به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 35
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 اسفند 96 [ 08:20]
    تاریخ عضویت
    1393-10-17
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    68

    تشکرشده 183 در 65 پست

    Rep Power
    29
    Array
    خانوم کمال ممنون از پاسختون. حق با شماست. راست میکین. شاید دلیلش اینه که من واقعا تنها هدفم فقط تحصیل در اینجا نبود. کنکور ارشد در ایران دادم و رتبه ام هم خوب شده بود دانشگاه خودم میتونستم ادامه بدم. دانشگاه امم بد نبود. امیر کبیر بودم. اما همزمان اینجا هم تونستم فاند بگیرم و تشویق های پدرم و شرایط مسیر زندگی من رو به این سمت کشید. اول اصلا پیش بینی برای اینده نداشتم فکر میکردم خب فرصتی شد که توی یک دانشگاه عالی درس خوندن هم تجربه کنم. اما الان که تقریبا جا افتادم میخوام با برنامه جلو برم و بهترین مسیر رو برم. الان حس میکنم درسته فرصتی که برام پیش اومد یه ذره غافلگیرم کرد اما باید بچسبمش شاید دیگه تکرار نشه و پشیون شم خیلی. باید تا تهش برم.

    اقا محمد عزیز. ممنون از پاسختون. من سبک نوشتنتون رو خیلی دوست دارم. توش انرژی موج میزنه.
    مشکل اصلی من همینه. اگر تکلیفم با خودم معلوم بود خیلی راحت بودم. یعنی الان معلومه ها. اما ادم بی ثبات دیدین؟ منم.
    شایدم حق دارم. حس میکنم این تصمیم درواقع یه تصمیمی هست برای کل زندگیم. هر جوری بخوام برنامه ریزی کنم کلا میافتم تو یه مسیر سوا و خیلی متفاوت تر از مسیر دیگه که نمیدونم 1 سال یا 10 سال دیگه همچنان راضی خواهم بود یا نه؟
    من خب تحصیلات خودم رو خیلی روش حساسم و بعد از اون کاری که بتونم از روی این تحصیلات برای مردم انجام بدم. شعار نمیدما. جدا مثلا دوستام اینجا میگن میخوایم بریم سرکار که بعد اقامت بگیریم و ...
    من میخوام دکتری بگیرم بعد که این حس به عنوان فرهیخته شناخته شدن و جزو قشر تحصیلکرده بودنم ارضا شد حالا ببینم که چه طور میتونم یه کاری کنم که یه اثر خوب بزاره برای ادم ها و مردم و خودم بعد برم اون سمت. در کنار همه ی این ها ازدواج خوب هم جزو الویت هام هست (برای کی نیست واقعا؟) یعنی جدا نمیتونم بین ازدواج و رشد یکی رو انتخاب کنم و همون طور که شما گفتین میشه این دو موضوع کنار هم باشه اما خب شرایط خاص خودش رو میخواد که من این جا ندارم و فکر نمیکنم هم جور بشه برام. اما از طرف دیگه اصن دلم نمیاد رشد خودم رو با برگشتم فدای ازدواج که معلوم نیست اصن صورت خواهد گرفت یا نه و این که اصن چه کیفیتی خواهد داشت کنم. در واقع یه جورایی باید به خودم بقبولونم که همیشه مجرد خواهم موند و این چیزیه که تردید رو برای من به وجود میاره که اگر چه برام الان مسئله ای نیست اما چند سال دیگه هم همین طور خواهد بود؟ چون راستش شما از وضعیت این جا خبر ندارین. مراسم مذهبی رفتم اینجا و اکثر شرکت کننده ها عرب ها و افغان ها هستن. خیلی خیلی کم ایرانی معتقد هست. ایرانی ها رو اگر میخواین پیدا کنین میتونین مراسم نوروز یا شب یلدا پیدا کنین که البته این مراسم ها همراه با رقص و نوشیدنی های خاص هست. حتی من دیدم دختری مثل من که اخر با یک پسر افغان ازدواج کرد به خاطر همین محدودیت ها در انتخاب اما راستش من اون طور هم نمیخوام. ترجیح میدم ازدواجی نباشه تا به این شکل. جو اینجا این طوریه. موردی که ابی خانم گفتن جز اقلیت ها و استثنا ها هست که نمیگم نمیشه پیدا کرد اما این که یه ادم معتقد رو بتونی اینجا پیدا کنی و ازدواج کنی به نظرم بیش تر قسمت و تقدیر هست. من نباید دل ببندم به شانس و تقدیر. باید بدونم که اینجا موندن شاید منجر بشه به هیچ وقت ازدواج نکردن و بعد تصمیم نهایی رو بگیرم که خیالم راحت باشه همه چی رو سنجیدم.

    یک بار یه پستی از شما خوندم که توش یه مثال گفته بودین که شاید یک دختر پایه ی ازدواجش رو میزاره رو با تقوا بودن طرفش بعد سرنوشت طوری میشه که همسر یه مرد بی اعتقاد بشه چون خدا میخواسته بندگی دختر رو توی این جریان زندگی ببینه نه اون زندگی که دلخواه دختره. یادتون میاد؟ اتفاقا امروز داشتم به این فکر میکردم که حالا که برای من یک دفعه و به سرعت هم چیز حتی بورسیه ام ذرست شد تا سر از اینجا دربیارم شاید این مسیریه که باید برم هر چند سختر هست و تنها اما شاید زندگی من تو این مسیر هست که قراره به جاهای خوبش برسه. شاید امتحان من اصن اینه که از این فرصت چه جوری استفاده خواهم کرد و با همیشه مجرد موندن (برخلاف میلم) چه قدر بندگی خواهم کرد. درسته به نظرتون؟


    دوستان ممنونم. لطفا نظری اگه دارین بزارین منم بدونم. باور کنین خیلی کمک خواهد کرد.

