به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 62
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 آبان 97 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1397-3-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    1,737
    سطح
    24
    Points: 1,737, Level: 24
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    152

    تشکرشده 147 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم پوه.خیلی سعی کردم باهاتون همراهی کنم و بپذیرم موضوع تموم شده هست.
    ولی نتونستم . یعنی دلم طاقت نیاورد .
    ...
    ...
    ...
    ...
    اینها خطوطی هستندکه مقداری حرف درست بهتون زدم ولی بعد گفتم بهتون برمیخوره پاکشون کردم.وخطوطی هم هستند که ننوشتم که خطوط زیر هستند








    الان تونستین متوجه بشین چه چیزی رو نوشتم وپاک کردم؟یا تو بخش دوم متوجه شدین چه چیزی رو ننوشتم؟
    الان نظرتون راجع به شخصیت من با این اوصاف چی خواهد بود؟
    خود من نحوه اظهار نظری که کردم چه چیزی برام ایجاد میکنه؟(یک ادم پر هستم یه ادم ناتمام و هرلحظه اماده انفجار کلامی و عملی،یعنی اگر فرصت داشته باشم هرچی تو دلم باشه بهتون میگم)


    ...
    ...

    ...

    ...

    اینها خطوطی هستندکه مقداری حرف درست که تو دلم بود بهتون زدم و سبک شدم.وخطوطی هم هستند که ننوشتم که خطوط زیر هستند








    الان تونستین متوجه بشین چه چیزی رو نوشتم .ایا تو بخش دوم متوجه شدین چه چیزی رو ننوشتم؟
    الان نظرتون راجع به شخصیت من با این اوصاف چی خواهد بود؟
    خود من نحوه اظهار نظری که کردم چه چیزی برام ایجاد میکنه؟(راحت شدم.الان ناراحت شده باشین چی.یه وقت نگاهتون بمن عوض نشه .ازین به بعد نکات خوب بگم با خودتون نگین این همونه که فان طوره زیاد حرفاش رو جدی نگیرین.اگه منو اینطوری ببینید دفعه که این رفتار رو بکنم بلافاصله نمیزنید تو دهنم چون بعدش پشیمونی منو ندیدین.فکر نمیکنین من یه ادم نامتعادل هستم که فقط عصبانی میشم بدون دلجویی.نگران اینده من نمیشین که خواستم شوهر کنم اگر بزنم همه چی رو داغون کنم بدون اینکه به درست کردنشون فکر کنم چه زندگی خواهم داشت.اعتمادتون رو به رفتارهای من از دست نمیدین.از جانب من احساس امنیت میکنین.یه احساس عدم پذیرش توی من موج میزنه چون میدونم یه جای کارم میلنگه بعد رفتارهای بعدی رو با این پیش نویسها مخلوط میکنم و یه داستان جدید میسازم.رفتار سرد بعدی پدر و مادرتون رو میذارین رو حساب این رفتار من درصورتیکه شاید ربطی نداشته باشه!)

    ...
    ...

    ...

    ...

    اینها خطوطی هستندکه مقداری حرف درست که تو دلم بود بهتون زدم و سبک شدم.وخطوطی هم هستند:








    الان تونستین متوجه بشین چه چیزی رو نوشتم و تو بخش دوم هم متوجه شدین چه چیزی رو نوشتم.
    الان نظرتون راجع به شخصیت من با این اوصاف چی خواهد بود؟
    خود من نحوه اظهار نظری که کردم چه چیزی برام ایجاد میکنه؟()


    و اما نکته اخر.نمیدونم با متافیزیک و دین و ایمون واین چیزا چقدر درگیری دارین...اما اقای عالی میگفت خوش به حال اون کسی که در مقابل پدر ومادرش تکبر و غرور نداشته باشه.بابا و مامان درب وداغون من زمین خوردتونم.

    اگر یک ذره شک داشته باشین،من تضمین میدم اموراتتون ختم بخیر میشه که هیچ،حرفتون رو هم میخونن و مقداری از اون چیزا که بخاطرش مدتها حرص میخورین به حرفتون گوش میدن و خودشون رو اصلاح میکنن.شد شبیه فیلم هندیا



    - - - Updated - - -

    اضافه کنم منظورم از "من" در جمله پایانی اقای عالی هستند.ایشون تضمین میدن.بنده اندازه این حرفا نیستم.

