گلی ما ملزم هستیم فقط راجع به شخص شما نظر بدیم.
تشکرشده 10,678 در 2,786 پست
گلی ما ملزم هستیم فقط راجع به شخص شما نظر بدیم.
تشکرشده 3,495 در 804 پست
سلام
چرا برای دیگران حق خیانت در نظر میگیرید ؟ انسان خائن اصلا لائق کلمه ی انسان نیست،شما باید به خودتون احترام بذارید ؛شما یک انسانید گوهر وجودی هر انسانی رو خدا آفریده ،این چیزیه که حقوق انسان ها رو نسبت به هم در ارتباطاتشون تعیین میکنه نه چیزدیگه،مطلقا هیچ چیز دیگه ای اساس کلمه ی حق نیست.
سعی نکنید خودتون رو بی ارزش و ناتوان بدونید چون به مرور مدام تلاش میکنید خودتون رو تا اون حد پایین ،پایین بکشید.چون باور ندارید که میتونید باارزش و توانمند باشید،فقط باورش رو ندارید در حالی که پتانسیلشو دارید.
شما تلقی مثبتی از خودتون ندارید و احساس ارزشمند بودن نمیکنید که به کمبود عزت نفستون، همونطور که اشاره کردید ،بر میگرده. تا الان باید متوجه شده باشید که در زندگیتون نسبت به بقیه ،نظیر دوستاتون، اون شادی و احساس رضایت رو ندارید ،خلاصه اینکه یه جای کار مشکل هست و شرایط عادی نیست.خونوادتونم مزید بر مشکل شدند، بازم شمایید که اجازه میدید اونا با رفتارها وگفتارهاشون روی شما و در حقیقت روی افکارتون اثر بگذارند.حالا اگه شما افکارتون رو در مقابل القائات خارجی ایزوله کنید و درحقیقت کنترل اونا رو در دست بگیرید قطعا اجازه ی نفوذ افکار منفی رو نمیدید متعاقبا احساسات بهتری هم پیدا خواهید کرد عزت نفستون هم افزایش پیدا میکنه و اون موقع است که دلیلی برای مطرح کردن چنین پرسشی پیدا نمیکنید !(و پاسخ دادن به این پرسش هم بی معنی خواهد بود!) تقریبا مطمئنم شما مسائل آزار دهنده ی دیگه ای هم دارید که ریشه ی همش فکر میکنم یه چیز باشه، ولی متاسفانه بنده متخصص نیستم و نمیتونم راهکار اساسی بهتون بدم و پیشنهاد میکنم از مشاوره ی تخصصی سایت در انجمن آزاد کمک بگیرید. و یادتون هم باشه خودتون باید بخواید که این جو سنگین رو رقیق کنید تا بتونید نفس بکشید و مثل بقیه ی مردم با آرامش زندگی کنید.
من دیوانه چو زلف تو رها میکردم / هیچ لایقترم از حلقه زنجیر نبود
تشکرشده 50 در 23 پست
خیلی ممنونم از وقتی که گذاشتید و جواب دادید
روحیه و اعتماد به نفس خیلی خیلی مهمه من اینو روزای اخر لیسانسم فهمیدم
اما چیزی که باعث کاهش روحیه م میشه علاوهبر خانوادم ،مردای سو استفاده کن هستن
یادمه ترم اخرم رفتم پیش یک استاد مزخرف تا ازش بخوام دو هفته اجازه نده بیام بخاطر مشکلم ،فکر میکردم پیرمرد امینه! اونروز بهیچوجه که بهم احازه غیبت نداد اخر ترم اومده بود از همسایه هامون تحقیق!! و قصد داشت بیاد خواستگاری! پیرمرد ،تازه چنان حرف میزد من 47 سالمه و فقط دوتا بچه دارم ، تا شش ماه گریه میکردم مگه من چکار کردم یه پیرمرد باید بخودش اجازه بده
یک مرد چهل و چند ساله متاهل دیگه که بخاطر ضعف عزت نفس و رفتارای مادرم بخودش اجازه فکر کردن به من رو به خودش داده بود. از اونزمان خیلی رو خودم کار کردم ،البته اطرفیان رو نمیشه کاریشون کرد ، و حتما در همین سال جاری زمانیکه بیشتر روی خودم کار ردم از مشاور هم بهره میگیرم
m.reza91 (جمعه 07 شهریور 93)
تشکرشده 83 در 39 پست
عجیبه برام چرا دقیقا نمیگی مشکلت چیه اگه واقعا کمک میخوای بگو مشکلت چیه اینجا که کسی نمیشناستت مثل این میمونه بری دکتر بعد بگی جناب دکتر من مشکل دارم ولی روم نمیشه بگم درمانم کن
بگو مشکلت چیه عزیزم بگو بگو بگو
meinoush (سه شنبه 11 شهریور 93)
تشکرشده 7,555 در 2,378 پست
با توجه به اینکه نمی تونی مشکلتو عمومی بگی اگه می تونی یه ماه اشتراک ازاد بگیر مشکلتو به کارشناسا بگو و نظرشونو راهنماییشونو بپرس
موفق باشی
دختر بیخیال (سه شنبه 11 شهریور 93)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)