گفتید بی معرفتاااا. البته درد روحی به نظر من دردش اگر بیشتر نباشه، کمتر از درد جسمی نیست. من هم دقیقا دلم فقط یکم ارامش و درد نداشتن میخواد. یکم نگرانی نداشتن. دلم یه ارامشی میخواد که بگن دیگه سختیا تموم شد، دیگه لازم نیست دغدغه و نگرانی داشته باشی، دیگه دردها تموم شد. میدونم این ارامشه فقط توی مرگ میتونه باشه. البته نه با خودکشی. و البته میدونم متاسفانه جوری هم زندگی نکرده ام که وقتی عزراییل میاد سراغم، بگه اومدم دیگه از سختیا رهات کنم.
    شکر... به نظرم قبلا خیلی بهتر شکرگزاری بلد بودم. توی این هفت هشت سال اخیر، بیشتر دردهام رو دیده ام. درسته. به قول فرشته مهربان، اگر به داشته ها به جای نداشته ها نگاه کرده بودم، حالم بهتر از الان بود.
    ضمنا دیروز به مساله واکنش وارونه که قبلا مطرح کرده بودید مجدد فکر کردم. وقتی در موردش میخونم نمیتونم درکش کنم خوب. ولی اگر همین مثلا بی قراری و اضطراب من موقع انجام کاری، در نهایت منجر به فرارم ازش و نادیده گرفتنش و توجیه اوردن برای این فرار میشه، فکر کنم د۰ار واکنش وارونه هم هستم.
    .................................................. ..........................

    حالا گذشته از تمام اینها برام عجیب بود که با این سوت و کوری اخیر تالار، به این سرعت تعداد پستها به این تعداد رسید، اون هم با اولین پاسخ از مدیر همدردی و حضور صبا بعد از کلی، حضور آقای امین، تشکرهای صورتی قشنگ فرشته مهربان، میشل عزیز قهوه ای.... انه ماری، زن ایرانی، cry, که معمولا کم پست میذارن ولی برای من پست گذاشتن. مسجد رفتن و طلب دعای بهاره، و همدردی یه دختر خوب و دلشکسته خانم صادق زاده.
    الان فکر کنم به خاطر این باید واقعا شکر کنم و به راهکارهاتون عمل کنم.

  20. 5 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    hamed-kr (دوشنبه 29 مرداد 97), tavalode arezoo (دوشنبه 29 مرداد 97), نیکیا (یکشنبه 25 شهریور 97), میشل (دوشنبه 29 مرداد 97)


 
صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.