به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 10 از 13 نخستنخست 12345678910111213 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 126
  1. #91
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    آقا امیر
    خواهشا نامه رو بهش ندین.

    بعد توضیحات رو می نویسیم خدمتتون.

  2. 2 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Amir A (سه شنبه 10 بهمن 96), paiize (چهارشنبه 11 بهمن 96)

  3. #92
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    فکر میکردم راه اولم از همه نرم تره!! میگین وحشتناکه.
    من دقیقا تو حالتی هستم که باید برم کتاب بخونم ببینم بعد از سلام چه بگویم!
    تازه این کاملا صحبت کردن نرم و مهربون منه که اصلا فقط تو نامه میتونم این حد نرم بنویسم! موقع صحبت کردن که اینجوری نمیگم. اینم بده دیگه هیچی پس خیلی صبرش زیاده منو تا الان تحمل کرده
    من نمیتونم هیچ وقت تو نامه یا حضوری بهش بگم که از گریه ش احساس ناتوانی میکنم. اصلا نمیتونم اونجوری که اینجا میگم به خودشم بگم. اصلا نمیتونم از کلمه ناتوانی برای خودم جلوش استفاده کنم!
    همونجایی که فکر میکنم دقیقا دارم درست رفتار میکنم خرابه. اصلا نفهمیدم کجاش هیجانیه کجاش دستوریه این که عند لطافت بود دیگه

  4. کاربر روبرو از پست مفید Amir A تشکرکرده است .

    گیسو کمند (چهارشنبه 11 بهمن 96)

  5. #93
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بجای تغییر هم میتونید بگید تکامل که البته با خودش تغییر به وجود میاره
    برای اینکه همسرتون شما رو دوست داشته باشه و در نتیجه حرفاتون قبول کنه
    باید والد درون شما با کودک درون ایشون یک رابطه برقرار کنه
    میتونید توی اینترنت سرچ کنید ببینید چگونه با کودک درون افراد میشه رابطه بر قرار کرد
    کودک هیجانی که دوست داره شاید خیلی کارها بکنه وچگونه میشه برخورد باهاش کرد

    موفق باشی دوست خوبم

  6. 3 کاربر از پست مفید خادم رضا تشکرکرده اند .

    Amir A (چهارشنبه 11 بهمن 96), paiize (چهارشنبه 11 بهمن 96), گیسو کمند (چهارشنبه 11 بهمن 96)

  7. #94
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام

    پیشنهاد من اینه:

    قرمزها کلا حذف بشه. آبی ها اضافه بشه.


    بعدشم براش نوشتم که همونطور که من الان دارم برای بهتر رفتار کردنم مشاوره میرم کتاب و مقاله میخونم سخنرانی گوش میدم و روزی چندساعت فکرم مشغول رابطمونه از اونم انتظار دارم که به ایرادهای خودش فکر کنه و برای بهود رفتارش یه تلاشی بکنه.


    با توجه به گارد منفی خانمتون به ایراد بهتره بگید برای بهتر شدن رابطه تون اونم تلاش کنه و سعی کنه شما و خواسته های شما رو بشناسه تا کمتر دچار مشکل بشین واصلا نگید اون ایراد داره و ....


    ازش پرسیدم که اصلا متوجه شده دیگه تقریبا هیچ فحشی نمیدم یا نه؟ براش نوشتم که دلم نمیخواد انقدر اختلاف و دعوا تو رابطه مون باشه و درسته خیلی نتونستم بهش نشون بدم ولی از گریه هاش واقعا ناراحت میشم و میخوام دختر خندون همیشگی رو ببینم.

