به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 38

موضوع: باید ببخشم؟

  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    پرستو جان نظر من اینه که بخشش در این مورد تعریف نمی شه. بخشش برای وقتیه که یه نفر سهوا کاری رو انجام می ده، یا حتی سهوا ده بار کاری رو انجام می ده. در اون مورد می شه بخشید یا نبخشید.

    اما موارد اینچنین موضوعِ بخشش نیستند، بلکه موضوعِ شناخت هستند.

    در چنین مواردی انسان نمی خواد با واقعیت موجود کنار بیاد. نخواد واقعیت رو ببینه و بفهمه، چون تلخه.

    از نظر من شما در گام اول باید بپذیری که همسرت در کنار محاسنی که داره، این ویژگی شخصیتی و اخلاقی رو هم داره. طوری بپذیری که اصلا نیازی نداشته باشی اون بپذیره که اینکارش عدم وفاداریه. اصلا پذیرش و رد اون مهم نیست، بلکه طرز فکر شما نسبت به واقعیت موجود مهمه.

    بعد اونقدر عزت نفست رو تقویت کنی که این واقعیت آزارت نده. تا مغز استخونت به این باور برسه که این تو نیستی که آلوده ای. این کسِ دیگه ایه.

    بعد تصمیم بگیری که می خوای با این آدم بمونی؟ دلیلی برای موندن داری؟ نه فقط از زاویه ی دیدِ خودت و منافع و معذوریت ها و اجبارهای زندگی خودت. بلکه شاید حتی به این فکر کنی که من این آدم رو با وجود اینکه اون جایگاهی که مایلم و حقم هست رو براش ندارم، دوست دارم؟ می خوام براش مفید باشم؟ خوشبختی و آرامشش (هرچند صد در صد از سمت من تامین نمی شه) می تونه جزء اهداف من باشه؟ هدفی که از رسیدن بهش احساس خوبی داشته باشم؟

    اگه در نهایت خواستی که باهاش بمونی، دیگه پیگیرِ روابطش نمی شی. و قضیه از اینی که هست بیشتر لوٍث نمی شه.

    دیگه دلت نمی خواد چیزی رو بدونی که به تو مربوط نمی شه.

  2. 2 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    آنیتا123 (سه شنبه 17 اردیبهشت 98), رنگین (سه شنبه 17 اردیبهشت 98)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1398-2-09
    نوشته ها
    120
    امتیاز
    1,413
    سطح
    21
    Points: 1,413, Level: 21
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    87

    تشکرشده 37 در 14 پست

    Rep Power
    19
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Parastou نمایش پست ها
    به نظرم کاملا درسته.
    من هرگز به تنهایی نتونستم علت این لغزش های ایشون رو بفهمم. چون اصلا و ابدا با بقیه ی رفتاری که ازش می بینم همخونی نداره. و تا نفهمیم چرا تضمینی نداره دوباره اتفاق نیفته و این چیزیه که نگرانم می کنه.
    یه دغدغه ی من اینه که من همین الان هم می تونم همسرم رو ببخشم و با خودم می گم نکنه دیگه برای خودم ارزشی قائل نیستم؟ نکنه نسبت به همسرم بی غیرت شدم و قبح این کارش برام ریخته؟
    اما نمی تونم غمگین نباشم . همین الان زندگی عادی خودم رو دارم اما یه غم همیشه و هر لحظه همراه منه و احساس پوچی و بی ارزشی می کنم متاسفانه.



    عزیز دلم وقتی پستت رو خوندم بی نهایت متاثر شدم. از صمیم قلبم برای وجود نازنین خودت و همسر محترمت بهترین ها رو آرزو میکنم و امیدوارم یه روز که دیر نباشه خبرهای خوبی ازت بخونم.
    پرستو جان
    ممنون از لطف شما
    من قصد نداشتم با درددلهای شخصی خودم تاپیک شما رو خط خطی کنم
    قصدم فقط این بود یه یاداوری کوچیک باشه که بیشتر قدرخوبیا و محسنات شوهرتونو بدونین
    نیمه پر لیوان بیشتر به چشمتون بیاد

    نه نه اصلا احساس پوچی نکنین
    شما بحدکافی غیرت نشون دادین
    با ایشون برخورد کردین بی تفاوت نبودین و نیستین
    دلیلی وجود نداره واسه احساس پوچی
    اگه هردوتون پیش مشاور برین
    مشاور با همسرتون صحبت کنه
    انگیزه ها که روشن شه اروم اروم خیلی چیزا حل میشه
    یه مشاور خبره پیدا کنین که تو زوج درمانی تخصص داشته باشه

