به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 47
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر شاد 69 نمایش پست ها
    ممنون خانوم مهندس...
    آره میدونم 29 سالگی دیر نیست، اتفاقاً خودم برای اطرافیانم، همیشه چند نفرو مثال دارم که بزنم که تو سن 30 و بالاتر ازدواج کردن و الان زندگی خوبی دارن و ....
    منظورم اینه من با این قضیه اوکی هستم، این بقیه هستن که اذیتم میکنن، انگار مسابقه هست و من باختم!
    ببین دیگران چه بخوای چه نخوای هر طور دلشون بخواد رفتار میکنن و تو هیچ کنترلی روی بقیه آدما نداری و نخواهی داشت! البته اونها هم نمیتونند روی شما تاثیر بگذارند مگر اینکه شما خودت بخوای. پس اگر میبینی الان حرفای دیگران و خونوادت آشفتت میکنه، بدون خودت داری اجازه میدی آشفته بشی! شما میتونی یه بازخورد دیگه نشون بدی. میتونی برات اهمیت نداشته باشه و مسیر درست رو خودت پیدا کنی و ادامه بدی. دیروز تو مترو یه خانمی تو مسیر ایستاده بود هر کی رد میشد یه تذکری بهش میداد، حتی یه نفر سرش داد زد، مسئول مترو اومد ازش خواهش کرد بره کنار و چند بار تکرار کرد اما اون خانوم اصلاااااا. همون جا ایستاده بود و یه گوشش در بود یکی دروازه
    خب چرا این توانایی رو آدم در جهت درستش استفاده نکنه؟ یه وقتایی لازمه یه گوشت در باشه یکی دروازه و فقط کار خودتو بکنی!

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر شاد 69 نمایش پست ها
    والا کارایی که من کردم تو این سال‌ها اولش این بود که خودمو به ثبات شخصیتی رسوندم، یه علت ازدواج نکردنم تو سن پایین‌تر همین بود که هنوز خودم نمیدونستم چی میخوام و چی به چیه.
    در مورد روابط و ازدواج و .... مطالعه کردم.
    معیارهای خودمو مشخص کردم.
    خلاصه سعی کردم از لحاظ شخصیتی رشد و پیشرفت داشته باشم، بعضی وقتا جا زدم ولی الان خیلی خیلی از خودم راضی هستم.

    هدف هم دارم و خیلی دنبالش هستم و براش تلاش میکنم ولی بازم کلی وقت اضافه میارم تو روز و بیشترین چیزی که کلافم کرده این ساعت‌های اضافی هست، میگم حداقل اگه ازدواج کرده بودم، چهار تا کار خونه بر عهدم بود و با انجام دادنش از بیکاری در میومدم و احساس بهتری داشتم.

    راستش من اصلاااا به خانوادم حق نمیدم که یه آدمی رو به دنیا بیارن و در نهایت سر مجرد بودنش همچین برخوردهایی داشته باشن.
    کلی برات تایپ کرده بودم سایت ارور داد همش پرید. فقط همین چند خط تو حافظه سایت سیو شده بود متاسفانه. فعلا همینا رو داشته باش تا بعد اگر فرصت کردم بقیش رو هم مینویسم دوباره

  2. 2 کاربر از پست مفید خانم مهندس تشکرکرده اند .

    zolal (یکشنبه 21 مهر 98), دختر شاد 69 (جمعه 12 مهر 98)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 خرداد 99 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1397-2-08
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    2,714
    سطح
    31
    Points: 2,714, Level: 31
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 130 در 77 پست

    Rep Power
    26
    Array
    بنظر من میتونی فعالیت هات رو بیشتر کنی و دنبال پسر مورد نظرت باشی من خودم مسکن دارم و شاغلم اما خب دختر مورد نظرم هنوز پیدا نکردم اما همچی مسکن داشتن نیست خب، خیلی حرفا هست که نمیشه اینجا زد اما باید یه مدتی سعی کنی اون دختر یا پسر مورد نظر پیدا کنی بعد همچی حل میشه...
    از نظر من سنتی جواب نمیده باید تو محیط مجازی یا بیرون خودت بگردی و پیشنهاد اشنایی بدی

  4. کاربر روبرو از پست مفید Telegramid_TrueMotion تشکرکرده است .

