سلام عزیزم
والا هیچ راهی نداره بشین درستو بخون و زندگیتو بکن اگه شمارو بخواد یه روزی باهاتون مطرحش میکنه و اگه قصدش خیر باشه میاد خواستگاری,همین
پسری که دختری رو واقعا بخواد هر تلاشی میکنه واسه به دست آوردنش و حتما خواستشو مطرح میکنه
تشکرشده 406 در 140 پست
سلام عزیزم
والا هیچ راهی نداره بشین درستو بخون و زندگیتو بکن اگه شمارو بخواد یه روزی باهاتون مطرحش میکنه و اگه قصدش خیر باشه میاد خواستگاری,همین
پسری که دختری رو واقعا بخواد هر تلاشی میکنه واسه به دست آوردنش و حتما خواستشو مطرح میکنه
تشکرشده 633 در 254 پست
همین که این آقا این احتمالو بده که به خواستگاری شما بیاد جواب نه نمی شنوه کافیه که فکر کنم تا الان به این موضوع پی بردن پس شما لازم نیست کاری کنید. خودتون باشد. اگه ایشون به شما علاقه مند باشن و مانعی مثل شغل و پول و.... نبینن به سراغ شما میان پس همه چیو واگذار کن به ایشون و به زندگیت برس
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
khak (پنجشنبه 14 شهریور 92)
تشکرشده 38 در 18 پست
نه اصلا ایشون انقدر پاک هستند که میدونم خودشونو درگیر دوستی و...نمیکنن.خدایی نکرده خدایی نکرده مطئنم که این درخواستو نمیدن ولی اگر دادن من به پاکی ایشون شک میکنم و برای همیشه از ذهنو دلم پاکشون میکنم چون خودم هم اهل این دوستیا و...نیستم.فقط یه سوال.معنی این جمله رو دقیق متوجه نشدم که فرمودید:
"خودت مانع تلاشش برای به دست آوردنت میشی."چرا؟چرا رفتارم باعث ایجاد مانع میشه؟
- - - Updated - - -
یعنی حتی سوال درسی هم ازشون نپرسم؟حتی مناسبت های مختلف رو هم بهشون تبریک نگم؟کلا هیچی دیگه نگم؟
- - - Updated - - -
ما رفتار و حرفامون تا الان فقط در حد تبریک گفتن مناسبت ها ی مختلف و پرسیدن سوال های درسی بود.
- - - Updated - - -
فقط سوال درسی نه هیچ چیز دیگه
- - - Updated - - -
نمیخوام اینطور فکر کنن که بهشون التماس میکنم من هم غرور خاص خودمو دارمو تا به حال به هیچ پسری در حد این اقا به کسی میدون ندادم.فقط با این اقا این رفتارو دارم.با بقیه اقایون اگه برخوردی داشته باشم بینهایت جدی و مغرور هستم ولی بخاطر این اقا تو برخورد با ایشون کلا غرور و جدی بودنو ....رو ناخوداگاه فراموش میکنمو میشم عین یخ که داره اب میشه
تشکرشده 633 در 254 پست
به همین دلیل گفتم کمتر با ایشون هم صحبت بشید. ببینید شما بالاخره به ایشون علاقه دارید و بر خورد شما با ایشون در مقایسه با دیگران متفاوته. شما گفتید سوال درسی. ولی شما موقع سوال پرسیدن از ایشون یه حسی دارید که موقع سوال پرسیدن از دیگران ندارید. هر کاری کنید یا هر صحبتی( موضوعش مهم نیست) ایشون برای شما خاصه و متفاوت. نمی گم قطع رابطه کنید گفتم نسبت به قبل کمترش کنید.(کمتر هم صحبت بشید حتی سوال درسی)
خوشحال شدم که پای غرور دخترونتون هستید این برای شما بهتره.