    و اینکه اگر که میخوام ایرادهاشو
    (یه سری مسائل حل بشه، نه ایرداهای اون؛ اختلافاتمون)
    قبل از عروسی درست کنه به خاطر خودشه چون اگر خیلی عصبانی بشم (حالت تهدید داره!!) ممکنه خودش اذیت بشه و من نمیخوام هیچ وقت ناراحتیشو ببینم.
    بعدم براش نوشتم که سه تا راه جلوش داره که آزاده هرکدومو دوست داره انتخاب کنه:
    1- از این به بعد هرچی من میگم بی چون و چرا گوش میده و منم هرکاری ازم بخواد براش میکنم و جز عشق و مهربونی از من نمیبینه. و اینکه من خودم هرچی لازم باشه یاد میگیرم و به اونم یاد میدم و لازم نیست کار سختی انجام بده.
    2- دوست نداره به حرف من باشه ولی قبول میکنه ایراد داره که براش وقت میگیرم و میفرستمش هر هفته مشاوره و من باید تغییر کردنشو توی این ده هفته باقیمونده تا عروسی ببینم وگرنه بعد عروسی هم باید ادامه بده جلساتو تا زمانی که من تشخیص بدم دیگه لازم نیست بره.
    3- نه قبول میکنه به حرفم گوش کنه و نه حاضره بره مشاوره که منم با وجود علاقه زیادی که بهش دارم و خودش میدونه ولی نمیتونم با این شرایط باهاش یه جا زندگی کنم چون نمیخوام بهش آسییی بزنم بعد عروسی پیش برادرم میمونم و فقط هروقت دلش خیلی تنگ بشه میرم پیشش و البته امنیت و رفاهش چه پیشش باشم چه نباشم کاملا تامین میشه.
    آخرم براش نوشتم که به عنوان راهنمایی فکر میکنم راه اول براش آسون ترین راهه و انتخاب بهتریه براش ولی اگر مورد دو یا حتی سه رو هم انتخاب کنه من به انتخابش احترام میذارم.

    کلا حذف بشه

    فقط ازش بپرسید که به نظر اون باید چی کار کنید که دعواهاتون کمتر بشه؟ پیشنهادش چیه؟ راهکارش واسه اینکه شما کمتر عصبانی بشید چیه؟
    چی کار کنیم که مجبور نباشیم به هم دروغ بگیم؟
    چی کار کنیم که هم من و هم تو از زندگی مون راضی باشیم؟ مثال بزنید که من خواسته تو واسم مهم بوده و مدت هاست به سلیقه تو لباس می پوشم، تو حاضری بجز محبت کلامی چطور به خواسته های من اهمیت بدی و دوست داشتنت رو نشون بدی؟
    بپرسید حاضره چه فداکاری های بکنه تا شما خوشحال بشید؟ حاضره کتاب بخونه؟ سخنرانی گوش بده؛ مشاوره بیاد، تا شناختش از شما بیشتر بشه و آسون تر بتونید با هم زندگی کنید؟


    تهشم باز بهش ابراز علاقه کردم و ازش خواستم فکر کنه
    و تصمیمشو بهم بگه ولی نوشتم لازم نیست عجله کنه و حتی بعدا اگه نظرش عوض بشه میتونه اگه مثلا مورد سه رو انتخاب کرد به مورد یک یا دو تغییرش بده ولی برعکسش نمیشه دیگه و نامه رو هم قایم کنه کسی پیدا نکنه.

    تهش هم بهش بگید دوست دارید جواب نامه رو سرفرصت و با حوصله واستون بنویسه و به حرفاتون و آینده فکر کنه و منتظر پیشنهادهای خوبش هستین.

  8. 7 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Amir A (چهارشنبه 11 بهمن 96), Erica (چهارشنبه 11 بهمن 96), Fariba.89 (چهارشنبه 11 بهمن 96), mercedes62 (پنجشنبه 12 بهمن 96), paiize (چهارشنبه 11 بهمن 96), tavalode arezoo (چهارشنبه 11 بهمن 96), گیسو کمند (چهارشنبه 11 بهمن 96)

  9. #95
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام
    چقد دوستان راهنمایی های خوبی داشتن، سایشون در همدردی مستدام باشه .

    امیر خان ، چرا اینهمه دارید تقلا می کنید !
    میدونید دارید خلاف جهت شنا می کنید ، دارید خسته میشید ، دریا زده میشید ، آدم از یه چیزی آسیب ببینه دیگه نمیره سمتش . و این تلاش برای شما عین مسمویته .
    نشون به اون نشونی که منه عاشق قارچ وقتی با قارچ مسموم شدم حالا از بوش هم فرار می کنم.

    شما و همسرتون همدیگه رو دوست دارید و قراره انشاالله سالها کنار هم زندگی کنید .