    دختر شاد 69 (جمعه 12 مهر 98)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 فروردین 99 [ 14:50]
    تاریخ عضویت
    1398-7-08
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    970
    سطح
    16
    Points: 970, Level: 16
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    56

    تشکرشده 45 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانوم سحر بهاری ممنون.
    آره حق با شماست، ولی راستش اگه هم بخوام مشاوره بشم، ترجیحم اینه حرفام جایی ثبت نشه و مشاوره حضوری باشه.
    در مجموع حرفتون رو قبول دارم.
    ________________________
    خانوم مهندس
    ممنون که وقت گذاشتی و جواب دادی.
    آره اینجا هم حق با شماست.
    ولی منم یه ظرفیتی دارم، واقعا دیگه از توانم خارج هست که این خوره‌های رو مخم رو بتونم بیخیال باشم نسبت بهشون، خیلی سخته مدام یکی رو مخت باشه، خیلی سخته حس زیادی بودن رو بهت بدن، خیلی سخته به آدم بی‌احترامی بشه و نتونی چیزی بگی.
    خیلی سخته غذایی که تو خونه بابات میخوری به سختی از گلوت بره پایین چون مامانت میلیون‌ها بار سر پختنش غُر زده، اینجاش غیرقابل تحمله که تو چشمات نگاه کنه و بگه تو دیگه تو خونه ما زیاد از حدت موندی، حق نداری در مورد خیلی چیزا نظری بدی یا اعتراضی کنی!!!!
    خییییلیییی سخته که به زور قرص و دوا و درمون و کلی ورزش حال روحیتو 180 درجه عوض کنی و به تنهایی از پس بیماری نامردِ افسردگی بربیای، اون خوره‌ها هم در جریان باشن ولی بازم رو مخت باشن.

    - - - Updated - - -

    آقای تلگرامید
    ممنون
    چه فعالیت‌هایی میتونم داشته باشم؟
    خودم خیلی فکر میکنم ولی هیچی به ذهنم نمیاد، تمام محل فعالیت من در طول هفته، باشگاه هست که همه خانوم هست.

    منم دلم با ازدواج سنتی نیست، ولی دیگه چیکار کنم، ناچارم، البته نه سنتی که تو دو سه جلسه میرن عقد میکنن.
    تو محیط مجازی قبلاً تجربه بد دارم.
    ولی تو محیط واقعی هم اصلا پسر نمیبینم، یک ساله که اصلا ندیدم، نهایتش در حد فروشنده لباس یا متصدی بانک و پمپ بنزین و پنچرگیری!!!!!
    از اون دخترای فراری از پسر نیستم، از اون آویزونا و زیادی راحت هم نیستم.
    روابطم خوب و معمولیه.

