سلام، آقا من کامل پایبند نبودم ها
تشکرشده 2,222 در 906 پست
سلام، آقا من کامل پایبند نبودم ها
Mvaz (دوشنبه 18 مهر 01)
تشکرشده 983 در 394 پست
سلام دوستان
فرشته مهربان دلم براتون تنگ شده بود خوشحالم پست شما رو دیدم
الهه عزیزم خیلی ممنونم از تبریک تولد کلی ذوق کردم
Mvaz (دوشنبه 18 مهر 01), فرشته مهربان (چهارشنبه 20 مهر 01), مدیرهمدردی (یکشنبه 01 آبان 01), شمیم الزهرا (دوشنبه 16 آبان 01)
تشکرشده 358 در 165 پست
سلام به همه دوستان عزیز
با اینکه کم میام به سایت ولی خودمو از اعضای وفادار سایت می دونم و واقعا بیشتر عزیزان رو بصورت مجازی شناخت دارم از روی نوشته ها و راهنماییها و پست هاشون.
انشالله همیشه همگی حال دلتون خوب باشه
ممنون الهه جان بابت احوالپرسی از بنده. خبرای خوب و بد و خیلی بد دارم از خودم. خبر خوب اینکه
کوچولوی ما به دنیا اومده و الان دو ماهشه. خداروشکر سالم و شیرین
باباش و من واقعا شاکریم و خوشحالیم و رابطمون هم بهتر شده
خبر خیلی بد مربوط میشه به یک ماه قبل از تولد بچه.
همسر خواهرم رو در سن ۳۹ سالگی متاسفانه از دست دادیم. خیلی شوکه کننده و ناگهانی بود چون با تصادف جاده ای فوت کردن. برای هممون بسیار سخت و ناگوار بود. ولی برای خواهرم فوق العاده سخته تحمل فقدانش. یه دختر ۷ ماهه هم داره که پدرش رو خیلی زود از دیت داد. بماند که خواهرم مجبور به مهاجرت از شهر محل زندگیش به شهر والدینم شد و اینا همه واقعا داغونش کرده. همه اینا بعلاوه اینکه خواهرم حتی سرخاک همسرش هم نمی تونه بره چون در شهر پدریش خاکسپاری شد که فاصله اش زیاده و هرچندماه یکبار خواهرم می تونه بره اونجا.
دامادمون فوق العاده خوب بود و با خواهرم رابطش عالی بود بخاطر همینم خواهرم حالش واقعا بده. همش میگه دور از جونش زودتر بمیرم برم پیش اون. میگه زندگیمون ناقص موند. کلی برنامه و نقشه داشتیم و ...
خلاصه اینکه روزای سختی رو داریم می گذرونیم. خیلی سخت و باورنکردنی. خواهرم میگه حالا معنی به پای هم پیر بشید و معنی زیر سایه پدرومادر بزرگ بشه رو فهمیدم. که چه دعاهای بزرگی هستن.
میگه چقدر خوشبخت بودم تا سه ماه پیش که همسرم بود. چقد دنیا برام قشنگ بود. و من قدر نمی دونستم.
ما توی خانواده فوت پدربزرگ و مادربزرگ و عمو و ... دیده بودیم ولی این مورد هممون رو داغون کرد. جدیدا خود من هم بیشتر به مرگ فکر می کنم. به این دنیایی که اصلا ارزش نداره و توی یه لحظه با یه تصادف همه چیز می تونه اینقدر مصیبت بار بشه.
ببخشید اگه اوقات شمارم تلخ کردم. دردلی بود از یه خواهر
انشالله هیچ خانواده ای داغ جوون نبینه
برای همه دوستان اوقات خوش آرزومندم
- - - Updated - - -
سلام به همه دوستان عزیز
با اینکه کم میام به سایت ولی خودمو از اعضای وفادار سایت می دونم و واقعا بیشتر عزیزان رو بصورت مجازی شناخت دارم از روی نوشته ها و راهنماییها و پست هاشون.
انشالله همیشه همگی حال دلتون خوب باشه
ممنون الهه جان بابت احوالپرسی از بنده. خبرای خوب و بد و خیلی بد دارم از خودم. خبر خوب اینکه
کوچولوی ما به دنیا اومده و الان دو ماهشه. خداروشکر سالم و شیرین
باباش و من واقعا شاکریم و خوشحالیم و رابطمون هم بهتر شده
خبر خیلی بد مربوط میشه به یک ماه قبل از تولد بچه.
همسر خواهرم رو در سن ۳۹ سالگی متاسفانه از دست دادیم. خیلی شوکه کننده و ناگهانی بود چون با تصادف جاده ای فوت کردن. برای هممون بسیار سخت و ناگوار بود. ولی برای خواهرم فوق العاده سخته تحمل فقدانش. یه دختر ۷ ماهه هم داره که پدرش رو خیلی زود از دیت داد. بماند که خواهرم مجبور به مهاجرت از شهر محل زندگیش به شهر والدینم شد و اینا همه واقعا داغونش کرده. همه اینا بعلاوه اینکه خواهرم حتی سرخاک همسرش هم نمی تونه بره چون در شهر پدریش خاکسپاری شد که فاصله اش زیاده و هرچندماه یکبار خواهرم می تونه بره اونجا.
