به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 خرداد 92 [ 01:11]
    تاریخ عضویت
    1391-8-07
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    117

    تشکرشده 257 در 108 پست

    Rep Power
    25
    Array
    ببینید به عنوان مثال من با دخترا ارتباطم خیلی کم بوده و تا حالا هم خودم کسیو انتخاب نکردم و شرایطشم ندارم که انتخاب کنم چون برخوردم باهاشون کمه پس مجبورم دست به دامن مادرم بشم که معلومه اونم اول خودش دلش میخاد بره دخترو ببینه
    ولی منم با این مشکل دارم که اول مادر بره بعد اگه پسندید پسرم ببرن به نظرم یه جور توهینه
    ولی بهتره وقتی زنگ میزنن به شما برای خواستگاری و میگن اول مادر بیاد ببینه مخالفت کلی نکنین و نگین که کلا نیاین.
    بگین اگر ممکنه با آقا پسرشون بیان
    ویرایش توسط ژپتو : چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 در ساعت 23:00

  2. کاربر روبرو از پست مفید ژپتو تشکرکرده است .

    hanie_66 (چهارشنبه 25 اردیبهشت 92)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 تیر 00 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    217
    امتیاز
    10,303
    سطح
    67
    Points: 10,303, Level: 67
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    388

    تشکرشده 576 در 165 پست

    Rep Power
    44
    Array
    دوستان ممنون از تک تک شما بابت نظرات خوبی که دادید
    بخوام جمع بندی کنم از نظر اکثر شما من تا حدی حساسیتمو به این مقوله باید پایین بیارم.اکثرتون معتقدین که شیوه ی سنتی ازدواج آینده دار تره و حضور خونواده ها میتونه بیشتر به موفقیت نزدیکش کنه.
    باشه،من سعی خودمو میکنم که ندیده رد نکنم.حرفامو بزنم باهاشون بعد.
    متاسفانه هرچه قدر هم سعی کنم توی این مورد موفقیت جالب توجهی نخواهم داشت.وقتی توی این شرایط قرار میگیرم و تموم سعیمو میکنم که به خودم بقبولانم اگه 3 روز قبل مادرش اومده یعنی کلی محاسن داری و به مرحله ی بعدی رسیدی بازم نمی تونم ندیده بگیرم و آقا پسرو با همون شرایط محک بزنم.در خلال صحبتم دنبال نقطه ضعف ازش میگردم،دنبال ناهمگونی و تضاد.تقریبا خودمم از پیش میدونم جوابم منفیه.متاسفانه و متاسفانه و متاسفانه توی صحبتام و برخوردام گاهی به صورت کودکانه و به خاطر ضایع شدن مادر داماد به خاطر رفتاری که باهام داشت شرایطو بررسی کامل نمیکنم و جواب رد میدم(و بیچاره آقا داماد این وسط)
    خودمم خسته شدم از این رفتارم.خسته شدم از این اومدن خواستگار.باورتون نمیشه وقتی کسی به این شیوه بهم معرفی میشه دچار کلی استرس میشم و این استرس و اعصاب خردی تا تموم شدن پروسه و غالبه جواب رد دادن من دست از سرم برنمیداره.
    ازدواج برام شده مثل یه دوره ی تاریک که مدام ازش فرار میکنم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیرین بانوی محزون نمایش پست ها
    خواستگاری سنتی!! تو این دوره و زمونه خواستگاری سنتی شده پر از تحقیر و توهین به خانوما، من به این نتیجه رسیدم که استارت شناخت رو خودتون بزنید و بعد از رسیدن به تفاهمات اولیه موضوع رو به سمت خانواده ها هدایت کنید.
    من از به تفاهم اولیه رسیدن خودم با کسی دیگه بدون آگاهی خونواده ها گریزونم.دوست ندارم این شیوه رو.قبول دارم توهین آمیزه بعضی از ابعاد خواستگاری سنتی.اما اگه توهینی هم بشه پدرو مادرم کاملا پشتم هستن و اجازه شو نمیدن.اگه خبر نداشته باشن که نمیتونن حمایتم کنن.اتفاقا توی دوستی که توهین صدبرابر بیشتره

