به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    12,870
    سطح
    74
    Points: 12,870, Level: 74
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,421

    تشکرشده 552 در 189 پست

    Rep Power
    55
    Array

    در مقابل تهدیدهای سنگین و خطرناک چه برخوردی داشته باشم؟

    سلام خدمت همه دوستان
    سوال من همون‌طور که در عنوان تاپیک عرض کردم نحوه برخورد با تهدیدات سنگین و خطرناک هست.
    بعد از مشکلاتی که شرحشون رو قبلا در یه تاپیک دیگه و در تاپیک حال و احوال یاران همدردی عرض کردم، این اواخر زنی که فعلا عنوان همسرم رو داره خیلی در مقابل برخوردهای سرد من در منزل واکنش نشون میده. به این که بستر خوابمون رو هرگز اجازه ندادم یکی بشه و با وجود اینکه زندگی عادی روزمره داریم، هیچوقت بهش ابراز علاقه نمیکنم و روی خوش نشون نمیدم. مخصوصا اواخر شبها بیشتر دنبال سین جیم کردن بنده هست که من هم اصلا نمیتونم تحمل کنم و کار به مجادله می‌کشه و اینجور مواقع در مقابل سوالش که تا کی این وضعیت هست ، من هر بار با بی‌حوصلگی بهش گفتم که همین جوری به زندگی میتونم ادامه بدم وگرنه برو طلاق بگیر.(هدف من از این سردی کردن ها همینه راستش) ولی مسأله اینه که در چند روز اخیر این زن با ابراز اینکه من در اجبار کردنش به بخشش مهریه فریبش دادم (من هم در مقابل بهش یادآوری میکنم که بزرگترین فریب های عالم رو خودش چندسال به من داده و کوچکترین ادعایی نمیتونه در این باره داشته باشه) ، با وقاحت تمام منو تهدید به قتل می‌کنه و اینکه بعد از قتل هم پای هر مجازاتی حاضره بایسته…
    من آدمی نیستم که در این موارد کم بیارم و ترسی از خودم نشون بدم . راستش ترس زیادی هم از مرگ ندارم ولی خب احتمال میدم که چنین افکاری واقعا در ذهنش ایجاد شده باشه.(نمی‌دونم چطوری احساسم رو اینجا بنویسم)
    حالا می‌خوام از دوستان و کارشناسان تالار بپرسم در مقابل چنین تهدیدهایی چه برخوردی باید داشته باشم؟
    حتی به فکر افتادم خودم هم تهدید متقابلی بکنم.
    این چنین تهدیداتی رو به نظرم اگر از فرد غریبه باشه میشه به پلیس اطلاع داد ولی خب در مورد وضعیت ما که نمیشه.
    کلا در این وضعیت چی درسته و چی غلط؟
    تنها باید حقیقت را بیان کرد، نه دروغی را که حقیقی انگاشتنش خوب است.

    "بخشی از پیام برتراند راسل برای آیندگان"

  2. کاربر روبرو از پست مفید اثر راشومون تشکرکرده است .

    طنین باران (دوشنبه 29 شهریور 00)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    سلام دوست عزیز
    خیلی برای شرایطی که در اون قرار دارید ناراحت شدم

    از سالها قبل پستهای شما در این تالار را خوانده ام و می دانم انسان اهل تفکر و سالم زیستی هستید ولی نمی دانم چرا اینقدر سوهان روح و روان خود می شوید؟!

    با طرف مقابلتان کاری ندارم ایشان تکلیفش مشخص هست و رزومه زندگیش نشان از عدم تعادل اعصاب و روانش را می دهد ولی شما چرا با خود چنین می کنید؟!

    نمی دانم
    بخاطر ترس از مهریه؟
    ترس از طلاق ؟
    ترس از شکستن غرور؟
    ترس از خبر دار شدن فامیل و بستگان و یا به عبارتی آبرو ریزی و ....
    ......


