تشکرشده 45 در 26 پست
تشکرشده 67 در 40 پست
دوست عزیز همچنان منتظر این هستم که بیاید و بگید بعدش چی شد و چطور با هر بحرانی کنار اومدید.
تشکرشده 45 در 26 پست
سلام دوستان ببخشید دیر شد ...
من خودکشی کرده بودم زمانی که اینجا تاپیک گذاشته بودم تازه از بیمارستان مرخص شده بودم ...
۱۳۰ تا قرص سرتالین هگزال خورده بودم و چون ریه من مشکل داشت و حجم ریه بسته شد و تو راه تموم کرده بودم
و زمانی که احیا کردند و برگشتم البته این هارو تعریف کردند واسم خودم یادم نیست .
تو ای سی یو بودم چند روزی و چند روزی بخش ..
و زمانی که اینجا تاپیک گذاشتم میخواستم خودمو دار بزنم و تمومش کنم ولی همین حرف زدن ها و به حرف گرفتن من باعث شد چند وقتی بگذره و من سرد شم ...
خیلی مهمه که جواب تاپیک و سوال های همه رو بدید ..
ببینید یه آدم چقدر تنها و بیکس میشه که به اینجا سر میزنه و مشکلاتش رو اینجا میگه پس براش خیلی مهمه که شما جواب بدید و کمکش کنید و باهاش همدرد شید ...
من اون زمان منتظر بودم آخرین امید من خالی کردن ذهنم برای درد و دل کردن بود ساعتها صفحه رو رفرش میکردم که ببینم ادم جدید حرفی زده یا سوالی پرسیده که باز با نوشتن خودم و جواب دادن به اون ادم خودمو خالی کنم؟؟؟
اون شرایط بد روحی من تقریبا تا ۶ ۷ ماه ادامه داشت البته به طور حاد
همونطور که میدونید من یه گالری خیلی بزرگ دکوراسیون داخلی داشتم و دارم
کم کم تونستم برم سر کار ولی همیشه بهش فکر میکردم ..
به نظرم مهمترین عامل برای همدرد های من اینه که تنها نباشن دوست و سفر و خانواده و مشاوره خیلی کمک میکنه
اینکه بیکار نباشن و درگیر کار و ورزش و مسیولیت باشند .
وارد رابطه بشن ولی اصلا وارد رابطه جدی نشن .
مشکلات مالی که حل شد ولی همون دو ماهیی که سال ۹۵ مغازه رو ول کردم بالای صد میلیون ضرر بهم وارد شد ...
دوباره شروع کردم با اینکه خیلی سخت بود ولی ادامه دادم با اینکه همتون میدونید چقدر اوضاع اقتصادی مملکت این روزها بد که چه عرض کنم افتضتاح هست ولی تونستم خودمو جمع کنم
الان به درامد ماهی ۱۵ تا ۲۰ میلیون رسیدم دوباره
زندگی خوبی دارم ولی یه مشکل بزرگی دارم من ۳۰ سالم تموم شد و تو سن ۳۱ سالگی هستم دیگه نمیتونم با کسی ارتباط جدی شروع کنم یعنی انگاری خودم نمیخوام ...
به نظرم دو تا مشکل وجود داره یکیش اینه که من خیلی بیشتر از سنم میفهمم و ادم فوق العاده واقع گرا و جدی و حساسی هستم .
دوم اینکه جوون ها و ادم های این دوره زمونه خیلی عوض شدند .. همشون دنبال ظاهر و تظاهر هستند .. اصلا به باطن و واقعیت کاری نداردند ..
تو لحظه و روز زندگی میکنند ..
و اینکه نمیتونم با ادم های این دوره زمونه بسازم و فکر میکنم مغز من خیلی بیشتر از اون چیزی که باید میفهمه و به راحتی با این مسایل کنار نمیام ...
مشکل روحی من با گردش و سفر و خوش گذروندم ورزش و سرگرم شدن با کار و مخصوصا خانواده حل شد .
البته مهمترین فاکتور زمان هست .. زمان همه چیز و حل میکنه .
