سلام
ماه رمضان همگي مبارك...هر چند من فعلا دارم روزه خواري مي كنم چون اومدم خونه مادر شوهرم و دارم با پدر شوهرم كار مي كنم...البته من از قبل از ماه رمضان روزه بودم چون روزه قضا داشتم...
واااااي ما اينجا ١٩ ساعت روزه مي گيريم يعني تا ساعت ده و نيم شب روزه ايم... سختيش اينه كه سر درد شديد مي گيري...
خوب چه خبرا اينجا بالاخرههههههه هوا تابستوني شده...فكر كردم ديگه تابستون رو با چشام نميبينم....
اقا من خيلي دلم مي خواد نقد بشم ولي من اين جا نه كسي زياد منو ميشناسه يا اگه بشناسه منو يك دختر لوس ننر ميشناسه كه همش مي ناله و من ديگه تحمل شنيدن اين حرفو ندارم....
البته حق هم دارند چون من وقتي خيلي ناراحتم دلم مي خواد درد و دل كنم و چه جايي بهتر از اينجا
خسته شدم ...دلم مي خواد وارد جامعه بشم و خود واقعيم رو نشون بدم ولي همش مي ترسم...نمي دونم از چي
شايد از شكستي كه در پي اون سركوفت هاي بقيه به خصوص همسرم داره
هميشه مي ترسم كار اشتباهي كنم و همسرم بهم بخنده
با اين كه ادم كاملا با استعداديم و لي تنبلم...
خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
با انگشتان مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)