به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 13 از 17 نخستنخست ... 34567891011121314151617 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 121 تا 130 , از مجموع 164
  1. #121
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام.
    ویولت عزیز، من فکر میکنم چهره ی نگران پدر و مادرت، از زمان درگیر شدن شما با مشکلات روحی و وسواس، اغاز نشده.

    بلکه فکر میکنم قبل از اون هم چهره اونها سر هیچ و پوچ هم هی نگران بوده و اون چهره همیشه نگران و احتمالا هشدار دهنده اونها یکی از دلایل درگیر شدن شما به اضطراب و وسواس بوده.

    عذاب وجدان نداشته باشید. شاخ و برگ اضافه به مشکلاتتون ندید. بار ذهنی خودتون رو با عذاب وجدان الکی سنگین نکنید.


    من یه چیزی رو متوجه شدم. البته بهتره بگم در حد عقل خودم.... اینکه ادمهایی که دارای سلامت کامل روان و جسم بوده اند و ... شادتر زندگی میکنند و از سطح شادی های شخصی کم پیش میاد بالاتر برن. ولی اونهایی که انواع مشکلات رو داشته اند، وقتی به اون مشکل غلبه میکنند و اون مشکل در اونها خلاقیتی ایجاد میکنه، میتونن تاریخ ساز و بسیار موثر تر از اون در ناز و نعمت و سلامت پرورده ها بشن و از حد لذتهای شخصی فراتر برن و دستگیر دیگران بشن.

    چیزی که من در شما میبینم و فکر میکنم دیگران هم در این تالار میبینند، شجاعت شما در پذیرش ضعف هاتون و تلاش برای رفعش است. تا حالا به نظر من بسیار خوب دارید رفتار میکنید. و توان بالقوه ای فوق العاده دارید برای رسیدن به ارامش درونی.


    مقداری تمرکز زدایی کنید از قضیه ادامه یا طلاق. ببینید ، یا همسر شما نظرش تغییر میکنه و به زندگی برمیگرده و به شما فرصت میده و خودش هم عیوبش رو برطرف میکنه، یا باز سر موضع خودش میمونه و برای جدایی پافشاری میکنه.


    وقتی شما بتونید روی شخص خودتون تمرکز کنید و لذت و شادی و هویت خودتون رو پیدا کنید، اگر حالت اول اتفاق افتاد، زنی دلپذیرتر و موفق تر در زندگی خواهید شد. و اگر حالت دوم اتفاق بیفتد، توان این رو یافته اید که احساستون رو التیام بدید و خودتون رو در آغوش بگیرید.


    به نظر من که الان نبودن همسرتون فرصت خوبی هست برای اینکه روی خودتون تمرکز کنید.‌


    دوچرخه سواری، یوگا، شنا، یا هر برنامه ورزشی که علاقمند هستید رو حتما در برنامتون قرار بدید.

    راستی، اگر درست یادم باشه ساعت کاری شما از ۷ شب تا ۱۱ شب بود‌
    میشه برامون بگید بقیه زمانتون رو چجوری میگذرونید و چه میکنید؟
    سلام poohعزيز بله پدر و مادر من ذاتا انسانهاي نگراني هستن اينم هست،در مورد خودم ميتونم بگم روزهايي بوده كه خيلي خيلي حالم بد بوده و فقط به خودم ميگفتم دووم بيار مطمئن باش اگه نكشتت قوي ترت ميكنه!،و الان واقعا خداروشكر ميكنم بخاطر اينكه تونستم طاقت بيارم...
    شما لطف داري من دارم رو خودم تمركز ميكنم ولي مبود همسرم تو زندگيم تمركزم رو بهم ميريزه...

  2. کاربر روبرو از پست مفید ويولت تشکرکرده است .