    صبور باشین و پیگیر جلسات مشاوره
    البته شرطش اینه همسرتونم همراهی کنه
    بهرحال ایشون باید بپذیره یه مساله تو زندگیتون وجود داره که باعث ناراحتی شما شده
    حتی اگه ایشون از دید خودش کاراشتباهی نکرده
    اما چون باعث رنجش شما شده پس این تبدیل به مساله شده و باید حل بشه

    به قدرت ذهنتون متکی باشین و با خودتون تلقین مثبت کنین
    مشاوره حضوری روهم جدی بگیرین
    من خیلی امیددارم مشکلتون بطور کامل حل بشه
    تو عاشق نبودی که درد دل عاشقا رو بفهمی
    تو بارون نموندی که دلگیریه این هوا رو بفهمی

    تو گریه نکردی برای کسی تا بدونی چی میگم
    دلت تنگ نبوده میخندی تا از حس دلتنگی میگم

    تو تنها نموندی که حال دل بیقرارو بفهمی
    عزیزت نرفته که تشویش سوت قطارو بفهمی

    تو از دست ندادی بفهمی چیه ترس از دست دادن
    جای من نبودی بدونی چیه فرق بین تو و من

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میشل نمایش پست ها
    پرستو جان نظر من اینه که بخشش در این مورد تعریف نمی شه. بخشش برای وقتیه که یه نفر سهوا کاری رو انجام می ده، یا حتی سهوا ده بار کاری رو انجام می ده. در اون مورد می شه بخشید یا نبخشید.

    اما موارد اینچنین موضوعِ بخشش نیستند، بلکه موضوعِ شناخت هستند.

    در چنین مواردی انسان نمی خواد با واقعیت موجود کنار بیاد. نخواد واقعیت رو ببینه و بفهمه، چون تلخه.

    از نظر من شما در گام اول باید بپذیری که همسرت در کنار محاسنی که داره، این ویژگی شخصیتی و اخلاقی رو هم داره. طوری بپذیری که اصلا نیازی نداشته باشی اون بپذیره که اینکارش عدم وفاداریه. اصلا پذیرش و رد اون مهم نیست، بلکه طرز فکر شما نسبت به واقعیت موجود مهمه.

    بعد اونقدر عزت نفست رو تقویت کنی که این واقعیت آزارت نده. تا مغز استخونت به این باور برسه که این تو نیستی که آلوده ای. این کسِ دیگه ایه.

    بعد تصمیم بگیری که می خوای با این آدم بمونی؟ دلیلی برای موندن داری؟ نه فقط از زاویه ی دیدِ خودت و منافع و معذوریت ها و اجبارهای زندگی خودت. بلکه شاید حتی به این فکر کنی که من این آدم رو با وجود اینکه اون جایگاهی که مایلم و حقم هست رو براش ندارم، دوست دارم؟ می خوام براش مفید باشم؟ خوشبختی و آرامشش (هرچند صد در صد از سمت من تامین نمی شه) می تونه جزء اهداف من باشه؟ هدفی که از رسیدن بهش احساس خوبی داشته باشم؟

    اگه در نهایت خواستی که باهاش بمونی، دیگه پیگیرِ روابطش نمی شی. و قضیه از اینی که هست بیشتر لوٍث نمی شه.

    دیگه دلت نمی خواد چیزی رو بدونی که به تو مربوط نمی شه.
    میشل عزیز منظور شما اینه که من امیدی به اصلاح نداشته باشم؟
    خوب این جوری و اگه من رهاش کنم و بگم با همه ی محاسنی که داره باهاش زندگی می کنم بعد کار برسه به اون جایی که نباید چی؟ در این صورت در نهایت فاتحه ی این زندگی خوندست که.
    این اگه حقیقت هم باشه خیلی تلخه!
    من خودم از این که مثل یه مامان مراقب بیراهه نرفتن همسرم باشم خسته شدم. بدم اومده از این که بهش یاد آوری کنم این رفتار اصلا برای خودش چه تبعاتی داره. اما می ترسم بپذیرم همینه که هست.



