به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 57
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام غبار غم عزیز ممنون از راهنمایی خوبت

    خیلی برام مفید بود واقعا استفاده کردم راست می گی من گاهی دلسوزیه بیجا دارم مثلا مانع از محبت همسرم در مقابل خواهراش که زندگیاشون به هر نحوی خراب شده بود میشدم البته دلیلم این بود که دلشون نشکنه و حسادتشون بیشتر نشه .مراعاتشون رو می کردم اما اونا سواستفاده می کردن و توی جمع خواهرشوهرم میومد دراز می کشید و سرشو میذاشت روی زانو همسرم منم بدم میومد.یا اینکه دراز می کشید و به همسر من می گفت بیا پامو بذار لایه پات پام گرم شه . درسته خواهربرادرن ولی من خوشم نمیومد.و بارها به همسرم گفته بودم و همسرم مراعات می کرد ولی خواهرش نه.تا چند باری که خودشو سبک کرد و همسرم اعتنا نکرد و از رفتارش دست برداشت.

  2. 2 کاربر از پست مفید *مونا* تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 16 خرداد 96), غبار غم (شنبه 26 فروردین 96)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلامی دوباره به دوستان عزیزم

    توی این مدت منتظر بودم که همسرم بگه بیا بریم خونه پدرم و منم همراهیش کنم و با توجه به راهنمایی دوستان با خودم تصمیم گرفتم کم تر برم خونشون تا ناراحتی پیش نیاد مثلا در ماه یک یا دو بار ولی همسرم اصلا بهم تعارف نمی کنه بیا بری خونه پدرم.بارها توی دعواهاون هم گفته من اصلا نمی گم بهت بیا بریم.


    الان از عید خونشون نرفتم من دوست ندارم رفت و آمدم باهاشون قطع بشه فقط می خوام کم تر بر بیام نمیدونم چیکار کنم

    همسرم در ظاهر نشون میده که اصلا براش مهم نیست ولی من میدونم براش مهمه.

    الان فقط با خانواده من رفت و آمد داریم و حتی خونه دوستاشم نمیاد بریم و من فک می کنم می خواد منو جلو همه اینطور نشون بده که با هیچکی جر خونوادش رفت رفت و آمد نداره زنم

    یکی از دوستاش تازگیا بچه دار شدن بهش میگم بیا بریم دیدن نی نی شون میگه نمی خواد می گم چرا میگه بریم اونجا باز بیایم تو بگی ببین اینا اینجورن ولی ما اینجوریمم دعوامون بشه منم میگم نریم فدای سرم
    ویرایش توسط *مونا* : سه شنبه 16 خرداد 96 در ساعت 10:58

  4. #13
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو
    شما مثلا قدیمی سایت هستی دو ساله اینجایی عضو کوشا حساب میشی بعدش اینجوری مثل دختربچه ها رفتار می کنید!! من موندم توی این دوسال توی سایت شما چی یاد گرفتی پس؟

    کی بهت گفت قهر کنی یا بزاری بری خونه مامانت؟ متوجه هستی شوهر کردی؟! خونه خاله که نیست هروقت دلت خواست بزاری بری بعدشم اومده دنبالت بهش گفتی برو با مامان بابات بیا مگه مدرسه هستش و شما مدیری!
    رفتی خونه مامانت نتیجه هم گرفتی چی شد؟جز اینکه پولی که برای خانه خریدن گذاشتی کنار الان رفته توی یک سرمایه گذاری اونم اینجوری؟این الان خوب شد.
    این تجربه بشه دیگه از این بچه بازیا در نیاری خونه واسه زن حکم سنگر رو داره .تمام نقطه سرخط