  6. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر شاد 69 نمایش پست ها
    ممنون خانوم مهندس...
    آره میدونم 29 سالگی دیر نیست، اتفاقاً خودم برای اطرافیانم، همیشه چند نفرو مثال دارم که بزنم که تو سن 30 و بالاتر ازدواج کردن و الان زندگی خوبی دارن و ....
    منظورم اینه من با این قضیه اوکی هستم، این بقیه هستن که اذیتم میکنن، انگار مسابقه هست و من باختم!
    سلام. راستش مطالبی که دوس داشتم برات تایپ کنم اونقدر زیاده که نمیشه همه رو یه جا گفت. ولی سعی کردم بهت سر نخ بدم که خودت دنبالشو بگیری و بری بیشتر مطالعه کنی. من خودم با مطالعه به همه اینا رسیدم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر شاد 69 نمایش پست ها
    والا کارایی که من کردم تو این سال‌ها اولش این بود که خودمو به ثبات شخصیتی رسوندم، یه علت ازدواج نکردنم تو سن پایین‌تر همین بود که هنوز خودم نمیدونستم چی میخوام و چی به چیه.
    در مورد روابط و ازدواج و .... مطالعه کردم.
    معیارهای خودمو مشخص کردم.
    خلاصه سعی کردم از لحاظ شخصیتی رشد و پیشرفت داشته باشم، بعضی وقتا جا زدم ولی الان خیلی خیلی از خودم راضی هستم.
    آفرین. همه این کارایی که کردی لازم بودن، اما کافی نیستن! از نظر فردی، خب مثل همینایی که خودت گفتی یکی اینکه خودتو خوب بشناسی، دوم اینکه معیاراتو مشخص کنی و برای خودت تعیین کنی چه پسری با چه ویژگی های ظاهری و باطنی و خونوادگی میتونه راضیت کنه. اینا مسائل شخصی هستن و از یه فرد به فرد دیگه متفاوتن و فقط خود فرده که تعیینشون میکنه.
    اما میمونه مسائل دیگه مثل ظاهر و رفتار. ببینید دختری که آماده ازدواجه، آمادگیش رو توی تمام جنبه های زندگیش نشون میده. مثلا تصور کنید دختر خانومی هر روز که از خواب پا میشه اول میره جلوی آیینه موهاشو مرتب میکنه، به پوستش رسیدگی میکنه، اگر اصلاح نیاز داره انجام میده، اگر قراره بره بیرون یه آرایش خیییلی ملایم و ملیح در حدی که شاداب نشونش بده میکنه. بعد با یه لبخند قشنگ به اعضای خونه صبح بخیر میگه، تو مرتب و تمیز نگه داشتن خونه و تزیین و هنرمندی همیشه فعاله، جوری که خونه با بودنش رنگ و بوی دیگه ای داره! لباساش همیشه مرتب، اتو کشیده و خوشبوه و هر چند رنگای شاد میپوشه، اما خیلیم موقر و متینه و اصلا جلف نیست، توی لباساش المانای کمی زنونه به چشم میخوره، مثل کفشای ظریف با یه کم پاشنه، دامن، مانتو های بلند و خانومانه و... اتاقش و تخت خوابش مرتبه و همیشه پر از رنگای دخترونه مثل صورتی و قرمز، خلاصه ظاهر خودش و محیط زندگیش داد میزنه که این دختر پر از لطافت و زنانگیه! با همه با خوشرویی صحبت میکنه و کاراشو با ملاحظه و حوصله انجام میده، بیرون که میره نه اونقدر اخمو و جدیه که بقیه ازش بترسن نه اونقدر هرهر و کرکر میکنه که همه چپ چپ نگاش کنن. عوضش چهرش یه طراوت و ملاحتی داره و لبخندشم متانت داره.
    حالا یه دختر خانوم دیگه، صبح پا میشه با چشای پف کرده و موهای ژولیده یه آبی به صورتش میزنه میاد. پشت لبش و موهای بینیش سیخ سیخ زده بیرون اما حوصله نداره، تو خونه هر کی باهاش روبرو میشه میگه اه اه... بس که بدعنق و اخمو و حوله سر بره، موهاش چربه و به زور هفته ای یه بار دوش میگیره، میره بیرون یا با آرایش خودشو خفه میکنه و شبیه دلقک میکنه خودشو یا نامرتب و ژولیده میره بیرون. لباساش چروک و نامرتبه همیشه، ناخوناش همیشه تا به تاس، اتاقش بازار شامه! توی کمدش سوار با اسبش گم میشه! همیشه لباسای زمخت و کت و کلفت میپوشه و فرق زیادی با لباسای مردا نداره از نظر مدل، بیرون یا اونقدر بداخلاق و اخموه که با یه من عسل نشه خوردش یا اونقدر قهقهه میزنه که زبون کوچیکشو همه یه بار دیدن! پوستش پر جوش و کرک و منافذ بازه، دهنش و بدنش بد بوه، کلا رنگای افسرده و بی روح میپوشه یا اینکه رنگای جیغ و جلف! اصلا نمیدونه آشپزی رو با کدوم ز مینویسن، خلاصه از زنانگی بویی نبرده!