    نقل قول نوشته اصلی توسط starface نمایش پست ها
    پرستو جان
    ممنون از لطف شما
    من قصد نداشتم با درددلهای شخصی خودم تاپیک شما رو خط خطی کنم
    قصدم فقط این بود یه یاداوری کوچیک باشه که بیشتر قدرخوبیا و محسنات شوهرتونو بدونین
    نیمه پر لیوان بیشتر به چشمتون بیاد

    نه نه اصلا احساس پوچی نکنین
    شما بحدکافی غیرت نشون دادین
    با ایشون برخورد کردین بی تفاوت نبودین و نیستین
    دلیلی وجود نداره واسه احساس پوچی
    اگه هردوتون پیش مشاور برین
    مشاور با همسرتون صحبت کنه
    انگیزه ها که روشن شه اروم اروم خیلی چیزا حل میشه
    یه مشاور خبره پیدا کنین که تو زوج درمانی تخصص داشته باشه

    صبور باشین و پیگیر جلسات مشاوره
    البته شرطش اینه همسرتونم همراهی کنه
    بهرحال ایشون باید بپذیره یه مساله تو زندگیتون وجود داره که باعث ناراحتی شما شده
    حتی اگه ایشون از دید خودش کاراشتباهی نکرده
    اما چون باعث رنجش شما شده پس این تبدیل به مساله شده و باید حل بشه

    به قدرت ذهنتون متکی باشین و با خودتون تلقین مثبت کنین
    مشاوره حضوری روهم جدی بگیرین
    من خیلی امیددارم مشکلتون بطور کامل حل بشه
    صاحب اختیارید استارفیس عزیزم
    ذهنم خیلی خستست. فرزند جدید خودش به تنهایی تحول عظیمی تو زندگی یه زن ایجاد می کنه و فکر می کنم همسرم تو تمام رسیدگیاش تو این دوران حواسش نبود چه بلایی سر روحم میاره. حتی الان هم انتظار داره با محبتش خوب بشم و تموم بشه. خیلی انرژی پیگیری ندارم اما سعی می کنم برای مشاوره قانعش کنم. متشکرم

  5. 2 کاربر از پست مفید Parastou تشکرکرده اند .

    starface (سه شنبه 17 اردیبهشت 98), میشل (سه شنبه 17 اردیبهشت 98)

  6. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1398-2-09
    نوشته ها
    120
    امتیاز
    1,413
    سطح
    21
    Points: 1,413, Level: 21
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    87

    تشکرشده 37 در 14 پست

    Rep Power
    19
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Parastou نمایش پست ها
    میشل عزیز منظور شما اینه که من امیدی به اصلاح نداشته باشم؟
    خوب این جوری و اگه من رهاش کنم و بگم با همه ی محاسنی که داره باهاش زندگی می کنم بعد کار برسه به اون جایی که نباید چی؟ در این صورت در نهایت فاتحه ی این زندگی خوندست که.
    این اگه حقیقت هم باشه خیلی تلخه!
    من خودم از این که مثل یه مامان مراقب بیراهه نرفتن همسرم باشم خسته شدم. بدم اومده از این که بهش یاد آوری کنم این رفتار اصلا برای خودش چه تبعاتی داره. اما می ترسم بپذیرم همینه که هست.





    صاحب اختیارید استارفیس عزیزم
    ذهنم خیلی خستست. فرزند جدید خودش به تنهایی تحول عظیمی تو زندگی یه زن ایجاد می کنه و فکر می کنم همسرم تو تمام رسیدگیاش تو این دوران حواسش نبود چه بلایی سر روحم میاره. حتی الان هم انتظار داره با محبتش خوب بشم و تموم بشه. خیلی انرژی پیگیری ندارم اما سعی می کنم برای مشاوره قانعش کنم. متشکرم
    مرسی از محبتت پرستو جون
    درک میکنم شرایط سختی دارین
    اما خاصیت انسان اینه که اگه بخواد میتونه به هرشرایطی غلبه کنه
    همونطور که گفتم به قدرت ذهنت متکی باش
    از کلمات امیدبخش استفاده کن و هی با خودت تکرارکن
    درست میشه
    همه چی درست شدنیه

    باورکن ادم با قدرت ذهنش میتونه خیلی چیزا رو تو تسخیر خودش بگیره

    البته مشاوره حضوری رو که پیگیر هستین و خیلی هم مهمه
    اما اصل کار امید شماست به موثر بودن مشاوره ها و تغییرات مثبت همسرت
    این امیدشما همون نیروی ذهن شماست که ازهمه چیز مهمتر و موثرتره

    واست بهترینها رو ارزو دارم و تو رو به خرد و داناییت میسپارم
    مراقب خودت باش شب بخیر
    تو عاشق نبودی که درد دل عاشقا رو بفهمی
    تو بارون نموندی که دلگیریه این هوا رو بفهمی

    تو گریه نکردی برای کسی تا بدونی چی میگم
    دلت تنگ نبوده میخندی تا از حس دلتنگی میگم

    تو تنها نموندی که حال دل بیقرارو بفهمی
    عزیزت نرفته که تشویش سوت قطارو بفهمی

    تو از دست ندادی بفهمی چیه ترس از دست دادن
    جای من نبودی بدونی چیه فرق بین تو و من

  7. کاربر روبرو از پست مفید starface تشکرکرده است .