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط ژپتو نمایش پست ها
    ولی منم با این مشکل دارم که اول مادر بره بعد اگه پسندید پسرم ببرن به نظرم یه جور توهینه
    به نظر منم همین طور

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 مرداد 94 [ 18:26]
    تاریخ عضویت
    1392-1-19
    نوشته ها
    181
    امتیاز
    2,578
    سطح
    30
    Points: 2,578, Level: 30
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    395

    تشکرشده 383 در 145 پست

    Rep Power
    30
    Array
    فقط میتونم بگم حساس نشو (با لحن ارسطو بخون:)
    صرف اومدن مادر به طور جداگانه امتیاز منفی نیست به رفتارهای مادره دقت کن نوع حرف زدنش چه پشت تلفن چه جلسه اول نوع نگاه کردنش نوع معرفی کردن خودش و پسرش و خوانواده ش توقعاتی که مطرح میکنه و....
    اونوقت اگه حس کردی مادره رفتارهای مناسبی نداره(همون لحن خریدارانه و توهین آمیز) سوالای بی ربط پای تلفن می پرسه (مثل رنگ چشم و دور کمر و قد و وزن و...) خب آره به عنوان یه امتیاز منفی واسه آقا پسر در نظر بگیر و بقیه شرایطشم بررسی کن و در نهایت بهش نمره بده

  5. کاربر روبرو از پست مفید saraamini تشکرکرده است .

    hanie_66 (پنجشنبه 26 اردیبهشت 92)

  6. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 تیر 93 [ 19:14]
    تاریخ عضویت
    1392-2-26
    نوشته ها
    66
    امتیاز
    939
    سطح
    16
    Points: 939, Level: 16
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    212

    تشکرشده 188 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. خواستم یه نکته ای رو بهتون بگم و یک سئوال بپرسم ازتون. من خارج از کشورم و مدتهاست به مادرم سپردم که بگرده و اگر دختری که تا حدزیادی فکر می کنه با سلیقه ی من مطابقت داره بهم معرفی کنه تا بعداً خودم وارد ارتباط و آشنایی از راه دور بشم و اگر همه چیز خوب بود بیام ایران و از نزدیک همه چی رسمی بشه. حالا بماند که یک مورد هم معرفی نکرده تا حالا. ولی اگر یک خانمی با شرایط مادر من بیاد و از شما بخواد که ببیندتون برای پسرش باز هم ناراحت می شید و ندیده رد می کنید؟ جالبه برای خودم تا بدونم. بعد شما چطور مایلید که ازتون خواستگاری بشه چون گفتید روش مدرن تر مثل دوستی دختر و پسر رو هم نمی پسندید؟ من نوعی اگر در ایران باشم تو خیابون شما رو ببینم بیام جلو باید چی بگم؟ فکر نمی کنید قصدم مزاحمته یا دوستی های خیابانیه؟ لطفاً یک راه جلوی پای ما پسرا بذارید تا متوجه بشیم دختری مثل شما با چه روشی احساس راحتی می کنه؟ در ضمن خود پسر که در روش سنتی نمی تونه بیاد مستقیم دفعه ی اول اجازه ی خواستگاری بگیره. مادرش باید یکم هماهنگی و زمینه چینی کنه و یه کلیاتی از دختر بدست بیاره که اصلاً ببینه اون کلیات مورد پسندشون هست یا نه تا بتونند پا پیش بذارند.

  7. 2 کاربر از پست مفید تهمتن تشکرکرده اند .

    hanie_66 (پنجشنبه 26 اردیبهشت 92), فرهنگ 27 (پنجشنبه 26 اردیبهشت 92)

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 تیر 92 [ 13:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-14
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    331
    سطح
    6
    Points: 331, Level: 6
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 55 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هانیه جان تفاهم اولیه یعنی اینکه ببینی از نظر موقعیت اجتماعی، ظاهری و ..... در کلیات مورد پسند هم هستید یا نه؟ مثلا در محیط کار اگه یه همکار واسطه خواستگاری شما و کس دیگری بشه می تونید از ایشون بخواهید که فرد مورد نظر رو ببینید و یه جلسه 2 ساعته صحبت داشته باشد، بالاخره در همون جلسه هم کلیاتی دستتون میاد، و بعد اگه مورد پسندتون بود از ایشون بخواهید که با خانواده تشریف بیارند.در ثانی من صحبتی از دوستی و روابط پنهانی نکردم. توهینی که در جلسات خواستگاری میشه یه توهین خاموش و ساکت است که با جواب رد دادن شما به خواستگارن هم موضوع فرقی نخواهد کرد، کلا خواستگاری سنتی یعنی همین پروسه کشدار.