    ایشون با توجه به تربیتی که داشته ، دغدغه خاصی توی زندگیشون نبوده که بخواد پخته باشه ، پس رفتارهاشون خام هست .
    بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
    صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی
    این دغدغه نداشتنه دست خودش و به انتخاب خودش نبوده .
    شما مسئولیت پذیر ترید ، کاملا مردونه هستید (عالیه ) ، نه به اختیار خودتون که به جبر اینطور تربیت شدید .

    گاهی کلید رو که خیلی هم جلوی چشممونه نمیبینیم ، کلید رابطه شما هم عنصر زمان هست. تا همسرتون وارد سفر زندگی بشه فراز و فرودها رو تجربه کنه
    زمین بخوره بلند بشه و انشاالله پخته شه .
    به همدیگه زمان بدید ، که ایشون شمارو کشف کنن (امیر با همه رحم و مروتی که داره کنار خشم و جذبه اش )
    و شما هم شاهد بلوغ و رشد ایشون باشید ،

    امیر خان
    این بلوغ در همسرتون الان اتفاق نمی افته ، حتی اگر ایشون بخواهند هم نمیشه نمیتونه هضم کنه در توان ایشون نیست .

    به جای این تلاش اینهمه تقلا، فسلفه چینی که آیا وابسته است یا دلبسته است یا عاشقه یا فقط دوست داره یا....
    همینی که هست رو همینی که عاشقش شدید رو بپذیرید و از بودن کنارش لذت ببرید ،
    من خودم هنوز نمیدونم عاشق خانوادمم یا وابستشونم یا دلبستشونم یا پیش مرگشونم یا ....

    پست بعدی رو اگه دوست داشتید بخونید.....
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !


    ویرایش توسط گیسو کمند : چهارشنبه 11 بهمن 96 در ساعت 13:39

  10. 6 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    Amir A (چهارشنبه 11 بهمن 96), Fariba.89 (چهارشنبه 11 بهمن 96), mercedes62 (پنجشنبه 12 بهمن 96), paiize (چهارشنبه 11 بهمن 96), میس بیوتی (چهارشنبه 11 بهمن 96), صبا_2009 (چهارشنبه 11 بهمن 96)

  11. #96
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    45,048
    سطح
    100
    Points: 45,048, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,996

    تشکرشده 6,481 در 1,467 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    0
    Array
    آقاامیرنامه به دلیل اینکه لحن شما مشخص نیست واسه خانمتون بایدخیلی مراقب باشید.
    بایدونبایدزیادتوی نامه تون هست.میشه حدس زدچه رفتاری هم توی واقعیت داریدکه ازتظرشماخوب وعادیه اماازنظرخانم تون نه!
    اینونمیگم که خدایی نکرده فکرکنیدشماپرازایرادهستید نه...شماطرزفکروهمونطورکه دوستان اشاره کردن فرهنگ متفاوتی دارید.
    راستش من به خانمتون حق میدم باشماسرلج بیفته!!چون تحکم وامرونهی زیادتوی گفتارتون هست وهرکسی روکه باشه ترغیب میکنه به لجبازی وسرپیچی!اینومیگم که بدونیدباخوش زبونی زودتربه نتیجه میرسیدتاباامرونهی.
    ببنیداطاعت ازمرد واجبه اینوهمه میدونن امامردهم بایدتوی خواسته هاش وانتظارهاتش همه چی رولحاظ کنه،حساسیتهای خانمتون،مواردموردعلاقه اش یابرعکس و...
    شمابااین امرونهی کردنهای مداوم خانمتون روجری ترمیکنید.
    پیشنهادمن اینه که اول بزاریدخودش به وضوح ببینه که داریدتلاش مکنید واسه اصلاح وبه قول دوستمون تکامل.
    واسش بنویسید که هیچ آدمی کامل نیست ومن هم دارم تلاش میکنم که نقص هاموبرطرف کنم واسه یه رابطه عالی.وبعدبنویسیداگه این تلاش هادوطرفه باشه وبهم کمک کنیم زودترنتیجه میگیریم.نظرت چیه؟
    پیشنهادصباجان خیلی خوبه اینکه درموردهمه مواردازخودش نظرخواهی کنید تامجبوربشه فکرکنه

    درموردگریه کردنش خوب نوشتیدکه احساس ناتوانی مکنیداتفاقا ازاحساساتتون بهش بگیدخیلی راحت!وقتی بدونه که داره بااین کارهاش چکارمیکنه باهاتون زودترپخته ترمیشه!