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اسفند 94 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1394-3-18
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    1,866
    سطح
    25
    Points: 1,866, Level: 25
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    48

    تشکرشده 197 در 64 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اول یه چیز کلی بگم که این مواردی که در پست قبلی گفتم با توجه به شرایط کلی این خانم گفتم که البته صحیح هم هست اما به این معنی نیست که اونایی که در ایران هستن فکر کنن خیلی بدبخت بیچاره ان! من خودم پیش از دبیرستان مدت زمانی خارج از ایران زندگی کردم و شرایط رفتن برای تحصیل هم داشتم اما در نهایت تصمیم گرفتم همین جا بمونم. و همونطور که در یک پست دیگه گفته بودم الان برای تعداد زیادی شغل ایجاد کرده ام و به دنبال توسعه کارم هم هستم. همه اونایی که میگن توی ایران حقوق کمه، امنیت شغلی نیست و ...، من بهشون میگم از فکرتون استفاده کنین. به نظرم هر کسی دنبال هر پیشرفتی که باشه اگه دنبال این نباشه که خارجی ها تحسینش کنن اینجا هم میتونه بهش برسه، یادمون باشه چراغی که به خونه رواست به مسجد حرامه. تا وقتی مردم خودمون این همه مشکل دارن، تا وقتی کشور خودمون این همه مشکل داره، رفتن برای حل کردن مشکلات خارجیا کار درستی نیست. من اگه بهترین طرح را اون طرف آب بردارم، ارزشش به اندازه یه طرح متوسط یا حتی کوچیک که مشکل حتی یه نفر از جمعیت کشور خودمون رو حل کنه نیست. این به معنی از خود گذشتگی هم نیست. چون ما همونطور که حق الله داریم، حق الناس داریم، حق النفس هم داریم. هجرت هم توی قرآن ما اومده. تو سوره نساء گفته میشه به کسایی که بعدا از شرایط زندگی شکوه می کنند گفته میشه مگر زمین خدا گسترده نبود تا در آن مهاجرت کنید؟ یعنی اگه کسی واقعا فکر میکنه شرایط اینجا براش خوب نیست و اذیت میشه خب برای رفتن تلاش کنه و خودش را توی رودربایستی با خودش نندازه. به هر حال همونطور که گفتم موندن من به معنای از خودگذشتگی و منت گذاشتن سر مردم سرزمینم نیست، چون من هم به لطف خدا شرایط خوبی دارم و راضی هستم و کاری که کردم یه جورایی برد برد بوده. نتیجه زحمتم هم برای خودم مونده و هم برای کسایی که الان تو شرکت من زحمت میکشن. از طرف دیگه ما افراد زیادی داشتیم که خارج از مرزهای کشورمون زندگی و تحصیل کردن اما برای کشور بسیار موثر و مهم بودن. افرادی مثل دکتر چمران، شهید بابایی، پرفسور حسابی و ... . مهم اینه که هر کسی هر جایی که هست نه حق خدا نه حق خودش و نه حق سایر مردم را پایمال نکنه. پایمال نکنه که هیچ، اگر میتونه برای بهبودش تلاش هم بکنه. اینو گفتم چون یه عده ای ایران رو جهنم میدونن و خارج از ایران رو بهشت، یه عده ای هم به خارج رفته ها به چشم خود فروخته و فرار مغزها و اینا نگاه میکنن که هیچکدومش نمیتونه به عنوان یه اصل درست باشه.

    اما الان که اطلاعات بیشتری در مورد شما دارم میگم که در رشته شما چون تجهیزات آزمایشگاهی خاصی نیاز نیست و یه جورایی دورکاری هم داره از هر جایی از دنیا میشه هم پیشرفت کرد و هم کار خوب داشت. شک نکنید که پیشرفت شما توی رشته تحصیلیتون خدمت به همه مردم کشورتونه. من دو سال پیش به اهمیت رشته شما پی بردم که یه کم دیر بود برای تغییر رشته دادن و دیگه حوصله از اول شروع کردن را نداشتم. الان هم کلی طرح مربوط به رشته شما دارم که به صورت سر بسته برای پنجاه شصت تا شرکت ایرانی ایمیل کردم و بعضا تا 50 میلیون برای هر طرح قیمت داده اند! یا مواردی بوده که گفتند فعلا در این زمینه فعالیت نمی کنند شاید در آینده سراغ این طرح برن، یا ایده یک سایت را به یک شرکت دادم که قرار بود 45 روزه بهم تحویل بدن اما الان تقریبا یک ساله که با وجود چند میلیونی که گرفته اند هنوز امروز فردا میکنند... به علت متفاوت بودن زبان ما (وصل شدن حروف، تراز راست چین، وجود نیم فاصله، و تعداد مردم کمی که در سراسر جهان از این زبان استفاده می کنند) برنامه هایی که برای فارسی زبانان نوشته میشه خیلی اندک هست و تغییر برنامه های اصلی هم سخت هست. از طرف دیگه بعد از این همه وقتی که گذاشته میشه باز چون تعداد افراد استفاده کننده کم هست برنامه نویس قیمت را بالا می بره تا بتونه سود کنه و این میشه که مثلا یه برنامه تایپ گفتار به نوشتار فارسی 3 میلیون تومن قیمت میخوره در صورتی که معادل انگلیسیش 30 هزار تومنه! کدوم دانشجویی میتونه انقدر برای یه برنامه هزینه کنه؟ پس شما هر جای دنیا که باشید اگه توی رشته تحصیلیتون پیشرفت کنید میتونید به مردم کشورتون خیلی کمک کنید. شما با نوشتن یه اسکریپت ساده میتونید برای چندین نفر اشتغالزایی کنید. و اینا همه کاربردهای خیلی ساده رشته شماست. وگرنه رشته شما کاربردهای استراتژیک و امنیتی در سطح ملی و کلان هم زیاد داره. پس شما ناخودآگاه با پیشرفت در رشته اتون به مردم خدمت میکنید. پس این دغدغه را از دغدغه هاتون کنار بذارید.

