پریوش جان برای هر دوی این موارد، شناخت درمانی چاره سازه:
CBT
این راهکار به نظر من که خیلی سطحی نگرانه میاد. تو نباید این واقعیت رو انکار کنی که خودت رو دوست نداری. دوست داشتن که به حرف ایجاد نمی شه، این یه احساس عمیقه.
===============================
اثر راشومون عزیز، مرسی از توضیحتون.
از نظر من مطالبی که گفتید با چیزیکه من گفتم نه تنها تناقضی نداره، بلکه کاملا تاییدش می کنه.
تنفری که توضیح دادید رو کاملا درک می کنم. اما فکر می کنید اون فرد از ماهیت خودش، از وجود خودش ناراضی بود؟ یا مثلا از شخصیتش؟ یا از عملکردش؟ یا رویکردش؟
به نظر من تنفر در سطح پایین عزت نفس رخ نمیده. کسیکه ذات خودش رو عزیز (محترم) ندونه، دچار نفرت نمی شه. چنین فردی دچار تهوع نمی شه، که بعد به مرحله تحول برسه.
تنفر ناشی از احساس یه تناقضه. مثلا وقتیکه فکر می کنیم حقی ضایع شده.
پس تنفر وقتی رخ می ده که کسی ذات خودش رو عزیز بدونه اما چیزهایی رو در خودش ببینه که در شان اون ذات نیست.
کسیکه داره از خودش فرار می کنه، به تنفر نمی رسه، بلکه به اضطراب، عدم اعتماد به نفس، یا چنین چیزهایی می رسه.
=============================
شاید هم مشکل از انتخاب کلمات باشه. مثلا "ماهیت" برای من یه معنی داشته باشه، برای شما یه معنی دیگه. چون از "رفرم" ماهیت صحبت می کنید...
علاقه مندی ها (Bookmarks)