به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 11 از 12 نخستنخست ... 23456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 114
  1. #101
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط روناک محمدی نمایش پست ها
    همگی ممنونم
    فکور جان خانوادم نمیزارن وگرنه چند بار همسرم بهم پیشنهاد داد که بیام بریم بیرون حرف بزنیم و....اما خانوادم میگن مگه ما اینجا چغندریم یا بی صاحابی تو خانواده داری و ماهم شرایطی داریم اول باید بیاد اینجا خرف بزنه بعدشم با همون بار اول نمیزاریمت برگردی اگه رفتی قیدمونو بزن بینشون گیر کردم ازطرفی بهش گفتم با خانوادم صحبت کن گفت باشه با بابا صحبت میکنم اما اینکارو نکرد منم راه های ارتباطیم رو قطع کردم شاید بخودش بیاد و بفهمه داره از دستم میده نگران بشه و بیاد جلو و قدمی برداره....از نظر کار کردن نمیزاره کار کنم ولی من خودم خیلی دوست دارم همسرم میگه من ۱۴روز نیستم ۱۴روزیکه هستم میخام تو مدام کنارم باشی حق کار هم چون دوستم داشت و نمیخاست از دستم بده پذیرفت اما ازم قول گرفت ازش استفاده نکنم ولی با درس خوندنم مشکلی نداره میگه بیا اینبار دوتامون باهم بخونیم تو برو ارشد من میرم واسه کارشناسی اما فکر میکنم ارگانهای دولتی بزاره کار کنم ولی هر جایی نمیزاره میگه کمرم نبریده خودم کار میکنم اما شاید به مروز زمان بزاره چون قبلا داشت سرد میشد و میگفت ارگان دولتی بود برو

    سلام
    من که اخرش نفهمیدم فاز خانواده شما چی هست
    از یک طرف میگن نرو پیش خواهرت که تشویقت نکنه به طلاق از این طرف میگن نباید با شوهرت حرف بزنی برای آشتی

    خانواده شما مثلا چه شروطی دارن
    مثلا یک فرد معتاد میخواد به داماد نصیحت کنه که ترک اعتیاد کن
    یا مثلا برادرهای شما که خودت میگی پدرت راه میره و گندهایی که زدن رو پاک می کنه میخوان داماد رو سر به راه کنن

    اینکه شما بخوای برگردی یا نخوای و اینکه اون زندگی مشترک به درد شما میخوره یا نه رو من نمیدونم خودت میدونی و تصمیم با خودته
    ولی این رو می دونم که اون زمانی میاد با خانواده شما صحبت می کنه که حداقل مطمئن باشه شما خودت میل به برگشت داری
    شما که همه راههای ارتباطی رو بستی و این یعنی اینکه شما میل به برگشت نداری از طرفی بار اول نیست که اومدی قهر که بلند بشه سراسیمه بیاد دنبالت

    وقتی بهت پیام می داد میتونستی ازش بخوای بیاد با خانوادت حرف بزنه
    مثلا با بستن راههای ارتباطی میخواستی به چی برسی؟
    شما حتی اگر در حال طلاق هم باشی هنوز مجبوری با این آدم تعامل کنی پس هیچ توجیه منطقی برای بستن همه راههای ارتباطی وجود نداره

    از طرفی میگی به خدا توکل کردم هر چی اون رقم بزنه از این طرف نه جواب شوهرت رو دادی و نه حتی راهی برای ارتباطش باقی گذاشتی

    خانواده شما هم چندان منطقی به نظر نمیرسن که بخوای بر اساس نظرات اونها قدم برداری
    خودت فکر کن

