به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 25
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 03:38]
    تاریخ عضویت
    1392-8-02
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    1,121
    سطح
    18
    Points: 1,121, Level: 18
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsSocial1 year registered
    تشکرها
    441

    تشکرشده 556 در 137 پست

    Rep Power
    25
    Array
    سلام آقای توجیح
    چقدر از دیدن دوبارتون در تالار خوشحال شدم...

    چیزی که به ذهن من رسید این بود که به این خانوم بگید علت اصلی جدایتون رو به همسر سابقتون نگفتید، به این خاطر که ممکن بود علاوه بر ضربه طلاق در روحیه و اعتماد به نفسشون اثر مخربتری بزاره
    و برای جلوگیری از بیشتر لطمه زدن به بهانه های دیگری متوسل شدید.(کاربر خانومی داشتیم که به همین علت شوهرش طلاقش داده بود و میگفت تا مدتها افسرده بودم و در خودم دنبال نقص میگشتم و خودم رو با بقیه دخترها مقایسه میکردم)

    امیدوارم تونسته باشم منظورم رو منتقل کرده باشم.

    زحمت جمله بندیش با مصباح الهدی عزیز و باقی دوستان












    با آرزوی سعادت و نیکبختی برای شما
    قَالَ وَ مَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّآلُّونَ﴿حجر۵۶
    کیست که مأیوس شود از رحمت پروردگار به جز گمراهان
    ویرایش توسط شهراز : جمعه 19 اردیبهشت 93 در ساعت 01:15

  2. 8 کاربر از پست مفید شهراز تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 19 اردیبهشت 93), khaleghezey (جمعه 19 اردیبهشت 93), paiize (جمعه 19 اردیبهشت 93), sara 65 (جمعه 19 اردیبهشت 93), toojih (جمعه 19 اردیبهشت 93), نازنین2010 (جمعه 19 اردیبهشت 93), مصباح الهدی (جمعه 19 اردیبهشت 93), شیدا. (جمعه 19 اردیبهشت 93)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    73
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط toojih نمایش پست ها

    سارا خانم، یکی از مشکلات همونی هست که شما گفتی. یعنی اینکه قبول کنه با کسی ازدواج کنه که سابقه ازدواج داشته. تازه از این هم اگه بگذریم چیزی که شما وقتی حقیقت رو بشنوی تصور کردین خیلی خوشبینانه است. حقیقت رو من در ادامه مینویسم. لطفا بهم بگین که با شنیدن این حقیقت چی فکر میکنین. آیا نظرتون بعد از شنیدن حقیقت و آشنا شدن با همسر سابقم همینه؟
    آقای توجیه
    من جوابی که براتون نوشتم بر اساس همون حقیقتی بود که گفتین. نمیدونم قبلا جایی اشاره کردین یا برداشت من از تاپیک قبلیتون بود اما کاملا متوجه بودم که از خانمتون بخاطر ظاهرش جدا شدین. شاید چون نکات منفیش رو ننوشتم یکم خوش بینانه به نظر اومد. البته خب دوستان همدردیتون باید یکم بهتون انرژی مثبت بدن! ;)

    میفهمم که از گفتن حقیقت میترسین اما یادتون باشه که برای دروغ گفتن (یا نگفتن همه ی حقیقت!) خیلی دستتون باز نیست که پرسیدین برای یک خانم بهترین دلیل جدایی چیه!! مطمئن باشین که اگه پاسخ اولیه مثبت باشه خیلی راحت به دلایل شما بسنده نمیکنن و تحقیقاتشون از حالت عادی هم بیشتر خواهد بود و همونطور که گفتین این خانوم محبوبیت زیادی داشته پس در هر حالت توی تحقیقات، شما مقصر معرفی میشین.

