به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 32
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 مهر 93 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1392-5-04
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    1,226
    سطح
    19
    Points: 1,226, Level: 19
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    114

    تشکرشده 60 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از همتون ممنونم . خیلی بهم کمک کردید . مخصوصا مقاله limerence ! دارم بیشتر در مورد لیمرنس میخونم. واقعا کمک بزرگی بهم کردید.

  2. 3 کاربر از پست مفید simin تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 09 بهمن 92), کاغذ بی خط (شنبه 16 آذر 92), شیدا. (شنبه 16 آذر 92)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 مهر 93 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1392-5-04
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    1,226
    سطح
    19
    Points: 1,226, Level: 19
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    114

    تشکرشده 60 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    معذرت میخوام که دوباره این مسئله تکراری را مطرح میکنم و وقتتان را میگرم. من درباره لیمرنس مطالعه کردم وفهمیدم که من دچار مشکل روانی حادی نیستم. ولی متاسفانه همان طور که در پست اولم گفتم الان به یکی از پسرهای ترم بالایی علاقه مند شده ام و خودم هم میدانم که اشتباه است ولی نمیتوانم به او فکر نکنم. فردا امتحان دارم و هنوز هیچی نخوندم ولی نمیتونم روی درسم تمرکز کنم ، مخصوصا وقتی هرروز با این آقا چشم تو چشم میشوم . تازگی ها وقتی به دانشگاه میروم هی با خودم میگویم کاش امروز بیاد و ببینمشخواهش میکنم بهم بگید چی کار کنم که دیگه به این آقا فک نکنم و در موردش خیالپردازی نکنم.!

    -

    - - - Updated - - -

    واقعا هیچ کس نظری نداره!

    -
    - - Updated - - -

  4. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    الان ترم چندمی؟
    من و خوابگاه که بودم بعضی بچه ها مثل تو بودن. بعد یه چند تا درس ای تخصصی سه و چهار واحدی رو که افتادن، دوزاریشون افتاد که باید بچسبن به درس خوندنشون...

    اینو که محض شوخی گفتم. ولی خب واقعیت بود.

    اما تو چرا از مثلا قضیه استاد و اون یکی همکلاسیت درس نمیگیری؟ خب چرا باز ذهنت رو درگیر میکنی به چیزایی که میدونی اشتباهن؟ آدم عاقل از یه سوراخ یه بار گزیده میشه نه چند بار.

  5. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    simin (پنجشنبه 21 آذر 92), کاغذ بی خط (دوشنبه 18 آذر 92)

  6. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آذر 94 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1392-8-09
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    2,683
    سطح
    31
    Points: 2,683, Level: 31
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,932

    تشکرشده 348 در 164 پست

    Rep Power
    33
    Array
    simin جانم منم شبیه شما بودم و تجربه دارم به نظرم راهکارش فقط این هست که بری تو انجمن مربوط به این موارد و تجارب اشخاص رو بخونی واقعا به من که خیلی کمک کرده...
    بعد باید از روش توقف فکر کمک بگیری یعنی تا میای بش فکر کنی فکرت رو عوض کنی...سعی کن فکرت منحرف بشه...یا حد اقل تا می خواستی بش فکر کنی تو یه ورق بنویس و بگو فلان ساعت مشخص رو این موارد فکر می کنم......
    سعی کن نبینیش...
    الان که داری امتحان می دی همین ها به ذهنم رسید بگم وبگم که دوباره تو چاه نیافتی...راستی چه قدر خوبه که آدم افسار احساسش رو دستش بگیره...البته این رو به خودم که گاهی شبیه شمام می گم...

    - - - Updated - - -

    simin جانم منم شبیه شما بودم و تجربه دارم به نظرم راهکارش فقط این هست که بری تو انجمن مربوط به این موارد و تجارب اشخاص رو بخونی واقعا به من که خیلی کمک کرده...
    بعد باید از روش توقف فکر کمک بگیری یعنی تا میای بش فکر کنی فکرت رو عوض کنی...سعی کن فکرت منحرف بشه...یا حد اقل تا می خواستی بش فکر کنی تو یه ورق بنویس و بگو فلان ساعت مشخص رو این موارد فکر می کنم......
    سعی کن نبینیش...
    الان که داری امتحان می دی همین ها به ذهنم رسید بگم وبگم که دوباره تو چاه نیافتی...راستی چه قدر خوبه که آدم افسار احساسش رو دستش بگیره...البته این رو به خودم که گاهی شبیه شمام می گم...