    Pooh (چهارشنبه 14 خرداد 99)

  3. #122
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نازنین2010 نمایش پست ها
    شما مشکلاتی داری که خودتم گاهی اقرار بهشون میکنی و توقع داری شوهرت تحمل کنه و دم نزنه و تو را با همه این مشکلات بپذیره ؟؟؟ 10 سال مشکل داشتی و شوهرت تحمل کرده بعد نگران پدر و مادرت هستی !!!پدر و مادر که وظیفه مراقبت و حمایت از دخترشون را دارن و البته طبیعیه پدر و مادر بچه شون را ساپورت کنن،اما عزیزم توقع یه انسان از همسرش همراه بودن تو زندگ مشترک هس چه زن چه مرد ،از همسر نمیشه توقع داشت که مثل یه بچه کوچک طرفشو تر و خشک کنه و مراقبتش کنه مبادا ّ تو دل طرف آب تکون بخوره ،
    آدما وقتی به مرحله ازدواج میرسن که توانایی اداره کردن یه زندگی را داشته باشن اما به نظر میرسه شما این توانایی را موقع ازدواج نداشتی و هنوز هم به این توانایی نرسیدی و متاسفانه اصلا تلاشی هم نداری

    تو بخاط مشکل خودت بچه دار نشدی ((نه مشکل همسرت)) بعد ناراحتی برا نوه پدر و مادرت !!! همسرت بچه دوست نداره؟ فقط شما و خانوادت بچه دوست دارید؟؟ همسرت باید اینو راحت بپذیره که پدر نشده و همه اونایی که بعد از ایشون ازدواج کردن پدر شدن ، ولی خانمش حتی شاید نتونه به تنهایی بچه شون را نگه داری و مراقبت کنه ، ممکنه هر روز به خاطر یه مشکل کوچکی که بقیه خیلی راحت باهاش کنار میان و میجنگن ودر نهایت حلش میکنن، خانمش ساعت ها تو اتاق گریه کنه بعد تکلیف بچه تو این شرایط داغون روحی مادر چی میشه؟؟؟ به نظر خودت میتونی یه بچه تون برسی و همزمان به کارای خونت برسی و شام و نهار درست کنی یا مثل خیلیای دیگه کارای خونه و کارای 2 تا بچه را سرو سامان بدی سر کار بری ، می تونی مثل بقیه باشی؟؟؟مهمون دعوت کنی و البته همه اینا را در کمال آرامش و شادی خودت ؟ میتونی خانوادت راشاد نگه داری یا اینکه مرتب یکی باید ساپورتت کنه و مثل یه دختر بچه 4ساله مراقبت باشه ؟
    اون که مادر خودت بود خیلی قبل بهت هشدار داده بود و این روزا را برات میدیده و قبول داره که اشتباه بودی

    تو حتی از لحاظ جنسی همسرت را تامین نکردی پس بپذیر تو برا همسرت مثل یه دختر 4 ساله بودی ، الان همسرت میخوادمستقل شه چون تا حالا استقلال نداشته حس آرامش زندگی مشترک را تجربه نکرده، الان دیگه از زندگی انگلی شما خسته شده ولی شما نمیپذیری و میگی همسرت ظرفیتش کم بوده!!!!!! درک نداشته!!!!

    کسی که سرطان داره تا یه حدی باهاش همراهی میکنن دیگه گاهی خانواده پا میزنه و گاهی نمیتونن هزینه ها را تامین کنن و دیدم که وقتی طرف میمیره میگن مرد و راحت شد فکر میکنی خیلی راحته با یه مریض زندگی کردن و تر خشک کردن؟؟ پس این آسایشگاها چیه؟؟؟ اینقدر خودخواه نباش ، نخواه که تو را با هر شراطی بپذیره
    تو میخوای همسرت به زندگی با شما ادامه دهد که پدر و مادرت حرص نخورن !!!! همه مشکلات و ناتوانی ها و نقص های بزرگی را که داری به دوش بکشه که پدر و مادر شما حرص نخورن!!! بعد میگی انتخابت بد بوده !!! انتخاب کی بد بوده ؟ شما یا همسرت؟؟؟؟؟؟ یعنی همسرت انتخابش درست بوده ؟؟؟؟
    چرا همسرت بدش میاد تو خونه و شهر خودش باشه ؟؟؟ چرا شوهرت رفته؟ چرا ازت فراریه؟؟؟چرا میتونی با مادر شوهرت این باره صحبت کنی و لی با خانواده خودت نمیتونی؟؟؟؟ اینا طبیعی نیس