    براستی نمی دانم و نمی فهمم چرا خودآزاری می کنید؟؟؟
    بخاطر سلامت روح و روان خودتان این رابطه ناسالم، دردناک، زجر آور و .... را زودتر تمام کنید؟!

    با ( جدا کردن کامل محل زندگی برای مدتی، انتقالی موقت به شهر و یا شهرستانی دیگر و استفاده از یک مشاور مجرب .... )

    پیشنهادات من مطمئنا چون در شرایط شما نیستم ممکن است مناسب نباشد ولی می تواند تا تمام شدن کامل این رابطه از آسیبهای احتمالی مخفی یا آشکار جلوگیری کند بخصوص که

    نگران همنشینی شما با این فرد با توجه به پیشینه ایشان و تهدیدهای اخیرشان هستم.

    اگر روزنه ایی برای ساختن دوباره این رابطه است با کمک یک مشاور خبره رابطه را ترمیم کنید در غیر اینصورت

    زودتر خود را از بلاتکلیفی و این برزخ نجات دهید زندگی و عمرتان ارزش این همه عذاب و شکنجه روحی روانی را ندارد.

    لطفا مواظب خود باشید و زودتر اقدام عملی و درست خود را به اطلاع ما برسانید.

  4. 5 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    gholam1234 (دوشنبه 29 شهریور 00), مدیرهمدردی (دوشنبه 29 شهریور 00), اثر راشومون (پنجشنبه 01 مهر 00), سحر بهاری (دوشنبه 29 شهریور 00), طنین باران (دوشنبه 29 شهریور 00)

  5. #3
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 14:46]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,440
    امتیاز
    288,132
    سطح
    100
    Points: 288,132, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,614

    تشکرشده 37,113 در 7,018 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    جسارتا مشکلی که شما مطرح کردید. ریشه مشکل شما نیست. و حل یا عدم حل آن هم نمی تواند از توالی مشکلات بعدی شما پیشگیری کند.

    باید کانون مشکل را شناسایی و اقدام کرد.


    با توجه به شناختی که از شما دارم و به صورت تحسین برانگیزی با هوش هستید. انتظار دارم توجه کنید و اجازه ندهید احساسات شما هوش شما را به اسارت بگیرد و خود مرکز فرماندهی تصمیمات شما باشد.

    هر مشکلی در دنیا راهکارهای منطقی و دقیقی دارد. اگرچه هر راهکاری هم هزینه خودش را دارد.

    در مقابل مشکلات خانواده به طور کلی سه راهکار اصلی و علمی وجود دارد. و هر کدام تبعات خودش را هم دارد.
    1 - ادامه طبق وضعیت قبل و درگیر مشکلات ماندن ، یعنی منفعلانه مثل قبل ادامه دهیم.
    2 - بازسازی رابطه با آموزش و مشاوره و تمرین و تکلیف و تاب آوری و سعه صدر و امید به بهتر شدن.
    3 - طلاق ، پس از اینکه با بررسی و مشورت به این رسیدیم هیچ راه ترمیمی وجود ندارد.

    این سه راهکار کلی هست. هم برای اعتیاد، هم برای خیانت، هم برای مشکلات شخصیتی، هم برای مشکلات مهارتی و هم ......


    اما مثلا انتقام گیری
    مقابله به مثل
    درگیری
    لجبازی
    فریب کاری
    و هزاران کار دیگر هیچکدام راهکار صحیح نیست. بلکه موجب خودآزاری یا دیگر آزاری می شود.
    یعنی وقتی می شود با تصمیم صحیح تر و تخصصی تر تبعات را برای خود کم کنیم، از روی احساس روشی برمی گزینیم که تولید مشکلات پیوسته کرده و یک عمر در مقام حل آنها بر می آییم. این همانجایی هست که باید تغییر اساسی کند.
    شما نیاز هست به کمک یک مشاور متخصص یا حتی اگر قبول ندارید مشاور های مختلف یک راهکار از این 3 راهکار کلی را به نتیجه برسید و آن را ادامه هید.
    نه اینکه تجربه حسی خود را در مقام فرماندهی بنشانید و دنبال روی کنید.
    چون قطعا به آرامش و رشد شما را نخواهد رساند.