    Asal_ind (شنبه 20 دی 99)

  8. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    پرستو جان درک موقعیت شما، و تشخیص کار درست برای من ساده نیست. احتمالا درستش همینه که شما می گی: به هوشیاری و توجه شما نیاز هست که وضعیت از این بدتر نشه. اما بازم فکر می کنم بهتره روی پذیرش این واقعیت تلخ (که حتی می تونه تبعات فردی شیرینی به لحاظ استقلال و رشد شخصیتی برای شما داشته باشه) کار کنی.

    می دونم یه حس عاشقانه چقدر شیرینه. ولی اگه مبتنی بر واقعیات نباشه، نمی ارزه به ناکامی ها و سرخوردگی های گاه و بی گاهش.

    ضمنا هوشیاری شما می تونه درسطح بالاتری از چک کردن و صحبت مستقیم شکل بگیره. ولی همه چیز به نظرم وابسته به استحکام عزت نفسته. این وضعیت این موقعیت رو در اختیار شما گذاشته که روی عزت نفست کار کنی. اگه اون درست بشه، و شما مستقل از انتخاب های اطرافیانت و مستقل از شرایط، احساس ارزشمندی و قدرت درونی داشته باشی، اگه ریشه های خودت رو در جاییمتعالی تر از خونوادت حس کنی، اونوقت تشخیص کار درست هم خیلی برات ساده تر می شه.
    ویرایش توسط میشل : سه شنبه 17 اردیبهشت 98 در ساعت 03:05

  9. کاربر روبرو از پست مفید میشل تشکرکرده است .

    آنیتا123 (سه شنبه 17 اردیبهشت 98)

  10. #16
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,059
    امتیاز
    147,538
    سطح
    100
    Points: 147,538, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,679

    تشکرشده 36,017 در 7,407 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    سلام و وقت بخیر

    مشخص است که در شرایط سختی قرار داری .... هم دوراهی تصمیم گیری ، هم ابهام

    ابهام از اینکه چرا همسرت با وجود سنگینی وزنه خوبیهایش این نقطه ضعف را دارد !... یعنی در واقع این وجه از رفتارش را متناسب با وجوه دیگر نمی بینی و نوعی تعارض احساس می کنی . و همچنین مشخص است که دوست داری این مسئله حل شود چون تجربه کردی که زندگی خوبی با هم دارید که اگر این مسئله نباشد خیلی خوبتر خواهد بود .

    اینکه بارها بخشیدی نشان از قدرت سازگاری شماست چون بنا به آنچه از خود و زندگیت بیان داشته ای این بخششها را از انفعال نمی بینم اگر چه نابلدی در مهارت رفتاری در کل و در این زمنیه داشته ای که قابل آموختن و به کار بستن است .

    راه کار :
    از این موقعیت که همسرت محیت می کند و مایل است شما را آرام کند استفاده کن .... یک موقعیت خلوت دونفره فراهم کن و خیلی صمیمانه و با نشان دادن آزردگی ( در حالات و لحن بیان آرام و محزون ) ، احساس و آسیبی که به روح و روانت خورده و می خورد از روند ارتباطی وی را به او بگو .
    مایه عاطفی نحوه بیان کردنت و حتی ارتباط چشمی و جسمی مهم است ... مثلاً سر بر شانه همسرت بگذاری و بخواهی دستان شما را در دست بگیرد و شروع به گفتن کنی ( اگر تاپیکت در بخش خصوصی بود جزئی تر ادبیات و کلمات و نحوه ارتباط را برایت می گفتم ) و شمرده و با لحنی کاملاً احساسی ( احساس علاقه و آزردگی و رنجش ) حرفهایت را بزن و بگو من نیاز دارم بدانم آیا کنترل برای عدم تکرار این رفتار برایت سخت است یا اینکه از نظرت رابطه یا زنی دیگر را اشکال نمی بینی .... نیاز دارم بدانم آیا نوع نگاه و تفکرت این هست که چه اشکالی دارد که در کنار همسرت با زنی دیگر هم رابطه داشته باشی و تصور می کنی هرچیزی که لذت بخش باشد چه اشکالی دارد آدم از آن بهره مند شود ....
    ( طوری باش که بتواند راحت جواب سئوالت را بدهد )

    اگر پاسخش در زمینه کنترل رفتار بود یعنی نوعی اعتیاد به رابطه را نشان داد و کنترل نفس برای او سخت است که از جنبه رفتاری البته با راه کارهای مبتنی بر شناخت درمانی باید کمک شود .
    اگر پاسخ او به سئوالت در مورد نگرش و تفکر او، مثبت بود یعنی نوع نگاهش این روابط را بی اشکال می داند که مشکل به جهان بینی و بینش وی باز می گردد و نوعی دیگر کمک نیاز دارد . اگر هردوی اینهاست که مشکل ترکیبی است .