    اگر نمیخوای برگردی که محکم بهش بگو نمیخوام برگردم
    اگر هم میخوای برگردی حداقل جوابشو بده و بگو حالا که به حرفهاش فکر کردی میخوای یه فرصت دیگه به زندگیت بدی که البته شما هم شرایطی داری اولیش این هست که بیاد با خانوادت صحبت کنه
    دومیش هم اینکه اگر بخوای بری مهارتی یاد بگیری یا حتی بخوای بری سر کار مانعت نشه میتونی دلیلش رو هم حفظ روحیه و سرگرم شدن عنوان کنی
    این شروط رو قاطعانه بذار و البته به اضافه شرایط دیگه ای که خودت احتمالا بخوای

    اینکه همه راههای ارتباط رو بستی به نظر من خیلی خیلی بچه گانه و بی منطق هست
    حتی اگر نخوای برگردی هم باز باید صحبت کنی و توافق کنی
    مگه اون پسر تو کوچه و خیابون بوده که مزاحمت ایجاد کرده باشه و به این شکل بخوای از شرش راحت بشی که برداشتی راههای ارتباطی رو بستنی و فکر کردی اینجوری همه چیز حل میشه

    همیشه همه اون برداشتی که شما توی ذهنت هست رو نمیکنن
    شما مثلا میخوای بترسونیش که دیگه داره شما رو از دست میده ولی اون به این تفکر میرسه که فلانی انقدر از من متنفره که حتی حاضر نیست پیامم رو بخونه و به این شکل اون هم احساسش رو به مرور از دست میده
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  2. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    میس بیوتی (چهارشنبه 10 آبان 96)

  3. #102
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    روناک عزیز من صبح تاپیکت رو یه نگاه کردم و به نظرم اومد باید نظرم رو برات بنویسم و نظرم هم نبستن راههای ارتباطی با همسرت بود و اینکه راه گفتگو رو باز بذاری حالا چه تصمیمت جدایی باشه و چه برگشت

    البته کمی سردرد داشتم و مطالب رو با لحن مناسب ننوشتم
    البته هنوزم نظر شخصیم همینه که نباید راه ارتباط رو می بستی
    ولی به هر حال به خاطر اینکه متنم رو با لحن تند نوشتم عذرخواهی می کنم

    موفق و موید باشی
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  4. #103
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    38
    Array
    روناک جان
    باز هم داری تحت تاثیر احساسات تصمیم می گیری حق بهت می دم سررشته زندگیت از دستت در رفته و سر در گم شدی
    ولی حواست باشه مبادا تحت تاثیر احساسات تصمیمی بگیری که خودت و اینده ات رو به نابودی بکشونی
    شما قبلا می گفتی که مادرتون پشتیبان شماست پس الان چه اتفاقی افتاد که مخالف طلاقتون شده
    گفتنی ها رو همه دوستان گفتن
    الان دو راه پیش رو داری
    1. طلاق
    2.برگشت به شوهرت
    اگه می خوای طلاق بگیری که با اگاهی کامل از اینکه تو جو خونه ای بر می گردی که روی اعصابته و اذیت می شی و شاید تا مدت ها افسردگی بگیری
    ببین ما نتونستیم پدر و مادرمون رو خودمون انتخاب کنیم و اذیت ها و ازار هایی که چه خواسته و چه ناخواسته از طرف اون ها دیدیم به خاطر انتخاب نادرست پدر و مادر هامون بوده اگه اونها واسه ازدواج بیشتر چشم هاشون رو باز کرده بودن و یا بعد از اینکه فهمیده بودن مواد مصرف می کنن قاطعانه تر رفتار می کردن ما هم چوب ندانم کاری اونها رو تا این حد نمی خوردیم این یه چرخه معیوبه که یه جایی باید متوقف بشه
    تو یه زندگی عین زندگی خودت رو برای فرزندانت رقم نزن
    و اگه هم می خوای فرصت بدی بهش در این مورد هم همه دوستان راهنمایی کردن تحت نظارت شدید این فرصت رو بهش بده حق طلاق رو بگیر اگه هم بهت این حق رو نمی ده پس هیچی اقتدار داشته باش
    این چه حرفیه که توکه همه اش قهر می کنی می ترسم منو بذاری و بری ؟؟؟؟ اگه یه مرد علاقه رو تو دل زنش نکشته باشه اگه اشتباهی نکرده باشه چرا باید بترسه که زنش ول می کنه و می ره ؟؟؟؟؟
    اینکه تو هر دفعه قهر می کردی دلیل نمی شه که اونم شیشه مصرف کنه !!!! اصلا این ها رو به هم ربط نده
    مثل اینکه تو توی یه ازمونی 0 بگیری اون یکی -1000 پس این دو مقوله اصلا با هم قابل قیاس نیستن
    و اینو بدون توی زندگیت آزار هایی که از خانواده ات دیدی قطعا غیر عمد بوده
    منم یه زمانی توی همین تالار خیلی چیز ها نوشتم تا شوهرم رو خوب نشون بدم و خانواده ام رو دیو تا بچه ها بهم حق بدن و من با اطمینان بیشتر توی چاهی که خودم کنده بودم سقوط کنم
    ولی زمان بهم ثابت کرد غیر خانواده ام خصوصا مادرم و خواهرم هیچ کسی صلاح من رو نمی خواد و چه اشتباه بزرگی کردم از همون اول به حرفشون گوش ندادم .
    ×××××××××××××××
    و در اخر بگم هیچی قسمت و سرنوشت نیست همه چیز به انتخاب های ما بستگی داره هر چیزی که تو زندگی ما رخ می ده ما خودمون انتخاب کردیم و هر انتخابی یه اینده متفاوت برای ما رقم می زنه
    همه می گن ان مع العسر یسرا یعنی بعد از هر سختی اسانیست ولی من می گم به همراه هر سختی اسانیست بستگی به این داره کدوم رو انتخاب کنی ....