    مساله بعدی خوندن دکتراست که میتونید اینجا یا اونجا ادامه بدید. اگر واقعا موندن اونجا اذیتتون میکنه میتونید ارتباط با اساتید را حفظ کنید و اینجا دکترا را ادامه بدید. با همون اساتید مقاله بدید و خلاصه جوری رفتار کنید که برای برگشت احتمالی آینده راه کاملا بسته نباشه. اما اما اما شما یک کلاغ چل کلاغ ما ایرانی ها و خاله زنک بازی هامونم که یادتون نرفته؟!! با فوق لیسانس برگردید همه میگن نتونست اونجا دکترا بگیره! دیپورتش کردن!! یا بچه ننه بود نتونست تحمل کنه! پس این موضوعم در نظر بگیرید، اما بدونید همه اونایی که میگن من اگه جای شما بودم این موقعیت را از دست نمیدادم، همون کسایی هستن که همین جا هم اعتراف کردن نتونستن به موقعیت فعلی شما برسن، پس این نشون میده که از حرف تا عمل فاصله بسیاره. یه شب تنهای تنها از شهر خودشون دور باشن اونم با این فکر که قراره تا آخر عمرشون همینطوری باقی بمونه میتونه متوجهشون کنه پس موندن شما نباید خدای نکرده به قیمت افسردگی و تنهاییتون تموم بشه. اگه قبل از رفتن به همه اینها بیشتر فکر میکردید خیلی بهتر بود که البته تا کسی نرفته باشه و توی موقعیتش قرار نگرفته باشه نمیتونه متوجه بشه...

    در کل دکترا را با هدف پیشرفت علمی بگیرید نه اینکه به عنوان یه فرهیخته شناخته بشید. چیزی که ما زیاد داریم الان تو ایران دکتر بیکار و بی سواده! یعنی در کل دکتری که ده دوازده ساله داره درس میخونه، هنوز سربازی هم نرفته، بیست و هشت نه سالشه با مدرک دکتری هنوز از باباش پول توجیبی میگیره ، نهایت دو واحد آزمایشگاه بهش دادن اداره کنه، یکم ور دست مدیر گروه باشه و خلاصه ساعتی 1000 تومن بهش میدن و وقتی ازش میپرسی خب میخوای چیکار کنی در آینده میگه من توکلم به خداست به نظر من درس نخونه خیلی سنگین تره. البته این نظر شخصی منه، ممکنه بقیه به عنوان دکتر بیشتر توجه کنند.

    مساله خیلی مهم تر که اصلا برای اون اینجا پست گذاشتید ازدواج هست. گفتید اگر کسی پیدا بشه معیارهاتون رو داشته باشه و مورد تایید شما و خانوادتون باشه طول میکشه تا به عنوان همسر قبولش کنید. اما مطمئن باشید اگر چنین شخصی پیدا بشه اون همون همسر شماست! پس نیازی نیست شما قبولش کنید ! کسی که معیارهاتون رو داشته باشه کسیه که یه عمر بهش فکر میکردید! اتفاقا کسی رو باید در موردش تصمیم گیری کنید که معیارهای شما رو تمام و کمال نداره. که اصلا الان بحث در این مورد زود هست و به وقتی موکول میشه که خواستگاری باشه که در موردش تردید داشته باشید، نه کسی که بدون تردید ردش کردید.