    هر پاسخی داد شما بگو درکت می کنم ( قبلا باید تمرین ذهنی برای صادقانه بیان کردن این جملات را داشته باشی ، یعنی واقعا درک کنی ) در ادامه بگو : انتظار دارم تو هم منو درک کنی که نمی توانم با این روند و رفتار کنار بیایم و نیاز می بینم مشاوره برویم که مشخص شود عدم تحمل این رفتار از سوی من غلط است یا خیر ، اگر غلط است بفهمم چرا تحمل ندارم و اشکال من کجاست و چطوری رفعش کنم و اگر از نظر مشاور حق دارم تحمل نکنم راهنمایی دهد چه باید بکنیم .

    سئوالات شما که مشخص نمودن علت را به دنبال دارد از این جهت مهم است که در انتخاب مشاور به شما کمک می کند که به چه جور مشاوری باید مراجعه کنید ( چون بنا به بیانات خود شما همسرتان از شما راضی است و مشکل حادی در روابط شما نیست لذا با این سئوالات علت اصلی این رفتار او بهتر مشخص می شود و مشاور متناسب را انتخاب می کنید ) .

    توجه :

    شما از قبل باید تمرین ذهنی داشته باشید ( به کمک سینمای ذهن ) و رفتارتان را تمرین کنی و واکنش های احتمالی را در نظر بگیرید و در برابر هرنوع واکنشی حفظ خونسردی و دوری از تعصب و موضع گیری را تمرین کنید تا او راحت بتواند حرف بزند .

    اینکه شما خویشتندار باشید و به گونه ای که گفتم در نهایت با او صحبت کنی و به مشاوره ترغیبش کنی بسیار مهم و موثر است .....
    این نوع رفتار شما هم عزت نفس و خویشتنداری شما را به نمایش می گذارد هم عواطف و در عین حال قوت شما را بروز می دهد و می تواند در بر انگیختن عزت نفس همسر شما موثر باشد و از طرفی هم این خلوت و ارتباط عاطفی و دیالوگ منطقی با چاشنی عواطف ( مثلاً کلمه نیاز دارم بدانم ... خشکی منطقی بودن سئوال را می گیرد و رنگ عاطفی به آن می دهد ) و ... در عین حال دوری از سرکوب و تندی و .... وقتی پاسخ او را می شنوید و پیشنهاد مشاوره با این بیان که می خواهی بفهمی شما اشکالی در احوالتان هست که پذیرش این رفتار همسرت را نداری یا نه و ذکر اینکه اگر تشخیص این بود که احوالات شما طبیعی و حق شماست در پی این خواهی بود که راهکار چیست و در این صورت شما چه باید بکنید .... هم همسر شما را جذب می کند هم می ترساند ... ترس از دست دادن شما ( که مبادا مشاور بگوید باید جدا شوید ) اگر این ترس پیش آمد بروز تعارض درونی ایشان است ( تعارض بین تعهد و اخلاق گرایی و عمل ) که زیر بار لذت طلبی مغفول مانده و این خوب است و باعث درگیری او با خود بخاطر این رفتار است .

    اگر با مشاوره رفتن مخالفت کرد و قول داد که ترک این رفتار را داشته باشد نشان دهنده ترس و بروز تعارضی هست که اشاره داشتم ..... در این صورت اختیار با شماست که به او فرصتی دیگر دهی و تاکید کنی فقط یک بار دیگر فرصت می دهی و یا روی مشاوره رفتن با تاکید بر اینکه وضعیت روحی مناسبی نداری و نیاز به مشاوره داری و نیاز داری شما را نزد یک مشاور ببرد در غیر این صورت نمی توانی اینگونه ادامه دهی مصر باشی .