  2. 2 کاربر از پست مفید هادی60 تشکرکرده اند .

    hamed-kr (سه شنبه 15 آبان 97), Pooh (جمعه 15 تیر 97)

  3. #12
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام. ببخشید آقا هادی، ولی من چند بار پستتون رو خوندم. ولی سر در نیاوردم چی گفتین.

  4. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    hamed-kr (سه شنبه 15 آبان 97), هادی60 (شنبه 16 تیر 97)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 مرداد 00 [ 22:21]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    7,024
    سطح
    55
    Points: 7,024, Level: 55
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 126
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 169 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    ببین در مورد یه آدم سالم، اگه هر حرفی به موقع و سر جاش زده نشه میشه دلخوری و یه گوشه دلش میمونه. هی که دلخوری بیشتری جمع بشه امکان انفجار و واکنشهای عجیب در لحظاتی که انتظار بحث خیلی ساده ای میره بوجود میاد‌.
    خودم که معتقدم پدر و مادر و غریبه هم نداره. فرقش اینه که اگه طرف غریبه باشه میگی خوب کردم و اگه والدینت باشن عذاب وجدان میگیری.
    تو برای بعد این باید به جا بحث کردن و بیخود کوتاه نیومدن رو یاد بگیری. واسه اون دعوای خاص هم گفتم بسته به مدل پدر و مادرت و رابطتون یا مستقیم عذرخواهی کن یا به قول یکی از دوستان هدیه بخر یا رفتاری که در حالت عادی باهاشون نداری به نشانه عذرخواهی بجا بیار. مثلا اگه اهل کار خونه نیستی چند روز نذار مادرت کاری بکنن یا خریدهای پدرتو انجام بده.
    همه تقصیرای عالم گردن منه یعنی چی اخه دختر خوب؟

  6. 3 کاربر از پست مفید esm تشکرکرده اند .

    hamed-kr (سه شنبه 15 آبان 97), Pooh (جمعه 15 تیر 97), هادی60 (شنبه 16 تیر 97)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام


    یکی از راههای عذرخواهی جبران رفتار گذشته هست. ولی هیچ چیزی جای کلمات رو نمیگیره.

    میتونی به پدر ومادرت بگی من حق نداشتم ناراحتیم از شما رو به اون شکل نشون بدم و از ابن بابت خودمم خیلی ناراحتم. بهتره از این به بعد هر موقع ازتون ناراحت میشم زودتر بهتون بگم که کار به اونجاها نکشه.

    اینجوری شما فقط از ابراز خشمی که نسبت بهشون داری عذرخواهی کردی و همینطور گفتی که ازشون ناراحتی و حق هم داشتی که ناراحت باشی.

  8. 3 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    hamed-kr (سه شنبه 15 آبان 97), Pooh (جمعه 15 تیر 97), هادی60 (شنبه 16 تیر 97)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام
    نمی خواستم توی بحث دخالت کنم اما فکر می کنم وظیفه دارم یه خاطره براتون تعریف کنم.
    ده دوازده سال پیش خواهرم برای زندگی خودش تصمیمی گرفت اشتباه بود و با مخالفت پدر و مادرم مواجه شد. این وسط تو دعوا و درگیری خیلی حرفا زد و خیلی کارا کرد. حالا بعد این همه سال همدیگه رو می بینیم. خانوادگی کنار هم می نشینیم و در مورد خیلی چیزا صحبت می کنیم. اما گاهی می شه که لابلای صحبتای پدر و مادرم می بینم که فراموش نکردن، حتی اگه بخشیده باشن، که به نظرم این کار رو انجام دادن. راستش رو بخوای از این که خودم تونستم ته ته دلم ببخشم مطمئن نیستم. الان دارم به این فکر می کنم که شاید اونم همیشه فکر می کنه اگه بخواد از ما عذرخواهی کنه حالمون رو بد می کنه! اما قضاوتی تا الان داشتم این بوده که همیشه خودخواه بوده و به غرور خودش بها داده.