    قطعا دختر اولی از هفت فرسخی داد میزنه که من زن زندگیم! اما دختر دومی نه. خیلی از دخترا بیشتر ویژگیای دختر اولی رو دارن، اما همش رو نه. برای بالا بردن شانس ازدواج خوبتون، سعی کنید زنانگیتون رو بیشتر و تو زمینه های متعدد تقویت کنید. چون قطعا پسرای خوب با ویژگیای مردونه، دنبال دخترای خوب با زنانگی بالا میگردن.
    مورد بعدی دیده شدنه! متاسفانه الان محیط سالمی که دختر و پسر بتونن همدیگه رو ببینن خییییلی کمه! رو فضای مجازی هم نمیشه حساب کرد. به خاطر گرونی دورهمی ها و مهمونیای خونوادگی و فامیلی هم رو به صفر میره، پس خود دیده شدن یه مساله ست که باید حل شه. سعی کن دامنه ارتباطات و دوستی هاتو هر چی میتونی بیشتر کنی، البته با آدم حسابیا! توی کلاسا، دوره ها و همایشای مختلف شرکت کن. جمعای زنونه رو هم اصلا دست کم نگیر! خیلی وقتا خانوما میتونن معرفای قابل اعتمادی باشن. سعی کن با آدما بتونی قشنگ ارتباط برقرار کنی حتی اگر درونگرایی یاد بگیر و تمرین کن دوست پیدا کنی. با خانومای متاهل هم بیشتر نشست و برخاست کن چون معمولا متاهلا معرفای بهتری هستن و هم اینکه ازشون تاثیر بگیری و تعهد و زنانگی تو وجودت پررنگ تر شه.
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر شاد 69 نمایش پست ها
    هدف هم دارم و خیلی دنبالش هستم و براش تلاش میکنم ولی بازم کلی وقت اضافه میارم تو روز و بیشترین چیزی که کلافم کرده این ساعت‌های اضافی هست، میگم حداقل اگه ازدواج کرده بودم، چهار تا کار خونه بر عهدم بود و با انجام دادنش از بیکاری در میومدم و احساس بهتری داشتم.
    خوش به حالت! من کلا همیشه وقت کم میارم! خب فعالیتاتو بیشتر کن، مثلا فیلم ببین، کتاب بخون، هدفای بیشتری بذار، تو کارای خونه کمک کن و یه مسئولتی چیزی به عهده بگیر، یه هنر جدید یاد بگیر، با دوستات وقت بگذرون، تو که وقت آزاد داری هزااااار تا کار هست که میشه انجام داد!
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر شاد 69 نمایش پست ها
    راستش من اصلاااا به خانوادم حق نمیدم که یه آدمی رو به دنیا بیارن و در نهایت سر مجرد بودنش همچین برخوردهایی داشته باشن.
    شما چه حق بدی چه ندی همینه که هست. فقط میتونی از سمت خودت تلاش کنی باهاشون ارتباطتو بهتر کنی. در ضمن فکر نکن بقیه مشکلی ندارن. منم با پدر و مادرم هزار تا اختلاف نظر دارم و تو یه زمینه هایی اصلا بهشون حق نمیدم ولی کاری نمیشه کرد غیر از مدارا. در ضمن فکر نکن پدر و مادرا آدمای مقدسی هستن که عاری از خطا و اشتباهن، نخیر اونام مثل بقیه انسانن و ممکنه کلی خطا و اشتباه و نادونی داشته باشن. بعدشم هیچ کس جز خود آدم مسئول زندگی آدم نیست، حتی پدر و مادر. پس از نقش قربانی بیرون بیا و مسئولیت زندگیتو تمام و کمال به عهده بگیر! نجات دهنده در آینه است! در ضمن مطمئن باش الان اونا یه جور دیگه دارن فکر میکنن مثلا میترسن این همه سال زحمتشون برای بزرگ کردن شما هدر رفته باشه و شما دختر مسئولیت پذیر و مستقلی نشده باشید و نتونید برای آیندتون برنامه داشته باشید و بعدها وبال گردنشون بشید نه عصای دستشون! نمیگم فکرشون درسته ولی خب اونام درست یا غلط دغدغه های خودشونو دارن. پس قضاوت ممنوع! فقط تلاش کن تو باهاشون راه بیای و بهتر کنی رابطه رو.
    ویرایش توسط خانم مهندس : یکشنبه 14 مهر 98 در ساعت 16:14

  7. 3 کاربر از پست مفید خانم مهندس تشکرکرده اند .

    zolal (یکشنبه 21 مهر 98), دختر شاد 69 (یکشنبه 14 مهر 98), رنگین (یکشنبه 14 مهر 98)

  8. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 فروردین 99 [ 14:50]
    تاریخ عضویت
    1398-7-08
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    970
    سطح
    16
    Points: 970, Level: 16
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    56

    تشکرشده 45 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم مهندس ممنون که این همه وقت گذاشتی و تایپ کردی، انصافا دیگه الان دوست نزدیک آدم هم انقد وقت نمیزاره راهنمایی کنه.

