***اولين جلسه خواستگاري و اتفاقات در آن شب و بي تجربگي من2***

[فرشته اردیبهشت]

سلام صبوری جان خوبی خانم؟ مبارکه خاستگارا دیگه دارن پاشنه درو در میارن تصمیمتو بگیر

در مورد شهر دور بستگی به خودت دارهکجا راحتتری فک کنم برا شما مناسب نباشه بری شهر دور چون خیلی بهم وابسته اید و در کنار خانواده خوشبخت تر میشی

اما مثلا خود من هر چی دورتر بهتر به همه راه دورا فک میکنم دیگه معیارام از فیلتر زمان و مکان و بعد و زاویه و درجه رد شدن کاش مشکل انتخاب فقط همین دوری طرف باشه.

[صبوری]

با تشكر از مصباح الهدي دختر بيخيال و فرشته ارديبهشت عزيز.

مشكل من با ازدواج و خانواده و وابستگي و....اساسي هست.

نميدونم كدوم قانون نانوشته اي ميگه جلسه اول برابر با 50 درصد توافق و جلسه دوم 100 توافق و جلسه سوم

وكيلم

و جمله آشناي با اجازه بزرگترها بعله.

مادر من اصلا اينطور دوست نداره و براي همين با حضور خيلي ها تا حالا مخالفت كرده.

وقتي بهش ميگم من لزوما با خواستگاري كه بخواد بياد ازدواج نميكنم

ميگه مردم مگه مسخره ما هستند؟؟؟

بعضي هاشون رو با دلايلي رد كرده كه به نظر من واقعا غير منطقي بوده.

مثلا چون كارش... هست.

چون فاميل...هست

چون از طايفه....هست

و...

اين مورد آخر رو خودش توافق كرده بود بيان خودش بيشتر مراسم رو اداره كرده بود ولي جالب اينجاست خودش نگران عصبي و ناراحت بود من پرسيدم چي گفتند گفت هيچي چي ميخواستن بگن؟

جالبه من اصلا حس نميكنم خواستگاري من بوده كه بخوام معيارام و ملاكامو بسنجم از ديشب كه بيخيال خواسنگار و جلسه خواستگاري شدم آرامش به خونمون برگشته.

- - - Updated - - -

دختر بيخيال عزيز هر دو مورد كه گفتم همشهري هستيم فقط خودشون براي كار شهر ديگه هستند يعني اگر ازدواج كنم نه تنها از خانواده خودم بلكه از خانواده همسرم هم دور ميشم.

[ستیلا]

اوه اوه اوه دو روز نیومدم سر بزنم اونوقت سلام صبوری جان

عزیزم فعلا تا این مرحله کار درستی میکنی.این جلسه بیشتر در حد دیدن شما بوده.انشاالله برای قرارهای بعدی که پسر حضور داشته باشه باید معیارهاتو و صحبتهای اولیه که بین شما و اون اقا هست رو پیگیر باشی.

انشاالله عروس بعدی تالار

البته مصباح جان و فرشته اردیبهشت و دختر بیخیال هم همراه شما راهی زندگی و خوشبختی انشاالله

[صبوری]

سلام دوستان.

موضوعي پيش اومده كه ميخواستم تايپيك جديد بزنم ولي چون مرتبط با اين موضوع بود همينجا مطرح ميكنم واميدوارم با راهنمايي شما بتونم تصميم درست بگيرم.

همه چيز در مورد خواستگاري و ازدواج برخلاف تصور من داره پيش ميره. تقريبا تمام اعضاي خانواده ام با اين وصلت موافقن و منتظر جلسه دومدر واقع خانواده وشرايط آقا پسر مورد تاييد هست فقط مونده حضور خود ايشون وتصميم قطعي راجع به خودآقا پسر(من هيچ مخالفت يا موافقت با موضوع اعلام نكردم.)

واما موضوعي كه در اينجا لازم دونستم مطرح كنم و راهنمايي بخوام.