    دو تا سوال داشتم
    به شرایط خودتون در حال حاضر چه نمره ای از 1 تا 20 میدین؟ شرایطتتون در حدی هست که بشه ازدواج قبلیتون رو ندیده گرفت؟
    شرایط اون خانم برای ازدواج چطوره؟ فکر میکنین موقعیت های ازدواج زیادی داره؟

  4. 6 کاربر از پست مفید sara 65 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 19 اردیبهشت 93), paiize (جمعه 19 اردیبهشت 93), toojih (جمعه 19 اردیبهشت 93), نازنین2010 (جمعه 19 اردیبهشت 93), مصباح الهدی (جمعه 19 اردیبهشت 93), شیدا. (جمعه 19 اردیبهشت 93)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    68
    Array
    چه جالب من فکر میکردم شما مونث هستید نمی دونستم که مذکر هستید !!!!!!!!!!!!!
    اخه معمولا خانمها نام کاربری شون را طوری انتخاب میکنند که جنسیتشون لو نره

    حالا از دید من اصل قضیه را بهش بگید
    به هر حال باید بدونید که حرف پشت سر شما زیاد هست و ممکنه همه چیز راجب به شما بشنوه
    پس بهتره این وسط یه ذره حرف راست هم به گوششش برسه
    باید بدونه که زیبایی و ظاهر خیلی برا شما مهمه و از همه محاسن می گذرید اگه ظاهر خوبی طرفتون نداشته باشه
    اون به عنوان همسر اینده شما اگه بدونه که همیشه باید مرتب و تر و تمیز پیش شما حاظر باشه به نفع خودتون هست

    اون هم وقتی اون خانم را بببینه متوجه میشه که شما راست میگفتید و ایده ال شما نبوده برا همین جدا شدید


    و یه چیز بهتون میگم
    خیلی اسمون و ریسون براش نبافید که ال و بل خود خانوادش فلان کردند با من و ......

    خیلی مردونه و رک حرف بزنید خاله زنک بازی در نیارید یه جمله کافیه نیاز به دو سه ساعت توضیح نیست تا قانعش کنید که جدایی لازم بود

  6. 3 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    paiize (جمعه 19 اردیبهشت 93), toojih (جمعه 19 اردیبهشت 93), شیدا. (جمعه 19 اردیبهشت 93)

  7. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    سلام،

    هانیه خانم، گویا حق با شماست. مشکل اصلی من سابقه طلاقم هست. دلیلش شاید اصلن براش مهم نباشه هر چند که شما میگین حتی به اونجا هم اگه برسه باز دلیل من هم خودش یک سرعت گیر دیگه است.

    خانم شهراز عزیز، متوجه نشدم منظورتون این بود که دلیل اصلی رو بهش بگم و بعد برای اینکه کمی از تاثیر منفی این حقیقت کم کنم بگم اینقدر خوب بودم که دلیل اصلی رو به خودش نگفتم؟

    خانم نازنین، اگه الان حقیقت رو بهش بگم به احتمال زیاد شانسی برای ادامه نخواهم داشت. ولی همونطور که شما گفتین اگه بپذیره گفتن این حقیقت میتونه مفید هم باشه. ولی میترسم نپذیره.

    خانم سارا، من با خوندن سوالات شما و همچنین صحبتهای سایر دوستان و اینکه بیشتر فکر کردم دیدم من مشکل اصلیم همینه که فکر میکنم ایشون با این سابقه منرو قبول نمیکنه و به احتمال زیاد دلیل این جدایی براش زیاد مهم نباشه. شاید به همین خاطر اول ذهنم رفته سراغ اینکه در مورد دلیل بهش چی بگم که برای خودم امیدواری بوجود بیارم و از مشکل اصلی فرار کنم.

    در جواب سوالتون، شرایط و ویژگی ها البته نسبی هست ولی راستش من فکر میکنم که نسبت به ایشون شرایطم اونقدر بالاتر نیست که بتونه ازدواج قبلیم رو ندیده بگیره. همچنین فکر میکنم که او موقعیتهای ازدواج خوبی هم میتونه داشته باشه.

    با این حساب با توجه به تاپیکهای مختلفی که دیدم و چیزهایی که توی این تالار یاد گرفتم!، فکر میکنم که اگه بخوام باهاش ازدواج کنم و راه امیدی برام وجود داشته باشه، باید تلاش کنم ببینم میتونم به خودم وابسته اش کنم. اگر موفق بشم بعد سر فرصت حقیقت رو بهش بگم. این شاید تنها راه باشه اگه نخوام ازش بگذرم و هم اینکه اصلن به من اجازه همچین کاری رو بده.