  9. کاربر روبرو از پست مفید شیرین بانوی محزون تشکرکرده است .

    hanie_66 (پنجشنبه 26 اردیبهشت 92)

  10. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 تیر 00 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    217
    امتیاز
    10,303
    سطح
    67
    Points: 10,303, Level: 67
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    388

    تشکرشده 576 در 165 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام به همه ی دوستان
    من وقتی که 22 ساله بودم دلبسته ی آقایی شدم که به خاطر شرایط کاریش 6 ماه یه بارم نمیتونستم ببینمش.مسائلی که پیش اومد رابطه مونو کشدار کرد و مادر من در جریان بودو بهم گوشزد میکرد که زودتر رسمیش کنم.اما اصرار من مساوی بود با هزار و یک بهانه که هنوز شرایطش جور نشده.اون آقا طوری وانمود میکرد که انگار خونواده ی ایشون هم در جریانن و مخالفتی ندارن.بعد از تقریبا 2 سال و از دست دادن کلی موقعیت خوب برای من،بنا شد که مادرشونو بیارن که ببینه منو.منم بی خبر از همه جا بهش گفتم باشه.پدر و مادر من هر دو از سطوح بالای اجتماعی بودن.اما خانواده ی ایشون توی این زمینه با ما اختلاف فاحش داشتن و من ندیدم این تضادو تفاوت فرهنگ ها رو.خلاصه مادرش بهم زنگ زد،حتی حاضر نشده بود که منو ببینه ثانیه ای.پشت تلفن حرفایی بهم زد که الان،بعد این همه مدت که به یادش میفتم دردشو احساس میکنم.:(آقای عاشق بر خلاف گفته هاش به مادرش نگفته بود.این تفاوت فرهنگ منو پیشش خیلی کوچیک کرد.دیگه هیچ تماسیوجواب ندادم.هزار بار زنگ زد.اون موقع ها دوست داشتم که کاش حداقل برادری داشتم که میتونست بره و دعواش کنه؛بهش بگه که چرا 2سال زندگی خواهرمو نابود کردی.یه بار که زنگ زد گوشیو دادم به مادرم.اینکه چی بینشون گذشتو من نمیدونم.فقط مادرم اومدو گفت که گفته مادرم دوست داره خودش برام زن انتخاب کنه.و دیگه تموم.
    مدت زیادی گذشت تا بتونم کسی دیگه روبپذیرم.این آقا خونواده ش کاملا در جریان بودن.بنا شد که اگه به تفاهم رسیدیم بعد 2 ماه بیان خواستگاری رسمی.پدرم و همسر خواهرم میشناختنش.اونم که اواسط آشنایی فیلش یاد هندوستان کرد و رفت سراغ عشق قبلیش.باورتون میشه فقط با 1 اس ام اس گفت به درد هم نمی خوریم.حتی زنگ هم نزد!!!!اگه همون اول میومد خواستگاری رسمی و خودم باهاش صحبت نمی کردم,ابهت پدر و تعهد رابطه ی شکل گرفته بهش اجازه نمیداد که هرطوری که دلش میخواد باهام رفتار کنه.توی این 2مورد به من توهین شد,ندیده گرفته شدم,اذیت شدم.
    از اون به بعد تصمیم گرفتم که تا قبل از دیدار کسی با پدر و مادرم,حتی کلامی حرف نزنم.تصمیم گرفتم که مطمئن شم به متعهد بودنش بعد.کسایی که به ما معرفی میشن معمولا دورن از فرهنگ منو خونواده م.خانواده های تجملاتی که فقط یه سری چیزای خاص چشمشونو میگیره.خانومایی که چیدمان خونه مون از تحصیلات من براشون مهم تره.باورتون میشه یه بار که یه خانوم و دخترشون برا خواستگاری دست خالی اومدن خونه مون؟حتی یه جعبه ی کوچیک شیرینی هم نگرفته بودن.میخواستن که اگه نپسندیدن دیگه پول خرج نکنن.و به ادعای خودشون خیلی هم پولدار بودن.
    مشکل اصلی من دخیل نبودن آقایون توی این زمینه س.من خسته شدم از اینکه قلبو احساسم بازیچه بشه.خسته شدم که هرکی هر جور دلش میخواد رفتار کنه باهام.
    چشم سارا جون.سعی میکنم که حساس نشم و فقط توی گردونه ی امتیاز دهیم نمره شونو کم بدم
    آقای تهمتن اگه خواستگاری سنتی روی اصول خودش باشه خیلیم خوبه.رفتار مادر آقا داماد خیلی خیلی مهمه.اینکه نگاهش,حرف زدنش خریدارانه نباشه.من وقتی احساس راحتی می کنم که 1)مادر اون آقا برخوردش مناسب باشه 2)خود آقا داماد توی مراسم باشه به چشمای پدرم نگاه کنه که منو به یه اعتماد نسبی برسونه که نمیشکونه دلمو.شما میتونین به مادرتون تاکید کنید که اولا به سراغ کسی برن که اصول هم کفو بودن با شما رو داشته باشن و در ثانی رفتار دوستانه و مناسبی باهاشون داشته باشن.مطمئن باشین که ناراحت نمیشن اینجوری
    دعا کنین که بتونم خودمو از شر این ایده های متناقض راحت کنم