من با آقايي حدود دو سال و اندي پيش آشنا شدم يك آشنايي كاملا رسمي كه به آشنايي خانوادگي رسيد از تمام رفتار هاي ايشون و پس از مدت نسبتا زيادي(حدودا يكسال) رفتارهاي من مشخص بود نيتي هست (ازدواج)هر چند هيچ صميميتي نبود و نيست.

به خاطر محيا نبودن شرايط ايشون حتي پيشنهادي كه داشت به جلسه رسمي ميرسيد منطفي شد و به خاطر همين من به مرور رابطه رو كمتر و كمتر كردم ولي اميدوارم بودم با فراهم شدن شرايط اين رابطه به ازدواج برسه .

حالا من درشرايطيم كه با چند خواستگار همزمان مواجه شدم وايشون هم به شرايطي كه مطلوبشون بود نزديك.

حالا من موندم يكي از همين خواستگارها رو قبول كنم و ازدواج كنم؟؟؟

اگر ازدواج كردم بعدا از انتخابم پشيمون نميشم؟؟؟

مخالفتم رو با جلسه بعدي خواستگاري ابراز كنم و منتظر بمونم ببينم چي ميشه؟؟؟اونوقت اگر موندم و اون فرد تصميمي به ازدواج با من نداشت؟؟؟

بذارم جلسه دوم هم برگزار بشه بعد بين دو نفر انتخاب كنم (اجهاف در حق آقايي كه اومدن خواستگاري نيست)؟؟؟

اين رو هم بايد بگم چون ارتباط من بافرد مورد نظرم يك رابطه رسمي و به دور از صميميت بوده الان نميدونم واقعا براي رسيدن به من تلاش ميكنند يا براي رسيدن به شرايط مطلوب ازدواج.

ترس من از ايه با يك انتخاب اشتباه در آينده افسوس بخورم.

هميشه در زندگيم سعي كردم منطقي رفتار كنم .

الان هم فقط برام مهم هست تصميم درست بگيرم. اونقدر به احساسم پرو بال ندادم جلوي منطقم رو بگيره.

- - - Updated - - -

اين رو هم بگم من الان يك حالت بيتفاوتي رو دارم تجربه ميكنم انگار ديگه هيچ چيز برام مهم نيست.

گاهي فكر ميكنم هر چه بادا باد .

[meinoush]

صبوری جان پست ها رو با دقت نخوندم. شاید برداشتم اشتباه باشه.
اینطور که به نظرم اومد شما الان حداقل دو تا خواستگار همزمان داری که یکیش رو هم هنوز خود اقا پسر رو ندیدی.
جایی نوشته بودی جلسه اول 50 درصد توافق جلسه دوم 100 درصد. من خواستگاری به اون شکل نداشتم اما نظر خودمو می گم.
ببین شما یه سریا رو که کلا راه نمی دی خونه همین طوری تلفنی یا هرچی رد می شن. یه سری دیگه ظاهرا خونواده رو مادر خواهر و می بینی. بعدش ممکنه همینجا رد شن. بعدش خود اقا پسرو می بینی. اینجا تازه اگه اقا پسر مورد قبول شما بود (می گی تحقیقات مشکلی نداشته می مونه اینکه به دلت نشسته باشه و افکار و رفتار و این چیزا تون باهم مناسبت داشته باشه) حالا تازه از اینجا جلسات اشنایی شما شروع می شه. کی گفته شما باید همون جلسه دوم سوم به این نتیجه برسی که می خوای ازدواج کنی با اون اقا؟ نترس. تو روال اشنایی رو ادامه بده. تا وقتی هم که خودت بله نگی که کسی نمی تونه زورت کنه. تازه مشاوره ازدواج هم می ری.
دوستان مصباح الهدی فرشته اردیبهشت دختر بی خیال و بقیه همه خوب به روال خواستگاری واردند و با تجربه. من واقعا در این مورد تجربه چندانی ندارم. اما گفتم برات بنویسم زودتر که نگران نباشی.
موفق باشی.