    اما اینکه همه چیز رو رها کنید و برای ازدواج برگردید درست نیست. یه جایی گفتید نمیتونید ازدواجتون را بسپارید به تقدیر اما ازدواج به هر حال جزئی از تقدیره. من توی ایران افرادی از متولد دهه 40 هم میشناسم که مجرد مونده اند. نه اینکه سخت گیر باشن واقعا براشون مورد خوب پیش نیومده. نه اینکه آدمای بدی باشن واقعا براشون مورد خوب پیش نیومده. نه اینکه خواستگار نداشته باشن به هر دلیلی نشده و این خانم ها که الان در دهه 50 زندگی خودشون هستن مجرد باقی موندن. مثلا در همسایگی خودمون خانمی که تک دختر هست، معلم بوده و الان بازنشست شده، چهره قشنگی داره، وضعیت مالی خوبی داشته و داره و سخت گیر هم نبوده اما نشده دیگه. دخترای دهه 50 از بین اساتید خودمون که خارج یا داخل کشور تحصیل کرده و الان هیئت علمی، خوش برخورد، با سواد، با شخصیت اما متاسفانه مجرد هستند... دخترای دهه 60 بیشتر... .توی همین انجمن پستی داشتیم از یه دختر خانم متولد 70 که از دست خواستگارنما ها به عذاب اومده بود و گفته بود یه بار میان و دیگه پیداشون نمیشه. در عین حال دوستی داشتم دهه شصتی ، فارغ التحصیل برق صنعتی که دختری محجبه و چادری بود و در ایران مجرد، اما برای ادامه تحصیل رفت آمریکا و همون سال اول اونجا ازدواج کرد و یه بار که برگشته بود با هم صحبت میکردیم گفت اتفاقا اونجا چون دامنه انتخاب محدود هست آدم ها خیلی سریعتر تصمیم می گیرن در صورتی که در ایران هفته ای 4-5 تا خواستگار تلفنی داشتم و وقتی باهاشون قرار ملاقات میذاشتم فرد یه کم از آرزوهاش می گفت و می رفت! بدون اینکه دیگه ازش خبری بشه. چون یه لیست تلفن طویل داشت که میخواست حتی یکیش رو هم از دست نده! میگفت تو ایران از دست خواستگارها واقعا اعتماد به نفسم را از دست داده بودم و اصلا برای فرار از ازدواج و به بهانه تحصیل رفتم.
    پس ازدواج مشکل ساکنان ایران هم هست.
    من توی یه پست دیگه هم گفتم که دولت ایران برای تسهیل ازدواج کاری نمیکنه. مسئله ازدواج نه تنها معضل ایران بلکه خیلی از کشورهاست.
    سایت های همسریابی در ایران ممنوع شد به دلیل بی جنبه بودن خیلی از افراد، در صورتی که اگه روی همون سایت ها هم درست فکر میشد شاید میتونستن عملکرد مناسبی داشته باشن. شما که هم برنامه نویس هستید و هم زبانتون خوبه، میتونید در این زمینه هم یه کاری انجام بدید. مطمئن باشید اگه توی همین زمینه هم کاری بکنید برای همه دنیا یه گام بزرگ برداشته اید! طراحی یه سایت برای آشنایی ایرانیان مقیم استرالیا با هدف ازدواج. میتونید در فروم های مختلف از مردم دنیا هم ایده بگیرید.
    نه یه سایت مسخره چت، نه یه سایتی که افراد اصلا از مشخص کردن هویت خودشون بترسن، نه سایتی که افراد با هویت های جعلی بیان دروغ بگن، یه سایت همه چی تموم که مطمئنم اگه پیشنهادش را مطرح کنید خیلی افراد بهتون کمک می کنند.

    استرالیا بزرگه، نمیدونم کدوم شهر هستید اما اگه بتونید خودتون را به شهری که سفارت ایران و مدارس ایرانی هستن منتقل کنید بیشتر میتونید با فرهنگ ایران و ایرانی هایی باشید که حداقل به ظاهر تقید خودشون رو حفظ کرده اند باشید. مجالس مناسبتی هم معمولا توسط خود سفارت برگزار میشه که تا جایی که بشه رسم و رسومات و قید و بندهای اسلامی ایرانی توش رعایت میشه. از طرف دیگه دفتر تبلیغات اسلامی هم توی هر کشوری مبلغ داره که شما میتونید از طریق سفارت پیگیری کنید و آدرسشون رو گیر بیارید و اونجا هم فعال باشید. تا هم اعتقادات خودتون حفظ بشه و هم ان شاء الله کسی با معیارهای مورد نظرتون پیدا کنید.

    یه سایت هم میتونید بزنید و سفارش کارهای ایرانی هم بگیرید که تا حدی کمک درآمدی باشه براتون (حتی اگه اولویتتون پولدار شدن نباشه برای اینکه بتونید سفرهای بیشتری داشته باشید خوبه که البته با توجه به تفاوت ارزش ریال و دلار اونقدرها هم نمیتونه کمک درامد باشه) ، اما از این طریق از نیازهای جامعه خودتون با خبر میشید و میتونید طرح هاتون رو در زمینه کمک به پیشرفت کشور خودتون بردارید.

    و باز هم میگم که در نهایت خودتون باید تصمیم بگیرید. الان یکم برای تصمیم گیری زود هم هست، چون چیزی نگذشته از رفتنتون شاید اگه دو سال دیگه بیاید اینجا بگید دیگه نمیتونید برگردید، اما به هر حال همه موارد را بنویسید برای خودتون که هر وقت احساس کردید اشتباه تصمیم گیری کرده اید به نوشته ها نگاه کنید و خودتون رو سرزنش نکنید.

  3. 2 کاربر از پست مفید راه حل تشکرکرده اند .

    shivaram (جمعه 05 تیر 94), رنگین (شنبه 06 تیر 94)

  4. #13
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,168
    امتیاز
    90,502
    سطح
    100
    Points: 90,502, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,832

    تشکرشده 6,802 در 2,377 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام خانم مهندس


    سیتم عامل لینوکس را بالا آوردی !

    شاخه نگران آینده را ، پاک کردی !


    با فرمانات لینوکس میانه ی خوبی نداری


    اگر دوست داشتی با زبان سی پلاس پلاس - بهتون بگم چطوری پاک کنید !