تجربه : ۱: فهمیدم بزرگترین سرمایه ای که ادم میتونه داشته باشه نه پول هست نه عشق نه چیزی .. فقط و فقط ادم هایی که مارو دوست دارند و کنارمون هستند سرمایه بزرگ ادم هستند .
۲ : اینکه اگر روزی تو رابطه ای برم سعی میکنم حرفی تو دلم نمونه و همه ی حرف هارو بزنم و سوال های بیشتری بپرسم و با طرفم اشنا بشم و بیشتر شناخت پیدا کنم میدونید دیگه من چندین ماه به نسترن شک داشتم ولی تو خودم ریختم شاید خیلی زودتر میتونستم جلوش رو بگیرم ولی خودمو گول زدم و قبول این واقعیت میترسیدم .
۳ : اینکه وقتی این شرابط رو رد میکنی فکر میکنم خیلی قویتر میشی و به این راحتی دیگه مسیله ای تورو نمیشکنه .
سرنوشت نسترن : اون اقا پسر ولش کرد . و بعد تو یه کافه ای کار میکرد همون جا با همون بچه های کافه دوست شد و معتاد شد .
نسترن خیلی خوشگل و خوش استایل و خوش هیکل بود ..
تمام ادمهایی که یه طوری با من و اون رابطه داشتند بهم میگن چطور سرنوشت جواب اون رو داد به این زودی
نسترن شاید الان ۴۰ کیلو هم نباشه استخون هاش از پوستش زده بیرون
خانواده دیگه قبولش نکرده پدرش بهم پیام داد از من حلالیت خواست که نبخشیدم .
پدرش بهم گفت دیگه دختری به این اسم نداره و الان خونه یکی از دوستاش زندگی میکنه .
و شدیدا افسرده و شکسته هست ..
از مابقی ادم های خبری ندارم ..
ولی خیلی از دستش شاکی هستم و کینه دارم ... بهش فکر میکنم البته هر چند ماه چند دقیقه و اینکه یه روز دیدمش چطور باهاش برخورد کنم ..
با اینکه دلم براش میسوزه ولی فکر که میکنم میفهمم هنوز کمه خیلی کم باید بیشتر از این بکشه تا بفهمه من چی کشیدم ..
- - - Updated - - -
به نظرم وقتی تو موقعیت زندگی شخصی و کار موفق باشی دنیات هم بزرگ میشه .
اینکه با دیگران رفتار و روابط خوبی داشته باشی دنیات بزرگ میشه ..
و مخصوصا خانواده ... پدر و مادرم خیلی سختی کشیدند برای من ..
دنیای من با آرامش اونها بزرگ میشه ..
بعد این ماجرا فهمیدم هیچ کس جز خانواده نمیتونه تو هر شرابطی کنارت باشه و تحملت کنه
- - - Updated - - -
اگر از من دونه به دونه سوال بپرسید همرو جواب میدم اینکه برای شرایط مالی .
روحی .
چیکار کنید از تجربه هام میگم ...
Happy.girl.69 (جمعه 30 فروردین 98)
تشکرشده 422 در 187 پست
چقد جالب ، خيلى خوشحالم كه به زندگى برگشتين.
هميشه دلم ميخواست با كسى ك دست به خودكشى زده صحبت كنم.
نميدونم طبيعيه يا نه ولى من خودم هروق عصبانى ميشم يا اغلب اوقات خيلى به خودكشى فك ميكنم.
فقط ميترسم نكنه قرصارو ك دادم پايين بعدش پشيمون شم و نشه كاريش كرد!!!
خيلى جالبه، اتفاقا دارم سعى ميكنم از دوستام غاصله بگيرم و تنها باشم،دوس دارم اهدافم كه الان ديگ به رويا تبديل شده رو خاك كنم، سرمو بتدازم پايين و ديگه نه از خودم نه از خدا چيزى نخوام....
هىععى، واقعا زندگى خسته كننده س. بالا پايين، بالا پايين، بالا پايين
تشکرشده 45 در 26 پست
حق میدم کاملا و درکت میکنم ...