    در مورد بخش اول راستش من همیشه هرجا که رفتم و هرکسی منو دیده چه خانم و چه آقا سریعاً مورد ستایش از لحاظ چهره و اندام قرار میگیرم.
    از این بابت زیاد نگرانی‌ای وجود نداره برام.
    لباسام هم همیشه ساده هست ولی ست و سعی میکنم امروزی باشه و دخترانه باشه.
    حتی یکی از دوستانم که پسر بود، هر دفعه منو میدید میگفت خوش به حال شوهرت!!! (حالا نمیدونست چقد دوست داشتم خودش شوهرم باشه)
    اینم از این مسائل ولی تو این بخش از حرفات راستش غذا درست کردنم خوب نیست، در حد ماکارونی و کتلک و الویه، فعلا دوست ندارم بیشتر یاد بگیرم.
    ولی طبق تجربه‌هایی که داشتم موقع نبودن مامانم، به نظر خانه‌داریم خوب بود، از پس کارها بر میومدم راحت.
    از این موضوع هم خیلی نگرانی ندارم.

    خوش به حال خودت کاش منم وقت کم میاوردم.
    خیلی کارا میکنم ولی یه جور خاصی کشدار شده 24 ساعت، شایدم من تلقین میکنم و دامن میزنم زیادی.
    در مورد بخش آخر هم چی بگم والا، بعضی وقتها هم دلم براشون میسوزه.
    یه بار بابام به مامانم گفت ما کِی میخوایم این دو تا بچه رو هم جا به جا کنیم و خیالمون راحت بشه، مگه از کجا میدونیم چقدر زنده‌ایم. راستش این حرفش یادم میاد واقعا از ناراحتی دوس دارم بمیرم، کاش میتونستم آرزوشو برآورده کنم، کاش خدا صدامو میشنید.
    کاش تموم میکرد این پروژه رو، پروژه چشم انتظاری دختر و خانوادش برای ازدواج، پروژه‌ای که داره به رویا تبدیل میشه، دختری که همیشه واسه جنس مخالف خواستنی بوده ولی نه برای ازدواج فقط برای ....

  9. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 فروردین 99 [ 14:50]
    تاریخ عضویت
    1398-7-08
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    970
    سطح
    16
    Points: 970, Level: 16
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    56

    تشکرشده 45 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اونجایی که گفتم مورد ستایش اصلا حمل بر خودستایی نبود، هیچ غرور و ادعایی از این بابت ندارم و همچین هم خوشحال نمیشم کسی از قیافه و اندامم تعریف کنه حتی بخواد خانوم هم باشه خوشم نمیاد. آقا که بماند.

  10. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 تیر 02 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1389-10-26
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    10,730
    سطح
    68
    Points: 10,730, Level: 68
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    197

