تشکرشده 1,781 در 734 پست
تشکرشده 2,636 در 1,206 پست
gholam1234 (پنجشنبه 07 اسفند 99), Mvaz (پنجشنبه 07 اسفند 99), فرشته مهربان (جمعه 08 اسفند 99), حیاط خلوت (سه شنبه 12 اسفند 99)
تشکرشده 2,222 در 906 پست
سلام خانم سحر بهاری، ممنونم که این جملات رو اوردین اینجا، خیلی مرتبط بود و من به شخصه استفاده کردم. توی همین چند تا پرسش و پاسخ که شد، واقعا چیزای زیادی یاد گرفتم.
من فقط یه مورد رو اضافه کنم. یه عبارتی هست به نام ارزش گذاری. این عبارت خیلی خیلی مهمه. حالا زن و مرد خیلی مهمه که توی زندگیشون چیا براشون ارزش باشه، ارزشگذاریشون چجوری باشه. اگه یه خانمی عشق دادن به همسرش و ایجاد ارامش در زندگی براش ارزش باشه، مطمئنا در این مسیر گام برمیداره. وگرنه، که هیچ قدمی برنخواهد داشت. بهمین شکل اگه یه مرد، رفع مشکلات و تکیه گاهی و ... براش ارزش باشه، مطمئنا توی این مسیر گام برمیداره (البته من معتقدم خداوند این چیزا رو در ذات مرد و زن قرار داده و اگه کسی در این جهات گام برنداره، یکم بی انصافی میکنه)
تشکرشده 416 در 195 پست
اگر معنی ظرافت و شکنندگی اینه که خانم ها توانایی، هوش و علاقه به انجام کاری غیر از خانه داری ندارن، بله! ما ظرافت نداریم.
هرچند با تعریفی که من از این مفاهیم دارم، خدا همه انسان ها رو ظریف و با روحیه لطیف آفریده ... ولی خیلی وقت ها این ویژگی ها در بستر خانواده و جامعه سرکوب میشه ... و ما داریم با ساده انگاری و حکم کلی دادن این نعمت بزرگ خداوندی رو نادیده می گیریم.
همچنان معتقدم که هیچ قانون کلی وجود نداره و موقع ازدواج طرفین باید با صداقت و شفافیت خواسته شون رو مطرح کنن و به توافق برسن.
سحربهاری عزیز، این پست مدیر همدردی در رابطه با یک مساله خاص هست ...
میشه خانه دار بود و همه رفتارهای این خانم رو داشت و میشه از نظر مالی مستقل بود و هیچ کدوم از این رفتارها رو نداشت. خانم های زیادی حداقل اطراف من هستن که خانه دار هستن و همه اموال و سرمایه خانواده به نام خودشون هست.
خوبه در این سایت که بر اساس مباحث روانشناسی شکل گرفته به این مسائل نگاه عمیق تری بشه ...
تشکرشده 2,222 در 906 پست
سلام، اگه زن بگه من میخام برم ببرون کار کنم و آقا هم بگه من میخام بشینم خونه و کارای خونه رو انجام بدم و ارامش خونه رو انجام بدم، بنظر منم مشکلی نداره. خانم بره فعالیتهای اجتماعیش برسه، مرد هم خانه داری. ولی نکته اینجاس که یه نفری باید مسئولیت خونه رو بر عهده بگیره. اگه جفت مرد و زن برن بیرون کار کنن و زن هم فقط اسما وظیفه کارای خونه رو بر عهده داشته باشه و در عمل کاری انجام نده، اون بالانس زندگی بهم میریزه.