  5. #104
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام مجدد به همگی
    دوستان باید بگم که من چون راه های ارتباطیم رو قطع کرده بودم همسرم اومد خونمون و با پدرم صحبت کرد پدرمم واسطه کرد و برم گردوندن
    الانم همسرم ترک کرده و خوبه اما باز تهه دلم میترسم
    حتی نتونستم وسایلم رو جمع کنم و بیام
    از وقتی اومدم همش گریه میکنم خانوادمم از اونور عذاب وجدان دارن مخصوصا پدرم با دعوا از اونجا اومدم چون نمیخواستم برگردم و اخرای کارای طلاقم بود فقط ۴ماه دیگه مونده بود اما پدرم .......
    حرفاتون درسته دختر جان من وقتی اومدم قهر اوائلش خیلی به برگشت فکر میکردم اما دیگه تصمیم گرفتم زندگی رو خودم بسازم چون هیجکس رو ندارم حمایتم کنه
    که بازم نذاشتن حتی کار کنم
    مادرم چون علاقه زیادی به من داره اوایل حمایتم میکرد اما بعدش نه و حرفای سنگینی بارم میکرد
    از اینا بگذریم من الان خونه خودم هستم و حالمم اصلا خوب نیست ....
    طوریکه دیشب خواستم ۴صبح برم خونه خواهرم که کسی بلدش نباشه و پیدام نکنن باز به شوهرم نگاه کردم نتونستم‌....
    نسبت به همسرم سردم ولی اون نه و خیلی محبت میکنه اما همش فاصله میگیرم
    چون من به زمان بیشتری نیاز داشتم فکر کنم که پدرم.....
    از همه چی خستم نگاه میکنم میبینم یکی از خواهرام خوشبخت نشد خواهرم که از همسر اولش طلاق گرفت جون معتاد بود با دومی ازدواج کرد که سالم بود بازجدا شد چون اون مشکلات دیگه داشت و غیر قابل تحمل اون خواهرمم شوهرش سالمه ولی انگار مشکل روانی داره و خیلیییی خواهرم اذیته کنارش منم که اینجور....انگار نفرین شده ایم
    نمیدونم دیگه جی بگم فقط حالم خوش نیست و نمیتونم تایپ کنم ببخشید
    فکور جان حرفاتون درستن ممنونم از همتون
    باز میام اینجا الان چشام صفحه رو درست نمیبینه که تایپ کنم اگه اشتباه تایپی هم داشتم ببخشید