  8. #15
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    آقای توجیه،

    مشکل اینجاست که به جز شما، هیچ کس دلیل اصلی جدایی را نمی دونه.


    من خودم را می ذارم جای اون خانم و به موضوع شما نگاه می کنم.

    همه میگن که علت جدایی دخالت خانواده شما، بی توجهی تون به همسر و زندگی مشترک و ... بوده که خب برای ازدواج بعدی همچنان عامل منفی و نگران کننده ای است.

    می آم سروقت خودتون و دلیلی که شما می آرید؛ به دلم ننشسته بود، اما نذاشتم بفهمه به این دلیل ازش جدا شدم

    قبول کردنش برام سخته !
    اگر نمی خواست چرا ازدواج کرد؟ چرا ادامه داد؟ چرا اون دختر را اذیت کرد؟ چرا برای جدا شدن شجاعت نداشت و اون دختر را تحت فشار روانی گذاشت تا به دلایل دیگه ای جدایی اتفاق بیفته؟ فرصت طلبی؟ استفاده از موقعیت اون دختر یا خانواده اش؟ یعنی اگه با من هم مشکلی داشته باشه غیر مستقیم می خواد بگه؟ همه تصمیم گیریهاش اینطوریه؟

    و شک می کنم که چقدر می شه بهتون اعتماد کرد و آیا می شه کنار شما آرامش داشت؟

    اگر هیچ کس دلیل اصلی را نمی دونه، چه لزومی داره این خانم بدونه؟
    ایا مشمول هر راست نشاید گفت نمی شه؟

    شاید بهتر باشه دلایل به شکل کلی تری مطرح بشه.
    مثلا سن کم و بی تجربگی شما
    نداشتن مهارتهای لازم برای زندگی مشترک و ...

    - - - Updated - - -

    الان پست آخرتون را دیدم،
    راه جوانمردانه ای نیست که به خودتون وابسته اش کنید تا نتونه تصمیم درستی بگیره.

    یک بار یه دختر را تحت فشار روانی گذاشتید که نتونه بفهمه چرا باید جدا بشه و اشکال زندگیش کجاست
    (مطمئنا بعد از اون خیلی اذیت شده و خیلی سوالهای توی ذهنش مونده. از نظر روحی خیلی آسیب دیده، چون نتونسته بفهمه چی شده؟)

    این بار باز می خواهید از همون حربه در جهت دیگه استفاده کنید؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  9. 9 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    meinoush (جمعه 19 اردیبهشت 93), paiize (جمعه 19 اردیبهشت 93), sanjab (جمعه 19 اردیبهشت 93), sara 65 (شنبه 20 اردیبهشت 93), toojih (جمعه 19 اردیبهشت 93), گیسو کمند (شنبه 21 شهریور 94), مصباح الهدی (جمعه 19 اردیبهشت 93), دختر بیخیال (جمعه 19 اردیبهشت 93), ستیلا (جمعه 19 اردیبهشت 93)

  10. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 اردیبهشت 03 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,699
    سطح
    100
    Points: 39,699, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,254

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    323
    Array
    سلام یعنی شما میخایی یه داستان بسازی ؟ همون حقیقت رو در حد تعدیل شده اش بگید
    حق هرکسی هست که واقعیت رو بدونه البته خیلیا میرن سراغ همسر قبلی و از اون هم پرسو جو میکنن اگه قصه ای که میسازی با اون جور در نیاد چی؟

    وابسته کردن راه درستی نیست شما که یک بار تجربه داشتی این بار باید از راه درست وارد بشی همون بحث دوار کج دیگه که تا ثریا کج میرده
    میتونی از گذشته ت تا حدی بگی که الان هم اون خصوصیاتت رو داری ولی اگه تغییر کردی و مطمانی که تغییر کردی نیازی به گفتن جزییات نیست
    بعدم قرار نیست کسی رو به زور به دست بیاری قراره؟