  11. 2 کاربر از پست مفید hanie_66 تشکرکرده اند .

    reihane_b (شنبه 28 اردیبهشت 92), فرانک بانو (پنجشنبه 26 اردیبهشت 92)

  12. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    41
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hanie_66 نمایش پست ها
    سلام به همه ی دوستان
    من وقتی که 22 ساله بودم دلبسته ی آقایی شدم که به خاطر شرایط کاریش 6 ماه یه بارم نمیتونستم ببینمش.مسائلی که پیش اومد رابطه مونو کشدار کرد و مادر من در جریان بودو بهم گوشزد میکرد که زودتر رسمیش کنم.اما اصرار من مساوی بود با هزار و یک بهانه که هنوز شرایطش جور نشده.اون آقا طوری وانمود میکرد که انگار خونواده ی ایشون هم در جریانن و مخالفتی ندارن.بعد از تقریبا 2 سال و از دست دادن کلی موقعیت خوب برای من،بنا شد که مادرشونو بیارن که ببینه منو.منم بی خبر از همه جا بهش گفتم باشه.پدر و مادر من هر دو از سطوح بالای اجتماعی بودن.اما خانواده ی ایشون توی این زمینه با ما اختلاف فاحش داشتن و من ندیدم این تضادو تفاوت فرهنگ ها رو.خلاصه مادرش بهم زنگ زد،حتی حاضر نشده بود که منو ببینه ثانیه ای.پشت تلفن حرفایی بهم زد که الان،بعد این همه مدت که به یادش میفتم دردشو احساس میکنم.:(آقای عاشق بر خلاف گفته هاش به مادرش نگفته بود.این تفاوت فرهنگ منو پیشش خیلی کوچیک کرد.دیگه هیچ تماسیوجواب ندادم.هزار بار زنگ زد.اون موقع ها دوست داشتم که کاش حداقل برادری داشتم که میتونست بره و دعواش کنه؛بهش بگه که چرا 2سال زندگی خواهرمو نابود کردی.یه بار که زنگ زد گوشیو دادم به مادرم.اینکه چی بینشون گذشتو من نمیدونم.فقط مادرم اومدو گفت که گفته مادرم دوست داره خودش برام زن انتخاب کنه.و دیگه تموم.
    مدت زیادی گذشت تا بتونم کسی دیگه روبپذیرم.این آقا خونواده ش کاملا در جریان بودن.بنا شد که اگه به تفاهم رسیدیم بعد 2 ماه بیان خواستگاری رسمی.پدرم و همسر خواهرم میشناختنش.اونم که اواسط آشنایی فیلش یاد هندوستان کرد و رفت سراغ عشق قبلیش.باورتون میشه فقط با 1 اس ام اس گفت به درد هم نمی خوریم.حتی زنگ هم نزد!!!!اگه همون اول میومد خواستگاری رسمی و خودم باهاش صحبت نمی کردم,ابهت پدر و تعهد رابطه ی شکل گرفته بهش اجازه نمیداد که هرطوری که دلش میخواد باهام رفتار کنه.توی این 2مورد به من توهین شد,ندیده گرفته شدم,اذیت شدم.