    باید هدف های زندگیت را مشخص کنی - اولویت بندی کنی - نمره بدی - هر کدام که نمره بالایی داشت انتخاب کنی .

    10 دقیقه بیشتر کار نداره !


    موفق باشی.


    ویرایش توسط باغبان : پنجشنبه 04 تیر 94 در ساعت 18:14

  5. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    shivaram (جمعه 05 تیر 94), رنگین (شنبه 06 تیر 94)

  6. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    دوستان خیلی خوب گفتند، من حرف جدیدی ندارم اما یه راه حل دارم؛ شما هر راهی رو انتخاب کردید راه های موازی دیگه رو فراموش کنید، این خودش به شما آرامش میده. مثلا اگه می خواید برگردید ایران و کسب و کار برا خودتون راه بندازید دیگه فکر اینکه باید می موندم دکتری می گرفتم شاید فلان می شد و ... رو نباید بکنید یا بالعکس. منطقیم هست، ما همواره باید بین راه هایی که پیش رومونه انتخاب کنیم وقتی یکیو انتخاب کردیم دیگه بقیه ی راه ها مهم نیست پس فکر کردن بهشون باعث میشه ما مسیر فعلیمون رو هم بد طی کنیم.
    اگه واقعا به راه انداختن کسب و کار تو زمینه ی رشتتون علاقه دارین پیشنهاد می کنم همزمان با تحصیلتون دوره های مدیریت کسب و کار (MBA) رو بگذرونید که بعد موقع برگشت به ایران بدونید که چطور باید یه شرکت یا کسب و کارتون رو اداره کنید. به نظر من این هدف خیلی قشنگه که شما به فکر ایجاد شغل برای دیگران هم هستید، اما ممکنه موندن توی ایران آسایش و رفاه استرالیا یا امریکا رو نداشته باشه؛ضمنا فکر نمی کنم راه اندازی شغل نیازی به دکتری داشته باشه. هدف علم غربی تولید ثروت هست اگه به ثروت نرسه ما وقتمونو تلف کردیم ( متاسفانه چیزی که فرهنگ حاکم به جامعه ی ما اصلا توجه نمی کنه) و با توجه به این مسئله در صورتی که هدفتون کار شرکتی در ایران باشه واقعا لزومی به دوره ی دکتری نیست اما با موندن در استرالیا یا امریکا شما می تونید از این علم بهره بگیرید و باهاش به ثروت برسید بنابر این ارزش وقت گذاشتن رو داره.
    از طرفی توی ایران موقعیت های ازدواج بهتری هم می تونه براتون بوجود بیاد به خصوص با حضور در اجتماع و اشتغال اما در استرالیا شاید احتمالش کم باشه.
    همین طور به نظر میرسه دوری از خانوادتون و ایران یکمی تحت فشار گذاشته شما رو.
    دیگه خودتون مهندسید باید یه trade off بین همه ی این انجام بدین :) ، منتها تو این کار به نظر من فقط و فقط رضایت خودتون رو محور قرار بدین نه نظر دیگران یا دیدگاهشون یا قضاوتشون، انگار فقط خودتون تو این دنیا هستین پس برا خودتون تلاش کنید.
    مطمئن باشید اگر راهتون رو مشخص کنید و بعد مجددا تست رو انجام بدید نتیجه خیلی پایین تر میاد چون هدف مشخص به دور از سردرگمی بهتون انگیزه و نشاط می ده.
    موفق باشید.
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود



    ویرایش توسط m.reza91 : پنجشنبه 04 تیر 94 در ساعت 23:14

  7. کاربر روبرو از پست مفید m.reza91 تشکرکرده است .

    shivaram (جمعه 05 تیر 94)

  8. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 خرداد 99 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    399
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 833 در 318 پست

    Rep Power
    58
    Array
    یک بار یه پستی از شما خوندم که توش یه مثال گفته بودین که شاید یک دختر پایه ی ازدواجش رو میزاره رو با تقوا بودن طرفش بعد سرنوشت طوری میشه که همسر یه مرد بی اعتقاد بشه چون خدا میخواسته بندگی دختر رو توی این جریان زندگی ببینه نه اون زندگی که دلخواه دختره. یادتون میاد؟ اتفاقا امروز داشتم به این فکر میکردم که حالا که برای من یک دفعه و به سرعت هم چیز حتی بورسیه ام ذرست شد تا سر از اینجا دربیارم شاید این مسیریه که باید برم هر چند سختر هست و تنها اما شاید زندگی من تو این مسیر هست که قراره به جاهای خوبش برسه. شاید امتحان من اصن اینه که از این فرصت چه جوری استفاده خواهم کرد و با همیشه مجرد موندن (برخلاف میلم) چه قدر بندگی خواهم کرد. درسته به نظرتون؟
    سلام،َشما دارید اینده رو پیش بینی میکنید و بر اساس همین پیش بینی خودتون نتیجه کار رو هم برا خودتون تعیین میکنید و حتی خدا رو هم وسط میارید،حالا من بهتون میگم چرا اونجوری که شما میخاید نشه؟؟؟شما کاری کن که همون چیزی که تو ذهنتون هست اتفاق بیفته و در کنارش هم توکل به خدا رو فراموش نکنید،نمیدونم تونستم منظورمو خوب برسونم یا نه،شما درستو بخون و در کنارش مصمم از خدا بخواه شوهر خوب هم نصیبت کته،چرا اینطور فکر میکنید که حالا که این موقعیت پیش اومده من فقط یکی رو میتونم به دست بیارم!!!

