تشکرشده 3,095 در 1,314 پست
میشل (پنجشنبه 24 خرداد 97)
تشکرشده 3,095 در 1,314 پست
سلام.
من یه چیزی رو فهمیدم اینکه افسردگیم واقعا خیلی شدیده و اگر بخوام ازدواج کنم، طرف مقابلم حتما بدبخت میشه. فرقی هم نداره کی باشه و چطور آدمی باشه. مساله اصلی آینه که من به درد ازدواج نمیخورم.
تا حالا خیلی سعی کردم افسردگیم رو درمان کنم. ولی نشده.
بعد از این هم فکر نکنم موفق بشم.
خانواده من، هممون افسرده ایم. هممون.
ازدواج نکنم بهتر. حداقل کسی رو بدبخت نمیکنم
تشکرشده 6,060 در 1,481 پست
سلام دختر خوب.
اهل فیلم دیدن هستی؟
این دو تا فیلم رو دیدی؟
A beautiful mind
و
The theory of everything
تشکرشده 3,095 در 1,314 پست
سلام.
اهل فیلم دیدن، مطالعه، نوشتن و خیلی چیزها بودم. ولی چند ساله نه دیگه.
ذهن زیبا رو دیدم. اسکیزوفرنی داشت ولی نوبل برد. اما به نظر من نوبل گرفتنه چیز خاصی نبود. بهتره بگیرم اسکیزوفرنی داشت ولی عشقی توی زندگیش داشت.
فیلم دوم رو ندیده ام.
تشکرشده 6,060 در 1,481 پست
می دونی pooh جان، تو همه زندگیت رو گره زدی به عشق و فکر میکنی عشق معجزه میکنه، در صورتی که تو باید معجزه کنی تا عشق پیدا بشه و ازش لذت ببری.
به نظر من به توصیه میشل مبنی بر رفتار درمانی عمل کن. نتایج قشنگی میگیری.
Pooh (سه شنبه 29 خرداد 97), tavalode arezoo (یکشنبه 27 خرداد 97)
تشکرشده 3,095 در 1,314 پست
دیگه برام فرقی نداره. چه من معجزه کنم چه اون، من دیگه عطاش رو به لقاش بخشیدم.
حتی اعتماد به خدا رو. و حتی تصور وجود خدا رو.
تشکرشده 3,095 در 1,314 پست
سلام.
خیلی مسخرست ولی به طرز عجیبی دیروز تا حالا حس میکنم اشتباه کردم رد کردم.
hamed-kr (دوشنبه 28 خرداد 97)
تشکرشده 3,095 در 1,314 پست
سلام.
معرف باز زنگ زده و گفته که اونها مایل به ادامه آشنایی هستند و خیلی برای پوه و خانواده شما احترام قایل هستند. مامان گفته باید ببینم خود پوه نظرش چیه.
خودم نمیدونم واقعا چی کار کنم. از یه طرف روحیم شدید ریخته به هم.
از طرفی واقعا نمیفهمم چقدر با خودم روراستم. نمیفهمم از شدت اضطراب و ترس وارد شدن جدی به مقوله ازدواجه که دنبال ایراد میگردم تا بهونه و دلیل برای خودم بسازم که از زیرش در برم؟ یا واقعا با خود شخص مشکل دارم؟
چون مثلا برای قضیه پسرخالم هم، تا مرحله آزمایش خون هم پیش رفتم ولی یه چیزی که خیلی تاثیر گذاشت روم و باعث شد دیگه تسلیم مخالفتها بشم و برخلاف علاقه ای که داشتم بهش، جواب منفی بدم، ترس از روبرو شدن با مسائل جنسی بود به خاطر کمبود عتماد به نفسم در مورد ظاهرم. یعنی همش میترسیدم وای نکنه بعدا ازم خوشش نیاد.
یا کلا یه کاری رو پیش میرم تا مرحله آخر، دقیقا توی مرحله آخر که وقت نتیجه رسیدن اون کاره، یهو احساس ناتوانی و نرس و اضطراب بهم دست میده و کلا بی خیالش میشم و خودم رو توجیه میکنم که چیز مهمی نبوده و ارزش تلاش نداشته.
این حالت رو تا قبل از قضیه پسرخالم اصلا نداشتم. در اون قضیه هم فقط ترس از همون پسندیده نشدن داشتم. ولی ترس های دیگه ای نداشتم.
اما میتونم بگم بعد از ازدواجش یکدفعه شدید حس ناتوانی و به دردنخور بودن پیدا کردم. و به مرور توی این سالها گسترده تر شده و واگیر پیدا کرده به خیلی چیزها توی زندگیم. مثلا همین آزمون دکتری.از 5 کد رشته ای که زده بودم،4 تاش رو مصاحبه آوردم. تا اینجاش رو اومده ام. ولی الان برای مصاحبه ها چنان وحشتی دارم که دو تاش رو نرفتم. و برای دو تای دیگش هم حس ترس و فرار دارم.
الان هم واقعا نمیتونم تشخیص بدم واقعا اضطرابمه که باعث واکنشهام و ایرادگیریهام میشه، یا واقعا مشکل دارم با خصوصیات این آقا.
خودم رو قاتی کرده ام. خیلی مسخره است. ولی هم دلم رابطه عاطفی میخواد هم پذیرش تحول توی زندگیم و خارج شدن از شرایط امن الان که بالاخره بهش عادت دارم، برام فوق العاده استرس زاست.
میترسم قبول کنم آشنایی بیشتر رو. ولی بعدش باز نتونم و اونوقت عذاب وجدان میگیرم که طرفم رو بازی داده ام.