    عزیزم همه اینایی که گفتم از دوستی و حقیقت بود ، حالا شما مختاری که تلاش کنی برا تغیر یا اینکه روال فعلی را ادامه بدی
    چیزی که من از تاپیک شما برداشت کردم اینه که مرتب میای گزارش کار میدی و اصلا هیچی از تغییر خودت نمیگی اصلا قدمی بر نمیداری و به عوض شدن فکرم نمیکنی،متاسفانه بعضیا هم اینجا با شما همکاری کردم و نوک پیکان را به سمت شوهرت هدف گرفتن،
    یادمه که یه خانمی بود و میخواست زندگیشو حفظ کنه و در نهایت تونست شوهر و بچه شو نگه داره فرق ایشون با شما اینه که همش از تغیر میگفت از کارای اشتباه و حرفای بدی که زده بود تعریف میکرد و میگفت قبلا اینطور رفتار کردم که باعث ناراحتی شوهرم شده ولی الان میدونم که این غلطه
    اما شما نه فقط میخوای شوهرتو عوض کنی بدون اینکه جذابیت های خودتو افزایش بدی، بدون اینکه کمی عوض شی که البته راه غلطی پیش گرفتی و در آخر به هدف مطلوبت نمیرسی
    سلام دوست عزيز،متنتون رو كه ميخوندم حس كردم انگار شوهرم اين مطالب رو نوشته !،اين نگاه كمالگرانه و بي رحم،خوب ديتاي شما ازاطلاعاتيه كه خودم بهتون دادم ولي من جايي نگفتم كه انسان نالايق و بي كفايتي هستم دليل اينكه من در شرايط سخت بچه نياوردم دقيقاترس از اين بوده كه به درستي از عهده مسئوليت برنيام ولي اين رو ميدونم كه خيلي از هم نسل هاي من كه سالمن و مشكلات من رو همنداشتن انقدر همه چيز تمام نيستن داشتن دو فرزند و در عين حال مهماني و ريخت و پاش....گاها بعد از تولد فرزند افسردگي ميگيرن وخوب نمتونن از عهده كارها به درستي بر بيان،در مورد آدم حرف ميزنيم نه آدم آهني كه،پس همدلي و تقسيم وظايف زوجين چي ميشه?,من كه خودم گفتم كم كاري داشتم در زمينهجنسي افتضاح بودم!،من كي قيد مدام رو آوردم اينكه يك نفر من رو مدام بخواد ساپورت كنه در ذهن شماس ،ساپورت كه من دريافتميكردم در حد متعارف هم نبود در شرايط سخت اين انتظار طبيعي بود كه زياد تر بشه وگرنه من در شرايط نرمال از خيلي از هم رده هايخودم مستقل تر هستم.ميدونم آدمي خسته ميشه چه از تيمار بيمار جسمي چه بيمار روحي ،ولي بيمار داريم تا بيمار و معرفت داريم تامعرفت،من متوجه نميشم چرا بايد بيام اينجا از تغييراتم بنويسم كه تشويق شم مهم اينه خودم اين رو ميبينم و نياز به تاييد ديگري نيستاينكه گزارش ميدم چون دنبال راهكارم،ولي ممنون از ديدگاهتون ميبينم كه نظر مخالفي هست كه زندگى رو بي تعارف و زمخت عيانميكنه
    ویرایش توسط ويولت : چهارشنبه 14 خرداد 99 در ساعت 01:09

  4. #123
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از لطف عسل ،غزل و چشمك عزيز ممنونم مرسي كه هستين و دورادور حمايتم ميكنيد