    نمیدونم ننش اینو گفت جاریم اینو گفت خواهر ذلیل مردش اینو گفت یا اونکارو کرد اینا چیه داری مینویسی میخوای بریم با خط کش بزنیم پشت دستشون؟ یعنی اینقدر شل و ضعیفی به راحتی میرن روی اعصابت؟؟؟؟!!!!!!! واقعا نمیفهم اینطور رفتار و گفتار شما را بعدشم افراط تفریط توی کارات دیده میشه اینکه بقیه مشکل دارن ببخشیدا به تو چه ربطی داره؟! کلانتر محلی ننشی باباشی چیش حساب میشی مشاوری چیکاره ای طلاق گرفته احساس تنهایی میکنه یا نمیکنه اینکه به شما ربطی نداره مشکل هرکسی برای خودشه

    - - - Updated - - -

    یه ایرادی که داره مقایسه کردنه یادبگیر شوهرت را با هیچکسی مقایسه نکنی هر ادمی هم اخلاق خوب داره هم اخلاق بد و ضعیف توی جمع بهش احترام بزار و ازش تعریف کن ولی به اندازه نه بیشتر

    - - - Updated - - -

    در مورد رفتارش پیش خانواده خودش باید بگم عادیه خود منم همینطوری ام لچه کوچولو نیستی که برات غذا جا کنه یا حواسش بهت باشه و همش بشینه ور دلت؟!!! خونه بچه گی هاشه دوست داره خودش باشه و لذت ببره یاد بگیر توی شخصیت مردت نبیت اینکارا زنونه هستش واسه مردا زیاد جالب نیست
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : سه شنبه 16 خرداد 96 در ساعت 12:47

  5. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (سه شنبه 16 خرداد 96), خانم مهندس (سه شنبه 16 خرداد 96)

  6. #14
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یاد بگیر درست رفتار کنی با خانواده شوهر میانه باشه نه صمیمی نه قهر میانه باش رفت و امد کن به اندازه برو مثل مهمان بشین و برگرد حق غرغر کردن گیر دادن نق زدن پشت خانوادش حرف زدن رو نداری یکم بزرگ شو خواهشا اینایی که میگی اصلا مشکل نیست شما باید خودت رو قوی کنی.
    یه خواهش دیگه غرغر نکن غرغر نکن وقتی جایی میری برمیگردی تو نه باباشی و نه ننشی یا معلمش که بهش میگی اینو بگو اونو نگو اینکار رو انجام بده اونو انجام نده بچه که نیست که تمامش کن لطفا واقعا اخلاق خیلی زشتیه که شما زنا دارین خانوم خودمم یکیش

    نمیشه هم توقع رفت و آمد داشته باشی هم بعدش براش جهنم کنی خوب منم باشم جایی نمیرم حوصله نق نق شنیدن ندارم

    شوهرت رو بزار کنار روی خودت کار کنار قوی شو لطفا
    بعدشم آماده شدی خودت پیشنهاد بده برید منزل خانوادش فقط مهمان باش همین و بس صمیمی نشو و عادی رفتار کن
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : سه شنبه 16 خرداد 96 در ساعت 12:51

  7. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    *مونا* (پنجشنبه 18 خرداد 96), نیلوفر:-) (سه شنبه 16 خرداد 96), خانم مهندس (سه شنبه 16 خرداد 96), ستاره زیبا (شنبه 03 تیر 96)