    موفق باشی

  11. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میشل نمایش پست ها
    پرستو جان درک موقعیت شما، و تشخیص کار درست برای من ساده نیست. احتمالا درستش همینه که شما می گی: به هوشیاری و توجه شما نیاز هست که وضعیت از این بدتر نشه. اما بازم فکر می کنم بهتره روی پذیرش این واقعیت تلخ (که حتی می تونه تبعات فردی شیرینی به لحاظ استقلال و رشد شخصیتی برای شما داشته باشه) کار کنی
    میشل جان این پست و پست قبلی شما رو بارها خوندم. انگار یه نفر یه سیلی محکم زد توی صورتم. دیشب خیلی ترسیده بودم. امروز نه. فقط باید فکر کنم. و البته باید ببینم همسرم چه خواهد کرد




    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    سلام و وقت بخیر

    مشخص است که در شرایط سختی قرار داری .... هم دوراهی تصمیم گیری ، هم ابهام

    ابهام از اینکه چرا همسرت با وجود سنگینی وزنه خوبیهایش این نقطه ضعف را دارد !... یعنی در واقع این وجه از رفتارش را متناسب با وجوه دیگر نمی بینی و نوعی تعارض احساس می کنی . و همچنین مشخص است که دوست داری این مسئله حل شود چون تجربه کردی که زندگی خوبی با هم دارید که اگر این مسئله نباشد خیلی خوبتر خواهد بود .

    اینکه بارها بخشیدی نشان از قدرت سازگاری شماست چون بنا به آنچه از خود و زندگیت بیان داشته ای این بخششها را از انفعال نمی بینم اگر چه نابلدی در مهارت رفتاری در کل و در این زمنیه داشته ای که قابل آموختن و به کار بستن است .

    راه کار :
    از این موقعیت که همسرت محیت می کند و مایل است شما را آرام کند استفاده کن .... یک موقعیت خلوت دونفره فراهم کن و خیلی صمیمانه و با نشان دادن آزردگی ( در حالات و لحن بیان آرام و محزون ) ، احساس و آسیبی که به روح و روانت خورده و می خورد از روند ارتباطی وی را به او بگو .
    مایه عاطفی نحوه بیان کردنت و حتی ارتباط چشمی و جسمی مهم است ... مثلاً سر بر شانه همسرت بگذاری و بخواهی دستان شما را در دست بگیرد و شروع به گفتن کنی ( اگر تاپیکت در بخش خصوصی بود جزئی تر ادبیات و کلمات و نحوه ارتباط را برایت می گفتم ) و شمرده و با لحنی کاملاً احساسی ( احساس علاقه و آزردگی و رنجش ) حرفهایت را بزن و بگو من نیاز دارم بدانم آیا کنترل برای عدم تکرار این رفتار برایت سخت است یا اینکه از نظرت رابطه یا زنی دیگر را اشکال نمی بینی .... نیاز دارم بدانم آیا نوع نگاه و تفکرت این هست که چه اشکالی دارد که در کنار همسرت با زنی دیگر هم رابطه داشته باشی و تصور می کنی هرچیزی که لذت بخش باشد چه اشکالی دارد آدم از آن بهره مند شود ....
    ( طوری باش که بتواند راحت جواب سئوالت را بدهد )

    اگر پاسخش در زمینه کنترل رفتار بود یعنی نوعی اعتیاد به رابطه را نشان داد و کنترل نفس برای او سخت است که از جنبه رفتاری البته با راه کارهای مبتنی بر شناخت درمانی باید کمک شود .
    اگر پاسخ او به سئوالت در مورد نگرش و تفکر او، مثبت بود یعنی نوع نگاهش این روابط را بی اشکال می داند که مشکل به جهان بینی و بینش وی باز می گردد و نوعی دیگر کمک نیاز دارد . اگر هردوی اینهاست که مشکل ترکیبی است .

    هر پاسخی داد شما بگو درکت می کنم ( قبلا باید تمرین ذهنی برای صادقانه بیان کردن این جملات را داشته باشی ، یعنی واقعا درک کنی ) در ادامه بگو : انتظار دارم تو هم منو درک کنی که نمی توانم با این روند و رفتار کنار بیایم و نیاز می بینم مشاوره برویم که مشخص شود عدم تحمل این رفتار از سوی من غلط است یا خیر ، اگر غلط است بفهمم چرا تحمل ندارم و اشکال من کجاست و چطوری رفعش کنم و اگر از نظر مشاور حق دارم تحمل نکنم راهنمایی دهد چه باید بکنیم .

    سئوالات شما که مشخص نمودن علت را به دنبال دارد از این جهت مهم است که در انتخاب مشاور به شما کمک می کند که به چه جور مشاوری باید مراجعه کنید ( چون بنا به بیانات خود شما همسرتان از شما راضی است و مشکل حادی در روابط شما نیست لذا با این سئوالات علت اصلی این رفتار او بهتر مشخص می شود و مشاور متناسب را انتخاب می کنید ) .