  5. #124
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    68
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    سلام دوست عزيز،متنتون رو كه ميخوندم حس كردم انگار شوهرم اين مطالب رو نوشته !،اين نگاه كمالگرانه و بي رحم،خوب ديتاي شما ازاطلاعاتيه كه خودم بهتون دادم ولي من جايي نگفتم كه انسان نالايق و بي كفايتي هستم دليل اينكه من در شرايط سخت بچه نياوردم دقيقاترس از اين بوده كه به درستي از عهده مسئوليت برنيام ولي اين رو ميدونم كه خيلي از هم نسل هاي من كه سالمن و مشكلات من رو همنداشتن انقدر همه چيز تمام نيستن داشتن دو فرزند و در عين حال مهماني و ريخت و پاش....گاها بعد از تولد فرزند افسردگي ميگيرن وخوب نمتونن از عهده كارها به درستي بر بيان،در مورد آدم حرف ميزنيم نه آدم آهني كه،پس همدلي و تقسيم وظايف زوجين چي ميشه?,من كه خودم گفتم كم كاري داشتم در زمينهجنسي افتضاح بودم!،من كي قيد مدام رو آوردم اينكه يك نفر من رو مدام بخواد ساپورت كنه در ذهن شماس ،ساپورت كه من دريافتميكردم در حد متعارف هم نبود در شرايط سخت اين انتظار طبيعي بود كه زياد تر بشه وگرنه من در شرايط نرمال از خيلي از هم رده هايخودم مستقل تر هستم.ميدونم آدمي خسته ميشه چه از تيمار بيمار جسمي چه بيمار روحي ،ولي بيمار داريم تا بيمار و معرفت داريم تامعرفت،من متوجه نميشم چرا بايد بيام اينجا از تغييراتم بنويسم كه تشويق شم مهم اينه خودم اين رو ميبينم و نياز به تاييد ديگري نيستاينكه گزارش ميدم چون دنبال راهكارم،ولي ممنون از ديدگاهتون ميبينم كه نظر مخالفي هست كه زندگى رو بي تعارف و زمخت عيانميكنه
    عزیزم امیدوارم شرایط زندگیت بهتر شه و این امکان پذیر نیست مگه اینکه خودت بخوای ، مطمئن باش تغییر خود راحتر از تغییر دیگران هست ،دیدگاه همسرت را نسبت به خودت میدونی اگه بخوای این دید همسرت را نسبت به خودت مثبت کنی باید عوض شی با آه گریه و ناله وزاری و خریدن ترحم نمیشه یه عمر زندگی کرد،

    من دنبال این نبودم که چرا بچه دار نشدی فقط خواستم بگم اینقدر یه طرفه به قاضی نری ، موضوع مادر شدن و نوه دار شدن پدر و مادرت را در نظر گرفتی ولی از دید شوهرت به این قضیه نگاه نکردی ، دلیل بچه نداشتن شما هر چی که باشه (دیدگاهت نسبت به بچه یا وضعیت جسمی و روحی خودت) شوهرت به خاطر شما از حق طبیعی خودش گذشته ولی شما اینو نمیبینی
    ببین دیگه شوهرت برات چی کار کرده ، از چه چیزایی به خاطر شما گذشته ، و مهمتر فکر کن یه آدم تا کی میتونه تحمل کنه چقدر میتونه سرد و بی احساس باشه که بتونه پا رو همه احساسات و عواطف درونیش بذاره ، همه مردا دوس دارن یه زن تو زندگیشون باشه که همراه و همفکرشون باشه ، مورد اطمینانشون باشه زنی که وجودش بهشون اعتماد به نفس و اطمینان خاطر بده بتونن باهاش مشورت کنن،گاهی درددل کنن، من با توجه به حرفای خودت متوجه شدم که متاسفانه اینطور زنی نبودی و خییلی بدتر اینکه متاسفانه برنامه ای برا عوض شدن نداری ، البته بعضی از کسایی که تو این تاپیک بهت مشورت میدن هم باعث میشن که تو اصلا به تکامل خودت فکر نکنی و بیشتر باعث انحرافت میشن اونایی که اصلا تصور درستی از زندگی مشترک ندارن و بیشتر سعی میکنن پیشگویی کنن که کیا میرن آسایشگاه!!!چیزی که اصلا ربطی به موضوع بحث تاپیک نداره را پیش میکشن ضمن اینکه صحبت درست و منطقی هم ندارن متاسفانه عده شون هم کم نیست