  6. 5 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    Niagara (دوشنبه 29 شهریور 00), لاله123 (دوشنبه 29 شهریور 00), اثر راشومون (پنجشنبه 01 مهر 00), باغبان (سه شنبه 30 شهریور 00), سحر بهاری (دوشنبه 29 شهریور 00)

  7. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    درود

    آقای راشومون ، مطمئنا اون آسیبی که دیدین و فشاری که در طی این مدت روی شما بوده و هست رو کمتر کسی میتونه درک کنه.

    بهمین دلیل نمیتونم از شما بخوام که احساسات خودتون رو نادیده بگیرین و خونسرد باشین، همونطور که نمیتونم بهتون بگم حتما ببخشینش و به زندگی مشترکتون مثل سابق ادامه بدین. بهرحال این وسط احساساتی جریحه دار شده، اعتمادی مچاله شده و ...

    شما قدرت انتخاب دارین، میشه این زندگی رو ترمیم کرد، میشه جدا شد، میشه ببخشید و میشه نگذرید و هر تصمیم دیگری... و مواردی که مدیریت نوشتن‌.

    اما این رو در نظر داشته باشین فرد تهدید کننده بخوبی متوجه هست که چگونه میشه با ترس طرف مقابلش رو کنترل کنه. ایشون همونقدری که شما رو از قتل و مرگ میترسونه ( حتی اگر از مرگ ترسی نداشته باشین ) ، همونقدر هم خودش میترسه و درک کرده این یک ابزار می‌تونه باشه.

    این مسئله تهدید اگرچه به بحث سلامت روان فرد تهدیدگر برمیگرده و لازمه همسرتون تخصصی مشکلات فردیش پیگیری بشه، اما زمانی هم هست فرد در رابطه ای قرار داره که کم کم حالت جنگ قدرت بخودش میگیره، یا باید ببره یا بازنده خارج بشه. به همین علت فرصتی برای داشتن یک ارتباط سالم، تفکر و توافق از دست میره و موارد ناسالم جای اون رو پر خواهد کرد.

    حالا اگر شما بخواین او رو متقابلا با اینحرفا بترسونین، مهریه خودشو ببخشه و ...در واقع معقولانه نیست، پس باید از روش دیگری بهره برد، روشی که در اون قاطعانه همراه با آگاهی ظاهر بشین که خداروشکر شما اهل پرسش و نکته برداری هستین.

    توصیه میکنم قدری از احساساتتون و این مسئله فاصله بگیرین، چون این احساسات قدرت تخریب هر چیزی رو دارن و وقتی از مشکلی فاصله میگیریم بهتر میتونیم همه ی ابعادش رو ببینیم ( مثل نزدیک ایستادن و دیدن یک درخت یا دور ایستادن و دیدن یک منظره بزرگ که اون درخت یک قسمت کوچکش هست). او الان درحال حاضر در جایگاهی هست که همه چیز رو از دست رفته میبینه، (همسرش، زندگیش، مهریش، آبروش و ... ) . باید دید بهترین واکنش و بهترین تصمیم چی میتونه باشه و چقدر از خروج بلاتکلیفی با کمترین آسیب میتونه کمک کنه.

    از حضور یه مشاور متخصص بهره ببرین.




  8. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    اثر راشومون (جمعه 02 مهر 00)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 آبان 00 [ 20:09]
    تاریخ عضویت
    1400-3-13
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    3,448
    سطح
    36
    Points: 3,448, Level: 36
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 259 در 102 پست