    تشکرشده 342 در 91 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام دختر شاد
    راستش این چیزایی که مینویسم شاید یه جور همدردیه. امیدوارم به عنوان نصیحت درنظرش نگیرین
    اگر تاپیک قبلی من رو دیده باشین گفتم که من حدود ۳ سال خواستگاری رفتم! خیلی زیاد. خیلی سختگیرانه. موارد زیادی برام توی ازدواج مهم بود. اینا رو جای دیگه نوشتم. الان میخوام‌چیز دیگه ای بگم. اگر با تجربه الانم برگردم اصلا به این سرعت ازدواج نمیکنم. یعنی فکر میکنم برای من ۲۵ سالگی زود بود. منی که واقعا توی ذهن خودم فکر میکردم دیر هم هست! من هم الان ۳۰ سالمه. (میدونم برای دخترا سن ازدواج معمولا پایین تره)
    نمیخوام بگم نگران این نباشید که تا الان ازدواج نکردید. چون نمیشه. زندگیه دیگه. ادم نگران آینده و حالش هست همیشه.
    ولی شما تنها نیستید. من در اطراف خودم دخترهایی رو میشناسم که حداقل از دور به نظر واقعا شرایط خوبی دارن. سنشون هم از شما بیشتره. اما مجردن. باید پذیرفت که شرایط جامعه واقعا به سمتی رفته که ازدواج هم سخت شده و هم از نظر خیلی ها نامطلوب. شاید بگید من مردم و خرم هم از پل گذشته و درک نمیکنم. شاید حق با شما باشه.ولی توجه به همین مساله که شما تنها نیستید شاید بتونه کمی بهتون آرامش بده.
    درباره نیاز جنسی.
    یه دلیل اصرار من برای ازدواج همین نیاز جنسی بود که واقعا هیچ جوره نمیشد نادیده اش گرفت. میخوام بگم تا حد‌ زیادی درکتون میکنم. هر چی هم توصیه برای نیاز جنسی میکنن از ورزش، کارهای عبادی و ... راستش من به شخصه میگم خیلی موثر نیست. راه حلی هم واقعا ندارم.
    اما یه پیشنهاد دارم. این که برای پر کردن اوقات خالی تون حتما یه فکری بکنید. نمیگم نیاز جنسی رو از بین میبره. ولی چند تا فایده داره. هم باعث میشه کمرنگتر بشه و هم اینکه در احساسی که خودتون نسبت به خودتون دارید میتونه خیلی موثر باشه. درون خودتون بگردید ببینید به چه چیزی واقعا علاقه دارید. من در مورد خودم میگم البته دیر اینو فهمیدم! من واقعا به مطالعه علاقه دارم. اما با توجه به شرایطی که میگید سعی کنید اگر این علاقه تون مثل مطالعه جنبه فردی داره ببریدش در جای دیگه. مثلا من کتابخونه میرفتم. همین که بقیه رو در حال مطالعه میبینید انرژی میده (مثال بود البته). یا شاید به انجمنهای خیریه علاقه داشته باشید. اون هم یک مدله.
    و یه چیزدیگه در مورد ازدواج. حق دارید در مورد فضای مجازی بدبین باشید اما به نظرم این هم یک فرصته هر چند شاید خیلی باید محتاط بود درباره حرکت در این فضا.
    درباره محل کارتون هم راستش اگر میتونستید برید در یک‌محیط غیرهمسان از لحاظ جنسیتی (البته محیط سالم) به نظرم میتونست فرصت ایجاد کنه.
    من راجع به رشته تون اطلاعی ندارم.‌اما همایش هایی که برگزار میشه کلاسهای اعتقادی رویدادها همه میتونن فرصت باشن. خیلی از اشنایی ها اتفاقی به وجود میان.
    و اخرین مساله. گفتید یه آقایی بود که دوست داشتید همسرتون باشه. هیچ وقت سعی نکردید این مساله رو بهش ابراز کنید؟ ممکنه بگید آقایونی که از سمت خانمها ترغیب میشن برای ازدواج بعدا منت میذارن. ممکنه اینطور هم باشه اما به نظرم عمومیت نداره. شاید غیرمستقیم.
    امیدوارم این حرفها بتونه مفید باشه.

  11. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 فروردین 99 [ 14:50]
    تاریخ عضویت
    1398-7-08
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    970
    سطح
    16
    Points: 970, Level: 16
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    56

    تشکرشده 45 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقا محمد.
    ممنون که تو تاپیک من نظر گذاشتید.
    نه چه اشکالی داره، نصیحت هم باشه میپذیرم، بالاخره اینجا آدم سوال میپرسه تا به یه راه حلی برسه.
    بله موافقم، منم اطرافم دخترایی رو دارم که 31, 36 و 40 سالگی ازدواج کردن و زندگی خوبی هم دارند.
    متاسفانه اوضاع جامعه تو یک سال اخیر به فاجعه کامل رسیده و من واقعا به پسرا و خانواده‌هاشون حق میدم که از ازدواج بترسن.

    ولی کاش میشد همه رو به یه چوب نرونن.
    تو پست های بالاتر نوشتم نه من و نه حتی خانوادم اصلا انتظار یه پسری که همین اول بسم الله خونه داشته باشه رو نداریم، یا من اصلا هیچ علاقه ای به برگزاری عروسی مجلل و خریدها و ریخت و پاش‌های بیخود و رسم و رسوم دست و پا گیر هیچوقت نداشتم و ندارم.
    تنها توقع مالیم از همسر آینده اینه که ماشین مناسب داشته باشه و اوضاع خوراکمون خوب باشه، اونم نه در حد رستوران و غذاهای عجیب غریب، من سالی کلا سه چهار بار هم هوس فست فود نمیکنم.
    در حدی که وقتی چیزی هوس میکنم باید همون لحظه بخرم و بخورم، مثلا امشب هوس کباب اگه بکنم تا فردا و نهایتش پس فردا تو خونه بابام فراهمه.
    به چیزای مالی بعدها هم میشه دست پیدا کرد.
    کاش دخترایی مثل منم دیده میشدن.