    از اون به بعد تصمیم گرفتم که تا قبل از دیدار کسی با پدر و مادرم,حتی کلامی حرف نزنم.تصمیم گرفتم که مطمئن شم به متعهد بودنش بعد.کسایی که به ما معرفی میشن معمولا دورن از فرهنگ منو خونواده م.خانواده های تجملاتی که فقط یه سری چیزای خاص چشمشونو میگیره.خانومایی که چیدمان خونه مون از تحصیلات من براشون مهم تره.باورتون میشه یه بار که یه خانوم و دخترشون برا خواستگاری دست خالی اومدن خونه مون؟حتی یه جعبه ی کوچیک شیرینی هم نگرفته بودن.میخواستن که اگه نپسندیدن دیگه پول خرج نکنن.و به ادعای خودشون خیلی هم پولدار بودن.
    مشکل اصلی من دخیل نبودن آقایون توی این زمینه س.من خسته شدم از اینکه قلبو احساسم بازیچه بشه.خسته شدم که هرکی هر جور دلش میخواد رفتار کنه باهام.
    چشم سارا جون.سعی میکنم که حساس نشم و فقط توی گردونه ی امتیاز دهیم نمره شونو کم بدم
    آقای تهمتن اگه خواستگاری سنتی روی اصول خودش باشه خیلیم خوبه.رفتار مادر آقا داماد خیلی خیلی مهمه.اینکه نگاهش,حرف زدنش خریدارانه نباشه.من وقتی احساس راحتی می کنم که 1)مادر اون آقا برخوردش مناسب باشه 2)خود آقا داماد توی مراسم باشه به چشمای پدرم نگاه کنه که منو به یه اعتماد نسبی برسونه که نمیشکونه دلمو.شما میتونین به مادرتون تاکید کنید که اولا به سراغ کسی برن که اصول هم کفو بودن با شما رو داشته باشن و در ثانی رفتار دوستانه و مناسبی باهاشون داشته باشن.مطمئن باشین که ناراحت نمیشن اینجوری
    دعا کنین که بتونم خودمو از شر این ایده های متناقض راحت کنم
    هانیه خانوم اینکه با برخورد نامناسب و برخورد بنگاهی متاسفانه دیدن ، علتش قشری که برا شما میان خاستگاری (قشر پولدار یا نسبتا پولدار و کاسب و... ) به دید و لحن بیزینس و بنگاهی کل زندگیرو نگاه میکنن و برخورد میکنن اینو خیلی دیدم و تجربه کردم همه چیرو رو میخان برا خودشون بخرن با پول
    باید رنج خاستگاراتون رو با شناخت نسبی فیلتر کنید

    منظورتون رو از اینکه
    به چشمای پدرم نگاه کنه که منو به یه اعتماد نسبی برسونه
    چیه؟ ممنون میشم اینو باز کنی برام

    ممنونم موفق باشید

  13. کاربر روبرو از پست مفید mercedes62 تشکرکرده است .

    hanie_66 (جمعه 27 اردیبهشت 92)

  14. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 تیر 94 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1392-1-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    455
    امتیاز
    3,873
    سطح
    39
    Points: 3,873, Level: 39
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    873