من نمیدونم شما چقدر به واژه ها حساسیت دارین. من گفتم ظرافت، و نه شکنندگی. اینا با هم فرق دارن. بله حرفتون درسته، همه موجودات ظرافت دارن. ولی بنظرم تفاوتهایی از این لحاظ (شاید در حد شدت و نه بود و نبودش) بین مرد و زن هست. کاشکی خداوند مردا رو ظریف می آفرید! والا بخدا ظرافت یه ویژگی بد نیست! من منظورم از ظرافت و تقابل اون با محیط کار بیرون اینه که، مرد دوازده ساعت بیرون کار میکنه، مدام با این و اون سر و کله میزنه، داد میزنه، اعصابش خورد میشه، حرص میخوره و ... حالا یه خانم اگه توی این محیط قرار بگیره، میتونه بعد ۱۲ ساعت کار، بیاد خونه و ارامش خونه رو فراهم کنه؟
تشکرشده 2,222 در 906 پست
اثر راشامون برادر، چیکار کردی؟ احوالاتت چطوره؟
Mvaz (شنبه 09 اسفند 99), اثر راشومون (یکشنبه 10 اسفند 99)
تشکرشده 351 در 126 پست
لطف دارید, حقیقتش من خیلی وارد نیستم که بطور یقین اشعار رو معنی کنم. تا حدودی هم احساس میکنم معنی کردن به نوع ساز درونی هر شخص و دایره امکان و ادراکش برمیگرده و قابل بازگویی نیست....ولی یه شعر زیبایی از مولانا هست که در سالهای گذشته که دچار دومینوی مشکلات و فشار روانی بودم با خوندنش خیلی آرامش پیدا میکردم و هنوزم هم برام تازگی و اثرگذاری داره...یادمه تو مسیر برگشت از دانشگاه که اتوبوس خلوت بود با خودم زمزمه میکردم و اشک میریختم...
این شعر:
هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند
و ادامه.......
Mvaz (شنبه 09 اسفند 99)
تشکرشده 2,222 در 906 پست
هرچی نگاهم میکنی بیشتر میره دلم واست
به جز تماشا کردنت مگه میخوام چیزی ازت
هرچی نگاهت میکنم به چشم من زیباتری
از چشم تو لایق حتی حسادت کردنی
هرچی نگاهت میکنم مگه سیر میشم ازت
آخه مرفین داره چشمات تو باید باشی فقط
کی شبیه تو میفهمه حال این دیوونه رو
من با یه دنیا میجنگم پای تو باشه وسط
♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫
♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫
من دیوونه رو کی غیر تو فهمیده بود
یه اتفاقی تو دلم با دیدنت افتاده بود
من از همه به خاطر عشق تو دست میکشم
تا که بگی عشق منی تا تورو دوست داشته باشم
هرچی نگاهت میکنم مگه سیر میشم ازت
آخه مرفین داره چشمات تو باید باشی فقط
کی شبیه تو میفهمه حال این دیوونه رو
من با یه دنیا میجنگم پای تو باشه وسط
♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫
سحر بهاری (دوشنبه 11 اسفند 99)
تشکرشده 6,419 در 1,797 پست
امروز یه جایی تو ماشین نشسته بودم بچه های کوچیک داشتن با توپ بازی میکردن کمی اونور یه عده دختر و پسر بچه داشتن خاله بازی میکردن ! یادمه وقتی کوچیک بودم این موقع ها ما پسرها میشدیم مغازه دار. همیشه بادیدن بازی بچه های کوچیک میگفتم یادش بخیر ای کاش میشد آدم برگرده به اون دوران. اما امروز برای اولین بار این آرزو نکردم! شاید به خاطر این بود که اون لذتهای دوران بچگی هم برام تکراری شده یا شاید بخاطر این بود که میگفتم خب که چی آخرش این دوران باید بگذره و بزرگ شدن و دغدغه هایی که الان داریم دنبالش میاد! مث اینه که آرزو کنی برگردی دوران دبستان ولی میدونی اخر سر باید بری کلاسهای بعدی و دیپلم و دانشگاه و... پس الان بهتره که این مراحل طی کردی
برای مدتها وقت کردم رفتم اینستا یکی داره میرقصه یکی داره جوک میگه یکی درگیر اخبار سیاسیه یکی داره طبیعت گردی میکنه بازم هیچی منو جذب نکرد(فقط شاید کمی جذب طبیعت گردها و توریستها شدم)
نمیدونم این تکراری شدن خوب وبد دنیا برای ادم معنیش چیه رشد یا درجا زدن یا... هر چی هست ارومم میکنه و اینکه احساس میکنم دنبال یه معرفت و لذت ناشناخته ترم .شایدم دنبال یه کنجکاوی که بدونم خب آخرش تهش چیه چی میخاد بشه
gholam1234 (یکشنبه 10 اسفند 99), Mvaz (یکشنبه 10 اسفند 99), Pooh (یکشنبه 10 اسفند 99), سحر بهاری (دوشنبه 11 اسفند 99)
تشکرشده 2,222 در 906 پست
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)