    در مورد موضوع جنسی فقط خلاصه بگم که ورزش کاملاً برعکس عمل میکنه و چون هورمون‌ها بالانس میشن، نیاز هم بیشتر هست و شغل من مستقیم با ورزش درگیره!

    راستش محل کارمم نمیتونم عوض کنم، چون عشق و آرزوی دیرینه‌م بود که بهش رسیدم.
    ولی در مورد همایش و .... موافقم و سعی میکنم اینو از این به بعد بیشتر مد نظر داشته باشم و عمل کنم که البته شرکت تو این جاها هم پول میخواد که ایشالاه خدا بیشتر بده که بتونم.

    اون پسر که تو اون برهه عاشقش بودم خیییییلیییی منو میخواست ولی حرفی از ازدواج نبود، خداروشکر که نشد، چون بعدها فهمیدم که چقدر با عرض معذرت لاشی هست.
    ولی یه جوری دوستم داشت که تا همین چند وقت پیشم لحظه‌ای فکرش از ذهنم نمیرفت.
    من اگه به پسری علاقه داشته باشم واقعا از نشون دادن علاقه‌م اِبایی ندارم، نه که جلف باشم ولی میفهمونم که دوستش دارم ولی متاسفانه آقایونی که باهاشون این کارو کردم سریع تیریپ جنسی برداشتن.

  12. #19
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خوبی دختر شاد
    انشاالله که همیشه شاد باشی
    فقط خنده یادت نره
    خش خوش اخلاقی خوش برخوردی
    نش نظافت شخصی و تیپ زدن البته در چهار چوب
    دش دیدار با افراد جامعه
    هش ه گیر نیوردم ولی توسل و توکل به خدا
    در پناه خدا
    ویرایش توسط خادم رضا : دوشنبه 15 مهر 98 در ساعت 18:05

  13. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    دختر شاد 69 (دوشنبه 15 مهر 98)

  14. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر شاد 69 نمایش پست ها
    خانم مهندس ممنون که این همه وقت گذاشتی و تایپ کردی، انصافا دیگه الان دوست نزدیک آدم هم انقد وقت نمیزاره راهنمایی کنه.

    در مورد بخش اول راستش من همیشه هرجا که رفتم و هرکسی منو دیده چه خانم و چه آقا سریعاً مورد ستایش از لحاظ چهره و اندام قرار میگیرم.
    از این بابت زیاد نگرانی‌ای وجود نداره برام.
    لباسام هم همیشه ساده هست ولی ست و سعی میکنم امروزی باشه و دخترانه باشه.
    حتی یکی از دوستانم که پسر بود، هر دفعه منو میدید میگفت خوش به حال شوهرت!!! (حالا نمیدونست چقد دوست داشتم خودش شوهرم باشه)
    اینم از این مسائل ولی تو این بخش از حرفات راستش غذا درست کردنم خوب نیست، در حد ماکارونی و کتلک و الویه، فعلا دوست ندارم بیشتر یاد بگیرم.
    ولی طبق تجربه‌هایی که داشتم موقع نبودن مامانم، به نظر خانه‌داریم خوب بود، از پس کارها بر میومدم راحت.
    از این موضوع هم خیلی نگرانی ندارم.

