تشکرشده 36,015 در 7,406 پست
maryam240 (شنبه 03 مرداد 94), sahar67 (چهارشنبه 31 تیر 94), دختر بیخیال (چهارشنبه 31 تیر 94)
تشکرشده 105 در 52 پست
نمیدونم چی بگم ، تو شرایط تو نیستم . شاید اگه منم جای تو بودم از زندگی با مردی شبیه همسرت دلسرد میشدم. اما مطمئنا آدمی هم که باهاش آشنا شدی گزینه مناسبی برای پر کردن خلأ های زندگیت نبوده و نیست چه بسا توو این ویژگی ها و خصوصیات دیگه حتی بدتر از همسرت باشه.
برات خوشحالم که از این رابطه خودت و بیرون کشیدی و خوشحالم که زود این کارو کردی ، چون هر چه بیشتر تو رابطه می موندی رها کردنش سخت تر میشد.
ولی همسرت ویژگی های خوبم داره. شاید تو اینقدر رو ویژگی های منفی زوم کردی و انرژی براش گذاشتی که نمیتونی به خصوصیات مثبتش نگاه کنی. من فکر میکنم اگه همسرت و همینجوری که هست بپذیری ، بهش اعتماد کنی ، انرژی مثبت بهش منتقل کنی ، باورش داشته باشی شانست برای بهتر کردن و تغییر دادنش بیشتر باشه. عوض کردن آدم ها کار آسونی نیست به خصوص وقتی که در خودشون نیازی به تغییر احساس نکنند.
شاید مهربونی و مثبت دیدن تو به اون برای بهتر شدن و برآورده کردن خواسته هات بیشتر کمک کنه تا ایراد گرفتن و بد دیدن همسرت. میدونی ممکنه همسرت فکر کنه من هر جوری هم که باشم باز زنم ازم ناراضیه و ایراد میگیره پس بیخودی خودم و خسته نکنم.
ولی اگه برخوردت و باهاش عوض کنی و با کوچکترین نکته مثبت و خصوصیت خوبی که تو همسرت می بینی ازش تشکر کنی و تحسینش کنی بهش انگیزه میدی برای اینکه تلاش کنه برای خوشحال کردنت آدم بهتری بشه.یه جایی خودندم برای مردا به خصوص اگه عاشق همسرشون باشن هیچی با ارزش تر از این نیست که بتونن همسرشون و خوشحال کنن و دلیل خوشحالی همسرشون باشن.
امروز یه مطلبی دیدم که برام خیلی جالب و تامل برانگیز بود. بد نیست تو هم بخونیش
روزی زنی به شوهرش گفت امروز مقاله ای خواندم در یک مجله برای بهبود رابطه زناشویی حاضری امتحانش کنیم؟! مرد گفت: بله حتما.
زن گفت در مقاله نوشته بود: هر کدام ما یک لیست جداگانه از چیزهایی که دوست نداریم طرف مقابل انجام دهد یا تغیراتی که دوست داریم در همسرمان رخ دهد تهیه کنیم و بعد از یک روز فکر کردن و اصلاح آن روز بعد آن را به همسرمان بدهیم.
شوهرش با لبخند پاسخ مثبت داد و کاغذی برداشت و به اتاق نشیمن رفت و زن هم به اتاق خواب رفت و شروع به نوشتن کرد
صبح روز بعد هنگام خوردن صبحانه زن به همسرش گفت حاضری شروع کنیم؟ و سپس گفت من اول شروع کنم؟ شوهرش گفت باشه شما شروع کن.
زن چند ورق کاغذ درآورد که لیست بلندبالایی در آنها نوشته بود و شروع به خواندن کرد:
عزیزم من دوست ندارم شما...و همینطور ادامه داد از کارهای کوچک و بزرگی که همسرش انجام می دهد و او را اذیت می کند.
مرد سکوت کرده بود و همسرش همچنان لیستی از تغییراتی که باید شوهرش در خود ایجاد می کرد را میخواند تا اینکه زن احساس کرد همسرش ناراحت شده است و پرسید: عزیزم دوست داری ادامه بدم؟ مرد گفت: اشکالی نداره عزیزم شما ادامه بده!
بالاخره لیست زن تمام شد و به شوهرش گفت: حالا تو شروع کن.
مرد کاغذی از جیبش درآورد و گفت: دیروز خیلی فکر کردم و از خودم پرسیدم که دوست دارم چه تغییراتی در تو ایجاد کنم. هر چقدر فکر کردم حتی یک چیز هم به ذهنم نرسید چون تو رو همینجور که هستی قبول کرده ام! سپس کاغذ را که سفید سفید بود به زنش نشان داد و ادامه داد از نظر من تو در نقص هایت کاملا بی نقصی!
زن بغض کرده بود و شوهرش ادامه داد من تو را با تمام نقاط مثبت و منفی که داری قبول کرده ام.
من کل این مجموعه رو دوست دارم و من واقعا عاشقتم. همین
زن کاغذهایی که نوشته بود مچاله کرد و خود را محکم به آغوش همسرش انداخت.
به یاد بیاورید چگونه عاشق همسرتان شدید؟
اگر او را بخاطر اینکه شوخی می کرد و آدم پرحرف و شادی بود دوست داشتید پس چرا حالا دوست دارید او زیپ دهانش را بکشد؟
اگر آدم ساکت و قوی و جدی بود و بخاطر این موضوع عاشقش شدید چرا حالا می خواهید او پرحرف و شوخ طبع باشد؟
اگر بخاطر گذشت و مهربانیش عاشق او شدید پس چگونه اکنون اورا بخاطر دل رحمیش سرزنش می کنید؟
دست از مقایسه بردارید
هيچ کدام از انهايي که همسرت را با انها مقايسه
مي کني ، هنوز با تو زندگي نکرده اند تا نقاط
ضعفشان را هم ببيني ....!!!!
از دور همه در زندگيشان قهرمانند ......
اما نه ...!!!!!!
قهرمان واقعي کسي است که با
خوشي و نا خوشي ، عاشقانه در کنارت
زندگي مي کند ......
قهرمان زندگيت را عاشقانه باور کن!!!
alireza198 (شنبه 03 مرداد 94), sahar67 (شنبه 03 مرداد 94)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)