    تشکرشده 1,282 در 361 پست

    Rep Power
    58
    Array
    سلام هانیه خانم. من هم با شما موافقم. اما بیا از یک دید جدید نگاهی بندازیم.
    اگه شما چهره زیبایی داشته باشی و مطمئنا داری هر پسری به شما یک نگاه کنه ممکنه بسیاری از معیار ها و ایده آلهای ذهنی خود را در رابطه با همسر آینده اش چندان جدی نگیره. و به قول معروف یک دل نه صد دل خاطر خواه شما بشه. بخاطر همین موضوع پسره بعد از بیان کردن ایده آلهای مورد پسند با مادر و یا خواهر خود از آنها میخواد که در یافتن دختر مورد نظر کمکش کنند. چون مادرش که با دیدن شما عاشق چشم و ابروتون نمیشه. ابتدا زیبایی شما رو میپسنده و فکرش باقی مسائل رو مرور میکنه.
    یک نکته دیگه اینکه خانمهای با حجاب رو که نمیشه پسرا ببینند. تا از زیبایی اونا اطلاع بدست بیارن.
    شما هم سخت نگیر نهایتش خوشت نیامد یه نه میگی و حالشونو میگیری. از اول نزن تو برجک ننه طرف.
    به خدا گناه داره.
    ویرایش توسط majid_k : جمعه 27 اردیبهشت 92 در ساعت 01:49

  15. 2 کاربر از پست مفید majid_k تشکرکرده اند .

    hanie_66 (جمعه 27 اردیبهشت 92), saraamini (جمعه 27 اردیبهشت 92)

  16. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 تیر 00 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    217
    امتیاز
    10,303
    سطح
    67
    Points: 10,303, Level: 67
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    388

    تشکرشده 576 در 165 پست

    Rep Power
    44
    Array
    آقای mercedes62 ممنون که وقت گذاشتین و درددل های طولانی منو خوندین
    آره,کاملا درست میگین.اونایی که میان خونه مون(البته بیشترشون) فک میکنن میشه هرچیز دنیا رو با پول خرید.من به خاطر مسائلی که برام رخ داد هم کفو بودن برام خیلی خیلی مهم شد.برای همین ترجیح میدم که آدمایی که سراغم میان وضع مالی مثل خونواده م و تحصیلاتی در حد قابل قبول داشته باشن.این خونواده ها اما توی مورد فرهنگ داشتن این موارد واقعا لنگ میزنن.خوب تا خونه مون نیان که نمیتونیم بفهمیم فرهنگ برخوردیشون چطوره چون غریبه هستن و شناختی نداریم ازشون.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط mercedes62 نمایش پست ها
    منظورتون رو از اینکه
    به چشمای پدرم نگاه کنه که منو به یه اعتماد نسبی برسونه
    چیه؟ ممنون میشم اینو باز کنی برام


    منظورم اینه که رویاروییش با خونواده م و علی الخصوص پدرم باعث میشه که متعهد باشه به خواستگاری اومدنش.بدونه که اجازه ی هرجور رفتاریو نداره باهام(مث موارد قبلیم نباشه).مث یه جور حس حمایت و قول مردونه بینشون.در ضمن پدر من راحت تر از مادرم میتونه ویژگی های کلی طرف مقابلمو ارزیابی کنه و اگه منفیه جوابم از کشدار شدن موضوع جلوگیری کنه.اصلا اگه پسراشونو بیارن آدم تکلیف خودشو زودتر میقهمه

    - - - Updated - - -

    آقای مجید ممنون از جوابتون.
    آره قبول دارم که دیدشون واقع بینانه تره و عاشق نیستن.من کلا از آدمایی که یک دل نه صد دل عاشق میشن و هرچی که میگم میپذیرن واهمه دارم.به همون سرعتی که عاشق میشن میتونن نسبت بهم بی تفاوت هم باشن.
    ولی من خیلی باحجاب نیستم که تفاوت داشته باشه اومدنشون با هم یا بدون پسرشون.درسته که لباس پوشیده تری میپوشم یا گاهی هم یه شال میندازم روی سرم ولی اگه بخوان زیبایی هامو ببینن تفاوت چشمگیری نداره

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط majid_k نمایش پست ها
    شما هم سخت نگیر نهایتش خوشت نیامد یه نه میگی و حالشونو میگیری. از اول نزن تو برجک ننه طرف.
    به خدا گناه داره.
    والا آقا مجید بی طرفانه قضاوت کنیم من بیشتر گناه دارم.آخه مادرشوهر اینقد خطرناک;)