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام دوست عزیز. پست هاتون رو خوندم. شما دلتون پاکه و آدم دلسوزی هستید و این خیلی خوبه و مطمئنم نتیجه قشنگ مهر و محبتی که توی دلتون هست توی زندگیتونم نمایان میشه اما اشتباهات زیادی هم داشتید و به خاطر اشتباهاتتونه اگر مشکلی توی زندگیتون هست. بهتره روی آگاهی و رفتار و گفتارتون بیشتر کار کنید و سعی کنید اگر کاستی ای هست برطرفش کنید. اشتباهاتی که داشتید از نظر من:
    1- ترحم نابجایی که درمورد خواهر شوهرتون که همسرش فوت شده داشتید. چه دلیلی داشت هربااار! همراهتون برای خرید ببریدش؟ شما خودت حریم زندگی مشترکت رو پایمال کردی! اگر قصد محبت و صمیمیت داشتی هر از گاهی بیرون رفتن با خواهر شوهرت و گاهی با همسرت و گاهی بدون همسرت کافی بود. اینجوری هم صمیمیت بینتون به وجود میومد و هم پایه ثابت زندگیتون نمیشد!
    2- اینکه خودت از همسرت خواستی جلوی خونوادش باهات گرم نگیره، عوض اینکه هر بار بهت توجه میکنه با روی گشاده ازش استقبال کنی که هم تشویق شه هم خونوادش به صميميت بینتون عادت کنن و هی نخوان هر بار چشاشونو چهارتا کنن با دیدن کوچیک ترین توجهی. واینکه شما هم باید متقابلا جلوی خونوادش بهش محبت میکردین و حسابی تحویلش میگرفتین که بدونن علاقتون دو طرفه ست. باور کنید اینجوری خوشحالم میشدن! دیدم که میگم...
    3- من نمیفهمم یعنی چی که من کمتر میرم اما اونو منع نمیکنم؟ مگه هر کی پی کار خودشه؟ شما الان یه خونواده هستید اگر میرید هردوتون با هم برید اگر نه هیچ کدوم نباید بره. از اونجایی که هیچ کس تحمل قطع رابطه با والدینشو نداره پس به خاطر همسرتون باید برید، دوتایی با هم. حالا اگر شرایط ناخوشاینده کمترش کنید ولی قطع نه! اگر قراره هر کی ساز خودشو بزنه اصلا چرا ازدواج کردید؟
    4- قهر کردنتون رو قبول، ولی رفتم خونه مامانم یعنی چی؟ شما مگه متاهل نیستید؟ توی قهر حتی جدا کردن جای خوابتونم درست نیست چه برسه به ترک منزل! دیگه هیچ وقت اینکارو نکنید...
    5- اینکه اومده آشتی کنه گفتید برو با پدر و مادرت بیا یعنی اینکه من و تو هیچ حریم و مشکل خصوصی ای نداریم و همه مسائل زندگیمون به پدر و مادر تو هم مربوطه! خودتون کارت دعوت فرستادین براشون که بیان کنترل زندگیتونو دست بگیرن. دیگه تعجبی نداره پدر شوهرت اونجوری بگه. مشکل تو با همسرت، مشکل بین شما دوتاست و لزومی نداره والدینتون در جریان قرار بگیرن مگر اینکه تصمیم به جدایی داشته باشید!
    6- تو ماجرای پول خونه نباید خودتون مستقیما وارد عمل میشدید، هیچ نتیجه ای غیر از شکسته شدن حریمتون و بدبینی خونواده همسرت و به تبع خود همسرت عایدتون شد؟ باید خیلی نرم همسرت رو متوجه اشتباهش میکردی که خودش باهاشون طرف شه.
    7- همسرت رو سرزنش کردی و اونو مقصر دونستی در صورتی که هر دو مقصر بودید.
    بهتره کم کم و با صبر و حوصله دوباره رابطه رو با خونواده همسرت شروع کنی. اصلا صبر کن مناسبتی بشه مثلا همین عید فطر خودت به همسرت بگو بریم یه سر به پدر و مادرت بزنیم خیلی وقته ندیدمشون. سعی کن نگذاری همسرت زیاد تنهایی بره خونه پدرش اینجوری با توجه به دلخوری شما و خونوادشون از همدیگه ممکنه تحت تاثیر قرار بگیره و بینتون فاصله بیفته. اگر خودتون تو جمع حضور داشته باشید بهتره. هیچ وقت هم پشت سر هیچ کدوم از اعضای خونوادش پیشش بد نگو! سعی کن همیشه خوشرو باشی. حتی اگر کاری کردن که واقعا ناراحت شدی خیلی مودبانه و دوستانه بیانش کن. مثلا همون مساله عیدی ندادن برادرشوهرت، بهش میگفتی شاید داداشت حواسش نبوده اما من خیلی ناراحت شدم احساس کردم مارو نادیده میگیره... یا مثلا میگفتی شما رسم پاگشا توی عقد ندارین؟ آخه داداشات هیچ کدوم پاگشامون نکردن....
    اینارو طبق کتابایی که خوندم و ویسهایی که از روانشناسای مختلف گوش کردم گفتم. امیدوارم به دردت خورده باشه.