  9. کاربر روبرو از پست مفید samanft تشکرکرده است .

    shivaram (جمعه 05 تیر 94)

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 اسفند 96 [ 08:20]
    تاریخ عضویت
    1393-10-17
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    68

    تشکرشده 183 در 65 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها


    سلام خانم مهندس


    سیتم عامل لینوکس را بالا آوردی !

    شاخه نگران آینده را ، پاک کردی !


    با فرمانات لینوکس میانه ی خوبی نداری


    اگر دوست داشتی با زبان سی پلاس پلاس - بهتون بگم چطوری پاک کنید !


    باید هدف های زندگیت را مشخص کنی - اولویت بندی کنی - نمره بدی - هر کدام که نمره بالایی داشت انتخاب کنی .

    10 دقیقه بیشتر کار نداره !


    موفق باشی.


    -------------------------------------------------------------------------------------
    سلام عمو باغبان.
    شاخه نگران اینده رو پاک کردم. تبدیلش کردم به اینده نگری.
    ممنون از سبک نوشتن زیباتون
    انگار که میشناسینم و میدونین که به چه زبانی باید بگین. ممنون با لینوکس رابطه ام خوبه اما سی پلاس پلاس نه
    عمو باغبان تو همین هدف گذاری مشکل دار شدم. همه چیز رو با هم میخوام. دارم سعی میکنم به یه نتیجه برسم.
    ----------------------------------------------------------------------------------------
    خانم راه حل واقعا ممنون از پست جامع و کاملتون. ممنون از وقتی که برام گذاشتین و از راهنمایی های کاربردیتون.

  11. #17
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,168
    امتیاز
    90,502
    سطح
    100
    Points: 90,502, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,832

    تشکرشده 6,802 در 2,377 پست

    Rep Power
    0
    Array

    سلام خانم مهندس


    ممنون که شاخه ی ( نگران آینده ) را پاک کردی .

    و شاخه ی خوبی باز کردی . ( ولی مراقب باش !)

    ممنون .


    به نظر من ، برای خانم ها :

    اگر فرد مناسبی برای ازدواج پیدا شود؛ آنچه مقدم است، ازدواج است نه تحصیل . چرا که ممکن است موقعیتی را از دست بدهد که شاید دیگر به دست نیاید. از طرفی ، ازدواج عامل متوقف شدن ادامه تحصيل نيست و ادامه تحصيل با تأهل منافاتي ندارد - البته مسئوليت شما را بيشتر مي كند.

    ازدواج کردن با پیشرفت کردن هیچ منافاتی نداره مخصوصا اگر با شخصی که میخواین باهاش ازدواج کنیم تفاهم داشته باشیم.

    از طرفی چون شما در دانشگاه فعالیت میکنید - ادامه تحصیل و ازدواج منافات ایجاد نمیکنه ! ( چه در ایران و چه در خارج ) - اگر در شرکت های خصوصی مثل ( ماکروسافت و .... ) بودی قضیه فرق می کرد - چون اون جا باید روزی 14 ساعت کار کنی . ( بازم منافات با ازدواج نداره – ولی سخت تره )

    من یه بنده خدایی را می شناسم – ازدواج کرده – همسرش بورسیه خارج گرفته – و بهش گفت من با رفتنت مشکل ندارم – ولی من هم ببر ! آدم زرنگ ! الان ازدواج کردند با هم رفتند .


    برای آقا پسرها :

    چیزی که اولویت داره ، توانایی اداره زندگی ست . نه ازدواج - و .....

    چون به جز خودش باید مراقب همسرش و در آینده فرزندانش باشه .



    بریم سراغ اینکه ما ، همه چی را با هم می خوایم : ( من بیشتر در مورد مسئله کاری صحبت می کنم )


    طبیعی ست – خصلت انسان است .
    وقتی با ردیفی از ایده ها رو به رو هستی ، باید اولویتها را در نظر داشته باشی .

    خوب سخته – ولی راه حل دارد .

    باید از خودت سئوال کنی : اگر وقت داشتم که فقط روی یکی از آنها کار کنم ، کدام را انتخاب می کردم؟


    در کدام یک موافق تر هستم ؟

    حالا باید بشینی ، تفکر کنی – مشورت بگیری و .....تمرکز کنی.
    حالا سئوال پیش می یاید ، از کجا باید بفهم درست انتخاب کردم :

    باید به خرد درونیت –اعتماد کنی

    چون خودت را خوب میشناسی ( توانایی ها و .....)

    اگر به این مسئله پی ببریم ، تمام توان خود را برای آن کار به خدمت می گیریم – بدون آنکه کارهای غیر لازم انجام دهیم !

    هیچ وقت هم دیر نیست – ار همین الان هم میتونیم شروع کنیم .



    شما یه بوته از گل رز را در نظر بگیر . که چندین گل رز داره .

    شما میتونید ، مدیریت کنید که کدام رزها بزرگ تر باشد !

    می دونی چه طوری .

    باید راهی پیدا کنی که به گل رز مورد نظرت ، مواد غذایی بیشتری برسه !

    با چیدن شکوفه ها !


    وقتی شکوفه های غیر لازم را بچینی – تمام مواد غذایی به یکی میرسه !
    و اون از همه بزرگ تر میشه .

