نوشته اصلی توسط
اثر راشومون
سلام خدمت اعضای تالار همدردی
در پی اتفاقاتی که شرحشون رو قبلا در تالار نوشته بودم، الان بیشتر از دو ماه هست که رابطه بین من و همسرم که سرد و متشنج بود رو به سردتر شدن داره میره و با تعریفی که از طلاق عاطفی در جایی خوندم، انگار وضعیت ما با این تعریف منطبق شده. خیلی با اکراه حتی بهش جواب سوالات روزمره ش رو میدم و گهگاهی هم مثل روزهای اول مطلع شدنم از موضوع، با توهین و تحقیر باهاش حرف میزنم. امیدم هم اینه که بالاخره خودش هم از ادامه زندگی خسته بشه و تقاضای جدایی بی دردسر رو بده، فکر میکنم قبلا گفته بودم وقتی از طریق مشاوری که نزدش میرفتیم خواستم پیشنهاد جدایی رو بهش منتقل کنم عکس العمل شدیدی نشون داد که من و مشاور ترسیدیم بخواد خودکشی کنه.
اون مدتی هم که با اصرار و التماس منو به مشاوره برد، چیزی رو در ذهن من تغییر نداده و در این مقطع احساس نفرتم از ایشون اصلا کمتر از اوایل ماجرا نشده. خوشبختانه وقتهای مشاور هم این مدت پر بود و تا اواخر شهریور نمیتونه منو به مشاور بکشونه.
غیر از ارتباطم با ایشون، تقریبا به زندگی عادی و معمول خودم برگشتم و دیگه احساسات منفی و آزار دهنده در تمام لحظات روز منو احاطه نمیکنن و در تعامل با اطرافیان و همکارانم نسبتا شاد و سرحال و پر توجه هستم.
فکر میکنم دلیلش هم این بوده که با کمک گرفتن از فضای مجازی و مشغول شدن به فیلمها و کتابها و کلیپهای خنده دار و سیاسی و مفهومی در اینستا و تلگرام و واتساپ و ... تونستم در توقف افکارم موفق بشم، جوری که اون اتفاقات غیر از مواقعی که تنشی در داخل خونه ایجاد میشه، دیگه تو ذهنم بولد نیستن.
واقعا راست میگن خنده بر هر درد بی درمان دواست.
علاقه مندی ها (Bookmarks)