  17. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    41
    Array
    [QUOTE=hanie_66;268782]آقای mercedes62 ممنون که وقت گذاشتین و درددل های طولانی منو خوندین
    آره,کاملا درست میگین.اونایی که میان خونه مون(البته بیشترشون) فک میکنن میشه هرچیز دنیا رو با پول خرید.من به خاطر مسائلی که برام رخ داد هم کفو بودن برام خیلی خیلی مهم شد.برای همین ترجیح میدم که آدمایی که سراغم میان وضع مالی مثل خونواده م و تحصیلاتی در حد قابل قبول داشته باشن.این خونواده ها اما توی مورد فرهنگ داشتن این موارد واقعا لنگ میزنن.خوب تا خونه مون نیان که نمیتونیم بفهمیم فرهنگ برخوردیشون چطوره چون غریبه هستن و شناختی نداریم ازشون.
    هانیه بانو متاسفانه حق داری چون اینجور ادمارو خوب میشناسم تقریبا ، فک میکنن بیزینس میکنن و فرهنگ هم با پول میشه خرید
    بنظر من شما رو خوده پسر زوم کن و بعدش خانواده و مستقل بودن پسر ، استقلال فکری عقلی و مالی اینا خیلی مهمه به نظر من و مرد بودن طرف این خیلی خیلی مهمه
    چون اگه پسر خوب باشه از خانواده خوب بوجود اومده و اگه بعد باشه از خانواده بد

    درمورد پسرا 1 آنلیز کردم شاید بدرد شما هم بخوره تو 1 پست دیگه این جواب رو دادم به 1 کی از خانومهای اینجا


    -مرد باشه
    -با شخصیت و با اصالت باشه (حالا تو تاکسی یا......)
    - انسان باشه در هر صورت
    -بچه نه نه نباشه
    -از نظر عقلی و فکری و مالی مستقل باشه اینن خیلی مهمه و تاثیر گذار
    - با گذشت و فداکار باشه و جوانمرد باشه
    - اهل بازی دادن یا 1000 تا دوست دختر داشته باشه یا عوض کرده باشه
    - کسی که به دیگری خیانت کرده شک نکنید به شما هم خیانت میکنه
    - حرفش حرف باشه اگه مردن پای حرفش باشه و از طرف دیگه شجاع باشه و به اشتباهش اعتراف کنه و....
    اینو در جواب شیدا خانم که گفتن اینا خیلی کلیه دادم

    ویژگیهایی که شما گفتید اکثرشون خیلی کلی است. دیگه این که کیفی هست و معیار مشخصی برای تعریف و سنجش بعضیهاش وجود نداره.
    مثلا گفتید مرد باشه!!
    من نامرد را بلدم تعریف کنم، اما مرد؟؟!؟!؟
    شیدا خانم درسته کلیه ، ولی به قول خودتون نامردو تعریفشو میدونید و بلعکسش میشه مرد
    البته میدونم تو این بحث هر کی از دیده خودش هر شاخصو 1 جور تعریف میکنه ولی از نظر هر کی ممکنه متفاوت باشه
    منتها چارچوبش یکیه ،برا اینکه قضیه بیشتر بازش کنم مثال میزنم گرچند با صحبت در موردش سخته در عمل خوده ادم متوجه میشه یعنی چی.