  6. #105
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 مرداد 98 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1396-6-04
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    4,103
    سطح
    40
    Points: 4,103, Level: 40
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    244

    تشکرشده 259 در 139 پست

    Rep Power
    40
    Array
    از چی میترسی الان؟ میدونی که از هرچی بترسی سرت میاد.
    پس انقد میترسم و حالم خوب نیست و گریه و ناراحتی رو بزار کنار.
    حالا قرار نیست چون خواهرات خوشبخت نشدن ، تو هم نشی که.
    یکم صبرتو بیشتر کن.
    حالا که شرایط جوری رقم خورد که برگشتی ، شاید خواست خدا بود و قراره اتفاق های خوبی بیفته.
    هیچکس از اینده خبر نداره.
    الان فقط به فکر خودت باش. به فکر روحیه و سلامتی و .... خودت.
    البته کاملا بهت حق میدما ، آدم وقتی تو زندگیش سختی زیاد بکشه ، یه بار هم که خوبی و خوشبختی به ادم رو بندازه ، ته دل ادم قرص نیست بازم ، همش دلهره داره و .....
    ولی خدا اون بالاست ، مطمئمن باش دلت هرچی بخواد و به صلاحت باشه بهت میده ، پس دلت خوشبختی و خوشحالی و چیزای خوب خوب بخواد فقط.
    من که جای تو نیستم و سختی هایی که کشیدی رو نمیتونم درک کنم ولی فکر میکنم اگه الان جای تو بودم ، پامیشدم و اول به خودم و ظاهرم میرسیدم ، بعد خونه زندگیمو تمیز میکردم ، سرمو با آشپزی گرم میکردم و با شوهرم زندگیمو از اول شروع میکردم و گذشته رو میریختم دور.
    خودم یه روزی تصمیم گرفتم این کارو کنم و واقعا هم موفق شدم ، البته با این تفاوت که من مجردم ، شاید به اندازه تو سختی نکشیدم ولی از لحاظ روحی خیلی داغون بودم.
    کتاب صوتی قدرت از راندا برن رو دانلود کن و گوش بده ، فوق العادست این کتاب ، قول میدم ضرر نمیکنی.
    کتاب معجزه شکرگزاری هم از این نویسنده عالیه.
    شادمانی پشت در است، در گشودن هنرست

  7. #106
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    اگر همسرت ظاهرا ترک کرده یا حداقل توی پروسه ترک تا جاهایی پیش رفته یه شانس دیگه بدی به زندگیت بد نیست
    کلا تغییر شرایط سخته
    آدم به شرایط موجود عادت می کنه

    من فکر می کنم شما خونه همسرت شرایطت بدتر از خونه پدر مادرت نیست فقط کمی طول می کشه تا عادت کنی

    از همین الان یه شروطی رو قاطعانه برای همسرت بذار
    یکیش اینکه اگر بخوای کلاسی چیزی بری یا حتی اگر بخوای بری سر کار مانع نشه

    هر مهارتی که میدونی میتونه منجر به پول بشه رو سعی کن یاد بگیری و در اون زمینه خبره بشی
    مهارتی که بتونی باهاش مستقل عمل کنی نیاز نباشه حتما خواهرت یه کار راه بندازه و شما بری اونجا کار کنی

    آرایشگری خیاطی و ...
    همشونو یاد بگیر حتی شده یه مدت شاگردی هم بکن تا خبره بشی

    اصلا یادت نره شما باید به یه استقلال نسبی برسی تا بتونی در شرایط موجود و مواردی که پیش میاد یه تصمیم منطقی بگیری بدون اینکه به وابستگیهات به دیگران فکر کنی یعنی به دلیل وابستگی مالی یه زندگی نامناسب رو نخوای تحمل کنی و همه اجازه دخالت و تصمیم گیری رو برات نداشته باشن