زمانی ادم دست به خودکشی میزنه که اصلا نه به چیزی فکر میکنه و نه براش مهمه اثارش خیلی تو ادم میمونه ولی از فکر کردن تا انجام دادنش خیلی فرق میکنه ..
تو اون لحظه اصلا به این فکر نمیکنی که پشیمون میشی و این حرف ها حتی بعدش هم پشیمون نمیشی ...
من حق میدم خیلی ها سر شکسته و نا امید شن با این اوضاع بد .
ولی باید بگردی ببینی چه چیزهایی داری که دیگران حسرت میخورن ... رو همون ها تمرکز کن .
دوستای خوب . خانواده پدر مادر برادر خواهر ..
کار خوب .. شرایط مالی خوب یا حتی بدن زیبا صدای قشنگ اگر دختری موهای بلند یا صورت زیبا اگر پسری قد و هیکل زیبا همه ی این ها یه نوع فرصت هست ..
فرصت هایی که میشه ازش به عنوان یه عنصر مثبت استفاده کرد و تقویت کرد ..
به نظر از رویا و ارزو ها و هدف هات دست بکش . به نظرم مشکلی خیلی از ماها اینه که هدف ها و رویاهایی رو انتخاب میکنیم که نمیشه و خیلی سخت هست .. اگر کمی واقع گرا باشید و قبول کنیم واقعیت ها رویا ها و هدف هامون به اندازه شرایط ما کوچیک میشن و قابل دسترسی تر ..
اگر سوالی داری بپرس که جواب میدم
Somebody20 (شنبه 31 فروردین 98)
تشکرشده 66 در 34 پست
سلام
بهتون تبریک می گم
یه نکته ای هم بگم که شاید کسی متوجهش نشده باشه
هم طنزه هم واقعیت
شما باعث شدید که تالار دوباره رونق بگیره و از رکود دربیاد.
تشکرشده 45 در 26 پست
تشکرشده 66 در 34 پست
تشکرشده 45 در 26 پست
تشکرشده 4,954 در 1,249 پست
سلام
تاپیک قبلی شما رو خوندم و شما رو یادم اومد
واقعا حیف نبود به خاطر تنوع طلبی و بی وفایی یک دختر، یک نفر ناامید بشه و اقدام به خودکشی کنه
چه خوب که خودتون رو پیدا کردید. اون موقع به عنوان کسی که از بیرون به قضیه نگاه می کردم مطمئن بودم اگر کمی زمان بدید و عجله نکنید احساس شما فروکش خواهد کرد
در مورد همه ما همینطور هست
خیلی سخته که آدم صبر کنه تا زمان بگذره ولی اگر این کار رو انجام بده اون مشکل در نظرش کوچک و کوچکتر میشه و یواش یواش توان از بین بردنش رو پیدا می کنه
کاملا مشخص بود که اون دختر با این رویه عاقبت به خیر نمیشه ولی من از پدر این دختر گله دارم اول که انقدر دخترش رو آزاد و رها کرد که دچار این وضعیت بشه و دائم با پسرهای مختلف دوست باشه بعد هم که رفت کافه روش نظارت نکرد حالا هم که معتاد شده راحت ترین راه رو انتخاب کرده و میگه من این دختر رو اصلا ندارم .
به نظرم کسانی که دختر دارن هم باید از این تاپیک یه درسی بگیرن و نظارت داشته باشن روی روابطش و همینطور رویه زندگیش (البته این مورد فقط در مورد دخترها نیست ولی در مورد دخترها شاید کمی حساستر باشه)
بچه داری که فقط در اختیار قرار دادن پول و دادن رفاه نیست
نیاز نیست به اینکه چه حرفی به اون بزنید فکر کنید کلا سعی کنید نسبت به اون دختر خنثی باشید
خداوند مدافعی بی نظیر هست
به نظرم سعی کنید تمام آثار منفی اون قضیه رو از زندگیتون حذف کنید
مثلا اینکه فکر نکنید همه خانمها این مدلی هستن و توی زندگی مشترکتون دائم دچار شک به همسر بشید
ان شاالله بقیه زندگیتون با خوشی و موفقیت بیشتری همراه باشه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)