    Rep Power
    27
    Array
    تهدید به قتل را جدی بگیرین جناب . برین روزنامه حوادث را بخونین که چقدر زندگی ها به خاطر این مسائل نابود شده . ی موقع می بینید این احساسات از کنترل خارج میشه و شما کار دست ایشون میدید و یا ایشون کار دست شما .
    یعنی خدایی نکرده مسئله طلاق را باید با مسئله قتل جایگزین کنین و یادتون باشه خیلی زود هم دیر میشه و یه موقع می بینید همین تهدیدها و عدم کنترل احساسات باعث یه حادثه بدتر میشه . تمام مشکلات ما آدم ها به خاطر مدیریت ناصحیح در احساسات هست . افرادی که نمیتونند بر احساسات خودشون مسلط باشن معمولا تصمیم های خوبی نمی تونن بگیرین . پس روی این موضوع خوب کار کنین .
    در هر مشکلی هر دوطرف به اندازه خودشون اشتباه دارن ، امکان نداره یه طرف کامل معصوم باشه .همسر شما اشتباهی کرده این اشتباه را آنالیز کنین ، سهم خودتون هم بیرون بکشید . اگه قابل حل هست حل کنین و اگه امیدی به این زندگی نمی بینین قاطعانه تمامش کنین ، این حقی از شماست که تصمیم بگیرین از جانب خودتون . یعنی زوجین هر کدام می تونند تصمیم بگیرن در زندگیشون که این زندگی را ادامه بدن یا نه و شرع و قانون هم تایید می کنه این مطلبُ .فقط این بلاتکلیفی خوب نیست که باعث رنج طرف مقابل شما و از طرفی از دست رفتن عمر و زمان خودتون میشه . که اگه این روند ادامه پیدا کنه قصه میشه قصه های حوادث روزنامه ها خدایی نکرده .
    در مورد مهریه هم با همسرتون توافق کنین .فکر کنم مشکل اصلی شما همین مهریه هست که می خواین محیطی فراهم کنین که ایشون مهریه را ببخشن و شما طلاق را انجام بدید . بهتره با وکیل صحبت کنین .
    ویرایش توسط لاله123 : دوشنبه 29 شهریور 00 در ساعت 13:41

  10. کاربر روبرو از پست مفید لاله123 تشکرکرده است .

    اثر راشومون (جمعه 02 مهر 00)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام جناب راشومون.

    من چون خودم خیانت رو تجربه کردم درک میکنم چه احساساتی رو دارید تجربه میکنید.

    نظر شخصی من این هستش که شخصی که خیانت کرده اونم با توصیفاتی که شما گفتین لازم هستش هزینه و خسارت این خطای بزرگ رو پرداخت کنه.

    این هزینه هم شامل از دست دادن زندگی مشترک و آرامش و بقیه نتایج مثبتی هستش که از یه ازدواج حاصل میشه.

    شخصی که خیانت دیده، لایق آرامش هستش.اما جسارتا فکر میکنم شما دارید اینجا بزرگترین خیانت رو خودتون به خودتون میکنید.شما با تحمل عذاب آور زندگی درکنار این خانم،آرامش رو از خودتون دریغ کردین.


    به نظر من شما از طریق مشاوره با وکیل،حتما اموالتون رو به نام مادرتون یا یه فرد قابل اعتماد بزنید تا اگه این خانم خواهان مهریه بودن نتونند خیلی از نظر مالی به شما صدمه بزنند.هر چند آسیب های روحی که شخص خیانت دیده تجربه میکنه قابل وصف نیستش.اما بهر حال به نظرم با این افراد باید به همین صورت رفتار کرد.


    در قدم بعدی به نظرم از طریق مشاور با خانواده این خانم صحبت کنید و به صورت کلی بگید به شما خیانت کردند و خواهان جدایی هستید. و ازشون بخواهید بیان دخترشون رو ببرند منزل خودشون.


    شاید نظرات من از نظر بعضی دوستان خیلی افراطی و ناجوانمردانه باشه اما اعتقاد دارم هر خطا و هر خیانتی قابل بخشش نیستش.خیانت برای یه فرد سالم از نظر روانی یه خط قرمزه وقتی طرق مقابل این خط قرمز رو رد کرد باید خسارتش رو هم پرداخت کنه.