    هر شرط دیگه ای که داری رو هم به همسرت بگو همین اول کار
    همین حالا که داره سعی می کنه شما رو به خودش جذب کنه
    موقعیتی بهتر از این نیست

    ولی اصلا به طور مستقیم عنوان نکن که میخوای به خاطر داشتن درآمد پی این کارها بری
    بگو نمیخوام توی خونه بشینم خسته شدم
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  8. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    آنیتا123 (پنجشنبه 11 آبان 96)

  9. #107
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام دوستان
    اومدم درجریان وًعیتم بزارمتون همسرم واقعا ترک کرده و خوب شده فقط خواب و بیداریش هنوز کاملا تنظیم نشده منم میخام اینبار به دور از بچه بازی و قهر و....پشتش وایسم تا خوب بشه اما نه به این معنی که پاسوز بشم اصلا بخودشم گفتم این فرصت آخرِ....که قرهرا برم زیر نظر دکتر که باردار نشم چون تازمینیکه از زندگیم مطمئن نشم بچه نمیخام
    درباره کار هم بش گفتم گفت فعلا صبر کن منم میخوام برم کلاس لااقل مهارت های حسابداری رو یاد بگیرم واسه ورد به بازار کار در کنارشم تو خونه کار انجام بدم میخام کیف چرم درست کردن رو یاد بگیرم و خودمو سرگرم کنم تا ذهنم رو از روی همسرم بردارم
    فعلا که خداروهزار مرتبه شکر راضیم و مصرف نکرده اما نمیدونم دائمی باشه یا خیر
    بله شرایط اینجا خیلیییی بهتر از خونه پدرمه اما خب نمیتونمم بخاطر این موضوع اگه خدایی نکرده دوباره همسرم برگشت داشت پاسوزش بشم
    از اینکه تا الان همراهم بودید از همتون ممنونم
    ازتون میخام توی این فرصت مجدد تنهام نزارید و کنارم باشید
    خانوادم گفتن تا عید نوروز صبر کن و کنارش باش حتی اگر چند درصد هم خوب شد جای امیدِ
    گفتن واسه طلاق هیچوقت دیر نیست و طلاق چیز خوبی نیست ابرومون میره و.....که من با دعوا اومدم خونه خودم چون نمیخواستم فعلا برگردم خواستم بیشتر فکر کنم اما دیگه چیزیه که شده و باید بتونم خودم رو اول بسازم تا همسرمم تحت تاثیر من خوب بشه

  10. کاربر روبرو از پست مفید روناک محمدی تشکرکرده است .

    آنیتا123 (پنجشنبه 11 آبان 96)