    من فقط پست خودتتو خوندم اگه اشتباه ه نظرم نخونش
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  11. 4 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    paiize (جمعه 19 اردیبهشت 93), toojih (جمعه 19 اردیبهشت 93), دختر بیخیال (جمعه 19 اردیبهشت 93), شیدا. (جمعه 19 اردیبهشت 93)

  12. #17
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    آقای توجیه در مورد اینکه علت جدایی رو توضیح بدین می تونین کلی و بدون جزییات توضیح بدین.
    البته من خودم نمی تونم بپذیرم دلیل اصلی شما رو اگر کسی بهم بگه. نمی پذیرم. اما شما می بایست که این بار اون قاطعیت و صداقت رو با شخص خودتون داشته باشید. چیزایی که باید یاد می گرفتینو باید یاد گرفته باشین. در این صورت زندگی مشترک خوبی خواهید داشت.

    اما اونچه که به نظر من در اولویته و باید بهش دقت کنین اینه که خودتون واقعا چی می خواین این بار. یه دفعه با دودلی رفتین جلو و بعدم جدا شدین. قطعا اون دفعه هم اینطور نبوده که واقعا از ظاهر خانمتون بدتون بیاد وگرنه اصلا وارد زندگی مشترک نمی شدین. احتمالا حالت دودلی داشتین در ابتدا. اما این بار قبل از هر چیزی و قبل از گشتن به دنبال دلیل اوردن و شکل دلیل اوردن می بایست تکلیف خودتونو و دلتونو و خواسته ها تونو روشن کنین. اول ببینین واقعا ایشونو می خواین یا نه. نوشتین خوشتون اومده. این هنوز دودلی زیاد داره. لطفا تا قبل از خود ازدواج رسمی به نتیجه ی قطعی با خودتون رسیده باشین. اینکه شما واقعا چه تصمیم و خواستی دارین مهمه. بعدش دلیل اوردن یه جزیی از این قصه است.

    شما باید تکلیفت رو راست با خودت روشن باشه. وگرنه اگه با وابسته کردن بخوای یه دخترو به دست بیاری و بعدش احتمالا نتونی درست نگهش داری اونوقت این بار ممکنه کسی که ترک می کنه اون دختر باشه و کسی که تنها و با سوالات بی جواب رها میشه شما باشین. درست برعکس دفعه قبل.
    اینکه چقدر بخوای جزییات بگی برای این موضوع خیلی کوچیکه. اونقدر مهم نیست. موضوع اصلی اینه که این بار خودت با خودت رو راست و قاطع باشی.

    موفق باشید.
    ویرایش توسط meinoush : جمعه 19 اردیبهشت 93 در ساعت 18:15

  13. 5 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    paiize (جمعه 19 اردیبهشت 93), toojih (جمعه 19 اردیبهشت 93), گیسو کمند (شنبه 21 شهریور 94), دختر بیخیال (جمعه 19 اردیبهشت 93), شیدا. (جمعه 19 اردیبهشت 93)

  14. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    وقتی گفتید از طلاقتون تجربه لازم رو گرفتید و درسهای زیادی گرفتید فکر کردم شما درس اصلی رو هم گرفتید.
    من فکر می کنم بزرگترین درسی که باید از اون زندگی و طلاق گرفته باشید اینه که با احساسات خودتون و دیگران صادق باشید. ولی به نظر می رسه دوباره قراره داستان زندگیتون رو تکرار کنید.

    پیشنهاد من اینه که سعی کنید خودتون رو با تمام ضعفها و قوت ها تون بپذیرید. شما اول لازمه خودتان بپذیرید و باور کنید که اشتباهاتی در گذشته داشتید و حالا می خواهید که اونها رو کنار بذارید تا بتونید به دیگران هم این باور رو بدید. وقتی شما هنوز هم به دنبال دور زدن راه اصلی و فرار (وابسته کردن طرفتون ) هستید، چطور انتظار دارید نتیجه ای رو که از راه اصلی می گرفتید رو بگیرید.