    بازم تاکید میکنم شما لایق آرامش هستید. از اینکه دیگران از قضیه طلاق و خیانت مطلع بشن و آبروی شما به خطر بیفته خودتون رو نترسونید. شما قراره فقط به خونوادش بگید حالا اونا خودشون میدونن که این رو سکرت نگه دارن یا تو بوق و کرنا بکنند.

    هر چند به نظرم حتی اگه همه هم مطلع بشن اون شخصی که باید شرم بکنه فرد خیانت کار هستش نه کسی که متعهد بوده.

    بعد از گفتن قضیه هم نگران این قضیه نباشید که ممکنه دست به خودکشی بزنه و...این قضیه به شما ارتباطی نداره خونوادش میتونن مواظبش باشن.


    براتون آرزوی آرامش دارم.

  12. کاربر روبرو از پست مفید آی تک تشکرکرده است .

    اثر راشومون (جمعه 02 مهر 00)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 آبان 00 [ 09:13]
    تاریخ عضویت
    1399-5-06
    نوشته ها
    219
    امتیاز
    5,439
    سطح
    47
    Points: 5,439, Level: 47
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    270

    تشکرشده 423 در 177 پست

    Rep Power
    46
    Array

    سلام جناب راشومون .

    -*داشتم تاپییک قبلیتون را نگاه می کردم ، تقریبا از این ماجرا که بهمن سال قبل بود 7 ماه می گذره . با توجه به سختی مسئله و قبول دشواری این مشکل ، به نظرم تا دو ماه اول ، این احساس خشم طبیعی هست ولی بعدش باید از این احساس خارج بشین . شما نباید منفعلانه فرمان به دست احساس بدین زیرا این احساسات و نوسان و موج اون نمی ذاره درست تصمیم بگیرین و مشاوره ها را پیاده سازی کنین .الان این تاپیکتون نشون میده پیشرفتی نداشتین و احساس خشم داره نفرت بیشتری می گیره و مسیر را برای شما و همسرتون سخت تر می کنه و ادامه روند این هم میرسه به چیزی که اول تاپیک فرمودید یعنی تهدید به قتل و خیلی مسائل بدتر .


    *- مورد بعد که باید خدمتتون بگم اینکه تمام مشاوره هایی که اینجا دریافت می کنین فقط کمکی برای بازبینی راه صحیح شماست ! این مشاوره ها و مشاور رفتن ها کمک میکنه شما جاهای تاریکی که به خاطر احساسات بالا نمی بینین ، بتونین بهتر ببینین . مگر نه این شما هستید که باید تصمیم نهایی را بگیرین و هیج کس در تصمیم نهایی گرفتن نمی تونه به شما کمک کنه .اگه تمام کارشناسان دنیا به شمابگویند این زندگی می تونه پایدار باشه ولی خود شما نتونین این نگاه و این بخشش را داشته باشین و از خطای همسرتون بگذرین ، باز نمیتونین ادامه بدین ، چون مهم خود شما هستین . پس اول سعی کنین مهارت تصمیم را مرور کنین . تصمیم را به مولفه های ریز خرد کنین . خصوصیات مثبت و منفی همسرتون را بنویسین - خطای همسرتون را بنویسید ، بعدش فکر کنین . ببینید به چه علت نمیتونین کنار بیاین . این علت را به کارشناس نشون بدید - نظر کارشناس را بپرسین و باز دوباره خودتون فکر کنین - با همسرتون صحبت کنین ..بعد دوباره تفکر داشته باشین و به ندای دلتون گوش بدین و در آخر تصمیم نهایی را بگیرین . این تصمیم هر چی باشه درسته ! چون احساس را مدیریت کردین - تصمیم را به مولفه های کوچک تقسیم کردین - تفکر کردین - مشورت کردین و خیلی موارد دیگه .
    شما حق دارید با فردی زندگی کنین که دوستش داشته باشین ، بهش اعتماد داشته باشین - همسرتون هم حق داره با فردی زندگی کنه که اون فرد دوستش داشته باشه و باهاش سرد نباشه . این رفتار شما نه حق شماست و نه حق ایشون . شاید هر کدام شما با فردی دیگه خوشبخت تر باشین .