از طرفی هم میترسم فرصتی باشه که از دست بره به خاطر این اضطرابها و ترسو بودنهام.
از طرفی هم واقعا نمیدونم این کناره گیری هام در مسائل به خاطر بی علاقگیم به اون مسائله. یا از اضطراب.
چون مثلا پارسال سر اون خواستگار، حس علاقه داشتم و اصلا هم ترس نداشتم و اتفاقا انکیزه و شهامت بهم داده بود حسی که داشتم.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
فرشته مهربان، الان واقعا نمیتونم تشخیص بدم وضعیت خودم رو و حتی صادق بودن با خودم هم برام سخته. نمیفهمم خودم رو.
از طرفی هم گفته بودید اگر باز مطرح شد نکاتی هست که بهم میگید.
البته میدونم حل مساله ام با خودم، اولویت داره بر حل مساله ام با این آقا.
میشه راهنماییم کنید؟
توی این مقطع بهترین جوابی که به درخواست آشنایی بیشتر اونها میشه داد چیه؟
ویرایش توسط Pooh : دوشنبه 28 خرداد 97 در ساعت 21:44
hamed-kr (دوشنبه 28 خرداد 97)
تشکرشده 3,095 در 1,314 پست
راستی یه سوال داشتم. همه ی اعضای قهوه ای، به مشاوره های تخصصی همدیگه دسترسی دارن؟ یا مشاوره تخصصی رو فقط کارشناسا میبینن؟
تشکرشده 1,236 در 375 پست
سلام
به خودتون قوت قلب بدین ، خودتون رو آروم کنین ، البته این چیزایی که من می نویسم نظر تخصصی نیست بیشتر یه همفکری هست.
از نظر مایی که از بیرون موضوع شما رو دنبال کردیم شما در مجموع با معیار های درستی رابطه مدیریت می کردین ،این مهمه ، چون وقتی موضوع قابل دفاع هست که دارای چارچوب درستی باشه و شما فارغ از نوسان شدید احساسات تون در مجموع تونستین خوب رفتار کنین.
و اما مسئله صادق بودن با خودتون و همین طور رفتار صادقانه با دیگران و این که آدم باید رویکردش باهاش چه جوری باشه
اینی که می نویسم نظر من هست حالا شاید باید چکش خوری بیشتری هم بشه.
بذارید از یه بعد دیگه به مسئله نگاه کنیم ،در واقع بذارید این حالی که با کلمه عدم صداقت توصیفش می کنیم رو ببنیم چی هست و ریشه اش چیه
یه نوع عدم صداقت این هست که طرف اصلا با خودش روراست نیست و نیتش بر این هست که خودش رو فریب بده ، در واقع این آدم برای برآورده کردن نیاز های سطحی اش حاضره هر نوع توجیهی بتراشه حتی اگر در
مخالفت صریح یه موضوع عقلانی باشه که برای خودش هم روشن شده ،یکی از خصلت های این آدم های این هست هیچ رجوعی به خودشون و قضاوت کردن در مورد رفتار خودشون ندارن و خودشون براشون خیلی غلو شده
است،نمی خوام خیلی در مورد این نوع عدم صداقت با شما صحبت کنم چون اصلا به نظرم شما جزء این دسته نیستین.
این نوع دومی که شاید در کلام به عدم صداقت توصیف میشه -ولی به نظرم من باید با کلام دیگری توصیف بشه- به این واقعیت برمی گرده که انسان -جز یه استثنائاتی -ذاتا دارای وجود متعارض و سطوح مختلفی از نیاز ها و
ادراک ها هست ، بعضی از این ادراکات یا نیاز ها ممکن هست به یه شکل مبهم و غیر قابل توصیف برای شخص ظهور و بروز داشته باشه که خودش چالش رو هم جدی تر می کنه، حالا وقتی آدم نتونه در رجوع به خودش جای
درست این سطوح مختلف رو بشناسه و از طرفی مهارت و نوع تفکر و رویکرد درستی نسبت به اونها درون خودش نداشته باشه دچار سردرگمی میشه که می تونه خیلی هم اذیت کننده باشه.
پس نیت شما بر صداقت با خودتون هست ولی به قول خودتون ، خودتون رو نمی فهمین .
به هر حال اول این که تعارض داشتن رو حق طبیعی خودتون بدونین و از داشتنش احساس ناامیدی و ضعف نکنین و دوم این که رویکرد و نوع مواجهه با اون چه جور باشه رو با شرح بیشتری سعی می کنم -در مورد زمانش قول نمی دم-
ولی به طور اجمال بخوام بگم مهمترینش این هست که کاری رو که می فهمید درست هست رو انجام بدین -با شجاعت -و اگر عنصر توکل هم بتونه توش بیاد که خیلی عالی میشه اگر هم نشد اشکالی نداره- و در اون استقامت
داشته باشین .
دو تا توصیه
اگر می تونین اکانت رو ارتقا بدین تا بتونین توی تالار از در مورد این آقا مشاوره قابل اتکا تری بگیرین و یکی از مزیت های دیگه اش این هست که نیاز نیست بین نظرات مختلف و گاها متناقض بخواین خودتون تکلیف خودتون رو مشخص کنین -اگر گرفتین یادتون نره که جزییات پرداخت تون رو اطلاع بدین تا زودتر اکانت شما رو فعال کنن-
کتاب کوچولوی زیر رو هم اگر تونستین تهیه کنین و بخونین:
http://iranbuybook.com/book-creatorid=109551
موفق باشین.
Pooh (سه شنبه 29 خرداد 97)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)