دامادمون فوق العاده خوب بود و با خواهرم رابطش عالی بود بخاطر همینم خواهرم حالش واقعا بده. همش میگه دور از جونش زودتر بمیرم برم پیش اون. میگه زندگیمون ناقص موند. کلی برنامه و نقشه داشتیم و ...
خلاصه اینکه روزای سختی رو داریم می گذرونیم. خیلی سخت و باورنکردنی. خواهرم میگه حالا معنی به پای هم پیر بشید و معنی زیر سایه پدرومادر بزرگ بشه رو فهمیدم. که چه دعاهای بزرگی هستن.
میگه چقدر خوشبخت بودم تا سه ماه پیش که همسرم بود. چقد دنیا برام قشنگ بود. و من قدر نمی دونستم.
ما توی خانواده فوت پدربزرگ و مادربزرگ و عمو و ... دیده بودیم ولی این مورد هممون رو داغون کرد. جدیدا خود من هم بیشتر به مرگ فکر می کنم. به این دنیایی که اصلا ارزش نداره و توی یه لحظه با یه تصادف همه چیز می تونه اینقدر مصیبت بار بشه.
ببخشید اگه اوقات شمارم تلخ کردم. دردلی بود از یه خواهر
انشالله هیچ خانواده ای داغ جوون نبینه
برای همه دوستان اوقات خوش آرزومندم
- - - Updated - - -
سلام به همه دوستان عزیز
با اینکه کم میام به سایت ولی خودمو از اعضای وفادار سایت می دونم و واقعا بیشتر عزیزان رو بصورت مجازی شناخت دارم از روی نوشته ها و راهنماییها و پست هاشون.
انشالله همیشه همگی حال دلتون خوب باشه
ممنون الهه جان بابت احوالپرسی از بنده. خبرای خوب و بد و خیلی بد دارم از خودم. خبر خوب اینکه
کوچولوی ما به دنیا اومده و الان دو ماهشه. خداروشکر سالم و شیرین
باباش و من واقعا شاکریم و خوشحالیم و رابطمون هم بهتر شده
خبر خیلی بد مربوط میشه به یک ماه قبل از تولد بچه.
همسر خواهرم رو در سن ۳۹ سالگی متاسفانه از دست دادیم. خیلی شوکه کننده و ناگهانی بود چون با تصادف جاده ای فوت کردن. برای هممون بسیار سخت و ناگوار بود. ولی برای خواهرم فوق العاده سخته تحمل فقدانش. یه دختر ۷ ماهه هم داره که پدرش رو خیلی زود از دیت داد. بماند که خواهرم مجبور به مهاجرت از شهر محل زندگیش به شهر والدینم شد و اینا همه واقعا داغونش کرده. همه اینا بعلاوه اینکه خواهرم حتی سرخاک همسرش هم نمی تونه بره چون در شهر پدریش خاکسپاری شد که فاصله اش زیاده و هرچندماه یکبار خواهرم می تونه بره اونجا.
دامادمون فوق العاده خوب بود و با خواهرم رابطش عالی بود بخاطر همینم خواهرم حالش واقعا بده. همش میگه دور از جونش زودتر بمیرم برم پیش اون. میگه زندگیمون ناقص موند. کلی برنامه و نقشه داشتیم و ...
خلاصه اینکه روزای سختی رو داریم می گذرونیم. خیلی سخت و باورنکردنی. خواهرم میگه حالا معنی به پای هم پیر بشید و معنی زیر سایه پدرومادر بزرگ بشه رو فهمیدم. که چه دعاهای بزرگی هستن.
میگه چقدر خوشبخت بودم تا سه ماه پیش که همسرم بود. چقد دنیا برام قشنگ بود. و من قدر نمی دونستم.
ما توی خانواده فوت پدربزرگ و مادربزرگ و عمو و ... دیده بودیم ولی این مورد هممون رو داغون کرد. جدیدا خود من هم بیشتر به مرگ فکر می کنم. به این دنیایی که اصلا ارزش نداره و توی یه لحظه با یه تصادف همه چیز می تونه اینقدر مصیبت بار بشه.