    یه زن وقتی شوهرش بهش خیانت میکنه مرتکب قتل میشه ولی یه زن دیگه به صورت شوهرش اسید میریزه و یه زن دیگه پیدا میشه که شوهرش را میبخشه ولی به شرط و شروط هایی، الان تو فکر میکنی کدوم این زنا آینده موفق تری میتونه داشته ؟؟؟؟؟

    حالا شوهر شما میخواد ازت جدا شه، شما میتونی گریه کنی، با شوهرت کل و کل بحث راه بندازی که داره اشتباه فکر میکنه و بی عیب هستی و خودش و بقیه هزار تا عیب و ایراد دارن و کسی هیچی نمیگه، افسردگی دارن (مثل همین چیزایی که بالا برا من گفتی ) و.... یا اینکه سعی کنی استرس و اضطراب را از خودت دور کنی ، آدم فعال تری باشی،به کارای خونه رسیدگی کنی ، به سرو وضع خودت اهمیت بدی، به سلامتی جسمت برسی،آویزون نباشی ، و مهمتر سعی کنی شاد باشی ، بخندی ، احساسات منفی و افکار بد نداشته باشی و تبدیل به یه زن پر از آرامش و با اعتماد به نفس شی با اینا میتونی شوهرت را جذب کنی

    ویولت عزیز چیزایی که به ذهنم رسید را برات گفتم شما کاملا آزادی تصمیم بگیری که چی کار کنی امیدوارم شاد و موفق باشی
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد
    ویرایش توسط نازنین2010 : چهارشنبه 14 خرداد 99 در ساعت 11:40

  6. کاربر روبرو از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده است .

    ويولت (پنجشنبه 15 خرداد 99)

  7. #125
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام
    ویولت حان، اینکه عضویت ویژه داری، از مشاوره خصوصی سایت کمک داری میگیری؟

    اگر آره، همونجا ادامه بده و به این تاپیک نپرداز. با همون مشاوره خصوصی و‌نکاتی که اونجا میگن پیش برو.

    اینجا هیچ کدوم ازما در زمینه مشاوره تخصص نداریم و راهنمایی هامون با ریسک بالایی ممکنه درست نباشه.

    همون مشاوره خصوصی در سایت، و یا مشاوره حضوری رو در پیش بگیر.

  8. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    ويولت (پنجشنبه 15 خرداد 99)

  9. #126
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    68
    Array
    کسی که تو همه تاپیک ها و برای همه مشکلات خانوادگی نظر میداده و در این تاپیک هم چند تا پست گذاشته ،چرا به صاحب تاپیک میگه دیگه اینجا مشاوره نگیر!!!!!؟؟؟ عزیزم وقتی یه نظر مخالف نظرت بود به این نتیجه رسیدی؟؟؟؟؟؟؟
    پوی عزیز شما که میدونی تخصص نداری، تحربه زندگی مشترک نداری، خب مشاوره نده ،به دوستات هم بگو که مشاور نیستی و تخصص نداری تا مشکلاتشون را با یه روانشناس در میون بزارن و تو مجبور نباشی تو این تالار در مورد مشکلات اونا سوال بپرسی اشتراک هم که نداری تا کارشناسای تالار بهت مشاوره بدن

    دوست خوبم کمی تفکر و انعطاف داشته باش سعی کن توصیه هایی که به دیگران میکنی خودتم عمل کنی

  10. #127
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نازنین2010 نمایش پست ها
    عزیزم امیدوارم شرایط زندگیت بهتر شه و این امکان پذیر نیست مگه اینکه خودت بخوای ، مطمئن باش تغییر خود راحتر از تغییر دیگران هست ،دیدگاه همسرت را نسبت به خودت میدونی اگه بخوای این دید همسرت را نسبت به خودت مثبت کنی باید عوض شی با آه گریه و ناله وزاری و خریدن ترحم نمیشه یه عمر زندگی کرد،