  9. 5 کاربر از پست مفید خانم مهندس تشکرکرده اند .

    *مونا* (پنجشنبه 18 خرداد 96), khaleghezey (سه شنبه 16 خرداد 96), maryam.mim (چهارشنبه 17 خرداد 96), نیلوفر:-) (سه شنبه 16 خرداد 96), ستاره زیبا (شنبه 03 تیر 96)

  10. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    56
    Array
    با سلام و تشکر از آقاای خاله قزی محترم و خانمم مهندس عزیز

    کاملا موافقم حرفاتون درسته و من خیلی اشتباهات داشتم و برای همینم اینجا هستم تا به کمک شما دوستان عزیز زندگیه بهتری داشته باشم و ازتون یاد بگیرم.

    قهر کردن من کاملا اشتباه بود ولی من واقعا تحمل برا سخت شد که رفتم و خانوادش رو برای این در جریان گذاشتم چون به علت مشکلات جسی ای که با همسرم داشتم و ایشون به هیچ وجه راضی به دکتر اومدن یا مشاوره اومدن نبود گفتم شاید اگه خانوادش در جریان باشن باهاش حرف بزنن و راضیش کنن.

    من اینو فهمیدم که صبر داشتن می تونه خیلی از مشکلاتمو حل کنه و واقعا دارم روی صبر داشتنم کار می کنم و واقعا می بینم که تاثیر داره.

    درسته غر غر کردن خیلی بده و من ان شاالله بتونم دیگه اینکارو نکنم.
    خانم مهندس عزیز من اینکه خواستم همسرم باهام خیلی جلو خونوادش گرم نگیره منظورم این نبود که منو تحویل نگیره منظورم این بود که شاید از نظر شرع بهتر باشه یه سری محبتا توی خلوت خودمون باشه و دلیلم این بود(متاسفانه هنوز این مرز رفتار رو نمیدونم و خوشحال میشم دوستان کمکم کنن چون از لحاظ دینی برام مهمه که رفتار من و همسرم باعث تحریک شدن کسی در جمع نشه برای همین هم هواسم به خواهرشوهرم که طلاق گرفته و خواهرشوهرم که همسرش فوت شده بود)

    قهر کردنم خیلی اشتباه بزرگی بود و خیلی چیزا رو ازم گرفت

    ممنون از پیشنهادت خانم مهندس عزیز فکر خوبیه که برای عید فطر برم خونشون فقط یه مسئله که هست اینه که من اینو میدونم (با توجه به تجربه های قبلم) که برم خونشون همسرم رفتار سردی باهام داره جلو خونوادش منو ندیدیه می گیره و مادرشوهرم بی محلی می کنه و کلا حس غربت می کنم خونشون و اینارو پذیرفتم فقط راهکار می خوام در مقابل این رفتاراشون که رفتارم درست باشه و اینکه چطوری پیشنهاد رفتن به خونهشون رو بد به همسرم البته دوست دار غیر مستقیم باشه درخواستم و همسرم ازم بخواد بریم خونشون.

    یه مسئله دیگه هم که هست متاسفانه خانواده همسرم طورین که وقتی با یه نفرشون مشکل داشته باشی همه باهات چپ میشن برای همینم خواهربرادراشم باهامون رفت و آمد نمی کنن.و الان ما فقط با خانواده من رفت و آمد داریم(چون خانواد کم جمعیتی ایم فقط خونه مامانم میریم و خواهرم) من دوس دارم با دوستامون رفت و آمدمون برقرار شه ولی همسرم از سر لجبازیش مخالفت می کنه و بهانه میاره.
    بهم ایده بدین تا رفت و آمد با دوستامون رو برقرار کنم تا هردومون شاد تر باشیم.