  10. 3 کاربر از پست مفید Parastou تشکرکرده اند .

    hamed-kr (سه شنبه 15 آبان 97), Pooh (شنبه 16 تیر 97), هادی60 (شنبه 16 تیر 97)

  11. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 آبان 97 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1397-3-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    1,737
    سطح
    24
    Points: 1,737, Level: 24
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    152

    تشکرشده 147 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بنده به بنوبه خودم از نقص پیام خودم شرمنده ام.خواستم یه مطلبی رو مستقیم انتقال ندم و با ایموجیها کلمات رو پرکنم و کمی بتونم کلمات را به جای نوشتن،نمایش بدم.که حالت نصیحت پیدا نکنه. ظاهرا موفق نبودم.
    ما در موقعیتها دو بخش هستیم(بخش اول منظورمون رو با کلمات بیان میکنیم،بخش دوم بعداز بیان کردن نظراتمون و دیدن واکنشهای طرف مقابلمون چه رفتاری خواهیم داشت)
    موقعیت رو دسته بندی کردم:
    1-حالت اول:حرفهای نگفته ای که داریم و بنابه هر دلیلی از گفتنشون خودداری میکنیم.
    2-حالت دوم:حرفهای نگفتمون رو با حالتی(انفجاری ) بیان میکنیم.
    3-حالت سوم:حرفهای تو دلیمون رو بیان میکنیم ودر برابر تاثیر کلام و رفتارمون در طرف مقابل احساس مسئولیت میکنیم و رفتار مکمل رو داریم


    ضمنا از تلنگر تاپیکتون ممنون.من امروز بعداز سالها رفتم و پاهای مادرم رو ماساژدادم و بوسه بارونش کردم و صورتم رو گذاشتم کف پاش و خوابیدم.بعد که بلند شدم دیگه اون چیز تو دلم نبود.

  12. 2 کاربر از پست مفید هادی60 تشکرکرده اند .

    hamed-kr (سه شنبه 15 آبان 97), Pooh (شنبه 16 تیر 97)

  13. #17
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.

    ببخشید، یه سوال دارم.
    واقعا وقتی برای هر حرف، هر حرکت و هرچی فکرش رو کنید، حتی اینکه چه احساسی داشته باشی، مرتبا تحت کنترل، سرزنش، مقایسه و امثال این، از طرف مامانتون باشید، واقعا چجوری برخورد میکنید که دست از سرتون برداره؟

  14. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    hamed-kr (سه شنبه 15 آبان 97)

  15. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 مرداد 00 [ 22:21]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    7,024
    سطح
    55
    Points: 7,024, Level: 55
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 126
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 169 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    چه حس آشنایی!
    والا من یادمه دیگه مسائلمو تو خونه مطرح نمیکردم در حالی که قبلترش همه چیزو میگفتم. متاسفانه خیلی اعتماد بنفسم کم بود و تایید طلب بودم. شاید تو هم باشی. از وقتی یه کم خودمو باور کردم دیگه دلیلی نمیدیدم همه چی رو گزارش بدم و اگه به هر دلیلی ازم انتقاد میشد و موضوع سلیقه ای بود بهشون میگفتم مهم نیست چون من اینطوری دوست دارم و اینطوری خوشحالم

  16. 2 کاربر از پست مفید esm تشکرکرده اند .

    hamed-kr (سه شنبه 15 آبان 97), Pooh (جمعه 22 تیر 97)

  17. #19
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    دوستان، من عذرخواهی نکردم کلامی. ولی خب سعی کردم نرمال باشم و الان با مامان و بابا در کل خیلی خوبیم با هم. ولی خودم تو دلم هنوز معذبم.
    یعنیااا.... ای کاش میمردم، اون روز اون حرفا و رفتار رو نمیکردم.

    هی دارم توی خودم خودخوری میکنم. ولی نمیدونم چجوری رفعش کنم.

  18. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    hamed-kr (سه شنبه 15 آبان 97)

  19. #20
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سختمه معذرتخواهی. چون واقعا سی ساله دیوونم کردن با این اخلاقاشون. خستم کرده بودن دیگه. من دیگه تحمل رفتارهاشون رو نداشتم. به نظر خودم حق داشتم که دیگه منفجر بشم و بگم بسسسسسسسه.

    بعد از اون بحث آخر، میفهمم که سعی میکنن دیگه اون. فتارها رو انجام ندن. و اوضاع در کل در خونه، نرمالتر از قبل از اون دعوا شده. اما حس میکنم یه جورایی انگار توی خودشون شکسته اند. این ازارم میده شدید.

    گرچه واقعا زفتارهای اشتباهی داشتن که در تمام عمرم شاهدش بودم. و اثرات بدی روی من و همه خواهر و برادرام داشته. و روی من بیشتر از بقیه.

    نمیدونم چطور با خودم کنار بیام.

  20. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    hamed-kr (سه شنبه 15 آبان 97)


 
صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.