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
تشکرشده 38 در 18 پست
فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که بذارم زمان بگذره منم مشغول کارهای خودم بشم از وقتی که به اون اقا علاقه مند شدم تو درس و زندگیم پس رفت نکردم که هیچ پیشرفت کردم از هر نظر میخوام خودمو بکشم بالا هم از نظر درسی هم اخلاق هم رفتار ...از هر نظر ...اینطور نیست که بگم عاشق شدمو خودمو از زندگی بندازم برعکس فعالتر از قبل شدم.من دوستش دارم و غرورم اجازه نداد تا وقتی که ایشون جلو نیومدن من به کسی حتی مادرم بگم که فلانی رو دوست دارم میسپرمش به زمان اگه دوستم داشت و اومد جلو خدارو شکر...اگر نیومد حتما حکمتی توش بوده.الان یه راهنمایی دیگه میخوام من واقعا سخته در برخورد با ایشون مثل بقیه جدی و مغرور باشم بنظرتون بهتره تمرین کنم تا با ایشون هم مثل بقیه رفتار کنم؟اگه اینطور بشه حس نمیکنید شک کنه که چرا یکهو این همه جدی شدم و مغرور و رابطم رو باهاش کمتر کردم؟
bahar.65 (شنبه 03 خرداد 93)
تشکرشده 633 در 254 پست
من دقیقا نمیدونم این جدی و مغرور بودن شما چقدره و همین طور نمی دونم برخورد شما با ایشون چطوری بوده از هر کدوم چندتا مثال بزنید. من به شخصه جدی و مغرور بودنو به هیچکس توصیه نمی کنم. منظورم از غرور دخترونتون پیشقدم نشدن در ابراز علاقه بود.
در رابطه با خلقیاتتون ( جدی و مغرور) یکم بیشتر توضیح بدید و مثال بزنید.
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
تشکرشده 38 در 18 پست
منظورم از جدی و مغرور این هست که کلا با مردا منظورم پسر جوون رفتارم عین دخترای لوس و جلف امروزی نیست وقتی باهاشون حرف میزنم هیچوقت به صورتشون نگاه نمیکنم اکثرا زمینو نگاه میکنم تا وقتی که نشناسمشون و نفهمم چطور ادمی هستند بهشون اجازه نمیدم تا رابطه شون رو باهام نزدیکتر کنن منظورم از نزدیکتر مثل سلام و احوال پرسی صمیمی..منظورم هم از صمیمی یه خنده گوشه لبم و کامل مهربون ...وقتی باهاشون حرف میزنم حتی اگه مسئله خنده داری پیش بیاد نمیخندم بخندمم شاید یه لبخند کوچیک حرکاتم طوری هست که فرد حس میکنه یه ادم جدی هستمو نمیتونه بی احترامی بهم بکنه تا الان هم هیچ بی احترامیی ندیدم ولی هر موقع با یکی از همکلاسیام که رفتار جلف داره راه میرم دیدم که خیلی به هر دومون بی احترامی میشه با متلک هایی که میگفتن.وگرنه مغرور به اون معنی نه که غیر خودم هیچ کس دیگه رو نمیبینمو....نه اصلا.ولی تو خونه و جمع خانوادگی مثلا خانواده دایی خاله برخلاف بیرون تو جمع خانوادگی میگم میخندم کلا بمب انرژی و خندم با همه شوخی میکنم چون تو خانواده ما ازدواج فامیلی رسم نیست باشه هم یکی دو تا به این خاطر با همدیگه مثل خواهر برادریم .کلا فضای جمع رو همیشه من شاد میکنم برخلاف چهره و شخصیتی که بیرون از خونه دارم .با این اقا هم یه حالتی بین دو که گفتم هست .نمیدونم توضیحاتم کامل بود یا نه.اگر کامل نبود باز توضیح میدم
- - - Updated - - -
چون اکثرا از بچگی با داداشم بودم میشه گفت بیرون خونه یه حالت پسرونه مثل داداشم دارم.ولی تو خونه میشم دختر بابا و عین یه دختر لوس بابا رفتار میکنم چون با بابام خیلی صمیمی بودم از همون بچگی.