    شما برای بار اول نیست که ازدواج می کنید. پس نترسید و واقعیت رو بگید. یا اون خانم شما رو با واقعیت هاتون می پذیره و یا نه. اما اگر قرار باشه با احساسات وابسته شما رو بپذیره یعنی ممکنه بعدا که وارد زندگیتون شد و با واقعیت هاتون روبرو شد و از شدت وابستگی و احساساتش کم شد اونوقت دوباره طعم شکست رو بچشید.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  15. 7 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    meinoush (جمعه 19 اردیبهشت 93), paiize (جمعه 19 اردیبهشت 93), sanjab (جمعه 19 اردیبهشت 93), toojih (جمعه 19 اردیبهشت 93), گیسو کمند (شنبه 21 شهریور 94), مصباح الهدی (جمعه 19 اردیبهشت 93), شیدا. (جمعه 19 اردیبهشت 93)

  16. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    خانم بیخیال، شما درست متوجه شدین. به فکر این هستم که دروغ بگم یا اگه بخوام عبارت قشنگ تری براش بزارم همه حقیقت رو نگم. در مورد حقیقت پایین توضیح میدم.
    دروغ گفتن که درست نیست، با یه عمر عذاب وجدانش میخواین چکار کنین. بعدشم شما رابطه تون رسمی بوده خانواده ها در جریانن اگه خواستن با همسر سابقتون صحبت کنن ، چکار میخواین بکنین.

    مثلا ممکنه پدر ایشون خودشون تحقیقات انجام بدن و از خانواده قبلی پرس و جو کنن.

    یک دروغ شروع تازه ای برای باقی دروغ هاست، پس مراقب باشین
    شاید اونموقع این جمله رو بشنوین که ، شاید اگه بهمون دروغ نمیگفتین ، میپذیرفتیم بخاطر صداقتتون. ولی حالا زندگی ای که با دروغ بخواد شروع بشه اخر و عاقبتش مشخصه.

    با خودشون میگن شما حتما همیشه تو موقعیت های بدی که قرار میگیرین راحتترین راه و انتخاب میکنین. (مثه همین دروغ گفتن ، انگار صورت مسله کامل پاک میکنین و میخواین مسله و دور بزنین تا حلش کنین.)



    با این حساب با توجه به تاپیکهای مختلفی که دیدم و چیزهایی که توی این تالار یاد گرفتم!، فکر میکنم که اگه بخوام باهاش ازدواج کنم و راه امیدی برام وجود داشته باشه، باید تلاش کنم ببینم میتونم به خودم وابسته اش کنم. اگر موفق بشم بعد سر فرصت حقیقت رو بهش بگم. این شاید تنها راه باشه اگه نخوام ازش بگذرم و هم اینکه اصلن به من اجازه همچین کاری رو بده.
    اینکار و نکنین.!!!

    میخواین این خانوم جز دسته ای از خانوم هایی باشن که میاین تو تالار ، و تاپیک میزنن که:

    با وجود وابستگی زیاد ، نمیتونن تصمیم درستی بگیرم!
    یا بین خانواده و عشقم موندم!
    یا اینکه فریب خوردم ، کمکم کنین!
    یا اینکه کسی که بهش اعتماد داشتم ، اونی نبود که فکر میکردم؟
    یا ............

    شما که انسان خودخواهی نیستین که ایشونو فقط برای خودتون بخواین و اجازه تصمیم گیری درست و از ایشون بگیرین؟ هستین؟

    مراقب ترفند های شیطان باشین ، اون همیشه در کمین ما انسان هاست تا مارو منحرف کنه ، به راه اشتباه هول بده! وسوسه هاش خطرناکه!

    ببینین شما میدونین که ایشون حتما متوجه ازدواج شما میشوند ، چون خانواده ها درجریان هستن!
    از خانوادشون هم نمیتونن پنهان کنن ، چون دوستان ، اشنایان و فامیل اطلاع دارن!
    پس مسله شما قابل پنهان کردن نیس!