    -*یه نکته مهم خدمتتون بگم به هیچ عنوان دلسوزی نکنین در این مسائل - سر یه عمر زندگی هست . . شما در تاپیک های قبل فرمودید که اگه ایشون را طلاق بدم ایشون خودکشی می کنه . خشم و نفرت از یه طرف - دلسوزی از طرف دیگه - نتیجه این میشه تصمیم منفعلانه و باعث میشه شما در منگنه قرار بگیرین و نتونین خوب تصمیم بگیرین .
    هر فردی مسئول اعمال و زندگی و احساس خودشه - طلاق هم یه حق قانونی و شرعی هر فرد هست و شما مسئولیتی ندارین که ایشون بعد طلاق چه تصمیمی می گیره . ایشون خطایی کردن و این حق شما هست که ادامه بدین یا نه . خیلی ها بودن قبول کردن که رابطه را ترمیم کنن و موفق هم شدن و خیلی ها هم نتونستن به این تصمیم ترمیم برسن ، تصمیمی بگیرین بعدها پشیمون نشید - نشه طلاق بگیرین و بعد بگین کاش ادامه می دادم و باز نشه ادامه بدین و بچه دار بشین و چند سال بعد هم باز شک و تردید به ذهنتون بزنه و با یه یچه به دنبال طلاق باشین . اون موقع بدتر از الان میشه .
    در هر صورت هر تصمیمی بگیرین درسته چون شما هستید که باید زندگی کنین با این همسر - مهم اینکه این تصمیم آگاهانه و با مشورت و دور از احساسات باشه .
    بنظرم ببینین میشه فرصت داد به ایشون و ترمیم کرد رابطه را یا نه ، اگه میشه بسم الله از هیچی نترسین و دوباره شروع کنین... و اگه نمیشه تمام کنین و از بعدش هم نترسین .

    ویرایش توسط Niagara : دوشنبه 29 شهریور 00 در ساعت 20:52

  14. کاربر روبرو از پست مفید Niagara تشکرکرده است .

    اثر راشومون (جمعه 02 مهر 00)

  15. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    12,870
    سطح
    74
    Points: 12,870, Level: 74
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,421