    من دنبال این نبودم که چرا بچه دار نشدی فقط خواستم بگم اینقدر یه طرفه به قاضی نری ، موضوع مادر شدن و نوه دار شدن پدر و مادرت را در نظر گرفتی ولی از دید شوهرت به این قضیه نگاه نکردی ، دلیل بچه نداشتن شما هر چی که باشه (دیدگاهت نسبت به بچه یا وضعیت جسمی و روحی خودت) شوهرت به خاطر شما از حق طبیعی خودش گذشته ولی شما اینو نمیبینی
    ببین دیگه شوهرت برات چی کار کرده ، از چه چیزایی به خاطر شما گذشته ، و مهمتر فکر کن یه آدم تا کی میتونه تحمل کنه چقدر میتونه سرد و بی احساس باشه که بتونه پا رو همه احساسات و عواطف درونیش بذاره ، همه مردا دوس دارن یه زن تو زندگیشون باشه که همراه و همفکرشون باشه ، مورد اطمینانشون باشه زنی که وجودش بهشون اعتماد به نفس و اطمینان خاطر بده بتونن باهاش مشورت کنن،گاهی درددل کنن، من با توجه به حرفای خودت متوجه شدم که متاسفانه اینطور زنی نبودی و خییلی بدتر اینکه متاسفانه برنامه ای برا عوض شدن نداری ، البته بعضی از کسایی که تو این تاپیک بهت مشورت میدن هم باعث میشن که تو اصلا به تکامل خودت فکر نکنی و بیشتر باعث انحرافت میشن اونایی که اصلا تصور درستی از زندگی مشترک ندارن و بیشتر سعی میکنن پیشگویی کنن که کیا میرن آسایشگاه!!!چیزی که اصلا ربطی به موضوع بحث تاپیک نداره را پیش میکشن ضمن اینکه صحبت درست و منطقی هم ندارن متاسفانه عده شون هم کم نیست

    یه زن وقتی شوهرش بهش خیانت میکنه مرتکب قتل میشه ولی یه زن دیگه به صورت شوهرش اسید میریزه و یه زن دیگه پیدا میشه که شوهرش را میبخشه ولی به شرط و شروط هایی، الان تو فکر میکنی کدوم این زنا آینده موفق تری میتونه داشته ؟؟؟؟؟

    حالا شوهر شما میخواد ازت جدا شه، شما میتونی گریه کنی، با شوهرت کل و کل بحث راه بندازی که داره اشتباه فکر میکنه و بی عیب هستی و خودش و بقیه هزار تا عیب و ایراد دارن و کسی هیچی نمیگه، افسردگی دارن (مثل همین چیزایی که بالا برا من گفتی ) و.... یا اینکه سعی کنی استرس و اضطراب را از خودت دور کنی ، آدم فعال تری باشی،به کارای خونه رسیدگی کنی ، به سرو وضع خودت اهمیت بدی، به سلامتی جسمت برسی،آویزون نباشی ، و مهمتر سعی کنی شاد باشی ، بخندی ، احساسات منفی و افکار بد نداشته باشی و تبدیل به یه زن پر از آرامش و با اعتماد به نفس شی با اینا میتونی شوهرت را جذب کنی

    ویولت عزیز چیزایی که به ذهنم رسید را برات گفتم شما کاملا آزادی تصمیم بگیری که چی کار کنی امیدوارم شاد و موفق باشی
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام
    ویولت حان، اینکه عضویت ویژه داری، از مشاوره خصوصی سایت کمک داری میگیری؟

    اگر آره، همونجا ادامه بده و به این تاپیک نپرداز. با همون مشاوره خصوصی و‌نکاتی که اونجا میگن پیش برو.

    اینجا هیچ کدوم ازما در زمینه مشاوره تخصص نداریم و راهنمایی هامون با ریسک بالایی ممکنه درست نباشه.