    بنابراین درنهایت که بخواین انشالله باهم ازدواج کنین خانواده ها متوجه میشوند، حالا شما تصور کنین خانواده ایشون نخواین دخترشون و به یه مردی بدهند که قبلا ازدواج کرده بودن! و خیلی هم سفت و سخت مخالف باشن !
    میدونین ایشون با وابستگی بین خانواده و شما قرار میگیرن ! وچقدر وحشناکه براشون!
    اگه جز دختران مذهبی و خوب و با حیایی باشه ، و رو حرف پدر و مادر حرف نزنه که مطمعنا خانواده و انتخاب میکنه و نمیتونه اما چند سال طول میکشه که این وابستگی و از یاد ببره که دیگه خودتون با توجه به حضورتون در تالار میدونین چقدرررر این دست دختران احساساتی آسیب میبینن.

    تازه تصور کنین این قضیه جز خط قرمزاش باشه یعنی اصلا دوست نداشته باشه با مردی ازدواج کنه که قبلا یک بار ازدواج ناموفق داشته! حالا به دلیلشم کار نداشته باشه.
    در اون صورت با کار شما حس میکنه گول خورده و میپرسه چرا از اول به من نگفتین و گذاشتین وابسته بشم بعدا گفتین ! اونوقت چی میخواین جوابشوو بدین؟
    اگه بگه چرا منو بین دل و عقلم قرار دادین ؟
    جرا گذاشتین فرصت های دیگه امو از دست بدم ؟ جی میخواین جواب این دختر و بدین؟

    مراقب باشین ! شاید اگه الان حقیقت و بهش بگین موافقت کنن ! و دل نگرونی شما هم حل بشه.
    اما اگه بعدا بهشون بگین ، بخاطر عدم صداقت به موقع شما ، ردتون کنن!

    تازه از کجا میدونین شما زودتر از سایر اطرافیان به گوششون میرسونین ، شاید در حین این عمل وابسته کردن یکی که از قضیه تون خبر داره مثلا دوستی آشنایی ، به گوشش برسونه !

    پس چقدر بهتره که اول خودتون بگین.

    راستی چند سالشونه؟ شاید با توجه به سنشون قبول کنن با یه مردی در شرایط شما ازدواج کنن! مثلا معمولا دخترانی تا سن 25 یا 26 حاضر نیستن با مردی که قبلا ازدواج کرده سوای دلیلش ازدواج کنن! میگم معمولا استثنا هم موجوده! البته بسته به تعداد خواستگار هم داره! اما خب معمولا حاضر نیستن.
    اما دختری بالای 30 یا 29 راحتتر هم خودش و هم خونواده قبول میکنن (البته میگم استثنا هم هست. به تعداد خواستگار هم ربط داره)

    مثلا ممکنه ایشون ببینن شما معیاراشونو دارین، از یک طرف حسی هم به مورد قبلی ندارین! زیر یه سقف هم نرفتین فقط گویا عقد بودین! پس احتمال قبول کردنشونم هست.

    درسته کار درستی نبوده دختری و بخاطر ظاهر رد کردین ، اما خب این مورد که به ظاهر شما نشسته!پس اون مشکل مورد قبلی که مشکل ظاهر داشتن حل شدس.

    ************************************************** ************************************************** ***********
    نمیتونین بهشون بگین :