- - - Updated - - -
کار مردونه زنونه نمیشناسم رفتاررای جلف ترسیدن از فلان حیوونو ....هم ندارم عین دخترا نازک نارنجی رفتار نمیکنم یه کاری قرار باشه انجام بدم حتی مردونه عین یه مرد با جوونو دل انجامش میدمو هیچ چی هم برام مهم نیست
- - - Updated - - -
ممکنه این کار سشتن ظرف باشه یا گشتن گرازی که به درختا صدمه میزنه
shapoor (پنجشنبه 14 شهریور 92)
تشکرشده 633 در 254 پست
خب دوست من متاسفانه توی خیلی از محیط ها خانم ها مجبورن جدی رفتار کنن چون آدم بی شخصیت زیاد دیده میشه! خواهر منم تو دانشگاه یه رفتاری شبیه به شمارو داره در حالی اینجوری نیست ولی مجبوره که خودشو جدی نشون بده. ولی به نظرم با انرزی بودن و لبخند ملایم زدن زیاد با چیزی که شما می خواید( حفظ احترامتون) منافاتی نداره. شما مجبور نیستید خودتونو از خندیدن محروم کنید.( البته بازم میگم به محیط و طرف مقابل هم خیلی بستگی داره) اما در رابطه با اون اقا شما رفتار دیگه ای داشتید و بی احترامی و .... از ایشون ندیدید یعنی یه شناخت از شخصیت ایشون پیدا کردید. به قول خودتون تا کسیو نشناسید باهاش صمیمی نمیشید. خب شما این آقارو می شناسید پس نیازی نیست که جدی و مغرور رفتار کنید. بنابراین انتخاب با شماست من پیشنهاد می کنم همون حالت صمیمی احوال پرسیو که گفتید پیش بگیرید. بالاخره رفتار ما هم باید بازتابی از رفتار طرف مقابل باشه و درست نیست با همه به یه شکل رفتار کنیم.
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
تشکرشده 38 در 18 پست
نمیدونم چه م شده.دارم دیوونه میشم.یه مدت که ازش خبری نمیگیرم دیوونه میشم.همش گوشی رو میگیرم تو دستم و دنباله یه بهانه م که حداقل بهش یه پیامک بدم وقتی جواب میگیرم انگار کل وجودم اروم میشه...انگار شدم یه معتاد که باید هر از چند گاهی ازش یه خبری بگیرم وگرنه نمیتونم اروم بگیرم....
- - - Updated - - -
نمیخوام اینطوری باشه نمیخوام من برم جلو و من فقط ازش خبر بگیرم...حس میکنم غرورم کم کم داره خرد میشه....حس میکنم کل وجودمو دارم کم کم در مقابل اون خرد میکنمو میریزم زیر پاهاش....نمیخوام اینطوری رفتار کنم ولی نمیتونم جلوی دلمو بگیرم دوستش دارم دوستش دارم دوستش دارم میترسم از دستش بدم....
- - - Updated - - -
هیچ وقت تا این حد خودمو در مقابل یه مرد کوچیک نکرده بودم....این عاشقی داره کل وجودمو نابود میکنه دارم از تو عذاب میکشم....میخوام کنارم باشه با من باشه...از اون روزی که عاشقش شدم از این رو به اون رو شدم از هر نظر پیشرفت کردم چه درس چه اخلاق..ولی این عذاب و دوری ازش داره دلمو عذاب میده
- - - Updated - - -
خیلی دلتنگش میشم خیلی خیلی خیلی زیاد دلتنگش میشم
rainbow69 (دوشنبه 18 شهریور 92)
تشکرشده 38 در 18 پست
نمیتونم به هیچ عنوان فراموشش کنم فقط از سایت دانشگاه و.....دنبالش هستم.....میترسم از دستش بدم ...از اینکه نمیدونم دوستم داره یا نه عذاب میکشم نمیتونم.....هر ثانیه به فکرشم....چیکار میتونم بکنم...نمیخوام دیگه بیشتر از این خودمو پیشش کوچیک کنم...ولی نمیتونم جلوی خودمو بگیرم..
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)