    توجه :

    شما از قبل باید تمرین ذهنی داشته باشید ( به کمک سینمای ذهن ) و رفتارتان را تمرین کنی و واکنش های احتمالی را در نظر بگیرید و در برابر هرنوع واکنشی حفظ خونسردی و دوری از تعصب و موضع گیری را تمرین کنید تا او راحت بتواند حرف بزند .

    اینکه شما خویشتندار باشید و به گونه ای که گفتم در نهایت با او صحبت کنی و به مشاوره ترغیبش کنی بسیار مهم و موثر است .....
    این نوع رفتار شما هم عزت نفس و خویشتنداری شما را به نمایش می گذارد هم عواطف و در عین حال قوت شما را بروز می دهد و می تواند در بر انگیختن عزت نفس همسر شما موثر باشد و از طرفی هم این خلوت و ارتباط عاطفی و دیالوگ منطقی با چاشنی عواطف ( مثلاً کلمه نیاز دارم بدانم ... خشکی منطقی بودن سئوال را می گیرد و رنگ عاطفی به آن می دهد ) و ... در عین حال دوری از سرکوب و تندی و .... وقتی پاسخ او را می شنوید و پیشنهاد مشاوره با این بیان که می خواهی بفهمی شما اشکالی در احوالتان هست که پذیرش این رفتار همسرت را نداری یا نه و ذکر اینکه اگر تشخیص این بود که احوالات شما طبیعی و حق شماست در پی این خواهی بود که راهکار چیست و در این صورت شما چه باید بکنید .... هم همسر شما را جذب می کند هم می ترساند ... ترس از دست دادن شما ( که مبادا مشاور بگوید باید جدا شوید ) اگر این ترس پیش آمد بروز تعارض درونی ایشان است ( تعارض بین تعهد و اخلاق گرایی و عمل ) که زیر بار لذت طلبی مغفول مانده و این خوب است و باعث درگیری او با خود بخاطر این رفتار است .

    اگر با مشاوره رفتن مخالفت کرد و قول داد که ترک این رفتار را داشته باشد نشان دهنده ترس و بروز تعارضی هست که اشاره داشتم ..... در این صورت اختیار با شماست که به او فرصتی دیگر دهی و تاکید کنی فقط یک بار دیگر فرصت می دهی و یا روی مشاوره رفتن با تاکید بر اینکه وضعیت روحی مناسبی نداری و نیاز به مشاوره داری و نیاز داری شما را نزد یک مشاور ببرد در غیر این صورت نمی توانی اینگونه ادامه دهی مصر باشی .

    موفق باشی
    سلام و سپاس از وقتی که برای من گذاشتید
    حتما این گفت و گو رو ترتیب خواهم داد اما اگر به جای انتخاب یکی از این دو باز هم رویه ی انکار رو پیش گرفت و فقط گفت چیزی نیست که تو این همه بزرگش می کنی چی؟ اگر قبول کرد مشاوره بگیریم بگم صبر کن تا من کسی رو پیدا کنم؟



    یه سوال داشتم:
    من یک سری مطالب در مورد خیانت مطالعه و البته گوش کردم که تو باز شدن دیدم تاثیر گذار بودن. صحیحه که اونا رو برای همسرم بفرستم؟



    یه نکته ی دیگه هم که خیلی آزارم می ده و نمی دونم پیگیرش باشم یا نه حرف های همسرم تو بحث اخیرمونه. همسرم به من گفت من اصلا برای تو ارزشی قائل نیستم و تو چیزی نیستی و این منم که بزرگت می کنم. یعنی این استفراغ ذهنیش نسبت به من بود؟ پس چرا این همه بهم محبت می کنه و کم نمی زاره؟

  12. #18
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,059
    امتیاز
    147,538
    سطح
    100
    Points: 147,538, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,679