    من بخاطر شرایط خانوادگی و کم بودن سنم(اگه سنتون کم بوده؟) و اصرار خانواده ، و کم تجربگی فکر کردم معیار به دل نشستن (نگین ظاهر شاید این کلمه حس ظاهر بینی و بهشون دست بده.) زیاد مهم نیست ، بنابراین با تجربه خانواده جلو رفتم ، خانواده به من گفتن زمان همه چی و حل میکنه (یا هردلیلی که خانواده آوردن و بیارین من این جمله و گفتم چون خانواده ها معمولا اینو میگن) اما بعد عقد من متوجه شدم متاسفانه زمان قادر نیست همچین مسله ای و حل کنه و طبق مطالعاتی که داشتم متوجه شدم این مسله بسیار هم مهم بوده است ، بنابراین با کلی فکر کردن و مشورت با مشاور (اگه مشاور رفتین ، اینو بگین یا اینکه اینجا مشاوره گرفتین) متوجه شدم اگه بهمین منوال ادامه بدهم هم خودم از زندگی لذتی نمیبرم هم اون خانوم ، پس بهتره فرصت داشتن یک زندگی خوب و ازخودم و اون خانوم نگیرم! بعد از اون من فهمیدم ازدواج مسله ساده ای نیست ، و من مطالعاتم و در این زمینه زیاد کردم ، از طریق اینترنت ، کارگاه های آموزشی (مثه گوش دادن به سخنرانی های دکتر فرهنگ و حاج اقا دهنوی) یا خواندن مقالاتی مثه
    تفاوت های ساختاری درمورد زنان و مردان! یا معیارهای ازدواج ، مهارت ارتباطی با یک خانوم و......
    من با خوندن این مقالات و دیدن این کلیپ ها به یک شناخت خوبی از زندگی متاهلی و زناشویی رسیدم ، الان میدونم که من با شناختی که از معیارهام بدست آوردم و شناختی که از جنس مخالفم (خانوم ها) بدست آوردم میتوانم یک خانوم و خوشبخت کنم .

    پس از شما تقاضا دارم این فرصت و به من بدهید تا بتونم به شما خودم ثابت کنم.

    یک مقدار از اون مقالاتی که خوندین مثال بزنین مثلا یاد گرفتم چکار کنم در فلان مورد چه برخوردی با یک خانوم داشته باشم (یکی دوتا مورد کافیه بدونن همینجوری رو هوا حرف نمیزنین. )


    ************************************************** ************************************************** ***********

    من جمله بندیمو رسمی نوشتم ، شما که دوست نیستین دیگه !!!!

    پس شما هم رسمی بگین بیشتر تاثیر داره ، اینجوری از احترامی که بهشون میذارین بیشتر خوششون میاد.

    موفق باشین!
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : جمعه 19 اردیبهشت 93 در ساعت 18:18

  17. 4 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    sara 65 (شنبه 20 اردیبهشت 93), toojih (جمعه 19 اردیبهشت 93), مصباح الهدی (جمعه 19 اردیبهشت 93), شیدا. (جمعه 19 اردیبهشت 93)

  18. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقای توجیه
    من هم با نظر دوستان موافقم.
    صداقت بهترین گزینه است.
    به این حدیث از امام حسین توجه کنید:
    هر کس بخواهد چیزی را از راه گناه بدست آورد حتما نا امید می شود و یک وقت متوجه می شود که دوان دوان بر ضد مطلوب خود حرکت می کرده است.

    من شرایط شما را درک می کنم.درسته تجربه شما کار را مشکل کرده اما غیر ممکن نکرده.ولی مطمئن باشید اگر با دروغ جلو برید غیر ممکن می شه.چون آدم وقتی یک دروغ بگه تا آخر برای اینکه دروغ اول معلوم نشه باید دروغ بگه.

    و این که می گید می خواهید طبق تجربیات اینجا دختری را وابسته کنید؛ظاهرا از اینجا تجربه ای کسب نکردید.اگر دختر و شما وابسته شدین و بعد پدر و مادر دختر اجازه ندادند چه؟ چه سر اون دختر میاد؟ شما یک بار شرایط عذاب وجدان شدید را تجربه کردید.باز هم می خواهید تجربه کنید؟آیا این گناه نیست؟

    من فکر می کنم بهترین راهکار اینه که نیتتون را درست کنید.نیت خوب باعث می شه به طرف مقابل حس خوبی منتقل بشه و اینکه ممکنه کنار بیاد.

    من دیشب خیلی به مشکل شما فکر کردم که برای شما چه قضایایی می تونه کمک کننده باشه.
    این ها به ذهن من رسید:
    خب اگر شما برید خواستگاری و همون اول تجربه طلاقتون را بگید احتمال زیاد پدر و مادر دختر مخالفت کنند.دو راهکار به ذهن من می رسه:
    1)یک واسطه خیر خواه یا بزرگتر پیدا کنید و به او بگویید با پدر دختر صحبت کنه.اگر هم واسطه خانم باشه با مادر دختر صحبت کنه و از شما و شرایطتون اول تعریف کنند و بعد تا حدی توضیح بدن که این شرایط قبلی شما چیز حادی نیست و...

