نوشته اصلی توسط
زندگی خوب
سلام به روی ماهت عزیزم
باران جان ممنون که اومدی و ممنون که من و دوستای همدردی رو دوست خودت می دونی و می خوای به خودت کمک کنی.
حالا که با هم دوست شدیم بذار منم از دردام دو تا بهت بگم خواهر بلکه سبک شدم :)
البته من به خودم نمی گم افسرده!!! :)
دیروز بابت توهماتم مبنی بر شرکت زدن رفته بودم یه جای با کلاس دفتر انتخاب کنم!!! به قول خواهرم ویو رو به دریا باشه لطفا :) حالا پولم ندارم!!! هیچ کارامم تموم نکرده ام!!!
البته نمی خوام شرکت بزنم الان. داشتم به خودم امید به زندگی می دادم. مثلا تو بری بیمارستان بعد فکر کنی دکتری که ایشالا پزشکی قبول بشی:) ملت میگن دیوانه شده و توهم میزنه!!! اینا نشانه تنبلیه:)
اونجا یه اتفاقی افتاد. یه دفتری بود مال یه آقایی که سال ۸۹ قرار بود با هم ازدواج کنیم. اون موقع یک ریال پول و قیافه نداشت!!! الان شده معاون و دو تا شرکت کار داره در زمینه ی مورد علاقه من کار می کنه. به هر حال خیلی ساله و تو تمام این سالها تلاش کرده و الان این جاست.
خانواده ام نذاشتن که من باهاش ازدواج کنم. چون دانشجو بود.
حالا خانواده ی منم پولدار نیستن و نبودن ولی دلشون نمیخواست دخترشون جای ناهار و شام نون و نوشابه بخوره!!! و لباس کهنه بپوشه... همین...
از اون روز که نشد و من اون آقا رو از دست دادم دیگه ورق زندگیم برگشت.
از یه دختر با هدف و تلاش تبدیل شدم به یک دیوانه تمام عیار!!!
از ضریب هوشی و تمرکز بالا تبدیل شدم به کسی که بهش میگن گیج!!!
حالا به شوخی یا جدی. چون برام مهم نبود زندگی. من این شده بودم.
می دونی چیه باران یه روزی آدم تمام تلاشش رو میکنه که موفق باشه
اما همین آدم اگه یه روزی با خودش چپ بیوفته خودآگاه و نا خودآگاه بلاهایی سر خودش میاره که نگو و نپرس. معلوم نیست چند سال طول بکشه که بشه این دشمنی رو رد کرد و به حال طبیعی برگشت اگه آدم خودشو ول کنه.
مدام به خودت توهین می کنی.
مدام خودتو سرزنش می کنی.
مدام به عالم و آدم گیر میدی.
مدام برای کاراهای اشتباهت دلیل و بهانه میاری.
گیر میدی من افسرده ام یا حتما یه بیماری ای دارم.
بی توجه میشی به ظاهر و غذات و نمیخوای مسئولیت بپذیری
دنبال قرص و دوا می گردی چون نمی خوای و تاکید می کنم نمی خوای خودتو با این وضعیت ببینی و میخوای فرار کنی از خودت!!!
میدونی چیه عزیزم
من نه دیروز ناراحت شدم و نه خجالت کشیدم و نه اومدم خونه قایم شدم. نمی خوامم قایم بشم. زندگی من اینه!!!
نه از اون آقا نه از خودم و نه از خانواده ام خجالت نمی کشم.
سرم رو گرفتم بالا و گفتم مسئول این زندگی بی نظم و این که نتونستی کارات و تموم کنی و هنوز تو توهم شرکت زدن موندی و همه از تو جلو زدن اهمال کاری توهم و تنبلی خودت بوده زندگی خوب!!!
من عاشق اون آقا نبودم و تمام ناراحتی های چند سال اخیرم فقط این بود که چرا حق انتخاب نداشتم تو کل زندگیم. بهانه ای برای کم آوردن و تنبلی. دیروز تو کنفرانس از این که فهمیدم موفقه خوشحال شدم و میخوام تلاشمو بکنم که به چیزی که می خوام برسم و برای خودمم زندگی خوب تری درست کنم. خوب تر از آنچه که الان هست.
باران جان اگه دارم این اتفاق رو برات تعریف میکنم دلیلش اینه که بفهمی چیزایی که ازش خجالت میکشی برای همه هست و اتفاق میوفته. اما همه مثل تو فکر و رفتار نمی کنن.
عزیزم
این مشکل ذهن توئه که فکر میکنی دوستت که دکتر شده تو رو با این وضعیت ببینه مسخره ات می کنه!!!
تو نه تو زندگی اونی نه رقیبشی و نه آزاری بهش رسوندی و نه حتی مهمی!!! تو یک انسان معمولی هستی و اون هم همین طور.
سرت رو بالا بگیر. دکتر بودن وسیله ای برای رفع احساس کمبود ما نیست. مطمئن باش برای اون هم نیست. نیازی به تحقیر تو ندارن آدما.
کفش نداری عزیزم بخر ولی خودتو عذاب نده!!!
دکتر شدن یعنی درآمد بهتر داشتن از آنچه که الان هست
دکتر شدن یعنی دوستای بیشتری داشتن از آنچه که الان هست
دکتر شدن یعنی بیشتر کمک کردن به دیگران از آنچه که الان هست
بهتر شدن از یک چیزی!!! یک داشته ای!!!
دکتر یا مهندس یا معاون یا هر کسی با تحصیلات و کار و درآمد بهتر یعنی کسی که تلاش کرده تا صرفا و صرفا زندگی خودش رو بهتر کنه از زندگی دیروزش.
ما تو وسط شهر و تو هوای آلوده هم نفس می کشیم اما برای هوای تمییز تر میریم کوه و دشت. نفسمون رو داخل شهر و در هوای آلوده حبس نمیکنیم وگرنه بدون شوخی از پا می افتیم و می میریم!!!
مرگ و بیماری در انتظار کسی هست که قطار زندگی شو متوقف کنه!!!
این که تو یک سال درس بخونی و دور از جامعه باشی خوبه ولی بیشتر از اون نه.
افسردگی اضطراب خشم عصبانیت تنهایی و در نهایت بیماری چیزی هست که از متوقف کردن زندگی معمولی به دست میاریم.
فرار نکن از آنچه هستی. آنچه داری و حقیقت زندگی توئه.
پدر عصبانی رو بپذیر تا روی تو تاثیر نذاره وقتی خونه جدا نداری.
باید هوای آلوده رو با ماسک فیلتر کنی نه این که تحملش کنی!!!
تلاش کنی که حال و هوای بهتری برای خودت بسازی.
انرژی روانی خودت رو با این فکرا هدر نده.
به نظر میاد رقابت با دیگران برات انگیزه اس ولی در واقع مانع موفقیتت خواهد بود.
برو درست رو بخون و این بهانه های لباس و کفش و افسردگی رو نیار تالار نیا اگه نمی ذاره که به برنامه ریزی درسیت برسی.
موفق باشی.
علاقه مندی ها (Bookmarks)