    آقای خاله قزی دوست گرامی من با نظرتون موافقم که آقایون دوست دارن خونه پدریشون میرن راحت باشن اما باید حواسشون به خانمشون هم باشه اون وقتی که خانواده اون آقا با خانومش مشکل دارن اونم بعد از 7 ماه قهر خانم و خانوادش که خانمش به خاطر همسرش و احترام به بزرگتر با اینکه میدونه مقصر اونان ولی غرورشو میذاره کنار و میره .

    خیلی ممنونم به خاطر همراهیتون


    ان شاالله عاقبت به خیر شین
    ویرایش توسط *مونا* : چهارشنبه 17 خرداد 96 در ساعت 11:43

  11. کاربر روبرو از پست مفید *مونا* تشکرکرده است .

    خانم مهندس (چهارشنبه 31 خرداد 96)

  12. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیز

    گفتنی ها رو همه دوستان به خوبی بهش اشاره کردند و گفتند. من با خوندن تعریفهای شما مشکل غیر قابل حلی ندیدم یه مقدار آرامش و صبر و عجول نبودن و جواب برنگردوندن و بالغ بودن مشکلتون رو برطرف می کنه. ببینید توی تئوری آسونه گفتن اینکه بیخیال باش یا این کار رو بکن یا قهر نکن اما همه آدما مثل هم نیستند و در کل آدمها خیلی پیچیده تر از این هستند که با 4 تا کتاب خوندن و 4 تا زندگی دیدن و تجربه های بقیه رو شنیدن بشه تحلیلشون کرد یا در موردش نظر داد اما خبر خوب اینه که با کتاب خوندن طرز برخورد با بقیه رو یاد می گیرید و سواد ارتباط بر قرار کردن با هر آدمی رو کسب می کنید یعنی یاد می گیرید با همه نباید مثل مادر خودتون رفتار کنید یا با همه نمی شه مثل دوست صمیمی توی دانشگاهتون رفتار کنید اینکه بدونید با کی چه جوری رفتار کنید خودش یه مهارته که با مطالعه و صد البته تمرین کسب می کنید.

    رفت و آمد نکردن توی بعضی از موارد جواب می ده درسته اصلا از نظر تئوری و روانشناسی کار صحیحی نیست و با توجه به گفته دوستان خیلی هم تبعات منفی داره اما با توجه به چیزی که گفتم آدمها کلا موجودات پیچیده ای هستند و برای همه نمی شه یه نسخه پیچید . مثلا در مورد من قطع ارتباط خیلی خیلی آرامش رو به زندگیم برگردوند چون با آدمهایی تا حدودی مقایسه گر و قضاوت کننده و البته خسیس طرف بودم که برای هر قرونی که خرج می کردند ازت انتظارات بالا داشتند و اگر انتظاراتشون براورده نمی شد به دلیل بلوغ ناکافی شخصیتی به بدترین شکل مورد توهین و قضاوت قرار می گرفتی . خوب قطع ارتباط و خرج نکردن همچین آدمایی برای شمایی که احتیاج به توجه و خرج کردن نداری خیلی خیلی بهتر از بازی با اعصاب و روانت می تونه باشه.