    از همه جالب تر این جاست – که هر کدام از این شکوفه ها می توستند با نظر شما این قدر رشد کنند !
    به شرطی که شما انتخابش کنید !


    این یعنی قانون زندگی .



    یعنی هم میتوانی ، باغبان باشی و هم ، گل رز !







    چتر ها را باید بست، زیر باران باید رفت !

    فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد ، با همه مردم شهر زیر باران باید رفت

    دوست را زیر باران باید دید، عشق را زیر باران باید جست

    زیر باران باید بازی کرد، چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت

    زندگی ، تر شدن پی در پی

    زندگی ، آب تنی کردن در حوضچه ی اکنون است !

    ویرایش توسط باغبان : جمعه 05 تیر 94 در ساعت 20:09

  12. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    بسم الله الرحمن الرحیم
    سلام خانم شیوا

    ظاهراً حالتون بهتر و میخواین از زیر قول این که میخواین برین مشاوره در برین!!!! (پیش پیش حکم تون رو دادم ها)

    تاپیک تون رو چند روز پیش دیدم ولی برای گذاشتن جواب نیاز بود تا امروز صبر کنم ،ولی چرا؟

    توضیحش طولانی هست و البته دیگه در مورد این حرفی که دارم میزنم اون قدر موارد تجربه موثق دارم که خودم باشم بدون یه لحظه تردید این کاری رو که بهم گفته میشه انجام میدم و واقعاً بهتون توصیه میکنم که بهش عمل کنید چون صد در صد در مورد خیر بودنش مطمئن هستم.

    اول از یکی از لینک هایی رو که براتون میذارم حتماً قبل از خوندن ادامه مطلب به ترتیب ببینید تا ادامه بدم:

    1-
    http://www.youtube.com/watch?v=5FKhAtYgBLo

    استخاره گرفتن آیت الله العظمی گرامی برای یک مسیحی.

    2-

    استخاره ایت الله گرامی


    .................................................. ............

    خب امیدوارم دیده باشید، اگر توی فیلم اول دقت کرده باشین آیت الله گرامی میگن که استخاره یه موضوع اشراقی(الهامی) هست که جواب استخاره برای بعضی از اشخاص که خدا بهشون قابلیت شهود جواب استخاره رو داده قابل دریافت هست. حالا ایشون با قرآن استخاره میگیرن و اگر هم دقت کرده باشید حتی به متن آیه هم نگاه نمیکنن ،همین که صفحه باز میشه جواب استخاره برای ایشون شهود میشه ، حالا هستن کسایی که اصلاً با تسبیح استخاره میگیرن و جواب استخاره براشون شهود میشه.

    من میخواستم بهتون بگم که در این مورد استخاره بگیرید و لی خب به تجربه دریافت کردم و از بزرگان هم شنیدم که استخاره ای که مردم برا خودشون میگیرن مخصوصاً با قرآن جواب استخاره براشون جواب دقیقی نیست و از طرفی شخص باید قلبش یا حالت آیینگی پیدا کرده باشه تا جواب استخاره براش مشهود بشه.

    یعنی بارها هم دیدم و هم خودم تجربه کردم که جواب استخاره مردم معمولی با جواب استخاره کسانی که خدا بهشون این ادراک جواب استخاره رو داده متناقض هست و جواب اونها درست هست.

    حالا این این بنده کمترین هم با یکی از این اشخاص با یکی دو تا واسطه بعضی جمعه ها میتونم در ارتباط باشم و در این مورد برای شما دادم که استخاره بگیرند و جواب این اومد که ادامه تحصیلتون اونجا بد هست و شما کشش موندن رو ندارید و اگر بمونید مشکلاتی براتون ایجاد میشه و از طرفی برای ادامه تحصیلتون توی ایران استخاره خوب اومد.

    انتخاب نهایتاً با خود شماست ولی من با توجه به کثرت صحت استخاره هایی که چه توی زندگی خودمون و چه بعضی از اطرافیان دیدم توصیه ام این هست که شما برای این کار به ایران برگردید.

    حالا محض دونستنتون یکی دو مورد هم براتون از اتفاق هایی که افتاد رو تعریف میکنم.

    یکی اش که همون اوایل که با ایشون آشنا شده بودیم ولی هنوز نمی دونستیم ایشون در مورد استخاره این قدر خدا بهشون عنایت داره و کلاً مسیر زندگی ما رو شدیداً تغییر داد این بود که چند سال پیش ما برای یه شخصی خونمون رو رهن بانک گذاشتیم بعد اون شخص واقعاً با نامردی خنجر از پشت زد و بانک به شدت ما رو برای پس دادن وام تحت فشار گذاشت و البته متأسفانه بانک های در این مورد شدیداً رباخواری میکنن و تمام فقها رأی بر این دادن که جریمه عدم پرداخت مصداق رباست .
    هم زمان قیمت خونه به شدت هم افت میکرد و ما استخاره گرفتیم که خونه رو بفروشیم و حس میکردیم راه دیگه ای نداریم ، ایشون استخاره گرفتن با نیت های مختلف و فروش خونه در تمام اونها بد اومد و گفتن که شما نفروشید خدا میخواد یه راه دیگه ای باز کنه که هنوز معلوم نیست ،ما هم تحت فشار های مختلفی بودیم و شاید باور نکنید بیش از صد مشتری خونه رو دیدن خوششون هم میومد ولی پیگیری نمیکردن تا بالخره دقیقاً توی همون ایامی که استخاره گرفتیم یه مشتری دست به نقد اومد و ما هم دیگه چشم مون رسیده بود و خونه رو باضرر خیلی زیاد فروختیم به طوری که بعد از فروش خونه فقط مقدار بسیار کمی برامون موند که پیش اجاره یه خونه رو بدیم و من هم همه سرمایه ام رو که برای ساخت خونه گذاشته بودم از دست دادم، به هر حال یکی دو ماه بعد از فروش خونه قانونی تصویب شد که بانک حق تصرف خونه ای که راهن توی اون سکونت داره رو نداره و باید اگر میتونه از طریق دیگه ای پولش رو پس بگیره و اگر ما دو ماه صبر کرده بودیم بانک مجبور میشد بره سراغ کسی که وام رو گرفته نه ما که ضامن وام شده بودیم. القصه که فعلاً بنده هنوز در کف هستم و اگه این جوری نشده بود تا حالا ازدواج کرده بودم و بچه دومم از بچه آقای خاله قزی بزرگتر بود