    همون مشاوره خصوصی در سایت، و یا مشاوره حضوری رو در پیش بگیر.
    راستش دقيق نميدونم چطور بايد مشاوره تخصصى بگيرم ميشه يكم توضيح بدين مراحلش چه شكليه؟؟

  11. #128
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نازنین2010 نمایش پست ها
    عزیزم امیدوارم شرایط زندگیت بهتر شه و این امکان پذیر نیست مگه اینکه خودت بخوای ، مطمئن باش تغییر خود راحتر از تغییر دیگران هست ،دیدگاه همسرت را نسبت به خودت میدونی اگه بخوای این دید همسرت را نسبت به خودت مثبت کنی باید عوض شی با آه گریه و ناله وزاری و خریدن ترحم نمیشه یه عمر زندگی کرد،

    من دنبال این نبودم که چرا بچه دار نشدی فقط خواستم بگم اینقدر یه طرفه به قاضی نری ، موضوع مادر شدن و نوه دار شدن پدر و مادرت را در نظر گرفتی ولی از دید شوهرت به این قضیه نگاه نکردی ، دلیل بچه نداشتن شما هر چی که باشه (دیدگاهت نسبت به بچه یا وضعیت جسمی و روحی خودت) شوهرت به خاطر شما از حق طبیعی خودش گذشته ولی شما اینو نمیبینی
    ببین دیگه شوهرت برات چی کار کرده ، از چه چیزایی به خاطر شما گذشته ، و مهمتر فکر کن یه آدم تا کی میتونه تحمل کنه چقدر میتونه سرد و بی احساس باشه که بتونه پا رو همه احساسات و عواطف درونیش بذاره ، همه مردا دوس دارن یه زن تو زندگیشون باشه که همراه و همفکرشون باشه ، مورد اطمینانشون باشه زنی که وجودش بهشون اعتماد به نفس و اطمینان خاطر بده بتونن باهاش مشورت کنن،گاهی درددل کنن، من با توجه به حرفای خودت متوجه شدم که متاسفانه اینطور زنی نبودی و خییلی بدتر اینکه متاسفانه برنامه ای برا عوض شدن نداری ، البته بعضی از کسایی که تو این تاپیک بهت مشورت میدن هم باعث میشن که تو اصلا به تکامل خودت فکر نکنی و بیشتر باعث انحرافت میشن اونایی که اصلا تصور درستی از زندگی مشترک ندارن و بیشتر سعی میکنن پیشگویی کنن که کیا میرن آسایشگاه!!!چیزی که اصلا ربطی به موضوع بحث تاپیک نداره را پیش میکشن ضمن اینکه صحبت درست و منطقی هم ندارن متاسفانه عده شون هم کم نیست

    یه زن وقتی شوهرش بهش خیانت میکنه مرتکب قتل میشه ولی یه زن دیگه به صورت شوهرش اسید میریزه و یه زن دیگه پیدا میشه که شوهرش را میبخشه ولی به شرط و شروط هایی، الان تو فکر میکنی کدوم این زنا آینده موفق تری میتونه داشته ؟؟؟؟؟

    حالا شوهر شما میخواد ازت جدا شه، شما میتونی گریه کنی، با شوهرت کل و کل بحث راه بندازی که داره اشتباه فکر میکنه و بی عیب هستی و خودش و بقیه هزار تا عیب و ایراد دارن و کسی هیچی نمیگه، افسردگی دارن (مثل همین چیزایی که بالا برا من گفتی ) و.... یا اینکه سعی کنی استرس و اضطراب را از خودت دور کنی ، آدم فعال تری باشی،به کارای خونه رسیدگی کنی ، به سرو وضع خودت اهمیت بدی، به سلامتی جسمت برسی،آویزون نباشی ، و مهمتر سعی کنی شاد باشی ، بخندی ، احساسات منفی و افکار بد نداشته باشی و تبدیل به یه زن پر از آرامش و با اعتماد به نفس شی با اینا میتونی شوهرت را جذب کنی