[احمدعلی]

سلام

حالا من موندم يكي از همين خواستگارها رو قبول كنم و ازدواج كنم؟؟؟

اگر ازدواج كردم بعدا از انتخابم پشيمون نميشم؟؟؟

سرکار خانم صبوری،
ابتدا به 2 نکته که خودتان نیز واقف هستید توجه کنید.
1- داستان استادی که به شاگرد گفت به بیشه زار گندم و جنگل برود و بهترین و بزرگترین گندم و درخت را انتخاب کند به یاد آورید.
2- جناب خاله قزی در نوشته های خود فرموده بودند که به خانواده گفته بودند: بهترین فرد را با توجه به ملاک هایشان انتخاب کنند و مابقی ماجرا با خود ایشان.

با توجه به این نکته ها آیا بهتر نیست یک بار دیگر ملاک های خود را ارزیابی و درجه بندی کنید؟
اگر پذیرفتید، بهتر نیست تا آنجایی که از هر خواستگار اطلاع دقیق دارید، کیفیت داشتن ملاک های درجه اول را در آنها بررسی کنید؟
خوب اگر تا اینجا جلو آمده باشید، عالی است. حالا می توانید شخصی که قابل قبول تر بود را ابتدا بپذیرید و همین ملاک های درجه اول و درجه دوم و ... را در مورد ایشان بررسی کنید؟
اگر همه چیز عالی پیش رفت که ازدواج می کنید و همه خوشحال می شوند. وگرنه خوب موردهای بعدی بررسی می شوند.

بگذارید مثال بزنم: ممکن است یک شخص در بررسی اولیه در ملاک های ایمان و اخلاق و ... بهتر از سایرین باشد- مثلا نمره 18 - اما در بررسی های بعدی و خواستگاری متوجه شوید از بعد مدیریت مالی با مطلوب شما فاصله داشته باشد - مثلا نمره 12 - و رد شود اما شخص بعدی از لحاظ ایمان و اخلاق و ... قدری پایین تر به نظر برسد - مثلا نمره 17 - ولی از بعد مدیریت نمره مطلوبی از شما بگیرد - مثلا 16 - و رد نشود.
در اینجا هرچند ممکن است مدیریت مالی ملاک درجه دومی محسوب شود اما چون اهمیت دارد نمی توان آن را تا این حد نادیده گرفت.

پ.ن در مورد خواستگاری که رابطه رسمی داشتید اگر ایشان قدم جلو گذاشتند که هیچ، و الا یا ایشان را تا پیش قدم نشدند فراموش کنید یا اینکه به گونه ای غیر مستقیم به ایشان بفهمانید که الان شرایط برای خواستگاری از شما مطلوب است. در هر صورت اگر برای خواستگاری اقدام کردند، ایشان را در کنار سایرین بررسی کنید در غیر این صورت فراموششان کنید

یا حضرت زینب سلام الله علیها

[صبوری]

با تشکر از مینوش عزیز و جناب احمد علی.

جناب احمد علی دو سال و اندی زمان کمی نیست .همونطور که در پست قبلی گفتم بعد از یک سال من حس کردم ایشون میتونند انتخاب من باشند که شرایط اجازه نداد(من بعد از شناخت ایشون تصمیم به ازدواج گرفتم)همه معیارهای من رو دارند.

اگر الان هم بخوام خواستگار دیگه ای رو برسی کنم.مطمعنا یه تصمیم عقلی هست که هیچ احساسی پشتش نیست.
و من طبق شناختی که از خودم دارم اگر حسی به فردی نداشته باشم براش تره هم خورد نمیکنم.

در این مدت تمام تلاش ما برای فراهم کردن شرایط بوده.اگر من انتخاب دیگه ای داشته باشم اونوقت شرایط ایشون کامل شد حسرت نمیخورم؟

این چند روز هم ایشون کمکی از من خواستن(در مورد فراهم شدن شرایطشون که من هم پیگیر هستم تا مشکلشون حل بشه)

[شیدا.]