    2)من تجربه یکی از دوستانم را تعریف می کنم.
    یکی از پسرهای فامیل دوستم با دختری عقد می کنند و این بار دخترخانم این آقا پسر به دلشون ننشسته بود.و در دوران عقد طلاق می گیرن.آقا پسر خواستگاری های مختلف می ره تا اینکه تقریبا دختر مورد نظرشون را پیدا می کنند.دو جلسه اول حرفی نمی زنند ولی جلسه سوم در مورد طلاقشون و قضیه این که به دل همسر سابقشون ننشسته بودند را توضیح می دن.
    دختر خانم هم اتفاقا می پذیره و چون می بینه بقیه شرایط آقا خوب بوده و طلاق چیزخاصی نبوده و برای آقا تمام شده هست ادامه آشنایی را می پذیره.بعد از چند جلسه دیگه تفاهمات و رفت و آمدها می بینند به هم می خورند و از این بابت مطمئن می شن.البته پدر و مادر دختر خانم از خانواده همسر قبلی هم تحقیق می کنند( که اینجاش را باید ما در مورد خانواده نامزد سابقتون بیشتر فکر کنیم و شما هم در مورد اون خانواده همسرتون توضیح بدین)

    این هم پیشنهادی است که تو جلسه اول خواستگاری فقط جهت آشنایی اولیه باشه و در صورت توافق اولیه در انتهای جلسه دوم یا ابتدای سوم مسالتون را عنوان کنید.(البته من نمی دونم شناختشون از شما چقدره.اگر شناخت هست که شاید بهتر باشه اولین جلسه حتی بگید.)

    یک چیزی هم که به ذهن من در اینجا می رسه اینه که می تونید قبلش با یک مشاوره صحبت کنید و بعد تو جلسه خواستگاری به دختر خانم وقتی خواستین این موضوع را عنوان کنید؛بگید:
    البته من به شما حق می دم که در مورد این مساله فکر کنید.اتفاقا من در مورد این مشکل با مشاوری صحبت کردم و کل حقیقت را با ایشان درمیان گذاشتم.اگر مایل باشید می تونیم یک جلسه هم نزد آن مشاور بریم تا تصمیم مطمئن تری بگیرید.حتی اگر جوابتون منفی بود با اطمینان بیشتری جواب منفی بدهید.
    بعدش هم می توانیم تعداد جلسات را بیشتر کنیم تا هردومون با شناخت کافی به جواب قطعی برسیم.نتیجه هم هر چی شد ان شاالله به صلاحمون باشه.

    نکته این که ممکنه این خانم شما را نپسندند.ولی اگر نیت خیرتون را به خدا ثابت کنید و راهی که خدا دوست دارد را انتخاب کنید؛حتما خداوند خودش برای شما در آینده راه بهتری جلوی رویتان خواهد گذاشت.
    اما شما خودتون و توبتون را باید برای خدا ثابت کنید.

    من چند تا سوال هم برام پیش آمده که احتمال دادم شاید اگر این ها را بدانیم دوستان بهتر کمکتون کنند:
    1)سن شما و دختر خانم؟
    2)مذهبی بودن خانواده شما و دختر خانم تا چه حده؟
    3)نحوه آشناییتون با دختر خانم؟محل آشنایی؟ و مدت آشنایی؟ و آیا به طور کلی شناختی از شما دارن یا نه؟
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  19. 2 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    sara 65 (شنبه 20 اردیبهشت 93), toojih (جمعه 19 اردیبهشت 93)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 19:18
  2. پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 آبان 93, 00:49
  3. راهنمایی برای ازدواج ( تو مرحله آشنایی هستم)
    توسط e-lampard در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 34
    آخرين نوشته: دوشنبه 01 اردیبهشت 93, 19:16
  4. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 تیر 92, 16:45

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.