    یکی دیگه هم براتون تعریف کنم شاید جالب باشه ، یه دختر خانمی بود که براش خواستگاری میخواست بیاد ،خانواده دختر خانم هم قبل اومدن خواستگار داده بودن ایشون استخاره بکنن و جواب خوب اومده بود و از طرفی اختلاف های فرهنگی مشهودی بین دو خانواده بود. به هر حال اجازه دادن که خواستگار بیاد و بعد از چند جلسه کلاً موضوع منتفی شد، بعد به ایشون مراجعه کردن و ایشون گفتن که حکمت خوب اومدن استخاره این بوده که همون زمان آقا پسری میخواسته به خواستگاری بیاد که بسیار ظاهرالصلاح بوده ولی واقعاً باظناً مشکل داشته و اگر میومدن حتماً از جانب شما تایید میشدن و ازدواج بسیار بدی صورت میگرفته ولی با اومدن اون خواستگار چون خانواده اون آقا پسر میبینن که شما یه خواستگار دارید از اومدن پشیمون میشن و حکمت اومدن اون خواستگار نا متناسب دفع ازدواج با اون آقا بوده که بعداً هم خانواده دختر میفهمن که همین طور بوده.

    این ها براتون به عنوان دو نمونه گفتم و نمونه هایی بسیار بیشتری رو از نزدیک دیدم ولی خب دیگه حوصله و سرعت تایپ من بیشتر اجازه بازگویی اونها رو نمیده.

    نهایتاً انتخاب با شماست و من هم با این که دسترسی به ایشون سخت هست چون دیدم میتونه براتون موضوع خیلی حساسی باشه البته بدون کوچکترین منت گذاشتن این استخاره رو گرفتم به هر حال امیدوارم که هر کجا هستید موفق باشید و مهمتر از اون یه عبد خدا باشید.

    طاعات و عباداتتان قبول.

  13. کاربر روبرو از پست مفید hamed-kr تشکرکرده است .

    :)لبخند (شنبه 06 تیر 94)

  14. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 مرداد 94 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1394-3-15
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    205

    تشکرشده 184 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    ببخشید آقای حامد گرامی، مثال هایی که گفتین برای من جالب بود میشه لطف بفرمایید و برای بنده هم استخاره بگیرید. در ضمینه ادامه تحصیل در مقطع دکتری با شرایط خاص خودم که

    خیلی طولانیه و گفتنش لازم نیست. واقعا نیاز دارم که تصمیم نهایی بگیرم اما شرایطم جوریه که واقعا نمیتونم انتخاب کنم که تلاشم رو انجام بدم یا دنبالش نرم کلا. ترس از آینده دارم.

    خانم شیوا من هم شرایط پر از استرس شما رو درک میکنم. چون خودم وضعم از شما به مراتب بدتره نمیتونم نظر بدم.از هر کس هم میپرسم جوابشون مشخصه و همه میگن ادامه بده واقعا

    شرایط سختی دارید. در ظاهر آدم نگاه میکنه و میگه مشخصه که چیکار کنم اما اونچه که آدمو آزار میده عدم اعتماد به آینده و از دست دادن چیزهاییه که....سخته کاش میشد همه چیز با هم

    بود.

  15. #20
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,061
    امتیاز
    147,577
    سطح
    100
    Points: 147,577, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,681

    تشکرشده 36,019 در 7,408 پست

    Rep Power
    1094
    Array
    با سلام

    دقت داشته باشید دوستان که اینجا یک تالار مشاوره است و مناسبتی در راهنماییها بااستخاره گرفتن و یا سر از بحث علوم غریبه درآوردن ندارد





  16. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    hamed-kr (شنبه 06 تیر 94)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نامزدی طولانی بهتره یا مجردی؟
    توسط mahmooden68 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 مرداد 94, 03:21
  2. اظهار تمایل همکار خانم به ازدواج و نحوه رد بدون دلخوری؟
    توسط sayrex در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 شهریور 91, 23:38
  3. چگونگی کنترل تمایل به جنس مخالف در نوجوانی؟
    توسط *nadia* در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 19 آبان 89, 01:10
  4. در کوله ات چه داری؟
    توسط بالهای صداقت در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 14 تیر 89, 19:51
  5. روان پریشی؟
    توسط ester در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 دی 87, 20:05

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.