    آقاامیرهمینکنه تعیین کنید یااین راه یااون راه یامثلا راه برگشتی نیست دیگه یا اندازه ووقت واین چیزها روتعیین کردین نشون دهنده جملات دستوریه ونشون میده شما خوب نتونستید کنترل احساس کنید ویه نامه هیجانی نوشتیدکه دوست دارید همونهایی بشه که میخواید!!!
    بهتره بازهم بیشترراجع به خصوصیات واحساسات خانمهامطالعه کنید.سخته اماشدنیه.
    موفق باشید
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  12. 5 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Amir A (چهارشنبه 11 بهمن 96), Fariba.89 (چهارشنبه 11 بهمن 96), mercedes62 (پنجشنبه 12 بهمن 96), گیسو کمند (چهارشنبه 11 بهمن 96), صبا_2009 (چهارشنبه 11 بهمن 96)

  13. #97
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    ببینید من نمیخوام بگم همسرتون ایراد نداره قطعا گل بی عیب خداست ،
    و قطعا باید هر کسی تلاش کنه که یاد بگیره ، خودخواه نباشه .

    اما امیر خان چرا الان مسئولیت پذیره ؟ آیا براش تلاش خاصی انجام دادید ؟ از کسی قول گرفتید ؟

    توی صندلی داغ همدردی یه سوالی بود که من از اکثر دوستان میپرسیدم ،
    اینکه دوست دارید زمان به عقب برگرده ؟ و همه فرهیخته ها پاسخ میدادن خیر ، چرا ؟ چون اگه اون سختی هایی که کشیدن نبود ، این فرهیخته الانی که هستن نبودن .
    یعنی اون سختی و اون ضربه ای که خوردن حتی دستاورد و تجربه ای که براشون داشته انقد ارزشمنده که راضی هستن ، به اون سختیه راضی هستن.

    من اگه 5سال پیش خودمو نقد کنم ، یه طومار ابله بودم اتفاقا دوست داشتنی هم نبودم ، ولی به جبر که در مشکلات افتادم مجبور بودم و باید یاد میگرفتم .

    یعنی خارج ازینکه یکسری خلقیات ژنتیکیه مثل خساست ، تنبلی ، دل رحمی یا خونسردی و.. که البته میتونه تغییر کنه ،
    خیلی خلقیات به خاطر سبک زندگیه . سبک زندگی که جبر بوده :

    چون می نگرم به کار عالم بهتر هر مساله چند وجه دارد در بر
    از منظر شعر آه بیچاره درخت از منظر جبر آه بیچاره تبر

    اینو بپذیرید که وقتی یادش میره پالتوشو برداره ، نمیدونه عذرخواهی کنه یا اگه وقتی مشکلی پیش اومد نتونست مدیریت کنه کمتر حرص بخورید .

    حالا شما باید چیکار کنید:
    وقتی کسی چیزی رو بلد نیست ، 2حالت داره یا میره مثلا یاد بگیره گمراهش میکنن و غلط و غلوط یادش میدن (مثلا اون خانوم آرایشگر )، یا اینکه فضایی فراهم میشه و درست یاد میگیره .
    حالا شما سعی کنید فضایی فراهم بشه که ایشون آموزش درست ببینن ، یعنی پخته بشن .
    اولین قدمش هم همین مطالب بالاست و تقلا نکردن و لذت بردن و پذیرفتن و زمان و روال عادی .

    شما اومدید اینجا ، اینجا یه فضای درسته (برای کسی که اومده یاد بگیره) ، همسرتون چیکار کنه ؟

    ** یه نکته دیگه اینکه یه جمله از دکتر شیری مینویسم:
    اکثر کسانی که با شما نزدیکی فلسفی دارند ، برای گفتگوهای سنگین فکری خوبند ، ولی برای "رابطه عاطفی" سخت اند و معمولا به درد ازدواج نمی خورند .