صبوری جان،

شما در مورد رابطه 2.5 ساله مذکور تاپیک زدید، کلی صحبت کردید با دوستان،
همچنان سر یک خیال باطل هستید؟

به قول خودتون حتی نمی دونید داره شرایطش را برای ازدواج با دیگری آماده می کنه یا برای ازدواج با شما!! اونوقت می گی خواستگارم؟؟؟

تازه این شرایط را هم که باز خودت داری آماده می کنی

این چند روز هم ایشون کمکی از من خواستن(در مورد فراهم شدن شرایطشون که من هم پیگیر هستم تا مشکلشون حل بشه)

این کمک چیه؟
کمکش می کنی خونه بخره؟ وام بگیره؟ چه کمکی؟

خب اگه قراره شما با هم این کار را بکنید، چرا ازدواج نمی کنید و بعد از ازدواج و با خیال راحت این مشارکتها را انجام نمی دین؟

چرا فکر می کنی اون آقا خواستگار تو هست؟
آیا مستقیم و واضح گفته می خوام خونه بخرم ( یا هر کاری دیگه ای) و بعدش بیام خواستگاریت؟؟

[مصباح الهدی]

سلام صبوری جان
به نظرم میاد که تو یکم نگران اون آقای خواستگار قدیمی هستی.

ببین به نظر شخص من تو ازدواج باید به خودت نگاه کنی.و اول صلاح خودت را ببینی.

منم با شیدا موافقم.

مگه اون آقا نمی تونه اول بیاد خواستگاری و بعد شرایطش را جور کنه؟

مگه شما شرطی گذاشته بودین که اون خودش را ملزم بکنه که باید قبل خواستگاری حتما اون را انجام بده؟

به نظر من خواستگارات را راه بده.ولی این نکته را در نظر داشته باش فقط با معیارهات مقایسه کنی!نه با اون آقا!

اگر با معیارهات جور دربیاد چرا پشیمون بشی؟

خب مطابق معیارهات بوده دیگه! پشیمونی نداره.

شما هم دختر عاقلی هستی.حتما خودت می دونی که هر کسی نقص داره و بعدا تو ازدواجت اگر نقص های همسرت را دیدی دلیل نمیشه که مثلا اگر با یکی دیگه ازدواج می کردی؛نقص دیگری نمی دیدی.

تازه راه دادن خواستگار شاید یه مزیتی داشته باشه و اون اینکه اگر او بویی ببره(با توجه به اینکه فضای شهرتون کوچیکه) اگر واقعا قصد ازدواج با شما را داشته باشه زودتر نظرش را می گه.

اما من الان یه پیشنهادی هم به ذهنم رسید.ولی نمی دونم درسته یا نه.امیدوارم دوستان نظرشون را بگن.

شما که داری برای اون آقا یه کار می کنید.تو صحبت هاتون مثلا بگید :ان شالله می خواهید خواستگاری کسی برید؟ یا اینکه چرا این قدر عجله دارید؟ یا نمی دونم.یه همچین چیزی.منظورم اینه که یه جوری به حرفش دربیاری.

ولی به نظرم این آقا اصلا منطقی برخورد نمی کنه و این یک نکته منفی بزرگ برای انتخاب همسر محسوب می شه.پس بهتره خواستگارای دیگر را هم بررسی کنی.

مجبور هم نیستی جواب مثبت بدی.اگر بهت نخورد جواب منفی بده.

با خانواده هم صحبت کن که خانواده آنها را هم در جریان بذارن که کسی بویی نبره و جلسات خواستگاری صرفا جهت آشنایی است.و خواستگاری اصلی را در صورتی که واقعا جوابشون قطعی بود برای بعد می گذاریم و اون وقت همه را دعوت می کنیم.

[صبوری]

با تشکر از شبدا و مصباح عزیز.

شیدا جان دیشب میخواستم جواب بذارم محدودیت ارسال پست داشتم نشد.

من در مورد ایشون از لفظ خواستگارم استفاده نکردم.

واما نگرانی من از این هست که انتخابم برای خارج شدن از شرایط الانم باشه و بعدا پشیمون بشم.

من نسبت به ایشون حس خاصی ندارم واگر نمیدونم شرایطش رو برای من محیا میکنه یا کلا برای رسیدن به شرایط ازدواج به این خاطر هست که ما در ارتباطاتی که داریم در مورد مساعل شخصی صحبت نمیکنیم.