    خوش به حال خودت کاش منم وقت کم میاوردم.
    خیلی کارا میکنم ولی یه جور خاصی کشدار شده 24 ساعت، شایدم من تلقین میکنم و دامن میزنم زیادی.
    در مورد بخش آخر هم چی بگم والا، بعضی وقتها هم دلم براشون میسوزه.
    یه بار بابام به مامانم گفت ما کِی میخوایم این دو تا بچه رو هم جا به جا کنیم و خیالمون راحت بشه، مگه از کجا میدونیم چقدر زنده‌ایم. راستش این حرفش یادم میاد واقعا از ناراحتی دوس دارم بمیرم، کاش میتونستم آرزوشو برآورده کنم، کاش خدا صدامو میشنید.
    کاش تموم میکرد این پروژه رو، پروژه چشم انتظاری دختر و خانوادش برای ازدواج، پروژه‌ای که داره به رویا تبدیل میشه، دختری که همیشه واسه جنس مخالف خواستنی بوده ولی نه برای ازدواج فقط برای ....
    خواهش میکنم عزیزم. امیدوارم تونسته باشم هر چند کم، کمکی بهت کرده باشم. خب این خیلی خوبه که نقاط مثبت زیادی داری، اما همیشه جا برای بهتر شدن هست. ببین تو چه زمینه هایی ضعیف یا معمولی هستی، سعی کن اونا رو تقویت کنی.
    فقط یه سری موارد هست که امیدوارم ناراحت نشی چون خواهرانه دارم بهت میگم. همه ما ممکنه یه سری رفتارهایی داشته باشیم که خوب نباشن و خودمونم متوجهشون نباشیم اما بقیه میبینن و از طریق اونا در مورد ما قضاوت میکنن. پس وقتی دیدی یه رفتاری از طرف بقیه نسبت به تو خیلی داره تکرار میشه، یه نگاه عمیق و دقیقی به خودت بنداز ببین چه چیزی توی رفتار و منشت هست که باعث میشه بقیه اونجوری بهش عکس العمل نشون بدن؟
    مثلا اینکه میگی پسرا بهت توجه میکنن اما نه برای ازدواج، دو تا موضوع به ذهنم رسید که میخوام راجع بهشون بیشتر دقیق بشی. یکی اینکه چرا باید یه پسر به خودش اجازه بده راحت در مورد ظاهرت نظر بده؟ فکر نمیکنی مرزبندیای ضعیفی ممکنه داشته باشی در مواجهه با پسرا؟ راستش من آدم مذهبی و خیلی معتقدی نیستم اما به نظرم واجبه آدم یه حریم هایی با آقایون و پسرا قائل باشه. اینجوری شان خودت بیشتر حفظ میشه و هر کسی به خودش اجازه نمیده راجع به هر مساله ای در مورد شما نظر بده و هر پیشنهادی بده. در ثانی، پسرای متعهد که دنبال ازدواجن هیچ وقت سراغ دخترایی نمیرن که اطرافشون پر از پسرای مختلف و دوست اجتماعی و عاشق پیشه های بدون عمل باشه. پس در این مورد یه بازنگری ای داشته باش ببین مشکل کجاست.
    مورد بعدی اینه که درسته در ظاهر پسرا میان سمت دخترا، اما در باطن کاملا برعکسه، این دخترا هستن که به پسرا سیگنال میدن بیان سمتشون. حالا این اجازه یا سیگنال یا چراغ سبز یا هر اسمی که براش میذاری، باید ببینی به چی اشاره داره؟ داری بهشون چه پیامی میدی؟ اینکه یه دختر موقر و متین هستی و به کسی اجازه نمیدی وارد حدودت بشه و دنبال یه رابطه متعهد و ازدواج هستی، یا اینکه یه دختر با مرزای ضعیف که فقط میخواد محبت جنس مخالفو داشته باشه و اون پسر میتونه وارد حریمش بشه و برای اغوا کردنش تلاش کنه؟
    عذر میخوام اگر بی پرده صحبت کردم، چون همون طور که گفتم خیلی وقتا آدما خودشون متوجه رفتار هاشون نیستن و نتایجی میگیرن از بقیه که نمیخوان واقعا و دوست ندارن.
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر شاد 69 نمایش پست ها
    اونجایی که گفتم مورد ستایش اصلا حمل بر خودستایی نبود، هیچ غرور و ادعایی از این بابت ندارم و همچین هم خوشحال نمیشم کسی از قیافه و اندامم تعریف کنه حتی بخواد خانوم هم باشه خوشم نمیاد. آقا که بماند.
    خیلی هم خوبه که نعمت زیبایی رو خدا بهت داده، بابتش همیشه شکرگزار باش و قدرش رو بدون و ازش درست استفاده کن و بهای زیادی هم براش قائل باش!

  15. کاربر روبرو از پست مفید خانم مهندس تشکرکرده است .

    zolal (یکشنبه 21 مهر 98)


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.