    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  14. 4 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    Amir A (چهارشنبه 11 بهمن 96), mercedes62 (پنجشنبه 12 بهمن 96), paiize (چهارشنبه 11 بهمن 96), صبا_2009 (چهارشنبه 11 بهمن 96)

  15. #98
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    ممنون از راهنماییتون.
    نامه رو اصلاح کردم فردا میدم بهش. خیلی متشکرم از راهنمایی کاملتون صبا خانم. خیلی زحمت کشیدین ویرایش کردین.


    ممنونم خانم گیسو کمند. درست میفرمایین خیلی راهنمایی های خوبی دوستان اینجا به من ارائه دادن. قابل مقایسه با جلسات مشاوره حضوری و خودآموزی های خودم نبوده اصلا. فکر نمیکنم اگه فروم دیگه ای هم میرفتم این حد کارآمد میشد برام.


    دلیل تقلای زیاد الان من واقعیت دوتا مسئله هست... یکی اینکه من تا دو سه ماه پیش طرز فکر کاملا متفاوتی داشتم. با عرض شرمندگی از کلیه خانمها، من کتک زدن زن رو اصلا چیز خیلی بدی نمیدونستم خوب هم نمیدونستم ولی فکر میکردم تو زندگی مشترک ممکنه پیش بیاد و غیرطبیعی نیست... نه اینکه به صورت روتین و همیشگی و به سبک پدرم ولی فکر میکردم اگه حرف و تشر اثر نکنه راه بعدی ناچارا همینه.... اطرافم این مسئله کلا یه چیز خیلی عادی بوده. مادر خودم هم هیچ وقت دنبال قهر نرفت اعتراض نکرد و من همینو دیده بودم.... ولی نمیخواستم اصلا تو عقد این اتفاق بیفته و قصدم این بود کم کم با سبک زندگی من آشنا بشه ولی بعد که دیدم خانمم به خاطر یه کتکی که تازه اصلا قدرت و شدت زیادیم نداشت اونجوری ترسید و قهر کرد و ناراحت شد و اینجا هم اومدم دیدم خانمها میگن این بدترین کار در حق یه زنه و خیلی حرفای دیگه، هم حس میکنم دچار یه تغییر و تحول فکری شدم هم واقعا دچار وحشت شدم.
    برای اینکه فکر میکنم من چطوری میتونم تفکری که سی سال باهاش زندگی کردمو توی چند ماه عوض کنم؟
    و اینکه عذابی که به خانمم تحمیل شد برای من عذاب وجدان زیادی آورد طوری که هی با گذشت زمان بیشتر هم شد نه اینکه حل بشه برام. اینه که هنوز نتونستم برگردم به زمان قبل این اتفاق اونم نتونسته به نظرم هرچند به ظاهر حل شده براش ولی اگه حل بود که انقدر گریه نمیکرد.... هنوز که هنوزه وقتی گریه میکنه یاد گریه اون شبش می افتم و به خودم لعن و نفرین میگم که چرا همچین کاری کردم. بعد دو ماه هنوز وقتی یکم تن صدام میره بالا و دعواش میکنم قشنگ میبینم که میلرزه و فکر میکنم میترسه که دوباره بزنمش.
    من نمیخوام زنم ازم بترسه یا منو تهدید کنه که اگه بزنمش میره سراغ باباش. من نمیخوام زنم از دست من بره به کسی دیگه پناه ببره!! این خیلی واسم گرونه حتی حرفشو هم که میزنه برام سنگینه چه برسه واقعا بخواد همچین کاری کنه! من میخوام خودم تکیه گاهش باشم! و نمیتونم صبر بکنم مثلا پنج سال دیگه منو تکیه گاه خودش حساب کنه!