    تشکرشده 36,017 در 7,407 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    سلام
    نسبت به حرفی که همسرت بهت گفته احساسی که بهت دست داده را عاطفی بیان ....مثلا وقتی این حرفو ازت شنیدم دلم خالی شد این حس که هیچ جائی در دل تو ندارم بهم دست داده واین غمگینم کرده وهروقت حرفت یادم میافته دلم میگیره ....این کلمات را گفتم که شکل بیان احساساتت را بگوئی وشما احساسی که برات پیش اومده را جایگزین کن....محبت او نشان از پشیمانی از حرف وبرخوردشه ....اگر گفت عصبانی بودم گفتم بپذیر وبگذر وتمرکز نکن.
    درمورد ارسال اون فایلها چون ممکنه صریح نسبت خیانت بهش داده باشی صلاح نیست شما بدهی .
    اگر گفت چیزی نشده وبزرگش میکنی و....بگو مشکل اینه که من در همین حد ارتباط اذیت میشم و...برای همین نیاز به مشاوره دارم واز خدامه که اشکال از من باشه حتما مشاوره را باجدیت برای رفع اشکال دنبال میکنم.بگو من دوست ندارم چیزی که شایسته تو نیست ودر شاءن تو نیست ازتوببینم...ترا دوست دارم ورنج می برم کسی که دوستش دارم رفتاری ازش سربزنه که با اخلاقیات وتعهدجور در نیاد ونشانه ای از ضعف باشه.
    خیلی مهمه در بیان ونقد هم عاطفی گفتن را لحاظ کنی هم خطاب مستقیم نداشته باشی ولطمه به شخصیت نزنی.
    ماهمینکه مراقب باشیم اشتباه فرد را از شخصیتش جدا کنیم واحساس آزرده خودرا بدون تحقیر شخصیت ابراز کنیم نوع بیان به گونه ای می شود که اعتبار وارزش به شخص می دهد ورفتار اشتباه را نفی می کند واین خود اصل شرمنده سازیست و تشویق کننده در جهت ترک رفتار نامناسب.
    فورمول مناسب برای یک دیالوگ سازنده واثر گذرتوجه به لحاظ کردن:

    عدم سرکوب وتحقیر + اصل شرمنده سازی(تلنگر زدن به وجدان اخلاقی )

  13. #19
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,059
    امتیاز
    147,538
    سطح
    100
    Points: 147,538, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,679

    تشکرشده 36,017 در 7,407 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    درمورد مشاوره اگر پذیرفت:
    بگو من پی گیری میکنم مشاوری خوب پیدا کنم.لطفا شماهم پی گیر باش

  14. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    سلام
    نسبت به حرفی که همسرت بهت گفته احساسی که بهت دست داده را عاطفی بیان ....مثلا وقتی این حرفو ازت شنیدم دلم خالی شد این حس که هیچ جائی در دل تو ندارم بهم دست داده واین غمگینم کرده وهروقت حرفت یادم میافته دلم میگیره ....این کلمات را گفتم که شکل بیان احساساتت را بگوئی وشما احساسی که برات پیش اومده را جایگزین کن....محبت او نشان از پشیمانی از حرف وبرخوردشه ....اگر گفت عصبانی بودم گفتم بپذیر وبگذر وتمرکز نکن.
    درمورد ارسال اون فایلها چون ممکنه صریح نسبت خیانت بهش داده باشی صلاح نیست شما بدهی .
    اگر گفت چیزی نشده وبزرگش میکنی و....بگو مشکل اینه که من در همین حد ارتباط اذیت میشم و...برای همین نیاز به مشاوره دارم واز خدامه که اشکال از من باشه حتما مشاوره را باجدیت برای رفع اشکال دنبال میکنم.بگو من دوست ندارم چیزی که شایسته تو نیست ودر شاءن تو نیست ازتوببینم...ترا دوست دارم ورنج می برم کسی که دوستش دارم رفتاری ازش سربزنه که با اخلاقیات وتعهدجور در نیاد ونشانه ای از ضعف باشه.
    خیلی مهمه در بیان ونقد هم عاطفی گفتن را لحاظ کنی هم خطاب مستقیم نداشته باشی ولطمه به شخصیت نزنی.
    ماهمینکه مراقب باشیم اشتباه فرد را از شخصیتش جدا کنیم واحساس آزرده خودرا بدون تحقیر شخصیت ابراز کنیم نوع بیان به گونه ای می شود که اعتبار وارزش به شخص می دهد ورفتار اشتباه را نفی می کند واین خود اصل شرمنده سازیست و تشویق کننده در جهت ترک رفتار نامناسب.
    فورمول مناسب برای یک دیالوگ سازنده واثر گذرتوجه به لحاظ کردن:

    عدم سرکوب وتحقیر + اصل شرمنده سازی(تلنگر زدن به وجدان اخلاقی )
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    درمورد مشاوره اگر پذیرفت:
    بگو من پی گیری میکنم مشاوری خوب پیدا کنم.لطفا شماهم پی گیر باش
    یک دنیا ممنونم و بهترین ها رو براتون آرزو می کنم. نهایت تلاش خودم رو می کنم همه توصیه های شما رو مو به مو اجرا کنم و نتیجه ی خوبی بگیرم.


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.