    تنها راهی که به نظرم می رسه بهت پیشنهاد بدم مطالعه هست. باید در مورد افراد و شخصیت هاشون و نحوه برخورد با اونها یبیشتر یاد بگیری همچنین اینکه خواسته هات رو چه طور بتونی بیان کنی خیلی مهمه. اگه یاد بگیری هیچ وقت نمی آی به پدر شوهرت زنگ بزنی بگی چرا از پسرتون پول گرفتی. می دونی یه دختر عاقل اول به شوهرش می گه بیا جمع کنیم خونه بخریم برنامه ریزی می کنه . این وسط با سیاست و بدون نقش بازی کردن به شوهرش نشون می ده برای خونه خریدن داره مراعات و فداکاری می کنه. مثلا یه مقدار خلاقیت می خواد که از هر موضوعی برای فهموندن اینکه داری برای پس انداز کردن زحمت می کشی استفاده کنی مثال می زنم بهتر متوجه شی. می خواید برید مهمونی یا عروسی لباسی که 60 درصد فکر می کنی مناسب باشه رو داری مثلا اندازته ولی فامیل ها اونو توی عروسی یکی دیگه دیدن دوست داری بری لباس بخری اما این بهترین موقعیت برای اثبات خودت به شوهرته (به خصوص اگه عروسی فامیل شوهر باشه) به شوهرت بگو لباس قدیمیم اندازمه بهتره به جای اینکه برم لباس بخرم پولش رو پس انداز کنیم واسه خونه آیندمون. مطمئن باش شوهرت می فهمه اگرم نفهمید جای دوری نمی ره این رو که پس انداز کنم برای خونمون رو سر هر موضوعی که فکر می کنی به خوشحالیت آسیب نمی زنه تکرار کن انقدر بگو که ملکه ذهنش شه زنم داره برای خرید خونه برنامه میریزه و خیلی ذوق داره و اینکه اگه براش خونه بخرم خوشحال می شه. این رو توی جمع مادر شوهرت اینا هم بگو مثلا به مادر شوهرت بگو لباسم قشنگه اگه گفتن آره از کجا خریدید مثلا بگو واسه عروسی فلانی بود دیدم اندازمه پوشیدم به جاش گفتم همسرم پولش رو پس انداز کنه برای خونه که ایشالا چند سال دیگه صاحب خونه شیم و... اگر آدمای فهمیده ای باشن تو ذهنشون می مونه و شاید موقع پول گرفتن بگن دختر بیچاره از دلخوشیاش زده جمع کرده ما ازشون نگیریم. اگرم اینجوری نیستن بگو به شوهرت پول خرید لباس رو بده به خودت و خودت پس انداز کن که وقتی شوهرت می بخشه حداقل از سهم پس انداز تو نباشه که جرص بخوری.

    ببخشید طولانی شد در کل نظر من اینه که رفت و آمد کنی اما قبلش هم اونارو بشناسی هم خودت مطالعه کنی اینکه با هرکی چطور رفتار کنی. درضمن توروخدا این غرور رو توی زندگی زناشویی بذار کنار. به شوهرت بگو دلم می خواد باهات بیام اصلا اشکالی نداره یا اگه زبونت نمی چرخه اینو بگی زمانی که می خواد بره خونه مامانش زودتر از اون جاضر شو و منتظرش واسا مطمئنا تعجب می کنه یه خنده بچه گونه بکن و بگو بریم . خودش می فهمه پشیمونی

    اگر فکر می کنی زیادی عصبیت می کنن (من بعید می دونم چون با خوندن متنت بیشتر خودت حساسی تا اینکه اونا قصد اذیت کردن داشته باشن البته 30 درصد اکثر فامیلهای شوهر قصد دارنااا ولی به هر حال) رفت و آمد رو کمتر کن و وقتی اونجا می ری سعی کن یه کاری کنی بهت خوش بگذره اگه بچه کوچیک دارن با بچه بازی کن. کتاب ببر بخون تبلت ببر بازی کن هرچی که سرگرمت کنه و انتظار نداشته باشی یکی بیاد بغل دستت بشینه خاطره تعریف کنه برات . اینجوری به شوهرت هم گیر نمی دی و خودتم عصبی نمی شی. اونجا رفتی شوهرت اخم می کنه برای خودت میوه پوست می گیری به شوهرت هم بده و هردو از یه بشقاب میوه بخورید . موقع ناهار براش سالاد رو خودت بکش . دوغ یا نوشابه خواست بگو برات میارم عزیزم و بهش برس درسته اون باید برسه اما فرقی نمی کنه الان دوتاتون یکی هستید.