    از طرف دیگه دلیل دوم تقلای من رفتارهای خانمم هست که کاملا محرک اعصاب من هستن و من رو نگران میکنه با این رفتارها باهاش یه جا زندگی کنم و میگم خب الان من هفته ای چندبار میبینمش ولی بهرحال اگه یه شب اعصاب نداشته باشم میتونم بپیچونمش و نرم و کلا یه خلوتی برای خودم دارم که اعصابمو آروم کنم ولی بعد عروسی چی کار کنم؟؟؟ یه جا دست برادرم یه جا دست زنم فکر میکنم یه جا هم برای خودم میخوام.... به این فکر میکنم که این دختر که یه کار ساده رو نمیتونه درست انجام بده که زبونم مو دراورده انقدر گفتم به من قبل بیرون رفتن خبر بده و وقتی من بهش زنگ میزنم صدای بوق ماشینو دارم میشنوم و باز میگه من خونه م دارم لاک میزنم دستم بنده خودم زنگ میزنم!!! فکر میکنم من میتونم از این دختر انتظار داشته باشم کارهای خونه مو انجام بده واقعا؟؟ میتونم یه روز جمعه بهش بگم دو ساعت سر و صدا و شیطونی نکنه بذاره من بخوابم؟ اینکه پنج دقیقه گوشی من بدون رمز دستش بیفته شروع میکنه اسم های دفترچه تلفن منو جابجا سیو کردن که منو اذیت کنه.


    به این دلایله که من کمی عجله دارم مسائلی که باید رو هردو زودتر یاد بگیریم وگرنه حرف شما کاملا متین و منطقی هست که تغییر حقیقی من و خانمم هردو زمان نیاز داره. من خودمم نتونستم همه اون دید جدیدی که پیدا کردم رو هنوز کامل درک و هضم کنم. شده یه حرفی رو اینجا سه چهار بار خوندم تا دیگه عصبیم نکنه و بتونم بپذیرمش. خانمم که هنوز شروع هم نکرده!
    از خدامه همه چیزو بسپرم دست زمان الانم بگیرم بخوابم جای اینکه مجبور باشم تو خستگی بشینم مطالب کسل کننده روانشناسی بخونم که اصلا با روحیه و مذاق من جور هم نیست.


    بحث پذیرش رو هم قبول دارم من واقعا همین دختری که هست رو هم شدید دوست دارم و نمیخوام تغییر کنه که مثلا بیشتر دوستش داشته باشم!! فقط با توجه به اتفاقی که افتاد و واکنشش نگران آینده هستم که اگر هیچ تغییری اصلا ایجاد نشه مشکلات زیادی بعد از عروسی پیش بیاد. منظورم از تغییر هم برای اونه هم خودم.
    درست میگین باید محیط آموزش درست رو فراهم کنم براش. تو فکرش هستم که اگر خودش پیشنهاد مشاوره نداد براش کتاب بگیرم و مقاله و مطلب بدم دستش بخونه. ولی اینکه جلوی آموزش های غلط دیگرانو بگیرم از توانم خارج شده متاسفانه و راه اثربخشی براش پیدا نکردم فعلا.


    جمله ای که از دکتر شیری نقل قول کردین برای من خیلی امیدوارکننده میشه اگر برعکسشم صادق باشه یعنی دو نفر که نمیتونن اصلا با هم حرف فلسفی بزنن رابطه عاطفی خوبی داشته باشن! من همیشه تجسم میکنم که دنیای خانمم خیلی معصومانه و صورتیه ولی دنیای من سیاهه و خشن. نه من میتونم دنیای اونو خوب درک کنم نه اون دنیای منو. اون هنوز عروسک نگه میداره و به منم گیر میده براش بخرم. دقت کردم حتی از عروسک کادو گرفتن بیشتر ذوق میکنه و جیغ میزنه ولی براش طلا میگیرم آرومه و زیاد هیجان نشون نمیده!
    درست میگین جبر خودش یه معلمه. من اگه اینجوری نمیشدم زیر دست و پای همون آدمایی که میشناختم خیلی سال پیش له میشدم. مجبور بودم سخت باشم گاهی بی رحم باشم. اینا روی من مونده و جزیی از من شده. من نمیتونستم از دیگران خواهش کنم که به برادرم کاری نداشته باشن مجبور بودم تحکمی و با تهدید حرف بزنم این مدل حرف زدن روی من مونده.
    دقیقا برای همین فکر میکنم که مثلا اگه خانمم مادر بشه شاید یکم به خودش بیاد و مسئولیت پذیر بشه. بخاطر جبر. جدای از بحث غریزه مادری. البته اینو واقعا مطمئن نیستم و اینجا هم میگن اینطوری نمیشه ولی من دلم خوشه حالا به این مسئله یکم.


