سلام آقای توجیه
من هم با نظر دوستان موافقم.
صداقت بهترین گزینه است.
به این حدیث از امام حسین توجه کنید:
هر کس بخواهد چیزی را از راه گناه بدست آورد حتما نا امید می شود و یک وقت متوجه می شود که دوان دوان بر ضد مطلوب خود حرکت می کرده است.
من شرایط شما را درک می کنم.درسته تجربه شما کار را مشکل کرده اما غیر ممکن نکرده.ولی مطمئن باشید اگر با دروغ جلو برید غیر ممکن می شه.چون آدم وقتی یک دروغ بگه تا آخر برای اینکه دروغ اول معلوم نشه باید دروغ بگه.
و این که می گید می خواهید طبق تجربیات اینجا دختری را وابسته کنید؛ظاهرا از اینجا تجربه ای کسب نکردید.اگر دختر و شما وابسته شدین و بعد پدر و مادر دختر اجازه ندادند چه؟ چه سر اون دختر میاد؟ شما یک بار شرایط عذاب وجدان شدید را تجربه کردید.باز هم می خواهید تجربه کنید؟آیا این گناه نیست؟
من فکر می کنم بهترین راهکار اینه که نیتتون را درست کنید.نیت خوب باعث می شه به طرف مقابل حس خوبی منتقل بشه و اینکه ممکنه کنار بیاد.
من دیشب خیلی به مشکل شما فکر کردم که برای شما چه قضایایی می تونه کمک کننده باشه.
این ها به ذهن من رسید:
خب اگر شما برید خواستگاری و همون اول تجربه طلاقتون را بگید احتمال زیاد پدر و مادر دختر مخالفت کنند.دو راهکار به ذهن من می رسه:
1)یک واسطه خیر خواه یا بزرگتر پیدا کنید و به او بگویید با پدر دختر صحبت کنه.اگر هم واسطه خانم باشه با مادر دختر صحبت کنه و از شما و شرایطتون اول تعریف کنند و بعد تا حدی توضیح بدن که این شرایط قبلی شما چیز حادی نیست و...
2)من تجربه یکی از دوستانم را تعریف می کنم.
یکی از پسرهای فامیل دوستم با دختری عقد می کنند و این بار دخترخانم این آقا پسر به دلشون ننشسته بود.و در دوران عقد طلاق می گیرن.آقا پسر خواستگاری های مختلف می ره تا اینکه تقریبا دختر مورد نظرشون را پیدا می کنند.دو جلسه اول حرفی نمی زنند ولی جلسه سوم در مورد طلاقشون و قضیه این که به دل همسر سابقشون ننشسته بودند را توضیح می دن.
دختر خانم هم اتفاقا می پذیره و چون می بینه بقیه شرایط آقا خوب بوده و طلاق چیزخاصی نبوده و برای آقا تمام شده هست ادامه آشنایی را می پذیره.بعد از چند جلسه دیگه تفاهمات و رفت و آمدها می بینند به هم می خورند و از این بابت مطمئن می شن.البته پدر و مادر دختر خانم از خانواده همسر قبلی هم تحقیق می کنند( که اینجاش را باید ما در مورد خانواده نامزد سابقتون بیشتر فکر کنیم و شما هم در مورد اون خانواده همسرتون توضیح بدین)
این هم پیشنهادی است که تو جلسه اول خواستگاری فقط جهت آشنایی اولیه باشه و در صورت توافق اولیه در انتهای جلسه دوم یا ابتدای سوم مسالتون را عنوان کنید.(البته من نمی دونم شناختشون از شما چقدره.اگر شناخت هست که شاید بهتر باشه اولین جلسه حتی بگید.)
یک چیزی هم که به ذهن من در اینجا می رسه اینه که می تونید قبلش با یک مشاوره صحبت کنید و بعد تو جلسه خواستگاری به دختر خانم وقتی خواستین این موضوع را عنوان کنید؛بگید:
البته من به شما حق می دم که در مورد این مساله فکر کنید.اتفاقا من در مورد این مشکل با مشاوری صحبت کردم و کل حقیقت را با ایشان درمیان گذاشتم.اگر مایل باشید می تونیم یک جلسه هم نزد آن مشاور بریم تا تصمیم مطمئن تری بگیرید.حتی اگر جوابتون منفی بود با اطمینان بیشتری جواب منفی بدهید.
بعدش هم می توانیم تعداد جلسات را بیشتر کنیم تا هردومون با شناخت کافی به جواب قطعی برسیم.نتیجه هم هر چی شد ان شاالله به صلاحمون باشه.
نکته این که ممکنه این خانم شما را نپسندند.ولی اگر نیت خیرتون را به خدا ثابت کنید و راهی که خدا دوست دارد را انتخاب کنید؛حتما خداوند خودش برای شما در آینده راه بهتری جلوی رویتان خواهد گذاشت.
اما شما خودتون و توبتون را باید برای خدا ثابت کنید.
من چند تا سوال هم برام پیش آمده که احتمال دادم شاید اگر این ها را بدانیم دوستان بهتر کمکتون کنند:
1)سن شما و دختر خانم؟
2)مذهبی بودن خانواده شما و دختر خانم تا چه حده؟
3)نحوه آشناییتون با دختر خانم؟محل آشنایی؟ و مدت آشنایی؟ و آیا به طور کلی شناختی از شما دارن یا نه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)