ببخشید اگه اوقات شمارم تلخ کردم. دردلی بود از یه خواهر
انشالله هیچ خانواده ای داغ جوون نبینه
برای همه دوستان اوقات خوش آرزومندم
مدیرهمدردی (یکشنبه 01 آبان 01), سحر بهاری (دوشنبه 02 آبان 01), شمیم الزهرا (دوشنبه 16 آبان 01), طنین باران (دوشنبه 16 آبان 01)
تشکرشده 542 در 278 پست
الهه زیبایی عزیز
انشالله همیشه شاد باشی
20/30 چیه ؟
من تی وی نگاه نمی کنم
فول تایم وقتم کتابه و بچه هام که براشون کتاب میخونم
من مسئول یه کتابخونه عمومی تو یه شهر کوچیکم
همیشه اینجا پرنده پر نمیزنه
الان یه ماهه خیلی شلوغ شده
نمیدونی چه حالی میده
همه میان کتاب میگیرن
باز بحث کتاب ها داغ شده
Mvaz (دوشنبه 25 مهر 01), مدیرهمدردی (یکشنبه 01 آبان 01), سحر بهاری (دوشنبه 02 آبان 01), شمیم الزهرا (دوشنبه 16 آبان 01), طنین باران (دوشنبه 16 آبان 01)
تشکرشده 2,222 در 906 پست
خانم فرزانه ۱۲۳ تسلیت میگم، خدا ایشالا صبر جزیل عنایت فرمایند.
خانم حیات خلوت، چه شغل خوب و دلپذیری دارین. حسودیم شد انصافی....
- - - Updated - - -
خانم فرزانه ۱۲۳ تسلیت میگم، خدا ایشالا صبر جزیل عنایت فرمایند.
خانم حیات خلوت، چه شغل خوب و دلپذیری دارین. حسودیم شد انصافی....
Mvaz (چهارشنبه 27 مهر 01), مدیرهمدردی (یکشنبه 01 آبان 01), سحر بهاری (دوشنبه 02 آبان 01), شمیم الزهرا (دوشنبه 16 آبان 01), طنین باران (دوشنبه 16 آبان 01)
تشکرشده 358 در 165 پست
ممنون آقاغلام خدا مادر شمارو بیامرزه. انشالله بتونیم و شایستگی داشته باشیم در زندگی ابدی کنار عزیزانمون باشیم.
Mvaz (شنبه 30 مهر 01), مدیرهمدردی (یکشنبه 01 آبان 01), شمیم الزهرا (دوشنبه 16 آبان 01), طنین باران (دوشنبه 16 آبان 01)
تشکرشده 542 در 278 پست
آقا غلام
لطف دارین
خداییش شغلم خیلی خوبه
دنیای کتاب
تازه وقتی یه کارتون کتاب جدید که میاد
بوی کتاب تازه
تازه فردا دارم میرم مسابقه قصه خوانی
برام دعا کنید
- - - Updated - - -
آقا غلام
لطف دارین
خداییش شغلم خیلی خوبه
دنیای کتاب
تازه وقتی یه کارتون کتاب جدید که میاد
بوی کتاب تازه
تازه فردا دارم میرم مسابقه قصه خوانی
برام دعا کنید
gholam1234 (دوشنبه 02 آبان 01), Mvaz (دوشنبه 02 آبان 01), شمیم الزهرا (دوشنبه 16 آبان 01), طنین باران (دوشنبه 16 آبان 01)
تشکرشده 2,222 در 906 پست
امروز بعد نماز صبح، مثه همیشه پانصد بار با خودم کلنجار رفتم خوابم ببره، بالاخره خوابم برد. خواب سبک! ولی حدس بزن کیو خواب دیدم. مادرم اومده بود، بغلشم کردم، یه دل سیر گریه کردم توی بغلش! عجیب بود. هیچی نگفتم و هیچی نگفت. هر چی بیشتر میگذره با اینکه فواصل یادآوریش داره بیشتر میشه، ولی هر سری یه این فکر میکنم که یه فرشته رفته از پیشمون. رفتن مادر، زخمی گذاشت که خوب بشو نیست.
Mvaz (سه شنبه 03 آبان 01), شمیم الزهرا (دوشنبه 16 آبان 01), طنین باران (دوشنبه 16 آبان 01)
تشکرشده 542 در 278 پست
خدا رحمت کنه مادرتون رو
رفتن پدر و مادر خیلی سخته
انگار یه جای قلب آدم همیشه خالیه و هیچ چیزی نمی تونه جای خالیشو نرو پر کنه
منم بعد از 25 سال
هنوز هم به یادش کلی اشک میریزم
- - - Updated - - -
خدا رحمت کنه مادرتون رو
رفتن پدر و مادر خیلی سخته
انگار یه جای قلب آدم همیشه خالیه و هیچ چیزی نمی تونه جای خالیشو نرو پر کنه
منم بعد از 25 سال
هنوز هم به یادش کلی اشک میریزم
gholam1234 (چهارشنبه 04 آبان 01), شمیم الزهرا (دوشنبه 16 آبان 01), طنین باران (دوشنبه 16 آبان 01)
تشکرشده 3,495 در 804 پست
این روزا حال کسی خوب هست؟
من که نیست.
چقدر جون و زندگی آدما ارزون شده
مرسی اقای mvaz که اسم منو اوردین .
Mvaz (شنبه 07 آبان 01)
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)