    ممنونم خانم پاییزه
    من ننوشتم براش که از گریه کردنش احساس ضعف و ناتوانی میکنم. براش نوشتم عصبانیت من از گریه ش از دست خودمه نه از دست اون همین. برای اینکه وقتی گریه میکرد ناراحت میشد که من ازش فاصله میگیرم و فکر میکرد من اونو فقط برای وقت شادی و خوشی میخوام منم مجبور شدم بهش بگم که از گریه عصبانی میشم اونم فکر میکرد من از دست اون عصبانی میشم و از وقتی اینو فهمیده هی وسط گریه ش میگه ازم عصبانی نشو دست خودم نیست! یکی از دوستان نوشته بود بگو احساس ناتوانی میکنی تو گریه هاش منم گفتم نمیتونم متاسفانه از این واژه استفاده کنم. نمیتونم جلوش ابراز ضعف و ناتوانی و نیاز و فلاکت و بدبختی بکنم.
    من واقعا قصد باید و نباید کردن تو نامه م نداشتم و برعکس سعی کردم خیلی دوستانه و مهربون باهاش حرف بزنم! لحن همون نامه اولم هم از صحبت کردن معمولیم بهتر بود باهاش.
    قصد من خوش زبونیه فقط نمیدونم چرا یه جور دیگه برداشت میشه.
    چشم بیشتر مطالعه میکنم. هنوز خیلی کار دارم میدونم.


    تشکر آقا امید عزیز. اگر لینکی در این زمینه دارین که چطوری میشه با کودک درون دیگران رابطه برقرار کرد ممنون میشم برام بذاری. خودم سرچ کردم ولی راجع به ارتباط با کودک درون خود نوشته هرچی که دیدم.

  16. 2 کاربر از پست مفید Amir A تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (پنجشنبه 12 بهمن 96), صبا_2009 (پنجشنبه 12 بهمن 96)

  17. #99
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    ماشااله چقد وقت گذاشتید ، من به شخصه وقتی یه موضوعی رو مطرح میکنم که طرف مقابل مجبور میشه بخاطر توجیه و توضیح بهم یک عالمه توضیح بده و وقت بذاره ، عذاب وجدان می گیرم.
    بنابراین ازتون خواهش می کنم اینهمه وقت نذارید و زحمت نکشید ، پیش خودتون تحلیل کنید و اگر سوال بود یا راهنمایی بنویسید .
    ز خدامه همه چیزو بسپرم دست زمان الانم بگیرم بخوابم جای اینکه مجبور باشم تو خستگی بشینم مطالب کسل کننده روانشناسی بخونم که اصلا با روحیه و مذاق من جور هم نیست.
    بحث پذیرش رو هم قبول دارم من واقعا همین دختری که هست رو هم شدید دوست دارم و نمیخوام تغییر کنه که مثلا بیشتر دوستش داشته باشم!! فقط با توجه به اتفاقی که افتاد و واکنشش نگران آینده هستم که اگر هیچ تغییری اصلا ایجاد نشه مشکلات زیادی بعد از عروسی پیش بیاد. منظورم از تغییر هم برای اونه هم خودم.
    دقت کنید امیر خان ،
    از زمان دادن و پذیرش ، منظور این نیست که بسپارید رابطه رو به امان خدا و خودتون هم دست روی دست بذارید .
    از تقلا نکردن به این اندازه که خسته و دلزده نشید هم منظور این نیست کار خاصی انجام ندهید .

    منظور اینه که شما درست رفتار کنید ، جراتمندانه ، بالغانه ، واکنش رو بذارید به عهده خودش و عواقبش به عهده خودش . و به این واکنش ها زمان بدید . حرص نخورید و تنش ایجاد نکنید انتظار نداشته باشید یه واکنش خوب ببینید و بابتش دعوا یا دلخوری یا سردی و عقب نشینی نداشته باشید .
    آهسته و پیوسته . چون شما (به فرض ) میخواهید زمان بدید و پذیرفتید پس میتونه محقق بشه .
    یکیشو شیدا مثال زد ، همون پالتو . اون یه نمونه کوچیک بود ،فرض بفرمایید تلفنش رو جواب نمیده سر به هواست و..،
    شما ناراحت نشید ، انقد با خودتون درگیر نشید ، یا مدام بهش زنگ نزنید که اون جواب نده و شمابیشتر طلبکار شید بیشتر ناراحت شید .
    ، وقتی میخواهید مطمئن بشید دفعه بعد تلفنش رو جواب میده مدام این بحث رو مطرح نکنید ، قول نگیرید .