  11. #108
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    ناراحتیم اینه که هنوز خونه فروشن نرفته که بتونیم از اینجا جابجا بشیم و مساقل بشیم ولی خب همسرم دیگه بدون من پایین نمیره و به منم نمیگه که بیا بریم فقط وقتی اومدم خونه خودم رفتیم سر پایی سلام کردیم و اومدیم که خانواده شوهرم گفتن حداقل بشیتید همسرم گفت نه میخوایم استراحت کنیم ممنون....خودشم دستمو گرفته بود ول نمیکرد که احساس تنهایی نکنم چون میدونه جقدر از جانبشون آزار دیدم...یکی دیکه شاید بگید این چه آدمیه که شوهر داره و اینجوره ولی میگم تا درست راهنمایی بشم جریان وکیلم رو بهتون گفته بودم که اون بدون هیج وجهی و انتظاری یا رابطه ای کارمو انجام میداد اما خب با من در حد پیام وارد رابطه شد تو دورات قهرم اما خیلی خط قرمز میذاشت چون مذهبیه و ۳بار منو ول کرد و گفت عذاب وجدان شوهرت رو دارم و از این حرفا که منم کلا رابطم رو قطع کردم این اواخر باز پیام میداد که اذیتم هر کاری میکنم نمیتونم خودمو ببخشم شاید من باعث بهم خوردن اون زندگی شدم چون بهتون ابراز علاقه کردم و حسم رو گفتم گفت نباید میگفتم تا بعد طلاقت و.....الانم که بهش پیام دادم برگشتم جوابم نداده ولی میدونم خیلی مشغله داره و بار اولش نیست.یکبار هم خودش با من بیرون قرار گذاشت و نیومد و تا ۲دوروز خطشو خاموش کرد گفت ببخش نتونستم بیام چون کار داشتم و نمیتونستمم عذاب وجدانش رو بیشتر این تحمل کنم که من رفتم مدارکم رو پس بگیرم ندادو مفصله
    اما کلا اینو خواستم بگم که چون من دیدم آدمه خوبیه و بدی ازش ندیده بودم و اینکه تو این دوره هرکسی کاری رو در عوض کاری انجام میده اما اون مرونده طلاقم رو که۵میلیون هزینشه خودش با هزینه خودش انجام میداد بدون اینکه حتی ازم چیزی بخواد میگفت من عوضش رو خدا بهم میده خیلی معتقد بود
    من راساش رو بخواید دلم پیشش گیر کرده همش میگم شاید جدا میشدم با اون زندگی بهتری داشتم اون سالم بود معتقد بود خانواده دار و متشخص و....نمیدونم چرا از وقتی اومدم درگیر اونه ذهنم میگم نکنه باخودش هزار تا فکر دربارم کنه؟؟؟نکنه دیگه اگه یروز میخاستم کارمو انحام بده جون کارش عالیه تو وکالت دیگه انجام نده برام وهزار تاچیز دیگه .....کلا میگم با خودم شاید موقعیت های بهتری داشتمبعد طلاقم اما داشتم فکر میکردم که من در هر صورت مجرد نیستم و این یه پوئن منفیه که میشم مطلقه و هر کسی شایدم به اسم ازدواج جلو بیاد و فقط بخواد سواستفاده کنه و من ضربه روحی بیشتری بخورم ..
    اگر عقد بودم یچیزی....و آسیبش رو هم تو دوران قهرم خوردم
    سردرگمم بهم بگید منطقی و درستش چیه تا خیالم راحت بشه.....

  12. #109
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام دوستان
    جوابم رو ندادید
    اومدم ازتون راهنمایی بگیرم چند تا سوال دارم
    من الان ۵روزه اومدم خونه شوهرم و اون مدام خوابه حتی دوروزه بهش میگم حمام برو امروز تازه گفت عصر میرم،اما هر شب ساعا ۹تا ۱۲ میزنیم بیرون روحیشم بهتر میشه فقط دیروز چون گفت گوشم درد میکنه و حالم خوب نیست اصرارش نکردم بریم ....
    سوالم اینه که تو ترک شیشه چقدر زمان میبره بخوابه؟یعنی تا جندروز خوابش اینجوریه؟ و بعد چقدر نرمال و خوب میشه؟
    من فعلا کنگره هم نمیرم که بخوام از اونا بپرسم
    تو این ۵ردز که برگشتم ازپاکیش الان مطمئنم
    فقط بعم بگید چجور میشه باید برخورد کنم؟که بتونم کمکش کنم و اینکه این خواب و بیداریش کی تنظیم میشه؟
    اگر مطلبی هست بگید بخونم اگر راهی میدونید و کسی گذرونده یا آگاهی داره راهنماییم کنه نمیخوام ایندفعه اشتباه کنم

  13. #110
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    من شخصا در مورد ترک اعتیاد و مراحلش هیچ اطلاعاتی ندارم و نمیتونم کمکت کنم
    یه سرچی توی اینترنت بکن
    یا توی همون کنگره با همسر چند نفر که این مراحل رو گذروندن دوست شو و شماره شونو بگیر و راهنمایی بگیر