    ببینید برا مردی مثلا طرف خیلی چیزارو میبینه به روی خودش اصلا نمیاره ، دیدرو ندیده میکنه ، با خیلی مشکلات و عیب ایراد دوست یا همسر یا هرکس دیگه که براش عذاب آور و سنگین هست به دوش میکشه ولی خم به ابروش نمیاره ، خیلی سختی هارو تو رابطش میکشه ولی صداش در نمیاد و ممکنه تا آخر عمرش طرف مقابلش اصلا ندونه همچین اتفاقی افتاده ، طرف خودش تو سختیه (حالا مالی ، روحی جسمی وهرچی...) ولی نمیذاره طرف دیگش متوجه بهشه که مبادا ناراحت بشه ، طرف خودش تو اوج سختیه ولی نمیارزه اطرافیان کوچکترین نارحتی یا سختی بکشن ، طرف تو اوج فشار مالی و مشکلاته ولی بهترین کادو در حد No1 برا خانومش میخره ،طرف حاضره بمیره ولی کسی رو نمیفروشه ، حاضر سرش بره ولی دیگری رو پله یا سکوی پرتاب خودش نمیکنه تو تجارت یا زندگی ، زیراب زنی نمی کنه ، حرفش حرفش سرش بره حرفش نمیره ، یکش 2 نمیشه ، چیزی که برا خودش نمیخاد برادیگران هم نمیخاد ، نونه کسی رو آجر نمیکنه به مظلوم یا ضعیفتر از خودش ظلم نمیکنه چیزی که تو کشور ما بابه ضعیف کشی (هرچی سنگه واسه پای لنگه ) ، جلو ظللم یا ظالم سینه سپر میکنه و....
    خلاصش :مردی با معرفتی اینه که با کسی بازی نکنه دلی رو نشکونه و خیانت نکنه و زیر اب کسی رو نزنه کسی رو سر کار نزاره و دروغ نگه حتی اگه به ضررش باشه و خاکی باشه و چیزی رو که برای خودش دوست داره برای دیگران هم دوست داشته باشه بچه ننه نباشه غیرت داشته باشه و پخته و فهمیده باشه و کار بدی نکنه که دیگران از دستش عذاب بکشن

    مثلا جوانمردی میشه گفت زیر مجموعه مردی هستش

    ببینید ممکنه این قضایا یا شاخص ها خیلی با هم اشتراک داشته باشن یا تلفیقی از هم دیگه باشن منتها مهم اینه که باشه چه اسمش جوانمردی باشه چه شخصیت چه مردی یا لوتی یا....
    شخصیت : خیلی موقع ها میبینم تو تاکسی (دنیا برعکس شده ) خانومه میاد خودشو مییچسبونه به آدم ، اونوقت پسر اگه شخصیت داشته و اصیل باشه فاصله میگیره خودشو میکشه کنار (البته به اعتقادات هم ربط داره )
    ببینید 1 آدم اصیل و با شخصیت زمانی که فرصت و موقعیت سو استفاده براش فراهمه ، هم سو استفاده نمیکنه یا حتی اون موقعیت رو برا سو استفاده اصلا نمیبینه ولی بلعکسش 1 کی هم ممکنه به 1 پیرزن 98 ساله هم تو تاکسی رحم نکنه یا پول مقام و... به قولو زنجیرشن بکشنن بازش میره دنبال سو استفاده یا کثافت کاری و....

    یاده جوانمرد قصاب افتادم البته اگه اشتباه نکنم ، اگه اشتباه میکنم کسه دیگه ای بوده به بزرگی خودتون ببخشید (البته اسمش مهم نیست واقعا )
    جوانمرد قصاب با 1 دختر کنیز ازدواج میکنه بعد چند وقت متوجه میشه که دختره حاملست ولی چیزی نمیگه و به روش نمیاره ، بعد چند وقت که تابلو شده بوده دختره میاد قضیرو بهش میگه و میگه من عاشقه 1 پسری هستم و این بچه ام بچه اونه جوانمرد قصاب بهش میگه اگه میخای من ساپورتت میکنم میتونی بری با همون معشوقت ازدواج کنی ، اگرن خاستی بمونی قدم به روی چشم
    که دختره تا آخر عمر با جوانمرد قصاب زندگی میکنه و میمونه (مفهومه داستان مهمه اسمش مهم نیست )

    دوستان ببخشید سرتون رو در آوردم

    موفق باشید
    ویرایش توسط mercedes62 : جمعه 27 اردیبهشت 92 در ساعت 19:09

  18. 3 کاربر از پست مفید mercedes62 تشکرکرده اند .

    hanie_66 (شنبه 28 اردیبهشت 92), reihane_b (شنبه 28 اردیبهشت 92), صاعد (شنبه 28 اردیبهشت 92)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نداشتن حتی یک خواستگار
    توسط veis در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 04 مهر 94, 18:28
  2. پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 بهمن 92, 14:10
  3. لطفا راهنمایی کنید ، کم رو و خجالتی هستم ،نگران آینده ام هستم
    توسط saratanha در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 آبان 92, 15:48
  4. مشکل با خواستگاری سنتی!!
    توسط rooyan در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 33
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 17:23

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.