    شما برای چندتا کار میخواهید خیالتون رو راحت کنیدو قول بگیرید؟ صحبت کنید و..؟ یه مورد که نیست،بحث تکامل شخصیته !
    دلزده میشیدو رابطه تون تحت تاثیر قرار میگیره ،

    در نتیجه کسی که چند بار تماسش بی پاسخ باشه دیگه تماس نمیگیره ، ولی او به خودش میاد میبینه دیگه زنگ نمیزنید ، شما با خونسردی بدون لجبازی بدون دعوا بدون اینکه حرص بخوری ، میگی عزیزم من هی بهت زنگ میزدم آخرش جواب نمیدادی و من منتظر میموندم اعصاب خودم بهم میریخت دیگه ترجیح میدم کار مهم دارم پیامک بدم که حداقل میخوام بهت اطلاع بدم در جریان باشی ، مجبور نشم منتظر بمونم .
    (این یه مثال بود ، شاید همسرتون اینطور نباشه )
    .
    اگر هیچ تغییری اصلا ایجاد نشه مشکلات زیادی بعد از عروسی پیش بیاد. منظورم از تغییر هم برای اونه هم خودم.
    خودتون همین پست آخر نوشتید که چقدر دیدگاهتون تغییر کرده ، پس در مورد شما میشه ،
    خیلی از واکنش های ایشون هم به رفتار خودتون برمیگرده . و اون فضای یادگیری، هر چند همیشه مطلوب ما حاصل نمیشه .
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !


    ویرایش توسط گیسو کمند : پنجشنبه 12 بهمن 96 در ساعت 11:31

  18. 3 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    Amir A (پنجشنبه 12 بهمن 96), paiize (جمعه 13 بهمن 96), صبا_2009 (پنجشنبه 12 بهمن 96)

  19. #100
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 بهمن 96 [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1396-10-18
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    77
    سطح
    1
    Points: 77, Level: 1
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام امیر آقا
    برخورد شما من را یاد شخصیت «اسماعیل» توی یکی از سریالهای ایرانی به نام «همه چیز آنجاست» میندازه
    ایشون هم از جهاتی شبیه شما بودن. البته شما به نظرم منعطف تر از ایشون هستید و این جای خوشحالی داره
    اسماعیل بالاخره توانست خودش را تغییر بده و این یعنی شما هم با کمی تلاش میتونید
    من توصیه میکنم این سریال را ببینید تا با شخصیت اسماعیل آشنا شید. شما با اسماعیل خیلی تفاوته دارید. مثلا شما خودتون سعی میکنید در صحبت کردن احترام به همسرتون را رعایت کنید که این خوبه. اما خب متاسفانه شباهتهای کوچکی هم هست که انشاالله رفع میشه

    فقط میخوام بهتون بگم باید بسیار صبور باشید. ممکنه خیلی وقتها در مسیر اصلاح خودتون ناخواسته مرتکب خطایی بشید ولی این مهم نیست. همینکه همسر شما ببینه که شما دارید برای تغییر تلاش میکنید ایشون هم احساس مسئولیت در قبال تلاش شما میکنه و سعی میکنه خودش را تاجای ممکن با خواسته های شما وفق بده


 
صفحه 10 از 13 نخستنخست 12345678910111213 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. با مخفی کاری های شوهرم و رمز روی گوشیش چه برخوردی کنم؟!
    توسط Somebody20 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: شنبه 05 اردیبهشت 94, 10:24
  2. ایستگاه کنجکاوی ( در مورد نفر قبلیت کنجکاوی کن)
    توسط کنجکاو در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 شهریور 89, 10:23
  3. عرفان داروی دردهای بی‌درمان
    توسط پندار در انجمن ادبیات و عرفان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 آذر 88, 00:02
  4. تاثیر بیماری‌های روانی بر الگوی خرید
    توسط Niloo55 در انجمن وسواس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 12 تیر 88, 09:17

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.