    در رابطه با وکیلت هم اصلا فکر نکن که اون شخص شما رو برای یه زندگی دائم می خواسته و به هوای اون سست نشو
    دلیل اولش اینه که شما به زندگیت متعهدی و باید برای همین زندگی تا جای ممکن تلاش کنی حتی اگر گزینه مطمئنی هم وجود داشته باشه

    دومیش هم اینه که این جور پیشنهادات معمولا بعد از طلاق و برای صیغه موقت شدن مطرح میشه نه ازدواج دائم
    آیا یک صیغه موقت اینقدر ارزشمند محسوب میشه؟
    به نظر شما یک وکیل که به قول شما توی کارش هم خبره هست و احتمالا درآمد و تحصیلات مناسبی داره چرا باید با یک زن مطلقه که خانوادش هم در حد اون وکیل نیستن ازدواج دائم کنه

    اتفاقا اینکه میگید آدم معتقدی بود قضیه رو مشکوک تر می کنه چون آدمهایی که خیلی ظاهر مذهبی دارن (توجه کن ظاهر مذهبی منظورم ایمان قلبی نیست) بیشتر توی فاز این صیغه موقت و اینجور مسخره بازیها هستن

    اتفاقا وکالت خیلی هم به درد پیدا کردن اینجور کیس ها میخوره
    یک زن مطلقه بی پناه اگر ظاهر مناسبی هم داشته باشه طعمه مناسبی محسوب میشه

    لطفا گول ظاهر آدمها رو نخور
    اون وکیل اگر آدم معتقدی باشه نباید به زنی که در تعهد همسرش هست ابراز علاقه کنه و بعد هم برای اینکه نشون بده معتقده بگه من باید میذاشتم بعد از طلاق می گفتم و الان عذاب وجدان دارم یعنی خیلی حرفه ای هم حرفش رو زده و هم خودش رو آدم معتقدی نشون داده و خودشو تبرئه کرده وگرنه یک نفر آدم بالغ انقدری روی احساسش کنترل داره که بذاره ببینه اون زن طلاق می گیره یا نه بعد اصلا بهش فکر کنه چه برسه به اینکه بخواد علاقمند بشه چه برسه به اینکه بخواد ابراز علاقه هم بکنه ایشون دقیقا میدونه که باید چی بگه

    نظر شخصی من این هست
    ایشون به شما علاقه ای نداره فقط در این حد پیش خودش فکر کرده که اگه این خانم طلاق بگیره گزینه بدی برای صیغه و گذروندن یه مدت زمان نیست چون هم استقلال مالی نداره و هم ممکنه خانوادش به حد کافی حمایتش نکنن به احتمال زیاد راضی میشه نقش یه زن صیغه ای رو داشته باشه و تا وقتی که ازش خسته بشم پیشم می مونه
    هم یک سیگنال برای شما فرستاده که شما متوجه بشید یه گزینه برای بعد طلاق هست و هم بعدش گفته عذاب وجدان دارم و خودش رو معتقد و پاک و مبرا نشون داده

    در رابطه با زندگیت هم نظر من همونه که بود همه تلاشت رو برای ترک همسرت بکن ولی در عین حال به فکر یادگیری یک حرفه و داشتن پس انداز هم باش
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند
    ویرایش توسط فکور : شنبه 13 آبان 96 در ساعت 19:12

  14. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    Erica (شنبه 13 آبان 96), میس بیوتی (یکشنبه 14 آبان 96)


 
صفحه 11 از 12 نخستنخست ... 23456789101112 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اعتیاد برادر
    توسط negin_winter در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: پنجشنبه 03 اسفند 96, 02:48
  2. با اعتیاد همسرم به قلیان چگونه برخورد کنم؟
    توسط سینان در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 13:14
  3. اعتیاد شوهر خاله ام
    توسط الف-ح در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 10 آذر 91, 15:52
  4. مشکل با اعتیاد پدر دختر مورد علاقه ام(کمکم کنین)
    توسط pesare_baran در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 07 آذر 91, 12:38

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.