    ویولت عزیز چیزایی که به ذهنم رسید را برات گفتم شما کاملا آزادی تصمیم بگیری که چی کار کنی امیدوارم شاد و موفق باشی
    سلام ،اينطور نبوده كه من بچه دار نخوام بشم شرايط اينطور ايجاب كرده اين فرق ميكنه ميدونم اين رو نميخواين بگين ولي چون بحث بچه رو پيش كشيدين من گفتم من يه تنه به قاضي نميرم من هم ميدونم اون دوست داشته ولي من نتونستم شايد اصلا من نازا ميبودم اونوقت چي؟؟بهرحال شرايط زندگيم اين رو به وجود آورده،در مورد دردو دل و مشورت كردن بهتون بگم من هميشه بودم و بر خلاف خودش گوش شنوايي هستم ، در بين دوستانم هم همينطور هستم ،شما چطور ميخواين متوجه تغييرات من شين ،ميخواين من بگم فقط من مقصرم تو رابطمون اين ميشه تغيير؟وقتي من اولين بار اينجا نوشتم گفتم كه خودم رو مقصر ميدونم ،تو زمينه جنسي تو زمينه كم كاري در امور منزل و تو اين زمينه ها دارم رو خودم كار ميكنم...ولي من تو خيلي از موارد ديگه اگه عالي نبودم كمتر از طرف مقابل هم نبودم ،آدم بايد عزت نفسش رو بدست بياره بعد شروع كنه به تغيير ،همين يه تغيير بزرگه كه اول كه اومدم اين سايت فقط نقش خودم رو پررنگ ميديدم و فراموش كرده بودم كه اونم يه طرف اين قضيه اس درسته كه حق داره ولي راه حل پاك كردن صورت مسئله اس؟حتي پاك هم نكرده نه خواسته حل كنه نه پاك ،من هم به همه راهها فكر كردم و دارم راه آخر كه خودم و شادي خودم هست رو ميرم ولي رابطه عاطفيم باز هم يه پرونده باز و بلاتكليفه!
    ویرایش توسط ويولت : پنجشنبه 15 خرداد 99 در ساعت 14:26

  12. #129
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام يه عزيزي ميگفت زندگي چه تو جدا بشي چه تو جدا نشي بازم ادامه داره بازم خورشيد از شرق طلوع ميكنه از غرب غروب ،من كه هنوز جدا نشدم ولي خوب حس ميكنم اينو هيچكي چندان براش مهم نيست .اين زندگي منه و منم كه دارم دست و پا ميزنم تا غرق نشم...آهاي آدمها كمك يك نفر دارد ميدهد جان!

  13. #130
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    ویولت جان شما خودت تا چه حد درگیر مشکلات بقیه می شی و سعی می کنی بهشون کمک کنی؟

    منظورم در سطح همین تالار همدردیه. تا حالا در چندتا تاپیک حضور فعال داشتی و تلاش کردی دست اون آدمیکه با مشکلاتش درگیره رو بگیری؟

    اگه اون آدم مهارت ارتباطی ضعیفی داشته، چقدر تلاش کردی ثابت قدم باشی و از کانلا های مختلف پیامت رو بهش برسونی و سعی کردی از مصائب پیش روت در مسیر کمک رسانی عبور کنی؟

    اگه تلاش کنی کارهای بالا رو انجام بدی، علاوه بر اینکه از این حالت گیرنده بودن در میای، به تدریج یاد می گیری چطور از طریق نوشتار ارتباط برقرار کنی. اونوقت هم مشاوره بهتری می تونی دریافت کنی، هم مهارت های ارتباطیت در خارج از این فضا هم تقویت می شه.

    خلاصه که: اگه از این تاپیک نتیجه مطلوبت رو نمی گیری، منفعل و ساکن نمون. به فکر راهکارهای عملیاتی باش و مسیرهای مختلف رو امتحان کن. این یه تمرین خوبه برای عملگرایی در جوانب مهم تر زندگی.


 
صفحه 13 از 17 نخستنخست ... 34567891011121314151617 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.