هرچی روش کار کرده بودم امشب همه چی رو باز خراب کردم.
دخترم خیلی خیلی خرابکاره. یا در حال ریختن کشوهای لباسه یا اسباب بازی هاش رو میریزه.
امان از روزی هم که ظهر نخوابه دیگه حتی چشماش هم شیطونی میشه.
دیروز که تمام دیوار و کمد رو رژ لبی کرده بود. امروز ظهر کل خونه رو بهم ریخته بود. خودم هم بخاطر مشکلاتی که هم خودم و هم زندگیم داره اعصاب نداشتم. عصر عموش براش چند تا بسته آدامس آورده بود. رفت پیداش کرد و همه رو با هم خورده بود. چیزی حدود 30 یا 40 تا آدامس رو خراب کرده بود. به حدی عصبی شدم که از پای کامپیوتر بلندش کردم و تا میتونستم دعواش کردم. اینقدر دعواش کردم و داد زدم که خودم هم باهاش شروع کردم به گریه کردن.
تربیت بچه خیلی سخته. مخصوصا اگر مادر خودش هم مشکل داشته باشه.
ا