    تشکرشده 552 در 189 پست

    Rep Power
    55
    Array
    ممنونم از نظرات همه دوستان که دلسوزانه و خیرخواهانه راهنمایی کردن.
    مشکل اصلی من اینه که درهای تفکر به روم بسته شده (یا شاید خودم به روی خودم بستم) و اصلا انرژی و حتی جرات فکر کردن عمیق به وضعیتی که درش حضور دارم رو ندارم. فقط می‌خوام بگذره روزگار و زمان حضورم در منزل رو صرف تفریح و وقت گذرانی در فضای مجازی می‌کنم.
    اما سعی میکنم فردا که روز تعطیل هست هر طور شده به نظرات جناب مدیر و بقیه دوستان دقت کنم و نکاتشون رو یادداشت برداری کنم هرچند می‌دونم برام سخت خواهد بود. چون باعث میشه به این ماجرا بیشتر و عمیق‌تر فکر کنم و این، ماه هاست که برام طاقت فرساست. اصلا دلیل مجادله های اخیر ما همون‌طور که در ابتدای تاپیک عرض کردم اینه که این خانم میخواد در مورد مسایل زندگی فکر کنم و دنبال راه حل باشم و من به هیچ وجه نمیخوام در موردشون فکر کنم (و ضمنا نمیخوام مشکلات رابطمون حل بشه)
    فقط می‌خوام بگذره.
    راستش یه ابهام مهم در ذهن من اینه که زیاد درک نمیکنم این خانم چرا از این وضعیت ناراضی هست...
    الان که روند روتین زندگی رو داره و فقط دیگه روی خوش و محبت از طرف من نمی‌بینه که اصلا به نظرم چیز مهم و حیاتیی نیست، در مطب روانشناسی که مدتی پیشش می‌رفتیم هم خودش گفت که درک می‌کنه دیگه مثل قبل برام نباشه و توقع بخشش کامل و محبت ازم نداره. ولی حالا اینجوری داره زیر حرفاش میزنه.
    درسته که من خیلی علاقمند به جدا شدن بدون دردسر از ایشون هستم ولی کوچکترین تنشی رو مدت هاست که من در منزل شروع نکردم، چون در این مدت به وضعیتی دچار شدم که از مجبور شدن به تحمل هر تنشی بیزارم و انگار فوبیای تنش دارم.(نمی‌دونم چنین ترسی تا حالا در عالم روانشناسی تعریف علمی شده یا نه اما من با خوندن نظرات دوستان به خوبی در وجود خودم این رو حس کردم.)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 آبان 00 [ 20:09]
    تاریخ عضویت
    1400-3-13
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    3,448
    سطح
    36
    Points: 3,448, Level: 36
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 259 در 102 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط اثر راشومون نمایش پست ها
    راستش یه ابهام مهم در ذهن من اینه که زیاد درک نمیکنم این خانم چرا از این وضعیت ناراضی هست...
    الان که روند روتین زندگی رو داره و فقط دیگه روی خوش و محبت از طرف من نمی‌بینه که اصلا به نظرم چیز مهم و حیاتیی نیست، در مطب روانشناسی که مدتی پیشش می‌رفتیم هم خودش گفت که درک می‌کنه دیگه مثل قبل برام نباشه و توقع بخشش کامل و محبت ازم نداره. ولی حالا اینجوری داره زیر حرفاش میزنه.

    آقای جناب راشومون ، ی زن تمام خوشحالی زندگیش با همسرش اینکه همسرش باهاش سرد نباشه و بهش محبت کنه . وقتی این از همسرتون گرفته بشه بعد میگین تعجب میکنین از وضعیت ناراضی هست؟
    کدوم زنی آخه از این وضعیت راضی میشه . شما هم وضعیت سختی دارین درست . ولی باید تصمیمی گرفته بشه که هم همسرتون بدونه کجای این زندگی هست و هم شما . تکلیف خودتون و همسرتون را مشخص کنین و اینقدر همدیگر را اذیت نکنین . همین طور منفعلانه رفتار کردن خوب نیست . حضوری با متخصص مشورت بگیرین و شرح حال زندگیتون را بگین - هر چی کارشناس گفت اقدام عملی کنین و انجام بدین . شما فکر نکنم بتونین با شرایط سختی که دارین بتونین تنهایی تصمیم بگیرین . محیط مجازی هم فکر نکنم کمکی کنه جناب .
    در هر حال امیدوارم حل شه مشکلتون . .
    ویرایش توسط لاله123 : جمعه 02 مهر 00 در ساعت 01:21

  17. کاربر روبرو از پست مفید لاله123 تشکرکرده است .

    اثر راشومون (جمعه 02 مهر 00)

  18. #10
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    سلام

    به شما به نوعی شوک وارد شده که در اثر آن دچار بهت شدید

    اول به یک مشاور مراجعه و خود را از این بهت زدگی و غیر فعال شدن بیرون بیارید.... مقداری ترمیم روحی کنید و خود را به شرایطی مطلوبتر از این از نظر روحی برسانید و سپس با کمک همان مشاور روی گزینه هایی که جناب مدیر مطرح کردند کار کنید و در مورد یک گزینه به تصمیم برسید و برای اقدام خودرا با کمک مشاوره قوی کنید و سپس اقدام نمایید.

    پس در حال حاضر مهمترین کار برای شما خارج شدنتون ازاین وضعیت روحی و فکریتون (مات و مبهوت بودن) است که برای این منظور هم مشاوره حضوری نیاز دارید و اینجا فقط میتونه تقویت کننده در جهت پی گیری راهکارهای مشاوره حضوری براتون باشه

    موفق باشید


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.