  7. کاربر روبرو از پست مفید کاغذ بی خط تشکرکرده است .

    simin (پنجشنبه 21 آذر 92)

  8. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 مهر 93 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1392-5-04
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    1,226
    سطح
    19
    Points: 1,226, Level: 19
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    114

    تشکرشده 60 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی از همه دوستان مخصوصا pooh و hhanie که عواقب توهماتم را به هم یادآوری کردید ولی واقعا هرکاری میکنم نمیتونم از فکرش خارج بشم.
    بعضی وقتا یکی دو ساعت دارم آهنگ گوش میدم بدون اینکه یک کلمه از اون آهنگ را به یاد بیارم. احساس میکنم یک احمقم که هرگز هیچ کس دوستش نخواهد داشت !!!

  9. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آذر 94 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1392-8-09
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    2,683
    سطح
    31
    Points: 2,683, Level: 31
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,932

    تشکرشده 348 در 164 پست

    Rep Power
    33
    Array
    چرا به خودت میگی احمق ؟؟؟؟؟؟؟؟/و این که چرا کسی تو را دوست نخواهد داشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    مهم اینه که افسار احساست رو دستت بگیری و صبور باشی تاعلاِیمی که از افراد می بینی که فکر می کنی آنها هم به تو علاقه مندند رو به صورت آشکار ببینی و اون وقت افسار احساست رو کم کم باز کنی
    ببین هر کاری تمرین می خواد مثل این که کسی که می خواد کنکور بده باید ساعت 5 صبح پاشه و واقعا سخته این کار براش ولی کم کم باید خودش رو عادت بده تا براش درونی بشه
    مثلا فرض کن که این ویژگی تو یه بیماری پس شروع کن به درمانش بپرداز

  10. کاربر روبرو از پست مفید کاغذ بی خط تشکرکرده است .

    simin (پنجشنبه 21 آذر 92)

  11. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 مهر 93 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1392-5-04
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    1,226
    سطح
    19
    Points: 1,226, Level: 19
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    114

    تشکرشده 60 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من واقعا احمقم چون همیشه دچار یه سری عشق یه طرفه بی سرانجام میشم و خیلی از روزای زندگیم به این فکر کردم که " آیا این حسی که من نسبت به اون دارم اونم نسبت به من داره ؟"

    من رشته تحصیلی ام را خیلی دوست دارم و میخوام ادامه بدم و تا الان با وجود این احساسات افسار گسیخته ام معدلم همیشه بالای 17 بوده و همه من را به عنوان یه شاگرد درس خون میشناسند ولی هیچ کس نمی دونه در درون من چه تنش هایی وجود داره. با این وضعیت فک نکنم بتونم ادامه بدم و برای کنکور بخونم ؟

    hanie عزیزم منم دلم میخواد از این وضعیت نجات پیدا کنم مثلا همین الان همه آهنگهای روی گوشی ام را پاک کردم و از این به بعد وقتی کلاسم تموم شد یه راس میام خونه تا نبینمش . واقعا دیگه نمیدونم چی کار باید بکنم؟
    احساس میکنم اصلا بزرگ نشدم و یه دختر دبیرستانی هم هم به اندازه من ساده و احمق نیست .
    ویرایش توسط simin : پنجشنبه 21 آذر 92 در ساعت 17:35

  12. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 مهر 93 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1392-5-04
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    1,226
    سطح
    19
    Points: 1,226, Level: 19
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    114

    تشکرشده 60 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هیچ کس واسه کمک به من پیشنهاد دیگه ای نداری؟؟؟؟؟؟

  13. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 مهر 93 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1392-5-04
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    1,226
    سطح
    19
    Points: 1,226, Level: 19
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    114

    تشکرشده 60 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا هیچ کس هیچ نظری در مورد این تاپیک نمیده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  14. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام سیمین جان.خوبی؟ اوضاع درس و امتحانات چطوره؟
    سخت نگیر. مشکل خاصی نداری.
    فقط همونطوری که گفته شد سعی کن الان روی درس و برنامه های الانت تمرکز بگیری.
    الان که فکر کنم پآخر ترمه و کم کم فرجه ی امتحانات شروع میشه. فعلا ذهنت رو کاملا مترمکز کن روی درس و امتحاناتت. باشه؟

    بعد فرجه های بین ترم اگه هنوز مشکلی داشتی بیا تا صحبت کنیم.

    امیدوارم همه ی امتحاناتت رو با خوبی و موفقیت پشت سر بذاری. قدر این روزهای سخت امتحانات رو هم بدون.

  15. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    N.I.K.I (دوشنبه 25 آذر 92), simin (جمعه 04 بهمن 92)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.