    موفق باشی

  13. 2 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    *مونا* (پنجشنبه 18 خرداد 96), خانم مهندس (چهارشنبه 31 خرداد 96)

  14. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    56
    Array
    ممنون مریم عزیز
    حرفت رو قبول دارم من باید طالعه بیشتری کنم در زمینه شناخت افراد و نحوه ی برخورد صحیح با اونها اما منبع خوبی نمی شناسم و خوشحال میشم دوستان بهم معرفی کنن.

    دوستان عزیز نظرات خوبی دادن و من می خوام یه جمع بندی بکنم.لطفا نظرتون رو در مورد جمع بندی من بگید دوستان.


    جمع بندی:

    1-اینو بپذیرم که همسرم رفتارش با من جلو خانوادش و دیگران خوشایند نیست و در مقابل من صبرم رو بالا ببرم و رفتار صحیح داشته باشم.(لطفا نبع بهم معرفی کنید تا بدونم )اگه هم یه وقتایی رفتار درست رو نمیدونستم فقط سکوت کنم.

    2-بپذیرم که خانوادش با من نمی تونن صمیمی باشن و من هم دیگه به این مسئله فکر نکنم و ماهی یه بار برم خونشون فقط برای دیدنشون و رفتارم با احترام و بدون صمیمی شدن باشد.در مقابل رفتارای بدشون جواب محترمانه بدم و اگه نتونستم و سکوت کردم بعد از مهمونی همسرم و متهم نکنم چرا ازم دفاع نکردی.(اینجا به نظرتون وقتی میام خونه رفتارم چی باشه معمولی باشم یا سکوت مظلومانه ؟)

    3-همسرم رو بین خودم و خانوادش قرار ندم و ازش نخوام بینمون قضاوت کنه.

    4- اینکه بهم در مناسبت هایی که باید کادو میدادن ندادن من هم در ناسبت هایی که براشون پیش میاد فقط رفتار محترمانه داشته باشم و کادو ندم.(این کارو تا الان هم کردم ولی اونا توقع دارن من کادو بدم هسرم قبلا نظر منو قبول داشت ولی الان گاهی می گه کوتاه بیا و بذار ا اول کادو بدیم تا کی این کارو ادامه بدیم منم میگم اونا بی عزتی رو شروع کردن و من حرف گذشته رو پیش نمی کشم ولی اونا هم نباید توقع داشته باشن وقتی هنوز رفتارشون رو جبران نکردن و می تونن و مناسبت های که در آینده برامون پیش میاد اون کارشون رو جبران کنن )

    5-برای گسترش روابط خانوادگیمون با دوستانمون اقدام کنم (لطفا در این زمینه بهم ایده بدین چون همسرم با اینکه قبلا دوست داشت الان میگه نمی خواد)

    6-بعد از مهمونی رفتن سرش غر نزنم

  15. کاربر روبرو از پست مفید *مونا* تشکرکرده است .

    maryam.mim (شنبه 20 خرداد 96)

  16. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    56
    Array
    بچه ها لطفا نظرتون رو راجب به جمع بندیم بگین

  17. #20
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوستان
    طاعاتتون مورد قبول حق
    خیلی دوست داشتم بیاین و در مورد جمع بندیم نظربدین اما نظر ندادی

    امروز همسرم اومدن و گفتن که فردا شب افطار خونه پدرشون دعوتیم منم گفتم باشه.
    اما خیلی می ترسم دوباره بریم اونجا اعصابم خورد شه.میدونم باسد صبر کنم و چیزی نگم اما سخته برام.می ترسم دوباره مثله قبل همسرم جلو اونها بهم بی اعتنایی کنه
    اگه این کارو کرد چیکار کنم به نظرتون
    کلا اونجا چطور رفتار کنم اونها دفعات قبل که می رفتم خیلی رفتار سردی باهام داشتن این بارو قصاوت نمی کنم چون هنوز نیومده ولی دوست دارم نحوه ی برخورد درست باهاشون رو بدونم
    با تشکر التماس دعا


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.